پدرام

/pedrAm/

مترادف پدرام: پاینده، جاوید، مانا، بانشاط، خوش، خوشدل، شادمان، شاد، مسرور، آراسته، مرتب، منظم، درست، صحیح، نیکو، خجسته، سعد، فرخنده، مبارک، همایون، ابتهاج، خوشی، شادی

متضاد پدرام: شوریده، شوم، ناپدرام

معنی انگلیسی:
adorned, interest, joyous

فرهنگ اسم ها

اسم: پدرام (پسر) (فارسی) (تلفظ: pedrām) (فارسی: پدرام) (انگلیسی: pedram)
معنی: آراسته، نیکو، خوشدل، شاد، سرسبز وخرم، مبارک، فرخ، خجسته، شادی، خوشحالی، سرسبز، خرم، شاد و خوش
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

پدرام. [ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) ( از پَد، پَت ، ضد و مقابل. و رام ) توسن. سرکش . || بدخواه و بی مهر. ( شعوری از محمودی ).

پدرام. [ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) خرّم و آراسته و نیکو باشد مثل باغ و مجلس و خانه و جهان و عیش و روزگار. ( نسخه ای از لغت نامه اسدی ). دلگشای. خوش :
خسرو محمد که عالم پیر
از عدل او تازه گشت و پدرام.
فرخی.
مجلس بساز ای بهار پدرام
واندر فکن می بیک منی جام.
فرخی.
روز نوروز و روزگار بهار
فرّخت باد و خرم و پدرام.
فرخی.
گل بخندید و باغ شد پدرام
ای خوشا این جهان بدین هنگام.
فرخی.
چرا بگرید زار ارنه غمگن است غمام
گریستنش چه باید که شد جهان پدرام.
عنصری.
ای تازه بهار سخت پدرامی
پیرایه دهر و زیور عصری.
منوچهری.
یکایک دل بچیزی رام دارند
برامش روز خود پدرام دارند.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).
و عیش جز بمعرفت اسباب کسب منفعت و دفع مضرت پدرام نشود. ( تاریخ بیهقی ).
بپدرام باغی شد اندر سرای
چو باغ بهشتی خوش و دلگشای.
اسدی.
رسید از پس هفته ای شاد و کش
بشهری دلارام و پدرام و خوش.
اسدی.
بپادشاه زمانه زمانه شد پدرام
گرفت شاهی تسکین و خسروی آرام.
مسعودسعد.
بی آفرین سرائی بلبل بهار و باغ
پدرام نیست گرچه جهان شد بهار چین.
سوزنی.
شها تا بر زبان خلق باشد این مثل جاری
که گردد خرم و پدرام ملک از عدل و کشت از نم
نم عدل تو بر کشت امید آنکسان بادا
که ملکت از دعاشان شد قوی بنیاد و مستحکم.
سوزنی.
ای ز طبعتو طبعها خرم
وی ز عیش تو عیشها پدرام.
انوری.
|| خوشدل. شاد. مبتهج. خرم. خوش. مقابل درشت و ناپدرام و بَدرام. شوم :
فرستاده چون نزد بهرام شد
سپهدار ازو شاد و پدرام شد.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که من ساز جنگ
به پیش آورم چون شود کار تنگ
نمانم که کیخسرو از بخت خویش
بود شاد و پدرام بر تخت خویش.
فردوسی.
دل من بگفتار او رام شد
روانم بدین شاد و پدرام شد.
فردوسی.
کجا مادرش روشنک نام کردبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خوش وخرم، نیکوو آراسته وفراخ، خجسته، پاینده
( صفت ) ۱- آراسته نیکو . ۲- خوشدل شاد خرم خوش مبتهج مقابل درشت ناپدرام بدرام ۳- مبارک فرخ خجسته بفال نیک مقابل شوم. ۴- همیشه دایم پاینده . ۵- سهل مقابل درشت حزن : ( اگر چه راه ناپدرام باشد . بپدرامد چو خوش فرجام باشد . ) ( ویس و رامین ) ۶- درست صحیح . ۷- مرتب منظم منتظم مقابل شوریده بدرام . ۸- ( اسم ) جای خواب و آرام . ۹- شادی خوشی : ( ما بشادی همه گوییم که ای رود بموی ما بپدرام همی گوییم ای زیر بنال . ) ( فرخی )
توسن سرکش

فرهنگ معین

(پَ یا پِ ) (ص مر. ) ۱ - آراسته ، نیکو. ۲ - خوش وخرم . ۳ - خجسته ، فرخ . ۴ - همیشه ، پاینده .

فرهنگ عمید

۱. خوش و خرم: گل بخندید و باغ شد پدرام / ای خوشا این جهان بدین هنگام (فرخی: ۲۲۷ ).
۲. نیکو و آراسته.
۳. فرخ، خجسته.
۴. پاینده.

جدول کلمات

خوش, خرم, خجسته, فرخ

پیشنهاد کاربران

پدرام در اوستایی: پَئیتی رامَن paiti - rAman؛ در مانوی: پَدرام padrAm؛ در پهلوی و سغدی: patrAm. و به معنی آراسته، نیکو، خرم و آرام می باشد.
پدرام : آراسته، نیکو، خوشدل ، پاینده ، جاوید
پدرام یعنی خدای شادی و آرامش و خوشحال هستم اسم منم پدرام است
پَدرام:دکتر کزازی در مورد واژه ی "پدرام " می نویسد : ( ( پدرام در معنی آسوده و بی گزند و بهروز و شادکام است. چنان می نماید که واژه از دوپاره ی پد ( =پیشاوند ) / رام به معنی شادی و رامش ساخته شده است؛ این واژه در پهلوی پت رام pat - rām می توانسته است بود. "پدرام" ریختی است نزدیک به ریخت پهلوی که در پارسی کاربرد یافته است؛ ریخت فرجامین واژه، در این زبان بِرام می توانست بود. نمونه هایی دیگر ریخت شناختی از این دست واژه های" پدید" است و" پدرود ". ریختی میانین، در میانه ی پت پهلوی و بهٔ پارسی، بَد است که در"بدان " و "بدین" ( ="به آن "و" به این " ) مانده است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( دلش کرد پدرام و برداشتش
گرازان به ابر اندر افراشتش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۹۲. )

پدرام مثل کوه سرسبز و مرتب و نظم

همه معانی درسته. . . فقط در طول زمان به علت ساختار اسمی ( پَد_ رام ) مقابل کلمات منفی قرار گرفته و این همه معنی قشنگ و زیبا داره، ، ،
سبز_شادی_مبارک_
پدرام یعنی شاد . اراسته . خوش دل
پدرام
یعنی خوش دل ، آرام ، شادوپر نشاط
پَدرام=پَد رام=به آرامش؛ به معنای رسیدن به آرامش، فرخندگی و شادمانی.
اسم همسرم پدرام خیلی خوشحالم که پدرام به معنی شادی و خوشحالی است و این یکی از وجه اشتراک ماست
پدرام یعنی کسی که شاده و شادیش رو برای بقیه تقسیم می کنه
پدرام به انگیلیسی:Pedram

اسم داییم پدرامه من فکر میکنم پدرام یعنی شاد و آراسته وخوشحال چون داییم همیشه خوشحاله
نیکو و شاداب
پدرام : در پارسی پهلوی " پت رام " به معنی بدرود ، جاوید ، به آرامش و دارای دوبخش است : پت = به رام = آرامش .
خوشدل و شاد
خوشدل . . نیکو . . . خجسته . . شاد . . شادمان . . مبارک . . فرخنده . . خوشبخت . . آرام. .
آرام. راحت
آورنده خبر خوش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس