اسفندیار

/~esfandyAr/

معنی انگلیسی:
masculine proper name

فرهنگ اسم ها

اسم: اسفندیار (پسر) (فارسی، اوستایی، پهلوی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: esfand yār) (فارسی: اسفنديار) (انگلیسی: esfand yar)
معنی: آفریده خرد پاک، اسپندیار، ( اوستایی )، مقدس آفریده یا آفریده ی ( خرد ) پاک، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) پسر گشتاسب که به خاطر شستشو در چشمه ای رویین تن شده بود ( جز چشمهایش که در آن زمان آنها را بسته بود ) پدرش او را به جنگ رستم فرستاد، رستم با تیری که به چشمش زد، او را هلاک کرد، ( در اعلام ) پسر گشتاسب که به روئین تن معروف بود و در نبرد با رستم از پای در آمد، آفریده مقدس، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، فرزند گشتاسپ شاه ایران و کتایون دختر قیصر روم
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی، اسم اوستایی، اسم پهلوی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

اسفندیار. [ اِ ف َ ] ( اِخ ) در اوستا سپنتوداته و در پهلوی سپنت دات ، مرکب از دو جزء: جزء اول سپنتو بمعنی مقدس و جزء دوم داته از مصدر دا بمعنی آفریدن ؛ جمعاً یعنی آفریده ( خرد ) پاک و بدین معنی درفروردین یشت بند 93 و ویسپرد کرده 19 بند 1 آمده. و هم در اوستا ( زامیاد یشت بند 6 ) این نام بکوهی اطلاق شده که شاید همان کوه سپید باشد که در شاهنامه مذکور است. و نیز نام پسر گشتاسپ است. در بندهش فصل 31 بند 29 آمده : «از گشتاسب اسفندیار و پشوتن بوجود آمدند». ( مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 331 ). اسفندیار نام پسر گشتاسب است که بروئین تن اشتهار دارد. ( جهانگیری ). بر وزن و معنی اسپندیار است که نام پسر گشتاسب باشد و او را روئین تن میگفتند و بمعنی قدرت حق و لطف یزدان هم هست ورب ماه اسفندار و رب روز اسفندار که پنجم هر ماه شمسی باشد. ( برهان ). بمعنی اخیر تصرّفی در کلمه اسفندار است. رجوع به اسفندار شود. نام پادشاه که نهایت بهادر و پهلوان بود. رستم او را بتیر دوشاخه ای کور کرده کشت و نام پدر او گشتاسب بود. ( غیاث ). پسر گشتاسف ، اسفندیار، نوخاسته بود، جهانی را بتیغ سپری کرد تا دین زردشت گرفتند، و آتشگاهها بنهاد بهر کشوری ، پس با ارجاسف حرب افتادش و زریر کشته شد و بر آخر اسفندیار ارجاسف را هزیمت کرد. باز بعد این گشتاسف اسفندیار را بند برنهاد و به دز گنبدان بازداشتش و آن گردکوه است ، تا ارجاسف [ باز بیامد ببلخ و ] لهراسف رابکشت و بدین وقت گشتاسف بسیستان بود، بمهمان رستم زال ، پس بازگشت بحرب ارجاسف و ستوه گشت از وی و سی واند فرزندش کشته شدند و بر کوهی گریخت تا جاماسب عمش برفت و به بسیار شفاعت اسفندیار بیامد و بند بگسست و ارجاسف را هزیمت کرد و باز از راه هفت خان بترکستان رفت و رویین دز به حیلت بستد و ارجاسف را بکشت و خواهرانش را که ارجاسف از بلخ برده بود بازآورد پیش پدر و وعده خواست به پادشاهی دادن ، تا گشتاسف بفرستادش بسیستان تا رستم را ببندد و جاماسب حکیم گفته بود که او را زمانه بر دست رستم باشد بناکام اسفندیار بسیستان رفت و هرچند رستم او را تاج و تخت پذیرفت و پیش آمدن ، نپسندید جز بند برنهادن ، تا حرب افتاد و تیری بر چشمش رسید و بمرد و بهمن پسرش را برستم سپرد بوصیت. ( مجمل التواریخ و القصص ص 51 ، 52 ). و پیکار که میان رستم و اسفندیار افتاد سبب آن بود که چون زرتشت بیرون آمد و دین مزدیسنان آورد، رستم آنرا منکر شد و نپذیرفت و بدان سبب از پادشاه گشتاسب سر کشید و هرگز ملازمت تخت نکرد و چون گشتاسب را جاماسب گفته بود که مرگ اسفندیار بر دست رستم خواهد بود و گشتاسب از اسفندیار ترس داشت او را بجنگ رستم فرستاد، تا اسفندیارکشته شد و پس از آن چون فرامرز از سیستان رفته بود بهمن بن اسفندیار بکین خواستن آمد، و فرامرز رفته بودبهندوستان ، تا بازآمد غریق گشت ، بخت النصر که سپهسالار او بود صواب چنان دید که صلح کند با بهمن اسفندیارو هوشنگ را که هنوز خرد بود بشاهی سیستان یله کرد وخود صلح کرد و با دوازده هزار مرد زاولی از سیستان با بهمن برفت و ببلخ شد. ( تاریخ سیستان ص 33 ، 34 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نامم یکی از خاندانهای هفتگانه عهد ساسانی ( - ویس پوهر ) . مقر این خاندان شهر [ ری ] بود.
از امرای بدیع الزمان میرزای تیموری

فرهنگ معین

(اِ فَ ) [ په . ] ( اِ. ) نام یکی از قهرمانان شاهنامه .

واژه نامه بختیاریکا

اِسپِندیار

دانشنامه آزاد فارسی

اِسْفَندیار
اِسْفَندیار
به اوستایی : سْپِنتوداتَه (سْپَنددات )، به معنی آفریدۀ مقدس ، نام یکی از پسران گشتاسپ کیانی از کتایون دختر قیصر روم ، که چون سلاح بر بدن او کارگر نبود معروف به رویین تن است . بنابر روایت ، کی گشتاسپ پس از شنیدن پیشگویی های جاماسپ و آگاهی یافتن از جنگی هولناک با ارجاسب در آینده ای نزدیک، به خاک افتاد و برنخاست تا این که اسفندیار درآمد و سوگند یاد کرد که از دشمن یک تن را زنده رها نخواهد کرد. پس، گشتاسپ برخاست و بر تخت نشست . در نبردهایی که روی داد، پس از کشته شدن زریر (برادر گشتاسپ )، سه تن از دلیران ، بستور پسر زریر و گرامی کَرت پسر جاماسپ و اسفندیار پسر گشتاسپ با شدت هرچه تمام تر بر تورانیان تاختند. اسفندیار رویین دژ را به دست آورد و خواهران خود را که اسیر ارجاسپ بودند آزاد کرد و دست و پا و یک گوش ارجاسپ را برید و یک چشمش را به آتش بسوخت و سپس او را سوار بر خر دم بریده ای روانۀ تورانش کرد. پس ، آن گاه اسفندیار به فرمان پدر، آیین زردشت را به گرد جهان برد. داستان اسفندیار در شاهنامه ، که از جذاب ترین داستان های شاهنامه است ، به گونه ای دیگر است : گشتاسپ ، برخلاف روایت های زردشتی ، پادشاهی بی تدبیر است و چون از میل اسفندیار برای رسیدن به تخت آگاه است، او را به زابل می فرستد تا رستم را دست بسته به درگاه آورد. رستم از تسلیم خود سر بازمی زند. پس نبرد درمی گیرد. اسفندیار در آغاز نبرد بر رستم برتری دارد، اما سرانجام رستم به رایزنی سیمرغ ، تیری دوشاخه از چوب گز بر چشمان اسفندیار که تنی رویین دارد می نشاند و او را از پای درمی آورد. نقطۀ ضعف این دلاور تنها چشمان او بودند، که به هنگام غوطه خوردن در آب چشمۀ رویین کننده چشمان خود را بسته بود. پس از اسفندیار، پسرش بهمن به کین خواهی برخاست ، اما چون رستم کشته شده بود، بهمن افراد خانوادۀ او را هلاک کرد.

پیشنهاد کاربران

اسفندیار: این نام در اوستایی سپنتوداته spentu - dAta ( آفریده ی مقدس یا مقدس آفریده شده ) ؛ و در پهلوی: سپنتداته spento - dAta با همان معنی اوستایی است. او یکی از شاهان کیانی و پسر ویشتاسب است و فرزندانش اینها هستند:
...
[مشاهده متن کامل]

1ــ میهرنوش، نوشزاد= mihrnush, nushzAd مهرنوش، ایزد روشنایی، راهنما، زاده ی روشنایی ( اوستایی: mişra - naeshat ) ( دختر اسفندیار )
2ــ آتورئفرچ= Aturafroc آذر افروز، آتش افروز ( پسر اسفندیار )
3ــ میترترس= mitrtars خدا ترس ( میتر= ایزد مهر ترس؛ اوستایی: mişra - tarŝti ) ( پسر اسفندیار )
4ــ نشاذر= noshAżar نوش آذر، آتش راهنما، چراغ راهنما ( اوستایی: naeshat= راهنمایی آتر= آتش ) ( دختر اسفندیار )
5ــ آتور ترسه= Aturtarsah آتش ترس ( اوستایی: Atartarshti ) ( دختر اسفندیار )
6ـ وهمن ارتخشر= vahman - artaxsher بهمن اردشیر، شاه درستکارـ با اخلاص ( اوستایی: vahmna= کرنش areta= راستی، اخلاص خشئتر xshaetar= شاه ) ( پسر اسفندیار )

البته در شاهنامه فردوسی علت رویین تنی اسفندیار را زرهی که زرتشت به او داده ذکر شده .
مر او را زره آنکه اندر بر است
هم از دست زردشت پیغمبر است
نباید بر او تیغ و زوبین به کار
نه گرز و نه نیزه که کارزار
...
[مشاهده متن کامل]

که اغلب کلاه خود ها جوری ساخته می شده که فقط چشم باز بوده . .
بنابر این رستم چشم اسفندیار که تنها منفذ و جای باز بوده هدف قرار داده

اسفندیار از دو کلمه اسپند یار ساخته شده است و به معنی یار نیک، یارخوب، یار مقدس است.
مقدس آفریده یا آفریده ی ( خرد ) پاک
اسفندیار، پسر گشتاسپ و کتایون، و نوهٔ لهراسپ، شاهزاده کیانی در تاریخ اسطوره ای و حماسی ایران و قهرمان جنگ های مقدس کیش زرتشتی است که بیشتر برای نبرد سوگ انگیزش با رستم، دیگر پهلوان ایرانی شناخته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]
[۱] برادرانش پشوتن و فرشیدورد، عمویش زریر و پسرانش نوش آذر و مهرنوش و بهمن نام داشته اند. اسفندیار رویین تن بود، در شاهنامه به چگونگی رویین تن شدن اسفندیار اشاره ای نشده است اما در زراتشت نامه از زرتشت بهرام پژدو آمده است که زرتشت اسفندیار را که نوزادی بیش نبود، در آب مقدس شست وشو داد که همین سبب رویین تنی او گشت و تنها چشمانش آسیب پذیر باقی ماند. اسفندیار در نبرد با ارجاسب فرماندهی سپاه گشتاسب را بر عهده داشت، و با پیروزی به نزدیک پدر برگشت اما گُرَزم پادشاه را علیه اسفندیار شورانید؛ چنان که دستور داد اسفندیار را در دز گنبدان زندانی کنند. اسفندیار توسط رستم ( با رهنمایی سیمرغ ) با تیری از درخت گز که به چشمانش برخورد کرد کشته شد.

اسفندیار: پسر گشتاسپ و کتایون ( از قهرمانان شاهنامه )
دکتر سرامی در مورد شخصیت اسفندیار می نویسد : ( ( اگرچه اسفندیار از جهتی قهرمانی مابعدالطبیعی است جنبه مابعدالطبیعی وی که همان رویین تنی است چدان تاثیری در چونی شخصیت وی ندارد. پهلوانی ساده دل، آیین گر ا ، فرمان پذیر و برخوردار از اعتماد به نفسی درخشان است . بعد منفی شخصیت او آزمندی و قدرت طلبی است و همین چشمهای او را بر واقعیت نیرنگ آلود پیرامون او کور کرده است و سرانجام همین کوری پنهان با تیر گزین جهان پهلوان به قلمرو آشکاری می پیوندد. شخصیت اسفندیار نیز چون از آن سهراب با همه ی ساده نمایی پیچاپیچ است و همین پیچ و خم اندرونی است که سرنوشت او را با تقدیر سهراب در هم تنیده است. سهراب به دست پدر و اسفندیار به دست پدر از پا در می آید انگیزه ی هر دو پهلوان رسیدن به تاج و تخت است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( از رنگ گل تا رنج خار، دکتر قدمعلی سرامی، ۱۳۸۳، ص 829. )

دلسوز وبخشنده
باهوش زیرک

نام اسفندیار در پهلوی به گونه ی اسپندیات ( Spandyat ) و در اوستایی به گونه ی اسپنتو داتو ( Spentodato ) آمده است. این اسم پیوندی است از دو بخش سپنته به معنی مقدس و بخش دوم دات یا داتو از مصدر � دا � به معنی آفریدن و دادن. اسفندیار به معنای آفریده مقدس یا مقدس آفریده شده می باشد. اما حال که حرف دال پایانی آن به � ر � تبدیل شده است به معنی � یار مقدّس � بهتر است . ( عادل اشکبوس )
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس