نازیه

لغت نامه دهخدا

( نازیة ) نازیة. [ ی َ ] ( ع اِ ) تیزی. ( منتهی الارب ). حدت. تیزی و تندی. ( المنجد ). یقال : بقلبه نازیة؛ در دل او حدت و نشاطی است. ( اقرب الموارد ). || سرد. ( منتهی الارب ). || خطا در قول یا فعل بسبب خشم. بادرة. ( اقرب الموارد ). || کاسه پهن دورتک. ( منتهی الارب ). القصعة القریبة القعر. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) اکمة نازیة؛ پشته ای که از آنچه پیرامون آن است بلندتر بود. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

نازیة. [ی َ ] ( اِخ ) چشمه ای است نزدیک صفرا. ( منتهی الارب ).

نازیة. [ زی ی َ ]( اِخ ) تلفظ عربی نازیسم است. رجوع به نازیسم شود.

فرهنگ فارسی

تلفظ عربی نازیسم است .

پیشنهاد کاربران

دختری باعث افتخار
خوبش
پرناز
مهربان
نازیه : نازیه اسم دختر ( فارسی ) است .
نازیه : منسوب به ناز . پرناز ، دخترناز و لطیف ، دخترزیبا ، دختری که مایه افتخار و مباهات است، فخر ، نعمت

بپرس