اهین

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

( آهین ) آهین. ( اِ ) آهن. حدید : و معادن ، چون مس و برنج و آهین برای آلات را. ( کیمیای سعادت ). و این همه را به آلات حاجت افتاد از چوب و آهین و پوست و غیر آن. ( کیمیای سعادت ) .

فرهنگ فارسی

( آهین ) ۱ - فلزیست که در طبیعت غالبا بشکل اکسید یا کربناتیا سولفور دو فر وجود دارد . آنها را در کوره میگدازند و از آنها آهن خالص بدست میاورند و آن جسمی است سخت و محکم وزن مخصوص آن ۷ / ۸ و در ۱۵۳٠ درجه حرارت گداخته میشود . اهن در هر جا وجود دارد و یکی از مفیدترین عناصر است و با زغال اساس صنعت را تشکیل میدهد یا آهن پولاد . آهن نر ذکر مقابل نرم آهن . یا آهن تر . آهن جوهر دار آهن سبز . یا آهن چکش خور . آهنی که بوسیل. چکش قابلیت کشش و تشکیل باشکال مختلف را داشته باشد . یا آهن نر. پولاد روهینا مقابل نرم آهن . یا آهن افسرده کوفتن . کاری بیهوده کردن آهن سرد کوفتن . یا آهن سرد کوفتن . یا مثل دیو از آهن گریختن . سخت از چیزی دوری جستن . یا عصر ( دور. ) آهن سومین دور. زندگی صنعتی انسان از لحاظ تقسیمات دیرین شناسی . اکنون نیز انسان در همین دوره زیست میکند آخرین بخش از دور. فلزات . این دوره از زمان پیدایش آهن ( یعنی تقریبا۹٠٠ ق.م. ) آغاز میگردد عصر حدید . ۲ - شمشیر . ۳ - مطلق سلاح آهنین از درع و جوشن و خود ورانین و جز آنها. ۴ - زنجیر .

گویش مازنی

( آهین ) /aahin/ آهن

پیشنهاد کاربران

بپرس