کتاب

/ketAb/

    book
    liber
    publication
    volume
    biblio-

فارسی به انگلیسی

کتاب اشپزی
cookbook

کتاب امثال سلیمان نبی
proverbs

کتاب اموزش املا
speller

کتاب اموزش دینی
catechism

کتاب پایه
primer

کتاب پر اعتبار
bible

کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلا
coffee-table book

کتاب پرسش و پاسخ در باره اصول مذهب مسیحی
catechism

کتاب پیدایش
genesis

کتاب جامعه
ecclesiastes

کتاب جغرافی
geography

کتاب جمع کن
bibliophile

کتاب حاوی قوانین و مقررات
statute book

کتاب حاوی نام و عکس فارغ التحصیلان
yearbook

کتاب خروج
exodus

کتاب خطی
codex

کتاب خوان
well-read

کتاب درسی
schoolbook, textbook, text-book

کتاب دستور زبان
grammar

کتاب دستورات
rulebook

مترادف ها

volume (اسم)
توده، ظرفیت، جلد، کتاب، دفتر، سفر، حجم، اندازه، طومار، مجلد، درجه صدا

book (اسم)
فصل، کتاب، دفتر، سفر، فصل یاقسمتی از کتاب

jacket (اسم)
جلد، کتاب، کت، ژاکت، نیمتنه، پوشه

پیشنهاد کاربران

برابر پارسی کتاب را میتوان نوشتمان در نظر گرفت که از ترکیب مصدر مُرخّم ( نوشت ) و پسوند مان ساخته شده است.
وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ
ها أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا یُحِبُّونَکُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْکِتابِ کُلِّهِ وَ إِذا لَقُوکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَیْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ119
...
[مشاهده متن کامل]

کتاب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه های زیبای پهلوی است: مَدیت madit، متیان matyAn.
نسک که دوستمان پرسوماش گفته بود بهترین گزینه واسه کتاب هست و دیوان که دوستمون کیا پوریا گفته بودن واژه کتاب رو نمیده دیوان ینی همه ینی کلیات و ما باید بگیم نسک پروین اتصامی رو میخوام دیوانشو بدین بهم
واژه نسک
معادل ابجد 130
تعداد حروف 3
تلفظ nask
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: nask] ‹نسکا، نسکه›
مختصات ( نُ یا نَ یا نِ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی nasak
الگوی تکیه WS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژه جایگزین به جای واژه صد درصد عربی کتاب در پارسی👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆

واژه کتاب
معادل ابجد 423
تعداد حروف 4
تلفظ [ketāb]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: کتُب]
مختصات ( کُ تّ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی ketAb
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
سنگ=تبک ( �س ت��ن ب��گ ک�=کتب=کتاب ( کتیبه سنگی ) .
درود فراوان.
از دید من، در میان واژه های پرکاربرد دوران کنونی، به جایگزینی �کِتاب� که واژه ای عربی ست؛ �دیوان� برازنده ترین و شایسته ترین گزینه می باشد.
ناشادمانه ( متاسفانه ) ، بیشتر ما مردم، این واژه را تنها برای دفتر شعر و نوشته های آهنگین ( موزون، وزن دار ) یاد می کنیم و می شناسیم؛ همچون دیوان حافظ و دیوان شمس. نیکوست که بدانیم: �دیوان� به هر دفتر نبشته ی سامان یافته ای اشاره دارد؛ نمون وار ( مثلا ) : دیوان دانش، دیوان فرهنگ پارسی ( ادبیات فارسی - > عربی ) ، دیوان ریاضی و دیوان کهن.
...
[مشاهده متن کامل]

همه پر از امیدیم، کین ظلمت بی باره
دور شود ز میهن، گُلبار شود دوباره

کتاب
کاش بیشتر کتاب میخوندیم . . . بیشتر می فهمیدیم. . . درک میکردیم. . . یاد می گرفتیم. . . زندگی می کردیم. . . . !
#کتاب_بخوانیم
❌ کتاب
✅ نِبیگ
❌ پی دی اف = pdf
✅ رایانِبیگ
واژه درخور کتاب همون جور که در زبان پهلوی هم بوده نیوه ک از ریشه نوشتن و نبیگ پهلوی هست و یا نوشتار رو هم میشه بکار برد ک گردآور نوشت و نوشتن هستش
واژه کتاب عربی است واژه پیشنهاد می شود کیتاپ این واژه بهترین واژه برای واژه عربی کتاب یعنی این کیتاپ است.
پَرتوّک [زبانِ کُردی]
پارسی ناب: نَسک
محتوای متنی خواندنی
به انگلیسی نوشتن. این کتاب روزی است. یعنی چی
کتاب را نخوان واشتباهات دیگران را تکرار کن وتجربیات دیگران را از اول امتحان کن!اگه عمرت قد میده.
ملّت که کتاب را نمیخواند؛ مجبور به تجربه همه تاریخ میشود وحتما شکست میخوره ودرجا میزنه.
اینقدر اصرا نکنید عربی از زبانهای دیگر خلق شده؛ با جهل نمیتوانید حقیقت را تغییر کنید واصل فرع وفرع اصل را جابجاکنید!
...
[مشاهده متن کامل]

"إنّ الباطل کان زهوقاً" ومُریدانش ومُدعیّان حق بجانب ونژادپرست. . . .

نَسک ، ماتیکان ، ماتیان ، نِبیگ ، نیوه برابر های پارسی کتاب است.
هرچند خود کتاب که میگویند عربی است باید توجه داشت
کت آب = خط آب =خت آب که خطاب به معنی خط کشیدن بر روی سنگ ها در گذشته بود برای حکاکی و آب عنصری بود که از آن کمک میگرفتند برای حکاکی کردن و خود واژه آب کاملا پارسی است و در نوشته ها و نگارشات دیدگاهایی از هندو اروپایی بودن خط وجود دارد. کتاب هم نیمه یا به صورت کامل پارسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه نَسْک، برابر پارسی واژهٔ کتاب است. امروزه واژهٔ نسک به طور ویژه برای اشاره به بخش ( کتاب ) های پنجگانهٔ اوستا به کار می رود.
از دیگر واژه های پارسی برای کتاب، که پیش از سرازیر شدن وام واژه های عربی به زبان پارسی بکار می رفته اند می توان از نیوه نام برد. نیوه با واژه نوشتن هم ریشه است.
...
[مشاهده متن کامل]

https://fa. wikipedia. org/wiki/نسک

دیدگاه کاربر:
یکی از واژگانِ همچم با ( کتاب ) در زبانِ پارسی میانه - پهلوی، ( نِبیگ ) می باشد که از دو تکواژ ساخته شده است:
( نِ. بیگ ) :
1 - پیشوندِ ( نی ) در زبان اوستایی، پهلوی که در پارسی کُنونی به دیسه یِ ( نِ ) درآمده است و در واژگانی همچون ( نِوشتن، نِگاشتن، نِمودن و. . . ) بکاررفته است.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - ( بیگ ) که به روشنی با واژه یِ buch در زبانِ آلمانی و book در زبان انگلیسی از یک ریشه می باشد.
نکته: اینکه چنین واژه ای در زبانِ نیاکانمان، با پیشوند ( نی ) بکار می رفته است، یک برتری به شمار می آید؛ چراکه افزون بر ارج نهی به ساختارزبان، پیشوندهای دیگر نیز می توانند با واژه ( بیگ ) همراه شوند و نوواژگانی را پدید آورند.
پَسگشت ( reference ) :
رویه یِ 59 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی )
( دیوید مک کنزی آورده است که این واژه در زبانِ پارسیِ کُنونی به دیسه یِ ( نیوی یا نِوی ) واگویی می شود ؛ که با پذیرشِ این دیدگاه، شاید با واژه یِ ( نِویس، نِوشتن ) همریشه باشد. )

کتاب
واژه کتاب هم خانواده خط است ( خط کت کتاب ) در این واژه پسوند ایرانی " اب" به واژه خط یا کت چسبیده است ، اینکه خط ایرانی است یا نه ، خیلی ها بر این باورند که ایرانی است و شاید هم آرامی یا سومری باشد ولی عربی نیست .
در واژگان فرهنگ پهلوی ماتیان هم نوشته شده.
در کُردی کرمانجی:پَرتوک
کتاب واژه ای عربی است از سه ریشه ی ک. ت. ب بر سنگینی فِعال مانند کَتَبَ :نوشت بر سنگینی فَعَلَ یا کاتب: نویسنده بر سنگینی فاعِل یا مَکتوب بر سنگینی مَفعول که برابر پارسی آن نسک یا ماتیکان است
ماتیکان بسیار زیباست
پرتوک=پرتو ک
پرتو - روشنایی
پرتوک - چیزی که به موضوع ها روشنی میآرد.
ماتیکان و نسک پهلوی هستند و از پارسی پهلوی ریشه گرفتند
شجاع
lsnbsbs s. sj
برابر ( کتاب ) ، ( نبیگ ) هست.
نسک به دیسه ی ( نسخ، نسخه ) درآمده است.
حمله اعراب و اسکندر به ایران افسانه ای بیش نیست . چرا که در تخت جمشید هیچ اثر سوختگی در کار نیست و هیچ کدام از حکومت های ایران عرب یا یونانی نبودند.
کتاب=ماتیکان، نَسک
کتاب خانه=ماتیکان کده، نسک سرا
Năsk săra
Matikan kăde
نسک نامک یا ماتیکان به زبان آلمانی das Buch می شود که das آرتیکل آن است. Maxim Gorki می گوید: \\ در همه چیزهایی که بدست آدمی انجام شده و خواهد شد در هر کدام یک روان ( نیروی خرد ) بودش دارد که بیش از هر چیز می توان این روان پاک و بزرگ را در دانش و هنر پیدا کرد که آن از نسکها یا نامکها سخن خود را باز گو می کند. // نسک دستاورد اندیشه آدمی است که آنرا می توان یک فرهنگ نامید. در دانش نابود کردن نسکها را از روی انگیزه دینی یا ایدئولوژیکی به زبان آلمانی Biblioklasmus می گویند که در زبان یونانی Biblion = نسک و Klan= نابود کردن می شود . تازیها در 1400 سال پیش با یورش به سرزمین ما دست به نابود کردن یک فرهنگ [نسکها] زدنند آنها با نسکهای ما که به زبانهای پهلوی و اوستایی نوشته شده بود و تا یک ونیم میلیون نسک می شود دشمنی داشتند که در دانش برای آن واژه Bibliophobie را بکار می برند. دانشگاه گندی شاپور که نخستین دانشگاه جهان بود و در آنزمان به آن آکادمی گندی شاپور می گفتند همراه با نسکها و بیمارستان آن به آتش کشیدند. هنگامیکه به خراسان بزرگ رسیدند و به نسکخانه های مرو سمرقند و بخارا و [. . . ] دست پیدا کردنند ایرانیان به ترفندی دست زدنند کسانی مانند ابن مفقع یا روزبه ایرانی توانستند پاره ایی از آنها را به زبان تاری ترجمک کنند تا سوزانده نشوند. بنا بر آنچه دانشمندان اروپایی نوشته اند تازیها در پروسه اسلامی کردن سرزمین ما پیروز شدند ونکه نتوانستند زبان پارسی را نابود کرده و ما را تازی کنند. در کشورهای دیگر اینکار را انجام دادند. کشورهای اپاختر آفریقا North - Africa به زبان لاتین گویش می کردنند. زبان مصریها فراعونی بود و مردم سوریه به زبان ارامه ( زبان عیسی مسیح ) سخن می گفتند. ارامه با زبان ارمنی جابجا نشود. چون زبان ارمنی هندو اروپایی است و هم خانواده با زبان ماست و آن یکی زبان سامی است. این کشورها امروز همگی به زبان تازی سخن می گویند و می نویسند. ما کسانی چون فردوسی بزرگ را داشتیم که زبان و ملیت ما را دوباره زنده کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

نابود کردن نسکها یا یک فرهنگ دیگر بر گشت پذیر نیست و نبود آنها در سرزمین ما برای همیشه می ماند.
به یاد گفته دکتر کریم مجتهدی استاد فلسفه:\\ درخت خرما مانند بدن آدمی است. اگر از سر بریده شود دیگر رشد نمی کند و خواهد مرد. درختان دیگر اینگونه نیستند. آنها را اگر از سر ببریم دوباره رشد می کنند و پر بارتر می شوند. فرهنگ نیز اینگونه است. شایان یا کرامند نیست که تا چه اندازه پیشینه دارد و در خاک ریشه دوانیده. شایان و با ارزش است که چه در سر دارد. //
اینرا باید دانست که نسکهای سوخته و نابود شده بسیار با ارزش و گرانبها بوده اند . من یکی از آنها را که به جا مانده در نسکخانه 10000 رویه ایی خانه مان دارم. نسکهای ما به زبانهای اروپایی است ونکه چون من اندکی زبان پارسی می دانم به این زبان هم در میان آنها هست. نام نسکی که می خواهم بگویم از آذر باد مهر سپندان از موبدان زمان ساسانیان است و این نسک پر از پند و اندرز است. نمونه هایی از آنرا می نویسم: با مرد دبیر همیال ( همرزم ) مباش|| از مرد کینور قدرتمند دور باش|| به هیچ کس دروغ نگو|| از کسی که شرمش نیست خواسته مگیر|| مه به راست سوگند خور و مه به دروغ|| به مرد هرزه گوی راز خود مگوی|| بد به بدان میندازید! چه بد مرد خود به سزای کنش خویش برسد||
من باور دارم که سعدی چامه سرای بزرگ ایرانی برای کارهای خود از نسکهای کهن ایرانی که در دست داشته کاربری کرده است. ایشان گرچه توانایی چامه سرایی داشته ونکه آنچه گفته[نمونه در گلستان] از نیاکان ما گرفته . اینها را روزی به یک استاد ایرانی که با او در یکی از دانشگاههای آلمان دیدار داشتم گفتم. روی گفته من صحه گذاشت.

نبیگ ، نوشته ، نوشتار
لغت آریایی *ket� به ماناک کتاب رساله book treatise که شکل دیگر آن چتا - جتا *jot� به ماناک نامه است نشان میدهد واژه کتاب هیچ رپتی ( ربطی ) به واژگان اربی کاتب، مکتب و مکتوب ندارد. دانستنی است لغت کتاب
...
[مشاهده متن کامل]
که آنرا در کشور ولز نیز cadw میخوانند در استان پارس در چند دهه پیش به شکل کتو زپت ( ضبط ) شده همانتور که هم اکنون در گویشهای لُری و کُردی آنرا کتو میخوانند. ‎ پسوند ب در لغت کتاب آوای پایانگر است که در واژگان زیر نیز دیده میشود: در - درب، جو - جوب ( جوی آب ) ، ور ( زدن ) - ورب verb، وژه - وجب، جلو - جلوب، غسا ( گوشت ) - غساب ( قصابی=گوشت فروشی ) ، هو←خو - خوب. همتاهای دیگر کلمه ی کتاب، نبیگ، نسک و ماتیکان است.


کِتاب
واژه ای پارسی از ستاک : کِت ، کَت ، خَط، خَت، خَراشیدن ، خَراط ، سدای خِرت هنگام تراشیدن ، همچنین هم ریشه با
آلمانی : schreiben : s - chreib - en ( شرایبِن )
s = پیش وند = از ، آز ، کامل
...
[مشاهده متن کامل]

chreib ( خرَیب ) = خراشیدن ، هم خانواده با واژه ی به نمایان اربی : خَراب : خَر - آب ( چیزی که خراشیده شده )
انگلیسی : schribe
در زمان های گُذشته با ابزاری نوک تیز روی سنگ ، گِل ، چوب با کَتبیدن/ خَتبیدن / خراشیدن می نوشتند.
کتاب : کِت - آب
کِت = خِت< خَط< خِرت< خَراط ( کسی که می خَراشد )
آب = پس وند نام ساز هم چون در : جواب ، جوراب ، شاداب ، . . . که up انگلیسی و آف / اَف پارسی کهن است.
ستاک " کَت" برای اینکه سه تایی ( ثلاثی ) شود وات " ب" به آن افزوده شده : کَتَبَ و از روی آن واژه های دیگر برساخته شده اند : کاتب، مکتوب ، مکتب، کتابت. . . پیشنهاد :
می توان در پارسی کارواژه ی : کِتبیدن و کِتباندن را مانند چَسبیدن ، چَسباندن را برساخت و از آن واژه های دیگری درست کرد : کِتبَنده ، کِتبیده ، کِتبش، کِتبشگاه. . . .

کِتاب
واژه ای پارسی از ستاک : کِت ، کَت ، خَط، خَت، خَراشیدن ، خَراط ، سدای خِرت هنگام تراشیدن ، همچنین هم ریشه با
آلمانی : schreiben : s - chreib - en ( شرایبِن )
s = پیش وند = از ، آز ، کامل
...
[مشاهده متن کامل]

chreib ( خرَیب ) = خراشیدن ، هم خانواده با واژه ی به نمایان اربی : خَراب : خَر - آب ( چیزی که خراشیده شده )
انگلیسی : schribe
در زمان های گُذشته با ابزاری نوک تیز روی سنگ ، گِل ، چوب با کَتبیدن/ خَتبیدن / خراشیدن می نوشتند.
کتاب : کِت - آب
کِت = خِت< خَط< خِرت< خَراط ( کسی که می خَراشد )
آب = پس وند نام ساز هم چون در : جواب ، جوراب ، شاداب ، . . . که up انگلیسی و آف / اَف پارسی کهن است.
ستاک " کَت" برای اینکه سه تایی ( ثلاثی ) شود وات " ب" به آن افزوده شده : کَتَبَ و از روی آن واژه های دیگر برساخته شده اند : کاتب، مکتوب ، مکتب، کتابت. . . پیشنهاد :
می توان در پارسی کارواژه ی : کِتبیدن و کِتباندن را مانند چَسبیدن ، چَسباندن را برساخت و از آن واژه های دیگری درست کرد : کِتبَنده ، کِتبیده ، کِتبش، کِتبشگاه. . . .

تذکره، دفتر، دیوان، رساله، سفینه، صحیفه، کتابچه، کشکول، مصحف، مکتوب، نامه، نوشته
کتاب کلمه ای کاملا فارسی است از دو بخش ک و تاب تشکیل شده است و ک کوتاه شده کلمه کوو به معنی پوست درخت و حیوان است و تاب هم یعنی پیچانده شده و لوله شده است و منظور نوشته های پوستی بود که لوله می شدند.
چیخوان
چیزی را می خوانیم

مفرد وجمع کتاب
واژه ی کتاب در زبان پهلوی "نامک " که بعدا پسوند ( ک ) به ه تبدیل شد مثل ستارک تبدیل شد به ستاره نامک مأخوذ از "نام "، کردی "نامه " ( = مراسله ) ( از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) در زبان کردی به کتاب "Pirtuk ) " pirtuk ) هم می گویند .
...
[مشاهده متن کامل]

ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز
در بیت بالا نامه همان کتاب است . کتاب را در همین نام در زبان مغولی می بینیم در زبان مغولی به کتاب Nom گفته می شود . در زبان عربی کتاب از ریشه کتب به معنی نوشته شد می باشد این واژه به زبان فارسی و تعدادی از زبان ها ورود پیدا کرد . مثل زبان های اردو، پشتو ، سندی ، فارسی ( کتاب ) اویغوری ، کئتاب ، ترکی آذربایجانی Kitab ، پنجابی Kitāba ، سواحیلی Kitabu ، ترکمنی Kitap ، ترکی استانبولی kitap ، قرقیزی kitep ، ازبکی Kitob ، تاجیکی Kitoʙ ، عربی ، ktab ، مالتیKtieb ،
رد پای واژه ی کتاب را در زبان های زیر نیز می توان دید . بلغاری kniga ، روسی kniga ، مقدونی Kniga ، اسلواکی kniha ، بلاروسی Kniha ، چکی Kniha ، اسلوونیایی Knjiga ، بوسنیایی Knjiga ، کروات knjiga ، لیتوانیایی Knyga ، اوکراینی Knyha ، مجاری konyv ، فنلاندی kirja
- - - - - - - - - -
واژه ی دیگری از کتاب که در زبان های بیشتر جهان خود نمایی می کند واژه ی انگلیسی book می باشد . ریشه ی این واژه را باید در مصدر ( بوکمک ) زبان ترکی پیدا کرد . حالا چگونه book با این واژه ارتباط دارد چیز زیادی نمی دانم . بوکمک به معنی از وسط تا کردن معنی می دهد. وقتی چیزهای که به نوعی ورق ورق هستند مثل نان روی هم گذاشته شود و از وسط تا گردد می گوییم بؤکُم . واحد شمارش نان در روستاها ی آذربایجان این گونه بوده و هست . مثلا هفت عدد نان را روی هم می گذارند و از وسط تا می کنند و می گویند ( بیر بوکم چؤرک ) یا به یک بسته پول که از وسط تا شده باشد می گویند ( بیر بؤکُم پول ) بنا بر این ریشه بوک انگلیسی از مصدر بؤکمَک گرفته شده به معنی تا کردن از وسط . بؤکؤلو یعنی روی هم تا شده
واژه ی book انگلیسی در این زبان ها دیده می شود
( انگلیسی ، دانمارکی ، لهستانی ، مالاگاسیایی ، نروژی Book ) ، لوگزامبورگی Buch ، آلمانی ، Buchen ، تلوگویی Buk سومالیایی Buka ، گجراتی Buka ، هاوائیایی Buke ، اندونزیایی ، Buku ، جاوه ای Buku ، سینهالی Buku ، مالایی Buku نیانجایی Buku ، سوندایی Buug ، سوئدی bok ، بنگالی Ba i ، سبوانو Basahon ، صربی Bhuku ، آفریکانس boek ، فریزی غربی Boek ، هلندی Boek ، سوتویی جنوبی Buka ، ایسلندی Bok ، شونایی pota ، مائوریایی Pukapuka
- - - - - - - - - -
عده ای از زبان ها این واژه را از واژه لاتین liber گرفته اند به معنی حافظه یا کتاب و یا به معنی چیزی که بتوان چیز های فراموش شدنی را در آن نگه داشت .
ایرلندی Leabhar ، گیلی اسکاتلندی Leabhar ، آلبانیایی liber ، اسپرانتو Libro ، ایتالیایی libro ، کورسی Libru ، باسکی liburua ، هوسیایی Littattafai ، هائیتیایی Liv ، پرتغالی Livro ، ولزی Llyfr ، یوروباییIwe ،
- - - - - - - -
در زبان هندی به کتابpustak گفته می شود و در زبان کردی Pirtuk " به نظر می رسد که به معنی سربسته باشد . تعدادی از زبان ها واژه مذبور را برای کتاب از این زبان ها گرفته اند .
کانارا Pustaka ، مراتی Pustaka ، نپالی Pustaka ، مالایالامی pustakam ، تامیلی Puttakam ،
در زبان فرانسه به کتاب Reserver گفته می شود تعدادی از زبان ها با تغییراتی Reserver برای کتاب بکار می برند .
کاتالانReserva ، گالیسیایی Reserva ، اسپانیایی Reservar

مُتیان ، نوشته ، نوشتار
@The one
در فرهنگ کوچک پهلوی برگردان بانو میر فخرایی در روییه ی ۱۱۱، واژه ی نیوه را می شود یافت. واژه ای است که در نوشته های پازند ( نوشته های زرتشت ها ) پیدا می شود. درود بر شما که بدون بنمایه چیزی را نمی پذیرید : )
دوستانی که واژه ی نیوه را نوشتند، بنمایه ی شما چی بوده؟ من کاملا مطمئن هستم که این واژه درسته، و همان واژه ی nebig در پهلوی است. ولی میشه یک نمونه بدید که این واژه بکار گرفته شده؟
نوشتگاه

لغت آریایی *ket� به ماناک کتاب رساله book treatise که شکل دیگر آن چتا - جتا *jot� به ماناک نامه است نشان میدهد واژه کتاب هیچ رپتی ( ربطی ) به واژگان اربی کاتب، مکتب و مکتوب ندارد. دانستنی است لغت کتاب که آنرا در کشور ولز نیز cadw میخوانند در استان پارس در چند دهه پیش به شکل کتو زپت ( ضبط ) شده همانتور که هم اکنون در گویشهای لُری و کُردی آنرا کتو میخوانند. ‎ پسوند ب در لغت کتاب آوای پایانگر است که در واژگان زیر نیز دیده میشود: در - درب، جو - جوب ( جوی آب ) ، ور ( زدن ) - ورب verb، وژه - وجب، جلو - جلوب، غسا ( گوشت ) - غساب ( قصابی=گوشت فروشی ) ، هو←خو - خوب. همتاهای دیگر کلمه ی کتاب، نبیگ، نسک و ماتیکان است.
...
[مشاهده متن کامل]


کتاب
۱. نوشته.
۲. اوراق چاپ شدۀ جلدشده.
۳. [قدیمی، مجاز] قرآن.
۴. [قدیمی] نامه.
* کتاب مقدس: کتابی مشتمل بر عهد عتیق ( تورات ) و عهد جدید ( انجیل ) و کتاب های دیگر از پیامبران بنی اسرائیل.
۱. [جمعِ کاتب] =کاتب
۲. دبستان، مکتب.
در پهلوی " نبیگ " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
در اوستا " نسک"
برابر کتاب میشود نیوه
نیوه
نیوه با واژه نوشتن هم ریشه و به معنای کتاب است.
کُتّاب -
جمعِ کاتب - نویسندگان - مَکتَب، مدرسه!
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پراپ prãp ( کردی: په راو )
نُساپ nosãp ( کردی: نووسراو )
مَتیان matyãn ( پهلوی )
کوراس kurãs ( پهلوی: کوراسْک )
سَروَنگ sarvang ( اوستایی: سْرَوَنگْهْ )
...
[مشاهده متن کامل]

تاتْوا tãtvã ( سنسکریت: تَتّوَ )
گِرانتا grãntã ( سنسکریت: گْرَنتهَ )
پوشکا puŝkã ( سنسکریت: پوسَکَ )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٣)

بپرس