اقوا

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خالی شدن سرای . ۲ - بپایان رسیدن قوت سپری شدن زاد . ۳ - بی نیاز شدن غنی گردیدن . ۴ - تهی دست شدن نیازمند گردیدن (ازاضداد ). ۵ - بافتن ریسمانی که تارهای آن در باریکی و کلفتی مختلف باشد . ۶ - یکی از عیوب قافیه است و آناختلاف حرکت حذو و توجیه است . نخستین مانند : هر وزیر و شاعر و مفتی که اوطوسی بود چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود. که فردوسی را با طوسی قافیه آورده . دوم مانند : (بفرق چمن ابر گسترد پر بفرش زمرد فروریخت در. )

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) در عروض، مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گِل با گُل، دَور با دُور، بَخت با دُخت، و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است، مانندِ این بیت: هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بُوَد / چون نظام الملک و غزّالی و فردوسی بُوَد.
۲. [قدیمی] نیازمند شدن، محتاج شدن.
۳. [قدیمی] در جای خشک و خالی فرود آمدن.
۴. [قدیمی] تمام شدن توشه، بی توشه شدن.

دانشنامه آزاد فارسی

اِقْوا
(در لغت به معنی بازکردن ریسمان) اصطلاحی در قافیه. اختلاف میان حرکاتِ حذو و توجیه است، مانند اختلاف مصوّت پایانی دو کلمۀ «دَرد» و «دُرد»: مرا چون شراب است داروی دَرد/اگر صاف نبود به من دار دُرد. اقوا از عیوب قافیه است.

پیشنهاد کاربران

بپرس