شادگان

لغت نامه دهخدا

شادگان. [دَ / دِ ] ( اِخ ) ( گلشن ) در داستان خسرو و شیرین شاهنامه ، از گلشنی به این نام یاد شده است :
بشد تیز تا گلشن شادگان
که بد جای گوینده آزادگان.
فردوسی.
چنین گفت شیرین به آزادگان
که بودند در گلشن شادگان.
فردوسی.
براه آمد از گلشن شادگان
ز پیش بزرگان و آزادگان.
فردوسی.
و رجوع به فهرست ولف و شاده شود.

شادگان. [ دِ ] ( اِخ ) نام یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان خرمشهر است. این بخش در شمال خاوری شهرستان خرمشهر واقع و محدود است از شمال به شهرستان اهواز، ازخاور به بخش بندر معشور و هندیجان. از باختر به شهرستان خرمشهر و از جنوب به اراضی مسطح باتلاقی و خورموسی. موقع طبیعی آن دشت و آب و هوای آن گرمسیری است ومانند اغلب نقاط خوزستان گرمای آن در تابستان به 58درجه سانتی گراد میرسد. از پنج دهستان بنام جراحی ، درزی ، حنافره ، آبشار، ام الفخر تشکیل شده ، جمعیت آن در حدود 55 هزار تن و دارای 123 پارچه آبادی است. ایستگاههای راه آهن منصوری و گرگر در این بخش واقعند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ). نام قدیمی فلاحیه که فرهنگستان آن را احیا نمود. و رجوع به شادکان شود.

شادگان. [ دِ ] ( اِخ ) دیهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی ، بخش گچساران. شهرستان بهبهان واقع در 78هزارگزی شمال راه شوسه گچساران به بهبهان. موقعطبیعی آن کوهستانی ، آب و هوای آن معتدل و مالاریایی است ، 250 تن جمعیت دارد. از آب چشمه و رودخانه مشروب میشود. محصولات عمده آن غلات ، تنباکو، برنج ، کنجد، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی آن زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

شادگان. [ دَ / دِ ] ( اِخ ) ( خور ) نام خوری است که آب دیه شاختلخان واقع در دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز از آن تأمین میشود. رجوع به شاختلخان و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 شود.

فرهنگ فارسی

سابقا فلاحیه بخشی است از شهرستان خرمشهردشت گرمسیر دارای حدود ۱٠۲۴۶ تن جمعیت.توضیح در شهریور ۱۳۱۴ ه.ش . بموجب تصویب نامه هیئت وزیران نام [ فلاحیه ] به شادگان تبدیل شد .
نام خوری است که آب دیه شاختلخان واقع در دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز از آن تامین میشود .

دانشنامه عمومی

شادگان (باشت). شادگان، روستایی از توابع شهرستان باشت در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران است.
این روستا در دهستان کوهمره خامی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶ نفر ( ۸خانوار ) بوده است.
عکس شادگان (باشت)عکس شادگان (باشت)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

فلا به معنی دشت و حیه به معنی مار که دشت مار معنی می دهد. شیخ سلمان به همة طوایف و عشایر بنی کعب چه آنهایی که در اروندرود بودند و چه آنهایی که بر رود کارون ساکن بودند دستور داد تا اطراف فلاحیه قلعه ای بنا کنند.
شادگان این اسم از دوقسمت شاد گان درست شده است که شاد به معنای تالابی با آب شفاف و روشن وگان هم علامت جمع است که روی هم می شود ( منطقه تالاب های روشن و زلال ) از آنجا که اولویت اول در نامگذاری ها در ایران عنصر آب است این وجه تسمیه بیشتر نز دیک به ذهن است.
دورق یعنی جایی که اب در انجا جمع میشود . در لغت عرب به تنگه اب یا جای تنگ که اب در ان جمع میشود و خارج میشود دورق گفته میشود. و تاریخ اسم دورق از زمان عیلامیان است و عیلام فرزند سام فرزند نوح میباشد
شهر دورک::نام قدیم این شهر است
محل سکونت ایل دورکی لر بختیاری
با ورود اعراب به خوزستان نام این شهر به
زبا لری بختیاری
دورق تلفظ شد
بعد به فلاحیه تغییر دادند به معنی شهر
کشاورزان
امروزه به آن شادگان می گویند

بپرس