پاره

/pAre/

    piece
    bit
    part
    rag
    patch
    bribe
    torn
    rent
    ragged
    catch
    crumb
    disconnected
    fraction
    fragment
    graft
    ingredient
    scrap
    slab
    snatch
    strip
    [rare.] bribe
    [adj.] torn

فارسی به انگلیسی

پاره اتش
ember

پاره اجر
brickbat, shard, shiver

پاره اهن
piece of iron, scrap

پاره پاره
torn to piece, ragged

پاره پاره شدگی
segmentation

پاره پاره کردن
fragment, lacerate, worry

پاره پوره
ragged, raggedy, scruffy, shabby, tattered, tatty, ratty, tatters

پاره پوره کردن
tatters

پاره دادن
bribe

پاره دوز
botcher, patcher, piecer, seamstress

پاره سال
term

پاره سان
fractional

پاره سفال
shard, shiver

پاره سنگ
rock, rubble

پاره سیمان
slab

پاره شدگی
rupture

پاره شدن
break, rupture, bust, to be torn, to go to pieces

پاره شدن با صدا
snap

پاره فلز
slug

پاره گونه
fractional

مترادف ها

bit (اسم)
ذره، خرده، مته، رقم دودویی، تکه، قطعه، لقمه، سرمته، دهنه، لجام، پاره، ریزه، تیغه رنده

part (اسم)
پا، نقطه، جزء، قطعه، پاره، بخش، عضو، برخه، شقه، نصیب، جزء مرکب چیزی، جزء مساوی، اسباب یدکی اتومبیل، نقش بازگیر

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

rag (اسم)
کهنه، پاره، لباس مندرس، لته

bribe (اسم)
رشوه، پاره، بدکند

fragment (اسم)
خرده، تکه، قطعه، پاره، باقی مانده، قطعات متلاشی

fritter (اسم)
خرده، پاره، خاگینه گوشت دار

piece (اسم)
سر، خرده، دانه، مهره، تکه، قطعه، لقمه، پاره، بخش، نمونه، پارچه، کمی، عدد، اسلحه گرم، قطعه ادبی یا موسیقی، نمایشنامه قسمت

shred (اسم)
ذره، خرده، تکه، پاره، سرتکه پارچه

mammock (اسم)
برش، ذره، پاره، ریزه، قراضه، دم قیچی

scrap (اسم)
نزاع، جنگ، تکه، پاره، اشغال، اوراق، ته مانده، قراضه، ماشین الات اوراق

پیشنهاد کاربران

واژه پاره
معادل ابجد 208
تعداد حروف 4
تلفظ pare
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: pārak]
مختصات ( رِ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی pAre
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژه نامه آزاد
مخرقه. [ م ُ خ َرْ رَ ق َ ] ( ع ص ) دریده. پاره شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
ورنه برو به کون زن خویش پای سای
ای حر مادرت به سر خر مخرقه.
سوزنی ( یادداشت ایضاً ) .
و رجوع به تخریق شود.
لتره
همچنین پاره می تواند معنی حیدر بدهد. زیرا حیدر پاره می شود پس پاره همان حیدر است.
منبع: حیدر آلبوغیش از الدیا جین
ریشه ی واژه های #پارچه ، #پاره ✅
از بئرمک - bermək ترکی هستند به صورت امروزی وئرمک به معنی دادن است به فارسی به صورت پرداختن وارد شده است.
بئرمک طبق قائده ی آوایی ( a - ə , قارا ، قره ) حساب کنیم به صورت بارماق است.
...
[مشاهده متن کامل]

وئرمک از تفسیر اهدا کردن و دادن معنی تجزیه گرفته است. ♦️
بارچا - پارچا ( وئرجه - تکه - اهدا شده - جدا شده )
پارچالاماق - par�alamaq
پارا - para
پارتلاماق - partlamaq ( منفجر شدن )
وارد شده به زبان های اروپایی ، در انگلیسی به صورت part به معنی بخش و انواع مشتقات از آن
وئرمک - بئرمک - بارماق
بن اصلی آن را اگر از با بدانیم از بن اصلی تر از باماق ( دیوان لغات ترک به معنی بستن ) است.
وئرمک نوعی پیوند دادن است که پسوند گرفته است.
باریش ، باریشماق به معنی صلح کردن را هم از بن باغ دانسته اند. ♦️
باریشماق ( از تفسیر بر هم متصل شدن - یا از معنی بر هم دادن و تعامل است. )
پارلاماق به معنی درخشیدن هم از تفسیر نور دادن گفته شده است.

واژه انگلیسی part با واژه ی پاره فارسی به معنی قسمت و بریده از هر چیزی همریشه می باشد . در زبان آذری به پاره پاره و تکه تکه شدن و ترکیدن "پارتاماخ "گفته می شود. در زبان ترکی پارتاماخ یعنی تکه تکه شدن.
پاره:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "پاره " می نویسد : ( ( پاره در پهلوی در ریخت پارگ pārag بکار می رفته است . در معنی مزد و پاداش است . در پهلوی نیز در همین معنی بکار می رفته است. ) )
( ( و گر پاره خواهی روانم تراست
...
[مشاهده متن کامل]

گروگان کنم جان بدان کت هواست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 299. )
به پاره در زبان ترکی "پای" گفته می شود . پای در ترکی به معنی سهم ، پاداش، سهم رایگان و چیزی که به شکل رایگان از طرف کسی به دیگری داده می شود .
شهریار در شعر یار قاصدی می گوید:
هر گوزلدن بیر گول آلیب
سن گوزه له پای دئمیشم
یعنی از هر زیبارویی گلی دریافت کرده ، این سهم ( پای ِ ) زیبا رویی چون توست . به عبارتی دیگر :از هر زیبارویی گلی گرفته و آن را سهم و هدیه ای برای جمال تو در نظر گرفته ام.
به نظر می رسد این واژه با واژه ی انگلیسی part هم ریشه باشد.

پاره در کردی به معناست پول است
برابر پارسی پارت ( part، بخش ) میباشد
لشک
واژه ی پارسی برای "رشوه " می باشد!
بریده های فلزات که پس از دوره تهاتر و اولین مراحل تکوین اندیشه پول و پیش از پیدایش سکه کوبی یا ضرب سکه کار گرفته می شد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس