پاسداری

/pAsdAri/

    patrol
    ward
    watch

فارسی به انگلیسی

پاسداری شبانه
night watch

پاسداری کردن
guard, keep, patrol, picket, watch, preserve, safeguard, uphold

پاسداری کردن از الودگی
preserve

پاسداری کردن از خطر
preserve

پاسداری کردن از صدمه
preserve

مترادف ها

watch (اسم)
مراقبت، ساعت، پاس، پاسداری، کشیک، دیدبان، مدت کشیک، ساعت جیبی و مچی

watchfulness (اسم)
دقیق، مراقبت، هشیاری، پاسداری

patrol (اسم)
گشت، گشتی، پاسداری

پیشنهاد کاربران

پاسداری، روستایی در دهستان سرسوره بخش پسکوه شهرستان سیب و سوران در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱۳۹ نفر ( ۲۸ خانوار ) بوده است.
پاسداری
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/پاسداری_(سیب_و_سوران)
پائیدن، پاس، سپاس، چوپان و آباد…
پائیدن از ریشه هندو اروپائی په peh - یا حفاظت شده و پاسداری که در ایران باستان پا و pa - و پاس pasā -
به معنی پائیدن، چنانچه در اوستا پاتی p�ti و اسپاسیتی spasyeiti که در سانسکریت pāti و spasati گزارش شده. در انگلیسی واژه جاسوس اسپی spy و عینک و دیدن اسپکتاکل spectacle و تلاسکوپ نیز از همین بن ریشه میباشند. واژه چوبان که در اصل چهارپابان که در یونان باستان پوییمن poimen یا چو پان و آباد در ایران باستان آ - پاتا ā - pāta یا جائی اباد و محفوظ. واژه سگ در ایران باستان اسپاک spaka - نیز پاسداری از حیوانات و خانه. در اینجا میتوان به وسعت و توانایی واژه سازی در زبان فارسی پی برد.
...
[مشاهده متن کامل]

گرت گله گرگ است وگر گوسفند. ترابر همان گله چوپان کنند. ( پروین اعتصامی

پاسداری _ پاسبانی
پاسداری
پاسداری
احترام گذاشتن
نگهبانی. احترام🌙
نگهبانی
کمک کردن
کمک کردن

نگهداری
استوار
حفظ، محترم نمودن، نگهداری کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس