گام

/gAm/

    gamut
    key
    scale
    tempo
    pace
    step
    gait
    footstep
    instance
    remove
    stride

فارسی به انگلیسی

گام ارا
pacer

گام ارایی
footwork

گام اهسته
amble

گام بردار
pacer, stepper

گام برداری
footstep, tread

گام برداری خود نمایانه
prance

گام برداری در فضا
spacewalk

گام برداشتن
pace, step, walk, to walk, to pace

گام برداشتن از روی چیزی
tread

گام برداشتن با سختی در گل
footslog

گام برداشتن با صدای قرچ قرچ
crunch

گام برداشتن به طور کلش کلش کنان
tramp

گام بلند
stalk

گام بلند برداشتن
stride

گام به گام انجام دادن
phase

گام پردازی
footwork

گام تند
clip

گام زدن
pace, to walk, to pace

گام زدن بر
beat

گام زن
pacer, stepper

مترادف ها

pace (اسم)
سرعت، تندی، شیوه، قدم، گام

going (اسم)
جریان، رفتن، عزیمت، گام، وضع زمین، وضع جاده، زمین جاده، پهنای پله، مشی زندگی

scale (اسم)
درجه، تناسب، وزن، ترازو، نسبت، اندازه، معیار، پوسته، مقیاس، پله، فلس، گام، کفه ترازو، مقیاس نقشه، خط مقیاس، هر چیز مدرج، وسیله سنجش، هر چیز پله پله، اعداد روی درجه گرما سنج و غیره، پولک یا پوسته بدن جانور

gamut (اسم)
حدود، وسعت، حیطه، هنگام، گام

gait (اسم)
مشی، گام، یورتمه روی، قدم رو رفتن

stride (اسم)
قدم، گام

pitch (اسم)
اوج، درجه، پرتاب، استقرار، سرازیری، گام، پلکان، زیر و بمی صدا، قیر، دانگ صدا، لباب، ضربت با چوگان، اوج پرواز، جای شیب

step (اسم)
رفتار، درجه، رتبه، مرحله، پله، قدم، گام، پلکان، صدای پا، رکاب

footstep (اسم)
قدم، جای پا، رد پا، گام، جاپا، گام برداری، پی

footpace (اسم)
قدم، طرز راه رفتن، گام

tempo (اسم)
گام، وقت، میزان سرعت

پیشنهاد کاربران

فوت است و فوت انگلیسی از گام ایرانی و پارسی تقلید شده مستشرقین غرب وقتی وارد بلوک شرق که آنزمان کشور مصر تحت لوای ایران و خشایارشاه بود که کانال خشایارشاه که امروز کانال سوئزبا فاصله کمی از تقلید آن ودر
...
[مشاهده متن کامل]
امتداد آن حفر شده گواه قلمرو تمدن پارسیان است که در هرجا گام نهادند منبع فیض وبرکات و تمدن و آبادی بودند غرب دید گام یک مقیاس راحتی است آنرا استعاره گرفت

قدم گاهی به معنای اندازه پا از سر انگشت یک پا تا پاشنه همان پا گفته می شود گاهی هم قدم به فاصله میان دوپا هنگام راه رفتن یک فرد متوسط گفته می شود ( گام ) هر قدم درواقع اندازه طبیعی هر گام است و تقریباً برابر با 30 اینچ ( cm72 ) است.
منابع• https://www.irandeserts.com/article/تخمین-مسافت/
چی تلخ است؛ بیداری، آن هنگام، که دشمن در خوابم گام ها بر می دارد!
واژه گام کاملا پارسی است در ترکی می شود آگم این واژه یعنی گام صد درصد پارسی است.
گام، قدم
از بن ریشه هندو اروپائی گوا - gwa آمدن و ایران باستان گام gama و در اوستا گامن gaman آمدن و جامائتی. jamaiti میرود ودر سانسکریت آ - گام Agam ودر انگلیسی come بکار رفته.
به ترکی آداق یا آددیم میگویند.
قدم . . .
میشود
قدم
پا برداشتن
قدم زدن
واژه ( گام ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
اوستایی:GAMAN، GAYA، GATISH
پارسی باستان:GATHU
پهلوی:GAM
ارمنی: KAM
گوتیک:QIMAN
ایسلندی کهن:KOMA
آلمانی کهن: QUEMAN، COMAN
آلمانی:KOMMEN
انگلیسی:COME
و. . .
خوب، مناسب در زبان ملکی گالی بشکرد
گام: به نظر می رسد گام در فارسی با واژه انگلیسی come ( آمدن ) و Coming ( درحال آمدن ) که بیشتر منظور از آمدنی است که با قدم زدن و پیاده آمدن صورت گرفته و همچنین با واژه welcome که به معنی ( خوش آمدید ) که معنی تحت الفظی آن قدم خوب و خوش قدم هست ، از یک ریشه باشند.

گام : [اصطلاح نظامی ]یک دور چرخش کامل خان را گام می گویند .

قدم برداشتن

قدم های بزرگ

قدم برداشتن
یعنی:قدم و دهنه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس