صنعان

فرهنگ اسم ها

اسم: صنعان (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: san’ān) (فارسی: صَنعان) (انگلیسی: sanan)
معنی: نام شیخی عارف در ادبیات ایران معروف به شیخ صنعان، صَنعان به تخفیف یاء ( ی ) منسوب به صنعا ( نام شهری در یمن ) است، صنعانی، از مردم صنیعا، [قرن هجری]، ( عربی ) صَنعان به تخفیف یاء ( ی ) منسوب به صنعا [نام شهری در یمن] است، طبق روایت شیخ عطار در منطق الطیر، نام عارفی بزرگ که هفتاد مرید داشت
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم عربی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

صنعان. [ ص َ ] ( اِخ ) ( شیخ... ) نام بزرگی که هفتصد مرید داشت و شیخ فریدالدین عطار هم از مریدان اوست. گویند که از بد دعای حضرت غوث الاعظم بر دختر ترسا عاشق شده از اسلام درگذشت ، مگر به آخر هدایت غیبی دست او گرفت.( غیاث اللغات ). شیخ صنعان که در ادبیات فارسی معروفست ، درست معلوم نیست کیست. در ادبیات فارسی شیخ صنعان را چنین وصف کرده اند: که وی عابدی گوشه نشین بود، سپس دلداده دختر ترسائی شد و از مسلمانی رو برتافت وبکلیسا شد و زنار بست. آنچه درباره این داستان میتوان بتقریب گفت ، اینست که داستان شیخ صنعان براساس احوال فقیهی نهاده است معروف به ابن سقا که در قرن ششم هجری در بغداد میزیست. بسال 506 هَ. ق. که یوسف بن ایوب بن یوسف بن حسین همدانی فقیه و عارف معروف ببغداد شد، ابن سقا بمجلس وی رفت و از او پرسشی کرد. یوسف برآشفت و گفت : خاموش شو که از تو بوی کفر میشنوم و به دین اسلام نخواهی مرد. سرانجام ابن سقا به روم رفت و ترسا گشت. ( تلخیص از جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار تألیف نفیسی صص 90-91 ). و رجوع به کامل التواریخ ابن اثیر وقایع سال 506-535 شود :
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت.
حافظ ( چ قزوینی ص 54 ).
بگسلانم سبحه و زنار بندم بر میان
عشق ترسابچه ای خواهم که صنعانم کند.
ملا سالک یزدی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

طبق روایت شیخ عطار در منطق الطیر عارفی بزرگ است که در مکه ۷٠٠ مرید داشت و بر اثر خوابی که دید با جمعی از مریدان بروم رفت و عاشق دخترک ترسا شد و بدعوت او از دین اسلام بدر آمد و بمعبد مسیحیان رفت و بعبادت پرداخت و شراب خورد و سالی خوک بانی کرد ولی بهمت ارشد مریدان وی توفیق الهی او را دریافت و توبه کرد و با مریدان بسوی مکه بازگشت . دختر ترسا را هدایت غیبی فرا رسید و او از پی شیخ روان شد و در بیابان بشیخ رسید و در حضور او جان سپرد . توضیح آقای مینوی نوشته اند: ترکیب شیخ صنعان از مقوله اضافه است اضافه شیخ بشهر صنعان و مراد همان شهر است که صنعائ نامیده میشود از بلاد یمن (مینوی . مجله دانشکده ادبیات ۳ : ۸ ص ۱٠ ) یعضی او را همان شیخ عبدالرزاق صنعانی مذکور در تحفه الملوک غزالی دانسته اند (ایضا ) . آقای فروزانفر نوشته اند : [ قصه ابن السقائ و عاشق شدن وی بدختر رومی و بترک دین اسلام گفتن و مسیحی شدن او و شهرت این قصه در قرن ششم هجری چنانکه خاقانی در قصیده معروف خود بمطلع : [ فلک کژرو ترست از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا ] گفته : [ بدل سازم بزنار و ببرنس ردا و طیلسان چون پورسقا ] ممکنست زمنیه ای مساعد در پرداختن قصه شیخ صنعان بدست شیخ عطار داده باشد ولی بتحقیق شهرت حکایت ابن السقائ شیخ ( عطار ) مجال آن را نمی داده است که پهلوان داستان را عوض کند و از پیش خود نام شخصی را بیفزاید بخصوص که لفظ ابن السقائ یا پور سقائ نیز با وزن منطق الطیر مناسبست و عطار می توانست بجای شیخ صنعان پور سقا بگوید حقیقت آنست که استانی نزدیک بروایت شیخ موجود است که بیگمان وی در منطق الطیر آن را در نظر داشته است : در کتابخانه آیاصوفیا در استانبول مجموعه ایست بشماره ۲۹۱٠ مشتمل بر رسائلی چند از صوفیان مشهور که در آخر آن دو کتاب نصیحه الملوک و تحفه الملوک از محمد غزالی وجود دارد که این کتاب اخیر را ظاهرا در سالهای آخر عمر خود تالیف کرده است و این قصه با اندک اختلاف در باب دهم ازین کتاب تحفه الملوک مکتوب بسال ۷٠۶ روایت شده است . از مقایسه این روایت با گفته عطار بدین نتیجه می رسیم که میان آنها تفاوتی چندان وجود ندارد و ارکان هر دو کتاب قطع نظر از تصرفات شاعرانه عطار یکسانست و از روی حدسی نزدیک بیقین می توان گفت که وی هنگام نظم قصه آن را در پیش چشم داشته است.پس از تقریر این مقدمات گوییم که شیخ صنعان ( مطابق اکثر نسخ منطق الطیر ) یا شیخ صنعائ ( مطابق نسخه خطی ماخذ ما مکتوب بسال ۸۴۴ ) همان بدالرزاق صنعانی است که منسوبست به صنعائ یمن. مطابق قیاس در نسبت به صنعائ یمن و بهرائ ( نام قبیله ) که باتفاق علمائ صرف و لغت صنعانی و بهرانی می گویند ( بنون قبل از یائ نسبت ) و چون این یائ در زبان فارسی مخفف تلفظ میشود نه بتشدید ( چنانکه در زبان عربست ) شیخ عطار آن را بتخفیف یائ آورده مانند [ یمان ] در [ یمانی ] و بیگمان داستان این عبدالرزاق صنعانی همانست که بروایت سودی در شرح دیوان حافظ کتابی بترکی درباره او نوشته روی را بعنوان عبدالرزاق یمنی یاد کرده اند.لیکن معلوم نیست که این عبدالرزاق صنعانی یا یمنی که بوده و بتحقیق در چه زمانی زیسته و شاید اساسا وجود نداشته و حکایتی بنام وی بر ساخته اند ] . ( فروزانفر. شرح احوال فریدالدین محمد عطار ۳۶ - ۳۲٠ ) .

پیشنهاد کاربران

باب
یعنی آرام - امین و درست کار
صنعان یعنی تک بودن در همچی

صنعان یعنی بسیار سازنده

آفرینش - آفریننده بسیاری از چیزها ، که خودش بر وزن فعلان و قرآن هستش
صنعان یعنی صنعت و صنعتگر

بپرس