امل

/~Amol/

مترادف امل: آرزو، امید، رجا

متضاد امل: یاس

برابر پارسی: ( آمل ) آرزورسان، یاری گر

معنی انگلیسی:
amul, conservative, old-fashioned, parochial, provincial, stick-in-the mud, stodgy, victorian, square, mossback, fogyish

فرهنگ اسم ها

اسم: امل (دختر) (عربی) (تلفظ: amal) (فارسی: اَمل) (انگلیسی: amal)
معنی: امید، آرزو، ( در قدیم ) امید و آرزو، به فتح الف
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

( آمل ) آمل. [ م ُ ] ( اِخ ) نام شهری بغربی جیحون بفاصله یک میل در راه بخارا از سوی مرو، مقابل فربرا یا فربر که بشرقی جیحون است و آن را عامه آمو و آمویه گویند. و از آنجاست عبداﷲبن حماد شیخ بخاری و احمدبن عبده شیخ ابی داود. و برای تمیز از آمل طبرستان آن را آمل زم و آمل شط و آمل مفازه نیز خوانند. و این شهر را قوم تاتار ویران کردند. || رود جیحون. || نام شهری بزرگ بطبرستان [ مازندران ] در 21 هزارگزی محمودآباد و 36هزارگزی بابل. دارای پست و تلگراف. و در کتب قدیمه فاصله آن را تا ساری هیجده فرسنگ و تا رویان دوازده و تا چالوس ( شالوس ) نیز دوازده فرسنگ نوشته اند. و ازاین شهر است محمدبن جریر طبری و فضل بن احمد زهری و سیدحیدر آملی و عده ای کثیر از علما و محدثین دیگر.
و صاحب حدودالعالم گوید: آمل شهری است عظیم [ از دیلمان بناحیت طبرستان ] و قصبه طبرستان است و او را شهرستانیست با خندق بی باره و از گِرد وی ربض است و مستقر ملوک طبرستان است و جای بازرگانان است و خواسته بسیار است و اندر وی علمای بسیارند بهر علمی و آبهای روان است سخت بسیار و از وی جامه کتان و دستار خیش و فرش طبری و حصیر طبری وچوب شمشاد خیزد که بهمه جهان جائی دیگر نبود و از وی ترنج و نارنج خیزد و گلیم سپید کومس و گلیم دیلمی زربافت و دستارچه زربافت گوناگون و کیمخته خیزد و از وی آلاتهای چوبین خیزد چون کفچه و شانه و شانه نیام و ترازوخانه و کاسه و طبق و طینوری و آنچ بدین ماند- انتهی. و صاحب معجم البلدان گوید: آمل... نام بزرگترین ِ شهرهای طبرستان بزمین هامون و دشت و جزء اقلیم چهارم ، طول آن 77 درجه و ثلث و عرض 37 درجه و سه ربعاست. بین آمل و ساریه هشت و میان آمل و رویان دوازده و فاصله آن تا شالوس ( چالوس ) دوازده فرسنگ است. از مصنوعات آمل سجاده های نیکوست - انتهی. و حمداﷲ مستوفی گوید: آمل از اقلیم چهارم باشد طولش از جزایر خالدات نزک و عرض آن از خط استوا لز. طهمورث ساخت شهری بزرگ است و هوایش بگرمی مایل و مجموع میوه های سردسیری و گرمسیری از لوز و جوز و انگور و خرما و نارنج وترنج و لیمو و مرکب و غیره فراوان باشد و مشمومات بغایت خوب و فراوان چنانچه اگر شهربند شود هیچ چیز ازبیرون احتیاج نباشد - انتهی. رود هراز از این شهر گذرد و معادن ذغال سنگ و آهن در ناحیت آمل بسیار است وآهن آن را در قدیم نیز استخراج می کرده اند. و شهر کنونی آمل بر خرابه های شهر قدیم بنا شده است و ظاهراً این شهر یک یا چند بار از طغیان رود هراز یا علل دیگرویران گردیده است. عده سکنه فعلی آن ده هزار است. و حدود فعلی این ناحیت از شمال دریای خزر و از مشرق سوادکوه و بارفروش و از جنوب لاریجان و از مغرب نمارستاق است : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آمل ) از شهر های مهم ( استان دوم ) و آن در ۲۴٠ کیلو متری شمال تهران واقع شده رود هراز از آن می گذرد ٠ جمعیتش است ۶۸۹۶۳ ٠ تن است که به فارسی و لهجه مازندرانی سخن می گویند و مذهب شیعه دارند دانشمندان و محدثان بزرگ از آنجا برخاسته اند از آن جمله محمد بن حریری طبری فظل بن احمد زهری میر بزرگ و سید حیدر آملی را باید نام برد ٠
نام شهری بغربی جیحون امیدوار
امید، آرزو، آرمان، آمال جمع، کهنه پرست، کسی که آشنابه آداب تجددوتمدن نباشد، بیشتردرباره زنان گفته می شود
( صفت ) ۱ - کسی که باداب تجدد و تمدن آشنا نباشد (بیشتر در مورد زنان استعمال شود ) زن شلخته و بد سر و وضع .

فرهنگ معین

(اَ مَ ) [ ع . ] ( اِ. ) امید، آرزو. ج . آمال .
(اُ مُّ ) [ ع . ] (ص . ) کهنه پرست ، کسی که با تمدن و تجدد سازگار نباشد.

فرهنگ عمید

امید، آرزو، آرمان.
کسی که آشنا به آداب ورسوم زمان نباشد و لباس و ظاهر یا افکارش مطابق زمانه نیست، کهنه پرست.

گویش مازنی

( آمل ) /aamel/ از شهرهای مازندران که رودخانه ی هراز از وسط آن می گذرد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَمَلُ: آرزو
معنی عَمَل: عمل - کار(عمل ، عبارت از هر فعلی است که از جانداری با قصد انجام شود ، پس عمل اخص از فعل است ، چون فعل به کارهایی هم که از حیوانات بدون قصد سر میزند ، اطلاق میشود ، و حتی گاهی در جمادات نیز اطلاق میشود ، ولی کلمه عمل کمتر در اینگونه موارد اطلاق میگردد...
معنی عَمِلَ: انجام داد
تکرار در قرآن: ۲(بار)
آرزو، امید. بگذار بخورند و برخوردار شوند و آرزو سر گرمشان کند این کلمه فقط دو بار در قرآن آمده است: کهف: 46، حجر: 3.

دانشنامه عمومی

دانشنامه آزاد فارسی

آمل. آمل (ماوراءالنهر)
رجوع شود به:چارجو

تغییرمسیر به:
کمبل، جوزف (۱۸۷۹ـ۱۹۴۴)

مترادف ها

square-toed (صفت)
قدیمی مسلک، امل، دارای پنجه مربع

prudish (صفت)
متظاهر، با احتیاط، امل

فارسی به عربی

محتشم

پیشنهاد کاربران

آمَل: یاریرسان، یاریدهنده، یاریگر، کمکرسان، کمک - کننده
آدمی را اژدهایی نیست چون طول امل
بی محابا می روی در کام این ثعبان چرا
صائب تبریزی
آمل نام شهری باستانی در مازندران هست و شهر آمل به همراه شهرهای ساری و گرگان و کجور و چالوس و کلاردشت و پریم و لپور و شهریارکوه در گذشته مرکز طبرستان بودند.
مردم آمل از قوم طبری هستند و مردم آن طبری نامیده میشدند و به زبان طبری صحبت میکردند و نیمی از بزرگان و نویسندگان و دانشمندان طبرستان از منطقه آمل بودند.
...
[مشاهده متن کامل]

شهر آمل حدود هزار سال پیش بزرگ تر از قزوین و ری و ساری بود.
کوهستان آمل محل اسکان قوم تپوری و جلگه آمل محل اسکان قوم ماردی بود ولی ماردی ها به سمنان رفتند و تپوری ها از کوهستان به جلگه آمدند.
رودخانه هزار بزرگترین رودخانه آمل هست که آب رودخانه آن از لاریجان و بلده نور میایید.
آملی ها به ورزش علاقه زیادی دارند و کشتی لوچو و کشتی آزاد و کشتی فرنگی و والیبال و بسکتبال و فوتبال در این شهر بسیار علاقمند دارد.
آملی ها نسبت به سایر مردمان ایران از قد بلندتری برخوردارند.
آملی ها مردمان جسور و شجاعی میباشند و به نسبت بقیه مازندرانی ها به هویت فرهنگی و قومی و زبانی خود بیشتر اهمیت میدهند و به نوعی پرچمدار مازندران میباشند.
آمل به شهر هزارسنگر شهرت دارد.
آملی ها سابقه پیروزی بر روس ها و اعراب در جنگ های مختلف را دارند.
قله دماوند در جنوب شهرستان آمل و در منطقه لاریجان قرار دارد.
جنوب آمل محل اسکان ایل الیکایی و گالش ها میباشد.
آملی ها از فرهنگ غنی برخوردار میباشند.

دوستان اسم من اِمِل هست و عرب خوزستان هستم ، ن اُمُلُم ن آمُل ، اشتباه متوجه شدید چون اگاهی ندارید من روشن میکنم عزیزان، ازاونجایی ک لهجه ی عربی بقول خودمون غلیظ و سنگین هست اَمَل شنیده میشه ) شنیده میشه ( وگرنه تلفظ اسم من اِمِل هست ینی امید وارزو وگاهی شهوت چیزی روداشتن، اوکی شد محصلای نمونه؟😜
اُمُل: [عامیانه، کنایه ] عقب افتاده، قدیمی .
آمل ( Amol ) : در زبان سانسکریت به معنی با ارزش و گرانبها است و در هندوستان اسم پسرانه هم هست:
آمل راجان:روزنامه نگار هندی
آمل پاراشار:بازیگر هندی
آرزومند
دوستان چرا ندانسته نظر میدید؟! این واژه اُمُّل نیست!! اَمَل یا آرزو هستش و در احادیث در کسوت طول امل یا همان آرزوهای دور و دراز مورد نکوهش واقع شده و در اشعاری از جمله بیتی از صائب بهش اشاره شده . اما به تنهایی آرزو معنی میده و مانند معنیش در زبان ما در زبان عربی هم از اسامی دختران تلقی میشه.
داهاتی ، در یکی از فیملم های زنده یاد ناصر ملک مطیعی چپ و راست از این واژه استفاده میکرد . امل با ضمه به روی الف و میم . موددبانه همان
ساده ادندیش / روستائی درست میباشد. با تشکر از زحمات شما و باید بگویم وافعا سایت بی نظیری دارید و خیلی ممنون که میتوانم رایگان از آن
استفاده کنم. درود بر شما.
کهنه اندیش -
ساده اندیش - روستائی
نژاد مردم این شهر آمارد
به معنی مرگ مباد و جاویدان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس