ادیان

/~adyAn/

برابر پارسی: کیشها، دین ها، آیین

فرهنگ اسم ها

اسم: ادیان (پسر) (فارسی) (تلفظ: adyan) (فارسی: اَدیان) (انگلیسی: adyan)
معنی: کنایه از مرد درشت هیکل و قوی، مرکب تندرو و فربه
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

ادیان. [ اَدْ ] ( ع اِ ) ج ِ دین. ( دهّار ) ( غیاث ). کیشها: الادیان ستة، واحدة للرحمن و خمسة للشیطان. صواب من آنست که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر که زبده همه ادیانست اقتصار نمایم. ( کلیله و دمنه ).
- علم الأدیان ؛ دانش شناختن دینها :
پیغمبر گفت علم علمان
علم الأبدان علم الأدیان.
نظامی.

ادیان. [ اَدْ ] ( اِ ) چاروای فربه دونده. ( لغت نامه حافظ اوبهی ). چارپای دونده. ( برهان قاطع ). چارپای دونده را که فربه باشد گویند. ادیون. ( جهانگیری ).

ادیان. [ اِدْ دیا ] ( ع مص ) وام گرفتن. ( منتهی الارب ). وام خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || خریدن به وام. ( منتهی الارب ). به وام خریدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || فروختن به وام. ( از اضداد است ). ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

کیشها، جمع دین
( اسم ) جمع : دین کیشها آیینها.
وام گرفتن

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ دین ، کیش ها، آیین ها.

فرهنگ عمید

= دین۱

پیشنهاد کاربران

ادیان چندگانی ( جمع ) شکسته دین می باشد و نگرربا اینجاست که دین واژه ای پارسی است!
دین از پارسی به عربی رفته و عرب ها چندگانی ( جمع ) شکسته را درست کردند و اکنون ما داریم از آن بهره می بریم!این نامرد بازی فرهنگی است!
می توان از واژه دین ها بهره برد که پارسی است.
معنای واقعی ادیان:روایات
معنی ادیان:روایات
واژه دین یکسره پارسی است و در زبان نیاکانمان، اوستایی به گونه ی دَئِنا بوده است.
بکاربردن واژه ادیان برای جمع واژه دین نادرست است. پارسی زبانان می تواند از "دین ها" بهره گیرند.
مفرد ادیان = دین
مفردش لطفا

بپرس