ایل سوره میری

پیشنهاد کاربران

سوره مهری در اصل همین طایفه بزرگ امروزی یعنی سوری امرایی طرهان ( کوهدشت لرستان ) هستندکه تقریبا یکسوم جمعیت 250هزار نفری این شهرستان را دارند . دنبال چی می گردید . . سوری امرایی تلفظ فارسی و شناسنامه ای همان سوره مهری است . . .
سوره مهری در اصل همین طایفه بزرگ امروزی یعنی سوری امرایی طرهان ( کوهدشت لرستان ) هستند دنبال چی می گردید . . سوری امرایی تلفظ فارسی و شناسنامه ای همان سوره مهری است . . .
چقدر خیالبافی حالا که چی تو این دنیای رو به رشد که به فکر ایناس
در گویش دشتیاتی که در شهرستان های دشتی و دیر و تا حدودی کنگان وجم و تنگستان سخن می ره که گوشه ای از پارسی پهلوی هست ، کلمه سرخ را بعضی مواقع به صورت ( سْووَهْرو ) بیان میشه
بقول استادکزازی ( وند وندها ) جز اندکی همه از یک نژادندوهیچ ربطی به سوره مهری ندارند
بابادیگه بسطه مخمان ترکید ازاین همه یاوه گویی. . . . .
به نظر من فقط طایفه جابری در استان ایلام سوره میری هست
واون مقابر مورد احترام جابری ها هم هیچ ربطی به جابرابن عبداله انصاری و اعراب نداره وبلکه قبر شاهزادگان ساسانی هستند
البته دوستان بخصوص جناب لطفی میبینم تمام عالم رو سوره میری میدونه!
...
[مشاهده متن کامل]

درچندسال گذشته درمانی این جناب لطفی سعی در ایل سازی جدیدی به نام سوره میری با ابعادوسیع داره که تاحدی هم موفق بوده که تعدادزیادی ر و با فلسفه مدنظرخودش همراهی کنه!!

درباره کلان ایل سوره میری، اطلاعات زیادی بدست آمده، نگارنده حقیقت را بر اعتراف افراد یا طوایف و یا اعقاب شخصیتهای تاریخی. آخرین دستاورد اعتراف کلهرهای اصیل به سوره میری بودن خود است. ااعقاب ذوالفقار خان کلهر با نگارنده تماس گرفتند و رهبران کلهرستان را سوره میری دانسته اند.
من روی این قضیه خیلی فکر کردم
و به این نتیجه رسیدم
ایل سوره مهری همان خاندان قدرتمند زمان ساسانیان یعنی خاندان مهرگان هستند
جایگاه اصلی حکومت این خاندان شهر مهرگان کذک بود که در دره شهر امروزی قرار دارد و از کردستان تا کرانه خلیج فارس منطقه تحت حکمرانی این خواندان بود
...
[مشاهده متن کامل]

این مناطق دقیقا جایگاه سوره مهری ها بود
در گذشته مناطق لک نشین امروزی را به طور کلی مهرگان مینامیدند که اسم خود را از روی همین خاندان گرفته
قضیه ارتباط ایل سوره مهری هم با پادشاهان ساسانی
با در نظر گرفتن اینکه خاندان مهرگان از خاندان های اصیل بوده و با شاهان در ارتباط بوده
حل و مشخص میشود
یکی از افراد مشهر این خاندان
هرمزان مهرگانی بوده که سپهبد بوده
ایل سوره مهری = خواندان مهرگان = جزوی از مردم لک

کاربر لک جان
جنگروی ها در اصل لر نیستند
حمد الله مستوفی در مورداونها می نویسد که در اصل لر نیستند و از جای دیگه به لرستان اومدند
در مورد بیرانوندها هم همینو می نویسد
در واقع مستوفی شناختی از لک ها نداشت
...
[مشاهده متن کامل]

هرچند میدونست که لک ها با لر ها متفاوت هستند ولی در مورد ریشه این مردم چیزی بیشتر از این نمی دونست پس فکر می کرد این ایل ها که در واقع ایل های لک بودند از جای دیگری اومدن
نظری که امروزه میدونیم اشتباه هست
هرچند لک ها در گذشته در گستره جغرافیایی بزرگتری بودند و اومدن ایالات لک از خارج از لرستان به آن مناطق محتمل است همچنین شجاع الدین خورشیدی بنیان گذار این حکومت از نسل شاه خورشید بود که جایگاه ویژه ای در بین اهل حق ها دارد و اهل حق ها
شاه خورشید را شخصی از شمال شهرستان کوهدشت یا شهر الشتر میدونن
که هر دو این مناطق از مناطق اصیل لک نشین هستند
در نتیجه اتابک لر کوچک که اسم اصلی و درست اون
خورشیدیان است در اصل لک بودند و سندی مثل شاهنامه لکی که به دستور حاکمان این اتابک سروده شده لک بودن اونا رو نشون میده .
اتابک لر بزرگ هم از ایل هزار اسپی بودند که در واقع کرد هستند که هرچند برخی بر این نظرند که اون ها هم از نسل شاه خورشید هستند چون شاه خورشید به هزار اسپی هم مشهور بود .
و والیان هم همانطوری که گفتی عرب بودند

متاسفانه بار قبل دستم خورد و نظر م رو نشد کامل بفرستم
سوری مهری ها اصالتا لک هستند
نه عرب
نه لر
نه بختیاری
و نه کرد
از لحاظ لغتی سور در زبان لکی یعنی سرخ
در مورد مهری
می تواند از کلمه مُهر باشد
...
[مشاهده متن کامل]

پس سوره مهری یعنی سرخ چهره
می تواند میر باشد
پس سوره مهری یعنی امیر سرخ یا امیر سرخ پوش
ولی نظر دیگری که وجود دارد اینست که مِهر باشد
مکان سکونت سوره مهری ها همین مناطق امروز لک نشین است که عمدتا حاشیه رود های سیمره و کشکان و دز هست
در گذشته این مکان را دره مِهرگان می نامیدند
با توجه به این
پس ممکنه بخش دوم کلمه سور مهری
در اصل مهران باشه که احتمالا اسم جدشان بوده
ممکنه اسم رودخانه صیمره هم از اسم این ایل گرفته باشه که با مکان جغرافیایی زندگی شان کاملا طتبیق داره
صیمره = سوره مهری

این ایل کهن اصالتا لک بوده و ربطی به لر و بختیاری ندارد
درسی از حضرت علی ( ع ) به حاکمان
گرد آورنده: احمد لطفی
از قدیم گفته اند، حاکمان و مسئولان هر موءسسه در جامعه، شایسته است، علم ، آگاهی و شناخت کافی از مدیریت و نحوه ی برخورد با مردم را بیاموزند، و در جامعه آن دانائی ها را پیاده نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

در دنیای مدرن، و پست مدرن، بزرگترین آسیب و چالشی که سدِّ راه توسعه و بالندگی و آرامش در جامعه می شود، همانا نداشتن شناخت کافی از وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم تحت مدیریت حاکمان و مسئولان آن جامعه و همچنین عدم روابط عمومی و طرز برخورد صحیح با شهروندان می باشد.
حضرت علی ( ع ) در بحث مدارا با مردم ، در زمانی که زیاد بن ابیه را به جای عبدالله بن عباس حاکم فارس و شهرهای تابع آن منصوب نمود، سخنان مبسوطی در باره ی آسیبهای گرفتنِ مالیاتِ پیش از رسیدن وقتش ایراد فرموده، وآن شیوه و زمان گرفتن مالیات را نهی کرده است. و در فراز ی از آن مطلب چنین آمده است؛
"[ای زیاد] عدالت بورز، و از سخت گیری، و ستم بپرهیز، زیرا سخت گیری موجب آوارگی مردم شود، و ستمکار را به در گیری می کشاند. "
( نهج البلاغه ، ترجمه علی شیروانی، کلمات قصار ، کلام۴۷۶، صفحه، ۹۳۲ - ، سال ۱۳۹۰ - دفتر نشر معارف )
توضیح:
در سخنان مولای متقیان حضرت علی ( ع ) ، مسئله عدل را مطرح فرموده است، که عدل اساس و قوام و دوام حکومتهاست، باتوجه به اهمیت عدل، چند کلام از کتاب غررالحکم در باره ی عدل نگاشته می شود؛
۱ ) - "الْعَدْلُ أَسَاسٌ بِهِ قِوَامُ الْعَالَم"
�عدل پایه است و قوام عالم به عدل است.
۲ ) - "الْعَدْلُ جُنَّةٌ وَاقِیَةٌ وَ جُنَّةٌ بَاقِیَة "
�عدالت سپری است مهم برای نگهداری جامعه و بهشتی است همیشگی.
�۳ ) - "الْعَدْلُ حَیَاةٌ الْجَوْرُ مَمْحَاة"
�عدل زندگی است و جور مرگ است. �
۴ ) - "بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَات"
�برکات به واسطه عدل تضاعف و افزایش پیدا می کند. �
۵ ) - "الْعَدْلُ قِوَامُ الْبَرِیَّةو الظُّلمُ بِوارُ الرَّعِیَّةِ"
�عدل قوام زندگی بشر است و ظلم باعث هلاکت انسانهاست. �
عدل در حقیقت توازن و تعادل بین نهادها ، ادارات، سازمانها، موسسات مختلف ، اجزا و عناصر حکومتها می باشد که هر چیزی در سرجای خویش است، و کارکردهای مثبت لازم و عملیاتی خود را به منصه ی ظهور می گذارند.
سخنان مولا ی متقیان، درباره ی عدل در کتاب غرر الحکم همگی بر اهمیت عدل، و تاءثیرش بر قوام حیات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی اقتصادی و. . . . اشاره دارند، ولی ظلم، تعادل جامعه را بر هم می زند ، و عاملی برای شورش، کینه ورزی، و در گیری و آوارگی ومهاجرت و . . . هستند.
حضرت علی ( ع ) در ادامه ی کلامش می فرماید؛ " از سخت گیری و ستم بپرهیز"
در حقیقت مُرّاء از شیطان است، سختگیری، جنگ، و ستم همه طرف مقابل را تحت تاًثیر قرار می دهد، یا شبانه فرار می کند، وبه عبارت امروزی مهاجرت و راهی دیاری دیگر می شود یا در مقابل حاکم و عواملش قرار می گیرد و موجب درگیری، خونریزی و کُشت و کشتار می شود و اکثر اوقات طبقات ضعیف تر در این راستا ضرر و زیان می بینند، و به تبعید، و زندان و مرگ محکوم می شوند.
در کشور ما زمانی که شاهوردی خان آخرین اتابک لرستان در مقابل شاه عباس صفوی و سپاه قزلباش وی قرار گرفت چقدر از مردم لک و لر، خصوصا" لکها تبعید شدند، طایفه ی لشگری که جزو ارکان سپاه آخرین اتابک بودند، از کار برکنار و یا در برخی از نقاط جبلی ( کوهستان ) متواری و آواره و تبعید شدند. برخی هم به خاک عثمانی مهاجرت کردند. در پایان شاهوردیخان و جمعی از همراهانش کشته شدند.
نمونه ی دیگر شورش پشتکوه در برابر دولت قاجار که به مامورین مالیات حمله کرده بودند خصوصا" دو قدرت محلیِ سوره میری و ریزه وند که خود راصاحب اراضی شرق عراق و پشتکوه می دانستند، و به عوامل حکومت و حسن خان والی باج نمی دادند ، ایشان آنها را متلاشی، تبعید و متواری کردند تا آنجا که اعقاب دو برادر و پسرعمو نتوانند، خویشاوندبودن خود را تشخیص دهند، و بشناسند.
این نمونه ها بیانگر آن است ، که منطق زور به جای منطق گفتمان قرار گرفته است، که زور و ستم هیچگاه نتیجه ی مطلوب و شایسته ای را به بار نمی آورد.

سوره میری این تباریست که به گفته بزرگان از نوادگان ساسانی است واملاک ای منطقه ایلام به نام سوره میری وریزوند بوده است البته عالی بیگی هم برادر آنها بوده است. وخیلی از تیره های موجود در ایلام از تبار همین سوره میریست
چون اینجا راجع به طایفه کولیوند گفتن مطلبی هست در مورد طایفه کولیوند این طایفه برادر طوایف یوسف وند و حسونوند بوده که به گفته بزرگان کولیوند دو زن داشته که از یک زن کرمشه و فرخشه و از زن دیگه ۷پسر به نام
...
[مشاهده متن کامل]
های اصلانشه، بماشه، دلیرشه و. . . . در زمان قدیم که سالش مشخص نیست بر سر یک مساله کوچک شخصی به نام دوسه مسگر این دو تیره را با هم درگیر میکنه و باعث میشه چند نفر از تیره فرخشه به دست تیره کرمشه کشته بشن جنگ که تمام میشه تیره کرمشه به احترام فرخشه ان محل رو ترک و به سمت سیمره میان در میانه راه بزرگان فرخشه میان و میگن برگردین به سر ملکتون ولی بزرگ کرمشه میگه ما برادر خود را کشتیم نمیتونیم اونجا بمونیم زمینی به نام دم شره در فیروزآباد وجود داره که جنگ سر اون زمین بود

با سلام اینجانب از تیره سورسور ساکن آبدانان هستم چیزی که شنیدیم در اول فیروزآباد الشتر ساکن بودیم سندش هم زمین هایی است که داشتیم وبه دلایل نامعلوم حتی نفروختن و ول کردن اومدن سیمره چنسالی در سیمره ساکن
...
[مشاهده متن کامل]
بودن در سیمره هم زمین آبی داشتن ودر ساختمان ساکن بودن که الان حدود پل سیکان بوده که به میرغلام میفروشن و میان آبدانان زمانی که میان آبدانان سال حدود ۱۳۱۰ بوده، راجع به طایفه چیزی که شنیدیم اینکه این تیره جزو طایفه کولیوند بوده وچیزی از سوره میری نگفتن طبق گفته های دوستان سوره میری بیشتر به نژاد و یا یک فرهنگ برمیگرده که تمام طوایف رو شامل میشده، در ادامه چیزی که گفتن دلیل اینکه بهمون گفتن سورسور۳روایت هست یکی اینکه چهرمون متمایل به قرمز و رنگ مو و ریشمون هیل یا قرمزه بهمون گفتن سورسور روایت دوم این که زود عصبانی میشیم و قرمز میشیم روایت سوم میگن که یکی از تیره کار زشتی انجام داده و لباس قرمزی داشته بعد برای اینکه اون شخص شناسایی نشه همه لباس قرمز پوشیدن ، چیزهایی که شنیدیم راجع به طایفه در هم و ناپیوسته است تیره سروسور تیره بزرگی بوده که زمان قاجار مهاجرت میکنن به سمت کوردستان عراق، دوستانی که اطلاعات دقیق تری از تیره سورسور دارن اعلام کنن خوشحال میشیم

سوره میری ها از نوادگان حکام ساسانی منطقه هستند و محل اصلی حکومت آنها میمه و پهله زرین آباد ایلام هست. وبا توجه به اینکه ساسانیان از کردان شبانکاره شمال خلیج فارس هستند. بعد از انقراض ساسانیان و سلطه اعراب
...
[مشاهده متن کامل]
عده ای در منطقه ماندندو عده ای به مناطق دیگر کوچ کرده اند. کوردها پهله ای از قدیمی ترین مردمان منطقه هستند.

کاید بختیاری و لر بزرگ هستن. . .
بزرگترین ایل ایلام هم ریزه وند بوده هرچند به سببی پراکنده شدند که این احتمال هست سوره میری هم از اون منشعب شده باشد.
سوره میری در اطلاعات قدیم حدود ۲۰۰ خانوار بوده و در درشهر بنظر جزو طایفه کولیوند بوده .
...
[مشاهده متن کامل]

احتمالا جزو همان طوایفی بوده که همراه علا از حمیل به جنوب رفته و مستقر شدن اما بدلیل سیاست والیان عرب از بدنه طایفه ای مستقل درآمدن.
طوایف پراکنده همیشه جزو این و آن بودن ! با توجه به اینکه ریزوند عنصر قدرتمندی در ایلام بوده ممکنه سایر طوایف جنوب ایلام از اون جدا شده باشند .
مناطق اونا هم امروزه طوایفی از همان نوع ساکن هستند.

ایلات و قبایل پشتکوه به روایتی همه به سوره میری وابسته اند و از شاخه های پراکنده آن هستند ایل کایدخرده از جمله ایلاتی است که بصورت عشایری زندگی می گذرانده و جزو سوره میری یا سرخه میر است جداکردن طوایف
...
[مشاهده متن کامل]
پشتکوه از یکدیگر منطقی است پشتکوه و به ویژه منطقه وسیع دهلران خالی از سکنه نبوده و جمعیت عشایری و روستاهای قابل ملاحظه ای داشته در دهلران گویش لری و کردی بسیار به هم نزدیکند بنابراین طبق یک روایت نه فقط بخش قابل ملاحظه ای از طوایف کرد بلکه دیناروند و کایدخرده جزو سوره میر یا سرخه میر بوده اند

در حیرت مانده ام از این همه ترهات. . .
شما اصلا بررسی نمیکنی برادر، رسماً و عملاً مهملات میفرمایید.
آخر هر کودک خردسالی هم می تواند با ربط دادن هرچیزی به هم برایش داستان بسازد !!
مثلاً من نامم یزدان هست آیا تمام ایزدی ها قبیله من بودن؟!
...
[مشاهده متن کامل]

برم ببینم معمرین بانه سیران چه میگن ؟! جمعیت بان سیری در ایران و عراق به چند صد هزار نفر میرسد از طایفه انتزاعی خودش هست. قلعه آریوحان همواره حاکم نشین ولایت ماسبندان و سیمره بود .
من شخصا با این که خداوند رو هم طبق مرفولوژی زبان کلهر از کانال خور ← سور و. . . به سوره میری ربط دهید مشکلی ندارم !
در مدت کوتاهی که نوشتجات شاذ شما را دیده ام دریغ از اینکه یک رگه ای از بکگراند تاریخی در آن ببینم همه ش وهم و مهمل و لغت بازی هست.
بنده خدا اگر قرار باشد هرچیزی را به هم ربط داد خب سرخاب مربوط به تاریخ کلهرهاست : ) خب احتمال دارد نام طایفه کنونی سرخه میری که کلا کلهر هستن از اون گرفته آمده باشد. . . کلهر در پس اسلام هم به اندازه کافی در تحولات منطقه بوده که طوایفش نیازی به چنگ اندازی به میراث دیگران نداشته باشند همانند رویکردی که پان های فانتزی مجازی دارند.
من ندیدم سرخه میری مثلا خان داشته باشد که نشان بدهد موجودیت مستقلی داشته . اصلا این نام هم ممکنه مأخوذ از یک فردی در سده های متأخر تر از صفوی باشد.
ده ها ایل و طایفه کلهر در مناطق لرستان و ایلام و. . . پراکنده هستن از لشنی ها گرفته تا گریوه ها به حدی دچار بیگانگی شدن که بدنبال لرسازی کلهرها هستن. . .
عده ای هم از اینور بوم افتادن و هویت فرهنگی که خالق شاهنامه و ده ها دیوان بود برایشان دیگر جذاب نیست بدنبال تفاخرات قبیله ای هستند یا خودشان را به این و آن نسبت میدن.
آخر بندگان خدا کلهر یک زمانی یک هویت سرزمینی بوده، رجوع شود به مرآت الکائنات هم هست و در منابع عربی. . . دارید چه می فرمایی؟!
جان دلم در گروه یا سیرکتان که ما رو با آقای زینی وند اشتباه گرفتید مایل باشید مکالمه رودر رو یا زنده خواهیم کرد تا ببینم توهم توطئه یا توهم دانایی شما تا چه حد هست
کاری ندارم خود را چه میدانید اما لطفاً تلاش نافرجامی برای وهم پروری پیرامون شاخه های کلهر ( که سرخه میری جزو آن بوده ) نکنید که مایه تمسخرتان خواهد شد و مایه تمسخر کلهر که ابدا نیازی به تاریخ سازی ندارند و این وهمیات وگرنه صبح تا شب عده ای در جهت تخفیف کلهر گام برمیدارن نهایتا چیزی نصیب نمیبرن. . .
مسأله این جاست شما دارید مهملات میگید وگرنه سرخه میری که طایفه کلهر هست اگر فلان طایفه کلهر هم سرخه میری باشد مشکلی ندارد چون باز هم به اصل خودش هست اما رویکرد شما دقیقا در راستای همان ها هست که مبتنی بر توهمات دنبال ایجاد تاریخ خیالی و در جهت ستیز با منشأ قومی خودت ( کلهر ) گام برمیداری ! مشخص هم نیست شما و دوستان تعلقی به این طایفه داشته باشید یا نه، شاید جزو دسته آدم های خوش خیالی قرار دارید که گمان میکنید قرار است چیزی بهتان بدن.
هرچند که قبیله های کوچک معمولا از سرمنشاء بزرگتری تجزیه میشن
ضمنن شهر سوریاش رو فراموش کردید روی اون هم تحقیق کنید ببینیم چه میشود.

طایفه یارکه:
طایفه یارکه در سه نقطه جغرافیایی یعنی دره شهر ، آبدانان، چگنی داریم که اهالی دره شهری از نسل عباس دلفانی هستند که از ایل میربگ می باشند، ویارکه آبدانان در میان ایل ناصرعالی هستند که به سه خاندان غلام ، بگالی، ومرالی تقسیم می گردند خاندان غلام خود به سوره میری اعتراف دارند وخاندان بگالی با ایشان یکی اند وبه یارکه می رسند اما خاندان مرالی از میرزاوندهای چگنی اند ، در تقسیم ایل چگنی یارکه یکی از طوایف میرزاوند محسوب می گردد،
...
[مشاهده متن کامل]

در نتیجه می توان گفت طایفه یارکه با طایفه میرزاوند چگنی همجریش شده است، از آنجایی که خاندان غلام اعتراف به سوره میری بودن دارند و خوانین میربگ از جمله مرحوم شهمرادخان کاظمی در دلفان نیز اعتراف به سوره میری داشته اند لذا طایفه یارکه سیمره وآبدانان یکی هستند واز حیث نسب سوره میری اند وبخشی بمیان چگنی کوچیده اند .
جا دارد این تحقیق کاملتر گردد

آقای یزدان من بارها با چنین ادبیاتی روبرو شده ام ومیدانم کی هستی
لطفا نظرات شخصی ات رو به منابع ات ربط نده
تاریخ این نیست که شما میگی
برو بپرس بینم معمرین بان سیری ( سوری ) قبلا چه گفته اند ؟ بینم گفته اند هفت تبار بان سوری سوره میری ان یانه
...
[مشاهده متن کامل]

برو بپرس از خود اردشیر کشاورز بپرس که کتاب نوشته بینم میداند عبدالمحمدی وقوچه ایی با صفرلکی های ایلام یکی هستن یانه وبپرس بینم صفرلکی ها کی هستن ؟ اگر نگفتن سوره میری ان من میگم شما راست میگی
برو ریشه شبانکاره وشیان را بدست بیار بینم به اسلاف یزدگرد می رسند یا نه ؟ اسلاف یزدگرد مگر سورگرد نبوده ؟
برو بپرس بینم شهرکی های کلهر از کجا آمدند وچرا شهرکی سیستان که می گویند از اطراف شهریار آمده اند با اینها یکی میشوند؟ شهرکی یا سهرکی ادامه تبار سوره میری ها در فارس در معیت رم سوران بودند
حالا بر فرض من داستان سرایی می کنم وبدون در نظر گرفتن جمعیت دارم انشعابات بزرگی را به سوره میری متصل میکنم وباید گفت شما هم همین کار را داری می کنی کلهر را به کجاها بردی وکل ایران را کلهر کردی . . . . .
بله کلهر یک عارضه جغرافیایی است نامش از کلار گرفته شده کلار در دوره آشوریان هم بوده ولی یک مکان است که کلهرهای ساسانی نسب بر آن جا گرفتن وبه آن نامی شدند
کلاردشت وکلار فارس وکلار کرمانشاه وکالح ( کله ) در کنار حلوان همگی نامهای ایل کلهر هستند
کله مرد کله هور کله مرو یکی هستند وحتی مکان کلان در مرو هم اینها بوده اند اما واقعیت اینجاست که اینها همگی نام مکان هست
مکانهای قبل اسلام
تبارهایی از سوره میری ، جاف، زنگنه ، ریزه وند و. . . . بر این مکانها قرار گرفتند وبه کلهر مشتهر شدند
در آخر اگر کسی بگوید سوره میری کلهر است می گویم راست میگه چون بان سوری وصفرلکی وقوچمی وشهرکی وشیان وشبانکاره هاش سوره میری نسب اند ودر مکان کلهر

جناب محمد زاده
نمیدانم چرا هرچیزی رو بهم ربط میدید. لفاظی بدین شکل صحیح نیست.
کلهر در یک زمانی بشکل کهتر هم ثبت شده و کالهر هم گفته شده و برخی هم معتقدن که کلار در کرکوک برگرفته از نام کلهر هست هنوز جمعیت بزرگی کلهر دارد و قلعه ای که در آنجا وجود دارد توسط رئیس ایل جاف که از تبار کلهرهای درتنگ هستن ساخته شد.
...
[مشاهده متن کامل]

خود کرکوک قریب ۳۰ طایفه کلهر دارد.
نظریه راویلسون هم شاید باورپذیر باشد اما نام حلوان در ایل حلوندی یا الوندی و الانی مانده که نام حاکم درتنگ را سرخاب هم ذکر کرده اند در دوره صفوی.
کالح ممکن توضیحی برای چگونگی تحول واژگانی این مفهوم باشه.
همچنین تاریخ جهانگشای جوینی یک کلاری را هم در حوالی آذربایجان ثبت نموده که امروزه پر است از نام کلهر و حتی قلعه کلهر و قلعه میرداود که توسط میر داوویان کرکوک ساخته شده.
توفان گوندوز در کتاب ترکمانان آناتولی می گوید کلهرها در آذربایجان و آناتولی هم بوده اند.
مقایسه اصلا جالبی نیست.
اگر جابجایی های تاریخی رو در نظر داشته باشیم اهالی لرستان و مناطق جنوبی سیمره از دوده کلهرهایی هستن که همراه آل حسنویه و عنازی مهاجرت کردن و حتا لیست حمدالله مستوفی خودش ناظر بر این قضیه هست. چنانچه نام الانی که طایفه کلهر بوده ذکر شده.
چنانچه طایفه زینی وند خود را منتسب به سرخاب میدانند.
حتی اگر نگریست طوایف وند از مناطق کلهر نشین گیلان و سرپل تبعید شدن جالب اینکه نام اصلی جلیلوند �جیل وند� هست که مشخصا از گیلان آمده. یا جلالوند که و باله وند که منتسب به کلهرها بودن .
رابینو هم نقل میکند که طوایف سلسله از ماهیدشت تبعید شدن.
کلهر ها تا افغانستان و پاکستان و موصل هم هستن و تا آنجا برای حکومت و جنگ رفته اند.
اصلا یک قوم بزرگ در کل خاورمیانه هست تا وان و سیواس هم جمعیت هایی دارد و حتا طوایفی چون بختی و برواری و کلیس و و آتمانی و جلالی و . . . از یک نظر منتسب به آنهاست.
در همین زمان ابتدای صفوی سراسر غرب ایران تا کرکوک در حکمرانی کلهرها بوده. . .
شرفنامه بدلیسی آنها رو یکی از دو گونه اصلی کورد آورده.
شما بر چه اساسی این داستانها را سر هم میکنید؟!
سرخه میری خود طایفه کلهر هست اگر فامیلی کلهر گرفتن به دلیل خودآگاهی به این امر بوده. . چنانچه اگر دوست داشته باشید عده ای که در عراق هستند نسبت به حتا فیلی خاندن خود معترض شده بودند.
سوره میری شاید در زمان صفوی قوام گرفته باشه حتا بعید نیست نامش رو از بان سیران گرفته باشه که قلعه آریوحان از باستان تا هنگام حمله الله وردی خان به بغداد حاکم نشین مستقل ماسبندان بوده و در روزنامه ملا جلال هم به شکل �سدان� ثبت شده و دور نیست نام ایل بزرگ بان سیران تقلب اون باشه
این ریختن قیمه در ماستا برای چیست؟! مگر هرچیزی رو بهم می شود ربط داد؟!
ضمن اینکه سرخ سرخ هم از سرخه میری جداست.
امروز جمعیت کثیری از لرستان هم تبار کلهر دارن و باید بعنوان کلهر ثبت بشن.
فکر نمیکنید مقایسه تون کمی کودکانه هست؟!
ضمنن کله مرد انشعابی از ایل ریزوند احتمالا بوده که خود بزرگترین ایل ایلام و مالک بخش بزرگی از زمین های منطقه بوده و اخذ کله مرد هم به دلیل کلهر بودن هست.
ده بالایی هم اصلشان از گیلان بوده
اصلا واژه سور یعنی سرخ و قرمز در اساطیر هم آمده مثل سهراب و یک نام رایج بوده ممکنه هرجایی استفاده بشه . . .
من فکر میکنم اضمحلال کلهر باعث پدید آمدن این فرایند های هویت سازی شده. چطوره که یکی از دو قوم اصلی غرب و زاگرس به چنین حدی رسیده ؟!
کمی درنگ هم خوب چیزیست.

راستی اینهم بگم شاهوردی خان اتابک برای جنگ با قزلباشان به یکی از شاخه های کلهرها پناهنده شد و اگر طایفه ای کمکش کرده در قالب کلهر بوده.
هرچند که مرز بین لر کوچک و کلهر همون سیمره بوده که ملا جلال ازش یاد کرده و لر کوچک دوره اولیه متحد و بخشی از قلمرو تابع کلهر ها بوده
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین پل کلهر در پلدختر ساخته بدر بن حسنویه هست که خب از کورد های مناطق کلهر نشین بود و این نام مسلما بی دلیل نیست .
خب تاریخ هم بازگو کننده هست که بخش اعظم اهالی لرستان کنونی اعقاب همان مردمی هستن که همراه این دودمان به جنوب رفتن
همچنین نام کلهر در روستایی در شیراز و کرمان و اصفهان هست که مؤید پراکندگی اوناست.
چند نفر هم نیستن تهران سابقا مناطق ری و شمیرانات و دماوند و پامنار و مسگرآبادش جمعیت عظیمش کلهر بوده. . . استان مرکزی احتمالا بیشتر از اغلب از ایلات کنونی جمعیت کلهر داشته باشه.
لطفاً هر چیزی رو به هم ربط ندیم. . پتانسیل جمعیتی رو در نظر بگیریم و سپس نظر بدیم و برای پیدایش طوایف مبدأ تاریخی حدس بزنیم.
نه اینکه هر شباهتی رو علم عثمان کرده و بدتر اون رو چماق کنیم.
وگرنه با این سبک لغت بازی میشه در مورد سوربن فرانسه هم نظر داد.

جناب محمد زاده
نمیدانم چرا هرچیزی رو بهم ربط میدید. لفاظی بدین شکل صحیح نیست.
کلهر در یک زمانی بشکل کهتر هم ثبت شده و کالهر هم گفته شده و برخی هم معتقدن که کلار در کرکوک برگرفته از نام کلهر هست هنوز جمعیت بزرگی کلهر دارد و قلعه ای که در آنجا وجود دارد توسط رئیس ایل جاف که از تبار کلهرهای درتنگ هستن ساخته شد.
...
[مشاهده متن کامل]

خود کرکوک قریب ۳۰ طایفه کلهر دارد.
نظریه راویلسون هم شاید باورپذیر باشد اما نام حلوان در ایل حلوندی یا الوندی و الانی مانده که نام حاکم درتنگ را سرخاب هم ذکر کرده اند در دوره صفوی. . .
همچنین تاریخ جهانگشای جوینی یک کلاری را هم در حوالی آذربایجان ثبت نموده که امروزه پر است از نام کلهر و حتی قلعه کلهر و قلعه میرداود که توسط میر داوویان کرکوک ساخته شده.
توفان گوندوز در کتاب ترکمانان آناتولی می گوید کلهرها در آذربایجان و آناتولی هم بوده اند.
مقایسه اصلا جالبی نیست.
اگر جابجایی های تاریخی رو در نظر داشته باشیم اهالی لرستان و مناطق جنوبی سیمره از دوده کلهرهایی هستن که همراه آل حسنویه و عنازی مهاجرت کردن و حتا لیست حمدالله مستوفی خودش ناظر بر این قضیه هست. چنانچه نام الانی که طایفه کلهر بوده ذکر شده.
چنانچه طایفه زینی وند خود را منتسب به سرخاب میدانند.
حتی اگر نگریست طوایف وند از مناطق کلهر نشین گیلان و سرپل تبعید شدن جالب اینکه نام اصلی جلیلوند �جیل وند� هست که مشخصا از گیلان آمده. یا جلالوند که و باله وند که منتسب به کلهرها بودن .
رابینو هم نقل میکند که طوایف سلسله از ماهیدشت تبعید شدن.
کلهر ها تا افغانستان و پاکستان و موصل هم هستن و تا آنجا برای حکومت و جنگ رفته اند.
اصلا یک قوم بزرگ در کل خاورمیانه هست تا وان و سیواس هم جمعیت هایی دارد و حتا طوایفی چون بختی و برواری و کلیس و جلالی و . . . منتسب به آنهاست.
در همین زمان ابتدای صفوی سراسر غرب ایران تا کرکوک در حکمرانی کلهرها بوده. . .
شرفنامه بدلیسی آنها رو دو گونه اصلی کورد آورده. . .
اصلا کوردها بخش بزرگی ازشون همین کلهرها بودن.
شما بر چه اساسی این داستانها را سر هم میکنید؟!
سرخه میری خود طایفه کلهر هست اگر فامیلی کلهر گرفتن به دلیل خودآگاهی به این امر بوده. . چنانچه اگر دوست داشته باشید عده ای که در عراق هستند نسبت به حتا فیلی خاندن خود معترض شده بودند.
سوره میری شاید در زمان صفوی قوام گرفته باشه حتا بعید نیست نامش رو از بان سیران گرفته باشه که قلعه آریوحان از باستان تا هنگام حمله الله وردی خان به بغداد حاکم نشین مستقل ماسبندان بوده و در روزنامه ملا جلال هم به شکل �سدان� ثبت شده و دور نیست نام ایل بزرگ بان سیران تقلب اون باشه
این ریختن قیمه در ماستا برای چیست؟! مگر هرچیزی رو بهم می شود ربط داد؟!
ضمن اینکه سرخ سرخ هم از سرخه میری جداست.
امروز جمعیت کثیری از لرستان هم تبار کلهر دارن و باید بعنوان کلهر ثبت بشن.
فکر نمیکنید مقایسه تون کمی کودکانه هست؟!
ضمنن کله مرد انشعابی از ایل بزرگ ریزوند احتمالا بوده کم خود بزرگترین ایل ایلام و مالک بخش بزرگی از زمین های منطقه بوده و اخذ کله مرد هم به دلیل کلهر بودن هست.
ده بالایی هم اصلشان از گیلان بوده
زیاده روی میکنید . هر گردی گردو نیست .
البته اضمحلال و عدم هیاهوی کلهرها باعث این داستان ها و هویت سازی برای شاخه های تاریخی اون شده
شما بنگرید به قبرستان کلهر در دره شهر خود داستان روشن بود.

باسلام ؛
درود و خسته نباشید خدمت برادران عزیزم جناب آقای احمد لطفی و جناب آقای فرشاد محمد زاده ، سپاس و تشکر از تلاش تان بابت جمع آوری اطلاعات و شفاف نمودن تاریخ ایل بزرگ سوره میری، خدا یار و یاورتان باشد. انشاالله
باسلام ، یه مطلب از سوره میری های میان ایل ماسپی خدمتتان بگم ومطلب دوم در مورد خود ماسپی:
حدود سیصد سال پیش با فروپاشی سوره میری در دوره اسماعیل خان والی گروهی از ایشان تحت نام سوراوند ( نوشتار فارسی سهراب وند ) همجریش ایل ماسپی ایل عموزاده خود شدند، طبق بررسی های میدانی این تبار سهراب وند با سوری امرای لرستان یکی هستند واز نسل مهرالدین ( محلی مهره ) هستند، هنوز بزرگان واهل قلم ماسپی می دانند اینها سوره میری هستند چرا که هم اعتقاد هست که سوری امرایی هستند هم سوره میری، لذا چنین به نظر می رسد سهرایی ( نوشتارفارسی صحرایی ) که نام دیگر میر تیموری ها است با همین نام سهراوند یکی است کما اینکه هم میر تیموری ها وهم میر غضنفری ها اعتقاد دارند از نسل اتابکان هستند وگفتیم که سهرایی بخشی از سوره میری ها بودند که الان در بین همدان تا تبریز نیز هستند،
...
[مشاهده متن کامل]

اما ایل ماسپی بمانند فولادوند کلاهور زنگانه شاهنامه فاقد منبع تاریخی به کیانیان وهخامنشیان است ، چون در قرون اولیه اسلامی منبعی که گفته باشد اینها به قبل اسلام می رسند نیست، اما از آنجایی که ماسپی ها اعتقاد دارند با سوره میری پسر عمو هستند وما در منابع چینی وعربی موسپه نامی را می بینیم که سفیر یزدگردسوم بود که همراه فیروز سوم ابن سوری گرد ابن یزدگردسوم به چین رفت ، لذا با قاطعیت می توان گفت ایل ماسپی از نسل موسپه سفیر یزدگرد هستند واین موسپه یا ماسپه از شاهزادگان ساسانی بوده است

https://t. me/joinchat/DsIClhEXZBVTxi4pVbianw
لینک دانشنامه ایل کهن سوره میری
تشریف بیار جناب کاظمی در خدمتیم
با سلام ما از ایل شوهان در ایلام هستیم و طایفه صفرلکی که زیر مجموعه آن است فامیلی های ساده میری در طایفمون داریم که خود را سوره میری میخوانند در ضمن با مردم میمه زرین آباد هم قرابت داریم روستای نادر آباد در نزدیکی میمه است که مرکز این طایفه بوده است
سورگرد، سورگل، سوری گری، سورقل، پسوند تا سارتوغول، سارتاغول، کوتاه شده آن قوم سارت در آسیای میانه
سلام بر احسان، ما در سیمره پیرولی سوره میری داشتیم که ابنایش در مناطق الشتر وفیروزآباد آنرا پیروالا نام میبرند، ایشان پسر یا نوه بیچونعلی سرخه میری بودن که بیچون مقبره داشت معروف به طاق بیچون ، در مورد
...
[مشاهده متن کامل]
کلهر مناطق کاله یا کالح در حلوان وکله مرد در بدره وپل کلهر در پلدختر نشانشان در لرستان وایلام وکرمانشاه است، ایل کلهر در اصل کلار مرو بوده که نام دیگر ایشان در بدره است وخود را کله مرد وکله مرو میخوانند، در سیمره کله مرد وسوره مرد را برادر می دانند ، اینها از نسل سورگرد هستن یعنی سوره مرد وکلارمرد ابن سور ابن سورابن فیروز ابن سورگرد ، مکان اولشان کلار در مرو بوده که بهمراه ابنای سورگرد به سه نقطه ساکن شدن یکی دیلم مکان کلاردشت دوم جبال سوم کلار فارس، اماکن کلار در کرمانشاه وکلار در عراق هم نشان ایشان است، معمرین بان سوری بما رسانده ان که سوره میری ان، طوایف منتسب به شبانکاره در کلهر سوره میری ان، عبدالمحمدی ها وقوچه ای ها صفرلکی سوره میری ان، هارونی ها از نسل هارون ابن یحیی ابن ابومنجم هستن ، شهرک کانه ایی ها از شهرکی های فارسند که سهرکی آنها را میخواندن، سیاسیاها از شبانکاره مسعودی نسل سیاه میر هستن که با سیاده میری ها که صفرلکی ها از آنها هستن یکی ان، شما بیایدبه سیمره بینم سیاسیاهای سیمره چرا میگن کله مرد هستن ، اگر سیاسیاه کلهر هستن پس چرا کله مرد؟پس کله مرد کله مرو کلار مرو یکی ان ، سال ۳۷۰ قمری حدودالعالم از شهرک کلار در خراسان قدیم یاد میکند که همان کلارمرو است که استخری آنرا کولان ذکر کرده، سوال بعدی چرا کلهر را سوماریه یا ساماریه میگویند؟ سوماریه همان سومار نیست ؟همان سوامری عراق نیست؟ همان سهماریان کتاب تاریخ لر نیست؟


"یکمین سالروز عروج ملکوتی حاج عادل حسن بیگی"
《شادروان حاج عادل حسن بیکی》
گرچه از هر ماتمی خیزد غمی
فرق دارد ماتمی تا ماتمی
از فراقِ فقدان یک مرد بزرگ
عالمی گرید به مرگ آدمی
...
[مشاهده متن کامل]

لا جرم در مرگ مردان بزرگ
گفت باید:�ای دریغا عالمی!�
ایام پشت سر هم گذشتند ، و باورمان شد که شاد روان حاج عادل حسن بیگی، مرد بزرگ جامعه ی مهرگان شهر و یکی از معتمدین و مصلحان شهر و دیارمان ، از دنیا رفته، و به حقیقتِ حق پیوسته است. تا آنجا که بین ما و ایشان تا روز حشر ، و بر طبق قانون حق، فاصله و جدایی افتاده است .
ایشان باکوله باری از تقوا و تلاش و مردمداری و خدمت صادقانه، و تحمل رنج مرگ عزیزانش ، خصوصا" دیدن داغ مرگ فرزند ارشدش زنده یاد کربلایی بهادر حسن بیگی، بلاخره در سن نود سالگی این پیر فرزانه ، دنیای فانی را ترک نمودند، و به ملکوت اعلی سفر کردند.
ما و بازماندگان و دوستان و آشنایانش، یاد و خاطره و دلسوزی و مهربانی، و نیکوکاری و خوش برخوردی ، و تقوا و انسانیت اورا تا قیام قیامت فراموش نخواهیم کرد.
آن مرد خود ساخته، در کمک به همنوعان و اقوام، و بجا آوردن صله ی ارحام و فعالیت در سنگر تجارت و کشاورزی و دامداری، حقیقتا" انسانی شریف و زحمتکش بودند.
ایشان از لحاظ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی با ارگانها و نهادهای مختلف شهرستان دره شهر همکاری چشمگیری داشتند.
در ایام انتخابات رئیس جمهوری و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، و شورای خبرگان رهبری، برای انتخاب فرد اصلح در سرزمین سیمره همکاری ی می کردند .
ایشان همچنین در امور سیاسی و اجتماعی نقش عمده ا ی ایفا می کردند. آن حاجی وارسته، تا زمانی که دارای توان بود ، و جان در بدن داشتند ، در نمازهای جمعه و جماعت و همکاری با امام جمعه و بسیج و سپاه پاسداران و فرمانداری این شهرستان شیعه نشین نهایت خدمت صادقانه را در سابقه و پرونده ی فعالیتهایش قابل ملاحظه است.
ایشان در میهمان داری و یتیم نوازی، و خدمت به خانوادهی خویش، نگارنده خدماتش را به عینه دیده است. حاج عادل حسن بیگی زمانی که در روستا سکونت داشتند، منزلش در اختیار عزاداران حسینی بود و همه ی زن و مردها و دختر و پسرها به رسم زمانه تاپاسی از شب سینه می زدند. آن مرد بزرگ و همسر با کیاستش شادروان حاجیه زینت شکری از عزاداران به رسم روزگار پذیرایی می کردند.
وی و بزرگان روستا در ایام محرم و گاها" در ماه رمضان، شادروان شیخ هادی رحیمی صیمره ای را به عنوان روحانی محل ( جلگه چمکلان ) ، با احترام به روستا دعوت می کردند.
حجه الاسلام رحیمی صیمره ای نیز برای اهالی روستا مجلس وعظ و نصیحت و آشنا کردن مردم با فرهنگ عاشورا به ایراد سخن می پرداختند. زنده یاد آ شیخ هادی رحیمی صیمر ه ای با مداحی و روضه خوانی اخلاص و خادمی سیدالشهداء را در آن روستا به حد تعالی خود می رساندند.
واقعیت این است که بررسی زندگی و خدمات مرحوم حاج عادل حسن بیگی سوره مهری در حد کتاب قطوری می توان نوشت، اما نگارنده در اینجا به بهانه ی یکمین سالگرد به حق پیوستنش الفبایی در یاد آوری و معرفی عملکرد این حاجی بزرگوار قلمی کرده است.
در خاتمه این مصیبت را به بازماندگان و بستگان و تمام اهالی روستای غلام آباد ( سوره مهری ) تسلیت عرض می کنم.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
با احترام: احمد لطفی

مطالب دو دوست آقای لطفی و محمد زاده
به دیدگاه بنده کمی بیش از حد تعصبی است.
آنچه که بنده متوجه شدم ایشان سوره میری را که به اعتقاد خودشان برادر ریزوند ( یک ایل سابقا نسبتا متوسط کلهر ) هستن، هسته اقوام منطقه میدانند.
...
[مشاهده متن کامل]

حقیر چنین فکر نمیکند.
از شواهد و قرائن پیوند آنها با طوایف کلهر در دره شهر و پل دختر ( زینی وند و بهاروند و ریزوند و جایروند و زروش و سورسوری و عالیبیگی و کلمرد و. . . ) مشخص می شود و با توجه به گفته دوستانی که در نهاوند و. . . فامیلی کلهر گرفته اند و با توجه به حضور گسترده کلهرها در عراق عجم خاصه همدان که از زیستگاه های قدیمی آنها بوده ، بعید میدانم بتوان گفت سوره میری طایفه ای خارج از مفهوم کلهر بوده.
کلهر ها از دوره برزیکانی موقعیت مستقلی داشته اند و به روایتی خود برزیکانی و عنازی از تبار کورد های کلهر بوده اند.
شرف خان بدلیسی هم مردم قسمت جنوبی کردستان رو کلهر خوانده و این شامل قلمرو قومی آنها از گروس و شارزور و گرمیان تا سیمره هم میشده
چنانچه هم مشخص است تا عصر شاه عباس تحت قالب ۳ امیرنشین مستقل بوده اند.
بهرحال گذر زمان قطعا سبب جدایش تیره های زیادی شده اما روش دوستان گرامی کمی افراطی است.
بهرحال همه برادر و خواهر یکدیگر هستیم.
کورد و لر

با توجه به فرهنگ عمومی و نوع لهجه و پیوند های احتمالی با ریزبند ها و سورسوری ها و. . . احتمالا این طایفه هم از شعبات کلهرها بوده که در گذر زمان از هسته اصلی آن در کرمانشاه ( حلوان و دینور و بیستون و ماهیدشت ) و کردستان ( پالنگان و . . . ) و شارزور و ماسبندان ( شمال ایلام ) فاصله گرفته و در مناطق جنوبی تر زیسته است.
...
[مشاهده متن کامل]

با اطلاعاتی که برخی دوستان دادن که بازماندگان اونا در سهران و. . . نام کلهر اخذ کرده اند این پیوند قومی آنها را میرساند.
باید توجه داشت که گستره زیست کلهرها تا مناطق ازنا و درود هم بوده و به روایتی بخشی بزرگ از بالاگریو ها کلهرن.
در ابتدای صفویه هم لرستان زیر مجموعه حاکم کلهر بوده. . .
کلهر بعنوان یک قوم در ذکر حوادث حملات مغول ها به قفقاز نام برده شده و
قبیله گیلانی ( قبیله بسیار مشهور و تاثیرگذار در خاورمیانه ) و خالی در اسناد اولیه اسلامی وجود دارند.
بهر تقدیر کلهرها امروزه در ایلات و طوایف متعددی قرار دارند اما ریشه آنها یکیست.

من از ایل سرخ مهری هستم که درزمان پادشاهی کریم خان زند جدمان ب سمت فیروز اباد لرستان امده و درانجاسکونت یافته ودران مکان مارابنام طایفه لشگری میشناسند ولی متسفانه خبری از اقواممان که در درهشهرهستند خبری
...
[مشاهده متن کامل]
نداریم ب نقل از پدرانمان که تریف کرده اند جعدمان در دره شهرمقبره دارد که نام جعدمان پیره هست لطفا اگه کسی خبری دارد یا چیزی راجب اجداد ماخبری دارد ب ما خبردهد


معرفی مختصر سوره میری های سنجابی
نویسنده: احمد لطفی
سالها پیش در مجله ی وزین کیهان فرهنگی الفبایی در باره ی ایل پراکنده ی تاریخ ( ایل سوره میری ) نوشته شد، همان مطلب مختصر موجب شد که افرادی به تاریخچه و شناخت ازهویت خویش، دست به فعالیتهایی در موضوع ایل و طایفه ی خود کتابهایی راتدوین نمایند. گرچه نگارنده به علت قلّت بضاعت علمی و مادی موفق به نوشتن کتاب در مورد ایل پراکنده ی تاریخ نشدم، و به نوشته هایی پراکنده و بررسی های میدانی و نقل و قولهای شفاهی اکتفا کردم، و آن نوشته ها در هفته نامه های محلی استان های ایلام و لرستان به زیور چاپ آراسته شدند. با توجه به این که طوایف و قبایل غرب کشور ایران و حتی در خت سه شاخه پارت و پارس و ماد همگی به صورت سببی و نسبی خویشاوند می باشند. اما افراطدر تبار شناسی و گاه حس برتری جویی اقوام از طرف پانهای افراطی دلسرد شدیم، که به شناخت برخی طوایف و ایلات پرداخته شود. هرچند که، نگارنده سالها در دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه فرهنگیان، در ایلام و لرستان به تدریس دروس، روشهای مطالعه و تحقیق و ایل شناسی و مردم شناسی روستایی و جامعه شناسی ایلات و عشایر سالها مشغول آموزش بوده است، ولی به این مهم بطور جدی نپرداخته است. و هنوز مطلبی انتشار نیافته است، که معاندان به پرخاشگری و تضعیف ایل پرا کنده گاها" مبادرت ورزیده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

نگارنده، قبل از نگارش و پردازش به این مطلب، اعلام می کند، همه ی ما از حضرت آدم و حوا خلقت یافتیم . خداوند ما را به صورت طوایف و قبایل ، و ملت آفریده، تا بهتر همدیگر را بشناسیم. در کشور بزرگ ایران براثر مهاجرتهای اجباری و اختیاری چنان در هم تنیده شده اند و گاه مهاجران چنان با طوایف میزبان با تبارهای دور و نزدیک عجین شده اند و در هم آمیخته شده اند. که نام طایفه و ایل میزبان را برای خود برگزیده اند، وتبار قدیمی تر خود را فراموش کرده اند. بنابراین ضمن احترام به طوایف و ایلات جدید ، مطالب ما فقط جهت اطلاع نوشته شده اند، وگاه افرادی مانند اتحادیه ی ایل سنجابی که اصل و نسب خود را می دانند. و اکنون حدود ۲۰۰ سال یا چهارصد سال است به آن محل مهاجرت کرده اند . بنابراین شناخت هویت درون گروهی خود را کتبی می کنند. و آن جایگاه که محل زندگی آنهاست و اتحادیه و جریش خویش را نیز دوست دارند. و با آنها پیوند خویشاوندی دارند آنها در اتحادیه ی ایلی زمانشان هم مسئولیت پذیرند.
وجه تسمیه ایل سنجابی:
آنچه از تاریخ ایل سنجابی، و مقاله ی آرش شهسواری، بر می آید ، دو وجه تسمیه ذکر شده است.
۱ - چون جغرافیای محل سکونت اتحادیه و ایل سنجابی دارای سنجاب فراوان بوده از قدیم به اهالی آن منطقه سنجابی گفته اند یعنی نام یک حیوان به نام منطقه اطلاق شده است ، مثل منطقه و مزارع "کلاژدم دره" در جلگه ی چمکلان، یعنی مزارع یامنطقه "عقرب دره" چون در آن منطقه عقرب فراوان یافت می شود، ویا تپه خرگوشان ایلام
۲ - بر طبق تاریخ چون بزرگان وسربازان سنجابی که به کمک محمدشاه قاجار برای فتح هرات رفته بودند و قسمتهایی از لباس آنها پوست سنجا ب داشته از آن زمان آنها را سنجابی نامیده اند.
اما به نظر می رسد چون ان منطقه در حاکمیت گوران و زنگنه بوده، و گوران یا گبری ها یا گورها احتمالا" جزو نوادگان بهرام گور بوده، یا بر دین گبر ریشه داشته اند و در لباسشان از پوست این حیوان ( سنجاب ) ، که تا حدودی گران قیمت بوده استفاده کرده اند . شاید چنین نامی برسنجاب پوشان ، آن دیار بی ربط نباشد. درهر صورت؛ الله اعلم
چرا ایلات و طوایف پشتکوه و وابستگان آنهاپراکنده شده اند؟
دلیل پراکندگی برای مردم قانع و آزاد منشی که همه سلسله مراتب خویشاوندی و همدینی و هم مسلکی آشکاری داشته اند. و در کنار هم بطور مسالمت آمیزی زندگی می کرده اند، علل پراکندگی سوءال مهمی است که ذهن هر فردی را به فکر فرو می برد.
آنچه از تاریخ و روایت سینه به سینه ی ایلات بر می آید. سه فرا ایل عالی بیگی و سوره میری و ریزه وند و طوایف وابسته شان در صفحه پشتکوه و پیشکوه برمبنای رویه ی ییلاق و قشلاق زندگی می کردهاند. آنطور که شادروان یدالله خان علوی فرزند غلامرضا خان والی پشتکوه، که گویا از یک کتاب خطی یا اسنادی که در دست داشته ، و قبلا" مطالعه کرده بودند، در سال ۱۳۷۱ شمسی به نگارنده فرمودند؛
" ایل سره میری که بسیار بزرگ بودند، و دارای املاک زیادی بودند که اجداد من خریداری کرده بودند، در بین شان قاتل و مقتولی و گرفتاری ای پیش آمد . آنها بسان دانه ی گندم ، که بر روی زمین بپاشند ، هر کدام به سمتی پراکنده شدند. " راز سخن آن مرحوم را باید از مردم خردمند دارخور که از اعقاب قباد فرزند الله ویس و . . . . که خود را از نوادگان بهرام گور ساسانی می دانند بهتر روشن می شود. یدالله خان والی که نمی خواست دست اجداد خود را در پراکندگی ایلات و طوایف پشتکوه آشکار نماید.
با وجود آنکه از سوره میری و ریزه وند و املاک و دارائیشان سخنانی به میان آورد. و گفت اکثر قباله ها به نام سوره میری است و اجداد ما از آنها زمین خریده اند. دلیل پراکندگی را قاتل و مقتول اعلام کردند. اما در مصاحبه ای که با مهندس حسن کریمی سوره میری ( ایل دارخور ) که اجدادشان در زمان حسن خان والی متواری می شوند و برای ردگم کنی ابتدا در گیلانغرب و سپس در حواشی اسلام آباد و کرمانشاه و نهایت در منطقه گوران و سنجابی سکونت می گزینند. ایشان می گفت؛ بزرگانمان گفته اند، با توجه به این که زندیه و خصوصا" خاندان کریمخان زند از سوره میری های غرب کشور بودند، در زمانی که آغا محمدخان قاجار در اردو بودند و قضیه ی عصبانیتش بر سربازانی که هندوانه و خربزه را خورده بودند. و اعلام می کند فردا آنها را اعدام می کند دو یا چند نفر از سوره میری های پشتکوه به خونخواهی از لطفعلی خان زند شبانه و مخفیانه آغا محمدخان را می کشند و به منطقه می رسند . فردایش آن افراد را که هندوانه خورده بودند را می کشند، ولی حسن خان والی به فتحعلی شاه گزارش می دهد و می نویسد . قاتلان شاه اهل پشتکوه بوده و در اینجا صاحب قدرت و اصلا" مالیات هم نمی دهند، وخود را مادر ملک می دانند. بعد از ان دستور سختگیری و کشتن و پراکنده کردن و حتا غلامرضاخان ارکوازی را هم زندان می نمایند و ریزه وند ها و سوره میری ها و وابستگان آنها به عراق و دیاله و حواشی کرمانشاه و خانقین و . . . . و هرکجا ممری و روزنه ی امیدی برای بقاء داشته اند پراکنده می شوند. اعقاب قباد فرزند الله ویس هم از بدره و پشتکوه به سختی خود را نجات می دهند. برخی به بختیاری و فارس می روند و دوباره برمی گردند و الان آنها که از دیاله عراق برگشته اند معروف به دیالیان در سرزمین سنجابی هستند و بیش از هشتاد درصد آن سامان طوایف وابسته به لرستان قدیم و خصوصا" سوره میری و ریزه وند هستند . آنها قبلا" شیعه ی دو آتشه بودند . الان برمبنای تفکر اعتراصی مکتب اهل حق به حاکمان عرب فقط خاندان پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع ) را به رسمیت می شناسند. و اکثر طوایف سنجابی اهل حق هستند. "
آنچه از فحوای کلام یکی از اعضای ایل دارخورهای سنجابی برمی آید؛ دارخور های سوره میری 180سال پیش توسط حسن خان والی که به ایل سوره میری حمله میکند جهت انتقام خون آقامحمد خان قاجار ومدعی بودتعدادی ازدلاوران ایل سوره میری جهت انتقام خون تااینکه قضیه هندوانه پیش آمد ودراین فرصت مناسب آقامحمد خان رابه قتل می رسانندوشبانه می گریزند، و به منطقه ی مسکونی خویش می آیند.
حسن خان والی به فتحعلی شاه، نامه می نویسد و می گوید؛ آن دوسرباز قاتل آقامحمد خان قاجار نبودند ، بلکه سوره میریها بودند زیرااصالتا" کریم خان زند ازایل سوره میری بوده است. لذا بزرگان سوره میری درجنگ نابرابرمقابل قشون فتحعلی شاه قاجار وحسن خان والی لرستان به شیرازوعراق ودیگر نقاط کوچ اجباری می نمایند. آنها بعدازده سال مجددا بصورت ناشناس گروهی ازآنها به ایران برگشتند یعنی آنهاکه به شیراز رفته بودند ویابه کردستان عراق . وخانقین درمکانی درنزدیکی های گیلانغرب به هم رسیدند یعنی 170سال پیش اسم دارخوررابرگزیدند. "
سوره میری های ساکن سنجابی بی ربط نمی گویند، زیرا دکتر سهراب اعظم زنگنه و بهمن اعظم زنگنه در کتاب شهریاران کرد ، مطالبی به شرح زیر نوشته اند؛
" سوره میری از نگاه کتاب شهریاران کرد"
در کتاب شهریاران کرد ، صفحه ی ۲۶۵ در باره ی سوره میری چنین نوشته است؛
قدرتمندترین و ثروتمند ترین و پر جمعیت ترین تیره ایل زنگنه ، طایفه سرخه میری، که در زمان یکی از شاهان شاید شاه سلیمان باشد، آنها را به حومه ملایر تبعیدکرده اند، و کلیه ی دشت هرسم و دیزگران ملک شخصی دو برادر به نامهای ایناق و بداق بوده اند، که پس از چند سال در ملایر ، بعد از سقوط خانواده افشار کریمخان فرزند ایناق به پادشاهی می رسد، که عادل ترین پادشاه ایران بوده است.
نویسندگان:
دکترسهراب اعظم زنگنه
بهمن اعظم زنگنه
اسفند ماه ۱۳۸۶
البته چون سوره میری ها یکبار در دفاع از شاهوردیخان اتابک در زمان شاه عباس اول صفوی دچار تبعید و پراکندگی نسبی شده اند و لشگری های سوره میری به سختی متلاشی و سرکوب شده اند.
بنابراین اولاد قباد ابن الله ویس که از لشگری های سوره میری بوده اند و در دفاع از کشور با آغا محمدخان بوده اند، ولی در دل منتظر فرصت بودند که بلاخره انتقام بی حرمتی به کریمخان زند و قتل مظلومانه ی لطفعلی خان زند را از آن خواجه ی تاجدار می گیرند.
نگارنده در مقاله ی سندی شفاهی در باره ی سوره میری، که حاصل محاسبه با مهندس کاظمی مومه وند سوره میری ، از خوانین میربگ دلفانبود در هفته نامه ی بامداد لرستان چاپ شد. قرابت خودشان را با کریمخان اعلام کردند.
نگارنده، برای پرهیز از اطاله ی کلام نوشته را به پایان می برد، امید است دیالیان و سایر طوایف و تیره هایی که درمنطقه سنجابی اصالت سوره میری دارند ، مارا در بررسی این فرا ایل یاری کنند.

چگنی - سیاد منصور یا سیاده میری - کامیاروند - نرسی - مهرانی یا میرانی - کبودوند - سلسله ودلفان - دریکوند وداریک - خسروی - سوره میری هستند - معمرین میگن سلسله ودلفان ابن خدر ابن سارایی ابن فیروزشاه - ما
...
[مشاهده متن کامل]
طبق منابع سورابن فیروز را بدست آوردیم که سور، سار، سر که شد سارایی سرایی منتسب به فیروز ولیعهد یزدگردسوم میشوند که منبع هست میگه فیروز پسر سوره گرد یا سهرک ابن یزدگرد سوم است

درود بر کریمپوریان عزیز - نه هنوز بچاپ نرسیده خواستم مراحل پایانی را طی کنم که یک منبعی یافتیم که در آن هفت پسر منتسب به سوره میری را فهمیدیم ورفتم سراغ مکتوبات آن هفت پسر که ایلات بزرگی ازشون ریشه یابی
...
[مشاهده متن کامل]
شد - سعی میکنم تا تعطیلات عید مکتوبات تموم بشه بره زیر دست اساتید قبل چاپ نقدش کنند سپس بره برای تاییدیه - اردیبهشت به بعد خبرشو میدیم انشالله

با سلام و درود بر استادان عزیز و گرانقدرم
استاد محمد زاده من هرچه دنبال کتاب شما بودم نتونستم آن راتهیه کنم لطف کنید بفرمایید کتابتون چاپ شده یا خیر در صورت بله اون و از کجا تهیه کنیم ممنون و درود خدا بر شما باد ( زنده باد ایل بزرگ سرخه میری ) لطفا با تمام وجود به تحقیقتان ادامه دهید و نذارید یه عده با گفتن اراجیف باعث دلسردی شما از کارتان شوند
...
[مشاهده متن کامل]

درود بر استاد لطفی/دریکوندها ریشه اشون به این دارا متصل میشود که معمرین ما دری گرد را با سوری گرد وبیری گرد ورزی گرد برادر ذکر میکنند/ داراگرد/دری گرد/دری گه وند/دریکوند/به دو بخش تقسیم شدن گروهی بنام داریک وگروهی بنام دریک تاریخ گزیده در قرن هفتم هم هر دو را ذکر کرده داری ودری

"سفر بی برگشت ایرانیان به خاور دور"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
چند سالی بعد از مرگ خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی، ایران آماج حمله ی اعرابِ تازه مسلمان واقع گردید. مهاجمان طی یکسری نبردها با اعقاب خسروپرویز پادشاه ایران زمین، خصوصا" در دوران پادشاهی یزدگرد سوم آخرین پادشاه نگون بخت ساسانی ، بلاخره در اثر خیانت برخی از صاحبان مکنت و سپاهیانی که از ترس حفظ جان و یا نارضایتی از دولت ساسانی، در تمام نبردها شکست خوردند، و با مرگ یزدگردسوم آخرین پادشاه ساسانی در سال ۶۵۱ میلادی ، امپراتوری بزرگ ساسانی سقوط کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

از ابتدای حملات اعراب و فتح تیسفون، شاهزادگان ساسانی و هخامنشی به سمت شرق ایران و غرب چین و هندوستان و طبق تحقیقات و یافته های جدید برخی نیز به خاور دور و کشور ژاپن مهاجرت کردند.
آنچه که از کتاب "تاریخ جامع ادیان" بر می آید؛ بعد از فتح ایران، دوره ظلم و فشار برجماعت زردشتی و [حتی ایرانیانی که اسلام آورده بودند] ازطرف حکمرانان اسلامی آغاز گردید. "[1]
در ادامه چنین آمده است؛
"هنوز یکصدسال از غلبه عرب نگذشته بود، که جمعی کثیر از پیروان زردشت به جلاء وطن مصمم شده، ایران را ترک کردند. آنها به طرف ساحل خلیج فارس امده و به یکی از جزایر عربی هند و سپس به خاک گجراتمهاجرت کردند. و از آن پس دستجات دیگر از مهاجرین به آنها ملحق گشتند. . . . هندوها آنها را پارسی ، یعنی اهل دربار فارس خواندند، و در حفظ دین و آئین خود آزاد گذاشتند". [2]
ایرانیان برای حفظ آبرو و اعتقادی که به آئین زردشت داشتند، این مهاجرت طولانی و سختی های آن رامتحمل شدند، جمعی نیز در رکاب آخرین پادشاه ساسانی کشته شدند و افرادی نیز پسران و نوه های یزدگرد را یاری دادند، شاید تاج و تخت کیانی را از اعراب پس بگیرند. و ایران را از چنگال اعراب و حاکمان زور گویشان نجات دهند، اما تلاشهای انها در طخارستان و شرق فلات ایران و غرب چین کاری از پیش نبردند. و برخی از آنهامانند اسلاف آل "بویه" درکسوت افراد عادی و به عبارتی در جامعه ای که زندگی می کرد ند ، هضم شدند. دوتا از پسران یزدگرد قبرشان در چین است. الان نیز شاهزاده ای به نام " هیروکو نیشی زاوا" در ژاپن وجود دارد و ۵۳ نسل خود را می داند.
نگارنده از سایت فارس نیوز نوشته ی مختصری از پژوهشگر و مورخ برجسته ، جناب آقای دکتر رجب زا ده را عینا" به نطر خوانندگان عرضه می نمایند.
"شاهزادگان ساسانی سده هفتم میلادى بعد از ویران شدن تیسفون به خاور دور رفتند. با این حال مسیر تاریخی دقیق این مهاجرت و انگیزه آن به درستی مشخص نیست. �
رجب زاده درباره تحقیقات تاریخی مورخان و ایرانشناسان در این زمینه گفت: تحقیقات خیلی مختصری انجام شده و منابع و مدارک تاریخی ژاپن هم این مهاجرت را نشان می دهد ولی خود من این موضوع را دنبال نکرده ام که چرا این ها به ژاپن رفته اند. �
به گفته این پژوهشگر، بخشی از دلایل سکونت بازماندگان ساسانی در ژاپن مربوط به شاهزاده های ساسانی است که به چین فرار کردند. �
رجب زاده گفت: در وقایع نامه ها و تاریخ نامه های ژاپنی که به صورت روز نوشته می شده، مهاجرت شاهزادگان ساسانی ذکر شده است. با این حال تحقیق واقعاً دقیق تری تا حالا ممکن نشده چرا که وسیله ای نبوده است. �
به گفته رجب زاده، بخشی از این مسأله به دلایل و قرائن باستان شناسی بر می گردد. �
پژوهشگر دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا در ادامه این گفت وگو درباه دلایل مهاجرت اجداد "نیشی زاوا" به ژاپن از نگاه خود او گفت: این جزییات را ایشان اطلاع ندارند. اطلاعات او بر اساس اسناد خانوادگی است. �
رجب زاده گفت: ایشان می گویند از نسل شاهزاده های ساسانی هستند و البته ایشان نمی گویند ساسانی، بلکه می گویند از شاهزاده هایی هستند که نسل شان به هخامنشی می رسد. منتهی احتمال شان این است که در دوره ساسانی به ژاپن آمده اند. �
به گفته رجب زاده، از دوره های قبل از ساسانی هم سند و مدرکی نیست که کسی به ژاپن آمده باشد. �
هیروکو نیشى زاوا کتابى داستان وار با عنوان �از تبارِ ایرانى� منتشر کرده که درباره خاندانش است. �
خانواده وى از دیر باز در ناگونو، ایالتِ کوهستانى در جزیره اصلى ژاپن ساکن بوده اند. اما خود وی اکنون در توکیو زندگى می کند. "[3]
[farsnews. com]
برطبق نظ، ر "جان ناس" زردشتیانی که به هند مهاجرت کردند، آزادی عمل داشته و میراث فرهنگی خود را خصوصا" آئین زردشت را حفظ کرده اند. بیش از یکصد هزار نفر از آنها در ایالت گجرات در اطراف بمبئی اقامت دارند. آنها از لحاظ اقتصادی از جایگاه خوب و مناسبی برخوردارند.
[اقتباس از تاریخ جامع ادیان - صفحه ی ۳۲۱]
زردشتیان ایران وحتی آنها که به دین اسلام گرویده بودند را گبر خطاب می کردندو آنها را کافر می دانستند در حالیکه آنها که به دین آخر الزمان معتقد بودند خود را مسلمان و افرادی که معتقد به آئین زردشت باقیمانده بودند ، خود را زردشتی و یا" بهدینی" می نامیدند.
آنها در وطن خود گرفتار جفا و آزار متدینان غالب بودند و روزگاری به محنت و ملال گذرانیده، اعمال مذهبی و عبادات خود را درخفیه انجام می دادند. [4]
حمله ی عرب به ایران شیرازه ی حکومت ساسانی را از هم گسست، و بسیاری از شاهزادگان و بزرگان مذهب زردشت از ترس آنها دست به مهاجرت زدند، ورفتن بدون برگشتی را برای سرنوشت خویش رقم زدند. الان همه ی ایرانیان خصوصا" شاهزادگان ساسانی به دنبال کسب هویت و جایگاه انسانی خویش در حال فعالیت و کنکاش علمی هستند.
منابع و پی نوشته ها:
الف ) - مقاله ی ایران ساسانی پادشاهی ژاپن - دکتر هاشم رجب زاده/ ژاپن، دانشگاه مطالعات خارجی اوزاکا
[1] - جان ناس - تاریخ جامع ادیان - ترجمه، علی اصغر حکمت - انتشارات پیروز - صفحه ۳۲۰
[2] - همان ماءخذ [1] - صفحه ۳۲۰
[3] و [4] - همان منبع قبل - صفحه۳۲۱

برادران لر مراقب باشید دشمن تمام سعی خود را جهت تفرقه در بین قوم لر آریایی انجام می دهد. چه با تفرقه و چه با نسبت دادن طوایف لر به اقوام دیگر و اقوام خیالی و چه با بزرگتر کردن نام بعضی طوایف
این دشمن پنهان از طرف آمریکا و اسرائیل و کردستان عراق مامور تفرقه در بین قوم لر آریایی است
...
[مشاهده متن کامل]

قوم لر آریایی ازایلات زیرتشکیل شده
ایل لر کوچک *لک*
ایل لر بزرگ *بختیاری *
ایل لر فیلی
ایل لر شول
ایل لر کرمانج
ایل لر بویراحمد
ایل لر ممسنی
ایل لر زنگنه
ایل لر کی لر*کلهر*
قوم لر آریایی از نسل کی لهراسب کیانی جد داریوش هخامنشی
سلسله لر کاسی
سلسله لر عیلامی
سلسله لر هخامنشیان
سلسله لر ساسانی
ملوک لر شبانکاره
حکام لر شول
اتابکان لر کوچک
اتابکان لر بزرگ
سلسله لر زند
والیان لر فیلی
قوم لر آریایی سربازان ایران زمین
اتحاد قوم لر

باسلام وضمن تشکر از دکتر بهرامی بابت نقدشان، اینکه ما فقط از ریشه یابی واژگانی استفاده کرده باشیم درست نیست ، هرگونه ریشه یابی واژگانی از دیدگاه علمی اگه در کنارش منبعی نباشد فاقد اعتبار است لذا ما تا توانسته ایم به منابع وداده های جغرافیایی وشواهد وقراین پرداخته ایم
مباحثی که دوعزیز بزرگوار جناب لطفی عزیز و جناب محمد زاده در باره شناخت ایل سرخه مهری یاه سوره میری مطرح می فرمایند . هرچند حاصل تلاش و کنکاش و گرد آوری برخی اطلاعا شفاهی و پراکنده است ولی شیوه نتیجه گیری و استنباط عزیزان بیشتر بر نوعی واژه شناسی و شباهت های لغوی استوار است و استنباط شخصی را نمی شود به جای اسناد تاریخی قرارداد . در تاریخ نمی توانیم استباط ها و ادراکات شخصی خودمان را از همسانی واژگان بجای حوادث رویدادهای و تحولات تاریخی قرار دهیم . بیان هر حادثه و رویداد تاریخی اعم از : حرکت یک جماعت از نقطه ای به نقطه ای دیگر، پیوندها و اتحادیه های ایلی ، مشارکت در جنگ ها ، نیازمند اسناد و مدارک تاریخی است با استنباط شخصی و همسانی های واژگانی نمی توانیم تاریخ یک ایل و طایفه و انشعبات آنها را بررسی کنیم .
...
[مشاهده متن کامل]

واقعیت طایفه یا ایل سرخه مهری یا سوره میری را فقط بر اساس اسناد قابل اتکاء می توان تبیین کرد و خارج از عصبیت های قومی نباید هرجا حروف با واژه ای شبیه سرخه مهری یا سوره میری ببینیم آسمان و رسیمان را بهم بدوازیم از افعانستان تا عراق را همه بهم بدوزیم تا اثبات کنیم که همه اینها از ایل سرخه مهری هستند.
این ادعاها ادهای علمی نیست . ما اگر بکوشیم مطلبی مستند به منابع و متون تاریخی پیدا کنیم تا حقیقت و مسیر حرکت سرخه مهری ها را بطور مستند نشان دهیم بهتر از ادعاهایی که بر احتمالات بعید و غیر قابل قبول استوار باشد.
این سبک برخورد باواژگان هم بایستی بر نحوه تحولاتواژگانی بشکلی معقول و کاملا برقواعد ادبی و لغوی استوار باشد بطوری که هم به لحاظ تحولات واژگانی و هم معنای واژگانی با یکدیگر متطبق باشند.
ضمن تشکر از زحمات عزیزان که در لین زمینه تلاش کرده اند توصیه می کنم آگاهی خود را فارغ از بزرگ نمایی ها و تعصبات قومی وایلی دنبال کنند و در نهایت باید حتما مستند باشد و منابع آن را تایید کنند .
نکته دیگر اینکه عزیزان بیان استنباط های شخصی و استناد صرف به شباهت های واژگانی را در نگارش مطالب خود در اولویت قرار ندهند که این امر اسباب گمراهی و غلط اندازی در تاریخ خواهد شد.
موفق باشید

با سلام خدمت گل محمدی ولوردا، در میان ارکوازی طوایفی وحود دارد که سوره میری هستن وارکوزی ها یه هسته اصلی دارند بنام ارگ قلعه بازان که اینها از بازگیران هستن وبازگیران یا بازگیر یا بازوند از ایل کهن ساسانی
...
[مشاهده متن کامل]
گواور یا گاوری هستن که پسوند گور یا گیران در میان بعض ایلات نشان تعلق ایشان به ایل گاوری است، وطوایفی دیگهاز سوره میری و. . . در میانش هم هست که با بازان پسر عمو هستن، این طوایف منتسب به سوره شامل به ایی ، میسم، قیطول، وچندتای دیگه که الان حضور ذهن ندارم وقیطول ها از بدره رفتن ، اما با لوردا موافقم وهمه ما همتبار وساسانی هستیم دارای لهجه ها وگویش های مختلف ولی وقتی این گویش ها در کنار هم قرار می گیرند قشنگی این ایلات نمایان میشود ، مثل یک فرش هزار گل که هر گلی مربوط به یک زبان ویک ایل میشه

در پاسخ جناب لوردا با شما موافقم همه ی ما در غرب کشور همتبار و فامیل هستیم ، ما مشترکات زیاد داریم هرکه از این ایل قدیمی و تاریخی سوره میری چی ی شنیده و یا می داند عنایت بفرماید تا این ایل پراکنده را بیشتر بشناسیم
در پاسخ برادرم فرشید گل محمدی باید عرض کنم. همین که به دونکتهی تاریخی اشاره کردید ، شما بزرگوارانی از کلان ایل پراکنده ی سوره میری هستید . شما فرمودید که از حوزه ی استحفاظی والیان دچار پرا کندگی شدید،
...
[مشاهده متن کامل]
و آن در زمان حسن خان والی معاصر با فتحعلی شاه قاجار بوده است این نژاد که فرمود بومی منطقه و از حاکمان محلی بودند زیر بار زور قاجاریه و والیان نمی روند مالیات هم به آنها نمی دهند، آنهانیز این مردم با اصالت را متلاشی و پراکنده می کنند برخی از انها به خانقین ، کوت ، اماره ، و حتی بغداد و مدائن و. . . می روندخواهشا" شماره تلفن همراه بفرست تا بیشتر آشنا شویم تصاویری از بزرگترها و شاخص ها به شماره ۰۹۱۸۳۴۳۸۹۸۱ بفرستید ونام روستاهایی که سوره میری وهمجریش با چه طوایفی نیز هستند

با سلام خدمت دوستان. . . در محیط کار و جامعه که لور و کرد با هم رفیقیم و با زبان هم صحبت میکنیم ولی متاسفانه به فضای مجازی میرسیم نکات منفی زیادی رو شاهدیم. . . سوره میری لور یا کرد چه فرق داره شما راجع
...
[مشاهده متن کامل]
ب فرهنگ و آدابشون اطلاعات بده مابقیشو ول کن چه شد که زاگروس به این روز در آمد؟؟این کرده نه لوره نه من لکم ول کنید همه انسانیم

باسلام ما در روستاهای علی آباد. ارکوازی . امیرآباد و تنگ شوهان و بدره ای و چند روستای دیگر از توابع اسلام آبادغرب هستیم که به ما گفتن از پشت کوه در زمان قاجار کوچ داده شدیم و جایی مثل بدره یا کلان ویسه نیز سکونت داشته ایم و محل دیگری را ارکوازی می نامند ولی هیچ اطلاعات خاصی نداریم بعضی ها کل آبادی میگویند لطفا عنایت بفرمایید
...
[مشاهده متن کامل]


سلام دروبر ایل سوره میری اتحاد شاهنشاهی آریامهر جاویدشاه
سلام جناب انصاری ، جابری ها در دهلران وآبدانان وبدره وفارس وجبارکی ها در اقلیم کردستان عراق جملگی به شهره میر می رسند وهمینکه طایفه شهره میر در ملکشاهی اعتراف به سوره میری بودن دارند کافیه بر این مدعا کما اینکه مرحوم رفعتی در کتابش نیز سوره میری بودن شهره میرها را مکتوب کرده
ما هم سوره میر*سهرمیر* هستیم
جد ما شیخ جابر انصاری از صحابی پیامبر
است و اصالتی عرب داریم
شیخ جابر صغیر معروف شهرمیر*سهرمیر*
" چند پیش بینی در وصف ایرانیان"
نویسنده: احمد لطفی
مقدمه:
ایران کشور بزرگی است که فراز و فرودهای زیادی را از لحاظ اجتماعی ، سیاسی، نظامی، و اقتصادی تجربه کرده است. شاید به جراءت بتوان گفت، یکی از نادر کشورهاست که ادیان و مذاهب مختلف را در خود پرورش داده ، و به پیروان آنها نهایت رفتار مسالمت آمیز را داشته است. هرچند افراد واقع بین هم در این کشور به خوبیها و مطالب آموزنده ی سایر مذاهب و نحله های فکری توجه و دقت نظر داشته است. آنها بر مبنای گزینش بهترین سخنهای آموزنده از جانب هر مذهب و دانشمندی، همواره جنبه ی بی طرفی را حفظ کرده و از دستاوردهای فرهنگی و صنعتی ملل بهره برده است. هرچند کشور ایران خودش مهد تمدن و علم و حکمت و ادب برای جهانیان بوده است. از طرفی دیگر صاحبان قدرت و علم درجدید ترین دستاوردهای مذهبی و دینی شکل گرفته در جهان، هم با ظرافت طبع بیشتری مورد مطالعه و مُداقنه قرار داده است. در هر صورت ایرانیان با همه ی تمدن و فرهنگ و علومی که داشتند، در اثر تهاجم کشور گشایانی مانند اسکندر مقدونی و بعد حمله ی اعراب بعد از مرگ پیامبر و نهایت خلفای بنی عباس و بنی امیه و ترکان مغولی و تاتاری و شورشهای برخی ایالات مانند افاغنه و در این قرون اخیر جنگهای ایران و روس و توطئه ی جهانی برای جنگ افروزی در منطقه، کشور بزرگ ما ایران ، خسارات و صدمات جبران ناپذیری دیده است، تا آنجا که این جنگها و تجاوزات توسط مهاجمان و دشمنان خونریز، یک میلیون کیلومتر مربع و بلکه بیشتر از خاک و فلات ایران را جدا کرده اند. با این وجود ایرانیانِ مذهب پناه و غیرت سیره، هرکجا بوده، حتا در اسارت ، دشمن واقعی و سر دسته ی آنها را نشانه رفته اند. نمونه اش اعقاب جوانان اسیرشده بدست اعراب تازه مسلمان، بعد از بزرگ کردن فرزندان خود، آن فرزندان در جنگ صفین در کنار حضرت علی ( ع ) با جاهلیت عرب خونریز جنگیدند، و یا غلامان و موالی در رکاب مختار برای دفاع از مذهب تشیع و انتقام خون دامادشان امام حسین ( ع ) همگی عظمت پارسیان تیز هوش را به منصه ی ظهور می رساند. که با ستمگر ولو در جلد دین رفته باشد سر سازش ندارند. همانطور که ایرانیان و اعقاب ساسانیان مذهب شیعه و یا سنتی که به شیعه نزدیک است را پذیرفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

درحقیقت کشور ما را مهد علم و هنر و اخلاق و ادب و پاک دینی می شناسند. مُدعای سخن ما ، پیش بینی برخی از امامان طاهرین ( ع ) و سخن پیامبر آخر الزمان ( ص ) و دانایان و مورخان بزرگ است. ایرانیان چنان ذکاوتی داشته اند که تولد حضرت مسیح و ناجی زمان را پیش بینی کرده اند .
نگارنده در این نوشته فقط به پنج مورد از این پیش بینی ها در باره ی ایرانیان را به صورت فهرست وار ارائه می نماید. امید است این سوژه برای اهل قلم راه گشای یک کتاب بزرگ شود. انشاء الله
□پیش بینی سلمان فارسی:
با وجود آن که وی انسانی وارسته و مجتهد در چهار دین بزرگ بوده، و از صحابه ی پیامبر اسلام ( ص ) و حضرت علی ( ع ) به شمار می رود، درزمان حمله اعراب به ایران، گرچه در کنار اعراب برای نشر دین اسلام به ایران حضور داشت . و آن زمان اعراب قشری و تند رو هم در کنار بزرگان بودند، وقتی پلها را می شکستند و شهر به شهر و وادی به وادی امپراتوری ساسانی را فتح می کردند، در آن هیاهو و سرمستی اعراب تازه مسلمان، در اخبار الطوال چنین
آمده است؛
. . چون سعد بن ابی وقاص و[ اعراب تازه مسلمان] از رودخانه دجله گذشتند، سلمان فارسی که حضور داشت ، گفت؛
ای گروه مسلمانان خداوند آب را همچون خشکی دراختیار شما نهاده است، ولی سوگند به کسی که جان من در دست اوست، که در آن حتما" تغییر و تبدیل می دهد. [1]
مفهوم سخن سلمان این است که روزی خواهد رسید که ایرانیان چنان در دین اسلام و تفکر و تمدن اسلامی پیشرفت خواهند کرد، که برای دیندار شدن و نجات و حاکمیت شایستگان آنها بر شما اعراب دوباره برخواهند گشت. و آینده آبستن حوادثی برای تغییر وضعیت ایرانیان و شما اعراب رقم خواهد خورد . احتمالا" جای ایرانیان و اعراب مهاجم عوض خواهد شد. یعنی وارث عملی دین اسلام را بیشتر باید دربین ایرانیان موءمن و معتقد جستجو کرد.
□□دعا و ترس عمرابن الخطاب از فرزندان اسراء جلولاء:
عمر بن الخطاب با توجه به فتوحات اعراب و ضعف دولت ساسانی، نسبت به گرفتن این تعداد اسیر از بچه ها و نوجوانان، احتمالا" در عمق وجودش از آنها هراسان بود، که اگر روزی به فکر انتقام والدین و یا کشته های هموطنشان بیفتند، چه رفتاری با اعراب مهاجم خواهند داشت . همانطور که از تاریخ بر می آید اجحاف و بی عدالتی در حق موالی و غلامان ایرانی ، فیروز پدر مروارید رگ غیرتش به جوش آمد و به زندگیِ عُمر خلیفه دوم پایان داد. برطبق کتاب اخبار الطوال دینوری دغدغه ی عمر از اسراء را چنین بیان کرده است؛
"مسلمانان در جنگ جلولاء غنایمی بدست آوردند، که نظیر آن بدست نیاورده بودند، و گروه زیادی اسیر از دختران آزادگان و بزرگان ایران گرفتند.
گویند عمر می گفته است ؛ خدایا من از شر فرزندان اسیران جلولاء به تو پناه می برم، و پسران آن زنان در جنگ صفین شرکت داشتندو به حد بلوغ رسیده بودند. [2]
□□□ پیش بینی علم و دانش ایرانیان از نظر پیامبر ( ص ) :
تاریخ ایران باستان و تاریخ اسلام همه به دانایی و خرد ورزی و نبوغ ایرانیان اذعان داشته اند.
نگارنده قبل از آن که حدیث معروف پیامبر اسلام ( ص ) در دستیابی ایرانیان به علم و دانش را بنویسد، ابتدا دیدگاه ابن خلدون در باره ی نقش علم و دانش عجم ها در پیشرفت اسلام را با اقتباس از کتاب مقدمه اش به شرح زیر آورده می شود؛
"دانشمند عرب ابن خلدون روند تاریخ را مصداق گفت پیغمبر می داند. �از شگفتی هایی که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام، خواه در علم شرعی و چه در دانش های عقلی بجز در مواردی نادر غیر عرب اند، و اگر کسانی از آنان یافت شوند از حیث نژاد عرب اند از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ استادان عجمی هستند. چنان که صاحب صناعت نحو، سیبویه، و پس از او فارسی و دنبال آنان زجاج بود و همهٔ آنها از لحاظ نژاد ایرانی به شمار می رفتند. آنان زبان را در مهد تربیت آمیزش با عرب آموختند و آن را به صورت قوانین و فنی در آوردند که آیندگان از آن بهره مند شوند؛ و همهٔ عالمان اصول فقه چنان که می دانی و هم کلیه علمای علم کلام همچنین بیشتر مفسران ایرانی ( پارسی ) بودند و بجز پارسیان ( ایرانیان ) کسی به حفظ تدوین علم قیام نکرد و از این رو مصداق گفتار پیامبر ( ص ) پدید آمد که فرمود: �اگر دانش به گردن آسمان در آویزد قومی از مردم فارس بدان نایل می آیند و آن را به دست می آورند�. اما علوم عقلی نیز در اسلام پدید نیامد مگر پس از عصری که دانشمندان و مؤلفان آن ها متمیزند و کلیه این دانشها به منزله صناعتی مستقر گردید و بالنتیجه به پارسیان اختصاص یافت و تازیان آن ها را فرو گذاشتند و از ممارست در آن ها منصرف شدند. مانند همه صنایع در این دانشها همچنان در شهر متداول بود تا روزگاری که تمدن و عمران در فارس و بلاد آن کشور مانند عراق و خراسان و ماوراءالنهر مستقر بود�[3]
ابن خلدون در این نوشته عراق وماوراء النهر و خراسان بزرگ را جزو ایران می دانند.
پیامبر اسلام ( ص ) در کتاب نهج الفصاحه چنین فرموده است؛
لو کان الدین ( او العلم ) معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء الفارس
یعنی:
�اگر دین ( و در روایت دیگری اگر علم ) به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمانها قرار گیرد، مردانی از فارس ( پارس ) آن را در اختیار خواهند گرفت. [4]
در اینجا پیامبر اسلام ( ص ) ملت سلمان فارسی را کاوشگران و بدست آورندگان علم و دانش می دانند، اگرچه این دانش در آسمانها و نقاط دور دست باشد . این سخن تیز هوشی ایرانیان را نیز به ما تفهیم می کند.
□□□□ پیش بینی امام موسی الکاظم ( ع ) در باره ی قیام امام خمینی ( ره ) و هر بزرگمرد دعوت گر حق از مراکز علمیه ی قم:
متن حدیث:
عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ( ع ) قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.
�بحار الانوار، ج 60، ص216�
ترجمه حدیث:
علی بن عیسی از ایوب بن یحیی از�امام موسی بن جعفر �علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمودند: مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت می کند و قومی گرداگرد او جمع می شوند�به صلابت پاره های فولاد، تند بادها آنان را�به لرزه درنمی آورد�و از جنگ خسته نمی شوند و ترس به خود راه نمی دهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، �پیروزی از آن متقین است.
□□□□□پیش بینی یزدگرد سوم و تاءیید امام صادق ( ع ) :
در مورد فرّ ایمان و دانایی یزدگرد مطالبی پراکنده وجود دارد، که به نکته ای از کتاب نزهه الکرام و بستان العوام قطب الدین کیذری به نقل از سبزواری و آیتی ارائه می گردد.
ابو عبدالله الحسین بن علی بن سقین البروجردی از محمد بن علی بن الحسین انوشجانی از پدرش محمد بن سلیمان الدیلمی از پدرش انوشجانی سرکان، گفت؛ جدم مرا خبر داد، گفت:
چون لشکر فرس از قادسیه برفتند، و خبر به یزدجرد بن شهریار رسید، و پیکی آمد که رستم را با جمله لشکر بکشتند ، و پنجاه هزار از لشکر فرس کشته شدند، یزدجرد با اهل و عیال بیرون آمد تا بگریزد. به در ایوان ایستاد. گفت سلام خدا بر توباد. اینک می روم تا " اور مریا" از فرزندان من به تو آید، و زمان او نزدیک برسیده است.
سلیمان دیلمی گوید: نزد امام صادق ( ع ) رفتم ، و این حال ( سوءال ) از او پرسیدم. گفت:آنچه می گوید، "اورمریا"یکی از فرزندان من و زمان او نزدیک برسیده است، کدام خواهد بود؟
[امام صادق]گفت: صاحب امر شما به فرمان خدای تعالی ششم از فرزندان من است. او فرزند یزدجرد است، از قِبَلِ مادر زین العابدین ( ع ) شهر بانویه - دختر یزدجردبن شهریار بن خسروپرویز. [5]
پی نوشته ها و منابع:
[1] - دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود - اخبار الطوال، ترجمه محمودمهدوی دامغانی، نشرنی ، چاپ سوم ۱۳۶۸ - صفحات ۱۶۰ و ۱۶۱
[2] - همان ماءخذ [1] صفحه ی ۱۶۳
[3] - عبد الرحمن، ابن خلدون - مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی - بنگاه ترجمه نشر کتاب، سال ۱۳۴۵ جلد دوم - صفحات ۱۱۴۸ تا ۱۱۵۲
[4] - نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پانزدهم - سال ۱۳۶۰ - صفحه ۱۴۸
[5] - سبزواری، محمد باقر و آیتی، محمد ابراهیم - سرمایه سخن جلد سوم، به کوشش فاطمه بیات - نشر پژوهش معناگرا ، سال ۱۳۸۵ شمسی، صفحه ۴۵۶
* - مجلسی، محمد باقر - بحار الانوار جلد ۶۰ - صفحه ۲۱۶

طبق بررسیهای علمی و دقیق بهرام گور در حدود قرن چهارم میلادی بوده که تقریبا یعنی حدود ۱۶۰۰ سال پیش که اگر فاصله یک نسل یعنی فاصله تولد پسر و پدر که ۳۰ سال است را در نظر بگیریم باید حدود ۵۳ نسل گذشته باشد که شجره های موجود نهایت تا ۲۰ نسل را ترسیم کرده است که به نظر یک نوع خیالپردازی است
سوره میری مردمی عجین شده با ایلات سلسله و دلفان است ، سوق دادن آن به به ایلات و طوایف نامشخص ، جفایی نابخشودنی است.
"نیای مشترک ایلات وابسته به سوره میری"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه

�مقدمه:
سوره میری در دوران معاصر نامهای جدید یافته است، و فقط بزرگانشان به شکل سنتی، وبر مبنای لکهای سلسله و دلفان و حتی برادران لرستانی اکثر طوایف و ایلات را به نام پدر جدشان یا فرد مهمی از اعقاب جد بزرگشان که در تاریخ سیاسی و اجتماعی منطقه و زندگی آنها ظهور کرده است، نام تیره و طایفه و ایل خود را تعیین می کنند. ایلی مثل ترکاشوند همه نام فامیلی یا نام خانوادگی خود را به حرمتِ جد و "باوه کلنگه "شان ترکاشوند، و دیرکها، دیرکوند و قلی ( کُلی ) ها، کولیوند و حسن هاحسنوند، و . . . . . . که اعقاب آنها شهرتشان را برای شناخته شدن بیشتر به نام آنها گرفته اند. گاهی نیز نام خانوادگی خود را به نام فرد مهمی ا ز اقوام شان یاایلی قدیمی که به او وابسته هستند، انتخاب می کردند مانند سور میلی های روستان بابا قاسم نهاوند که فامیلی خود را به اسم خانی به نام ذوالفقار گرفته اند و اکثر آنها نام خانوادگی ذوالفقاری را برای خویش بر گزیده اند. که در اینجا طوایف و افراد غرب کشور اعقاب و فامیلهای درجه اولشان، خود را به نام شخص معتبر و شناخته شده ی جدید تر گرفته اند مثل ایرانشه و فرخشه و ملکشه و . . . که اعقابش شهرتشان را ایرانشاهی و فرخشاهی و ملکشاهی و. . . انتخاب کرده اند. گرچه جد دور آنها قلی، و سور ه مهر بوده است بنابراین شعبات سوره میری در قالب نامهایی مانند کاکاوندو ایتیوند و لروند و صفرلکی و. داجیوند و . . . کلاوی و . و بور بور و گامری و ویسی و نو رو ژوند و . . . را می توان نام برد.
...
[مشاهده متن کامل]

از موقعی که شیرازه ایلی سوره میری را متلاشی کرده اند و تیره ها و طوایفش به کلی از بین رفته است دچار یک سردرگمی تاریخی و بی هویتی می شوند تا آنجا که افراد مانند دانه های گندم هرکدام به جایی پراکنده می شوند ساختار ایلی کاملا" ازبین می رود برخی نقاط و جاهایی که امنیت نسبی در آن محلها بوده، و ازسیستم حکومتی قاجار و صفوی دور بوده اند به این فراریان و تبعیدیان بخت برگشته برخی بخاطر وجاهت خودشان با پسوند کُرد یا سوره مهری یا به نام محلشان یاجد نسبتا" نزدیکشان آنها را نامگذاری کرده اند مانند آنطور که تاریخ خطی شاعران سیمره در سلیمانیه آمده است، حسینعلیخان کرد سوره میری معرفی شده است . یعنی از پشتکوه لرستان قدیم به سیمره آمده است برخی مانند سوره میری های ساکن پران پرویز و کوهدشت فامیلی بازوند و امرایی را برای خود برگزیده اند و از کلمه سوره مهری پرهیز کرده اند تا آنجا که سوره مهری های هلیلان و دربگند شاهزاده محمد ( ع ) نام خانوادگیشان را مستوفی و شیخوند و شهبازی و مفید و کارگر و فرخینوند، و مرادی و . . . . را بر سوره مهری ترجیح داده اند. یا افراد رشیدی میر بگ و مومه و نورعالی و شاهی ( شاه حسین ) در زمان خود لیاقتی و اسم و رسمی بر جا گداشته اند و افراد سوره میری و اعقاب انها خودشان را با آن نامها تطبیق داده اند. جماعتی دیگر القاب عالم، شیخ و سورمیلی و . . . کلهر و سایر القاب برای خود برگزیده اند و الان هیچ فردی بطور دقیق هویت تیره ای و طایفه ای خود را دقیق نمی دانند اگر مطالبی ملاحظه می شود قدمت آن از چهار یا پنج قرن و سه قرن تجاوز نمی کند. فقط تیره ی شرف شوهان در حد ادعا ، گویاشجره ای در دست دارند که سوره میری را تا بهرام گور می رساند و برخی هم عمر این شجره را تاهفت قرن می دانند. و نوشته ی تایید نشده از عارفی اهل دلفان در سال ۶۴۵ هجری قمری نامی ا ز سوره میری برده است. در هر صورت سوره میری ها مورد ستم واقع شدند، و این پراکندگی شکننده، راه اتصال و برادری و فامیلی آنها را کاملا" قطع کرده است و تنها راه برای وحدت بین این ایل شبیه خیلی از لکهای لکستان و لرستان باید برمبنای نیای مشترک و بابا بزرگشان سوره میری یا سوره مهری بشناسند و پیوند فامیلی را به ۱۲۰۰ سال قبل برگردانند تا هویت انها دچار مشکل نشود. وگرنه اسمان و ریسمانها هویت دقیقی را مکشوف نمی نماید. هر فردی یا ایل و طایفه و تیره ای اگر نیای قدیمی را در حافظه ی تاریخی خویش حفظ کرده است شبیه چالسرایی ها بانقلانی ها ، صفرلکها ، ناصری ها و خسروی ها و سورمیلی ها سیخه پشتها و بیره ای ها و برخی از کلمی ها و بانسیری ها و لشگری ها و مومه وندها و ایتیوندها و. . . و ملکشاهی هاو گماری ها و سهرابوندهاو. . . لروندها وسور سورها و بوربورها و. . . . . . که خود را جزو سوره میری ( ایل منقرض شده ) می دانند، آنها نیای مشترکشان سوره میر است.

احمد لطفی ٠٠:٣٦ - ١٣٩٨/٠١/٢٦
سوره میری ها از اهالی غرب ایران و شرق عراق بودند، اگر امامزاده بابا بزرگ را امامزاده ای در قرن پنجم بدانیم، یکی از سرخه مهری ها ، سوره میر یا شهره میر بوده که شاگرد وی به حساب می آمده است. اما سوره مهر ها از نسل بهرام گور و یا یزدگردسوم بعد از مهاجرت اجباری به شرق ایران دوران ساسانی ، و مبارزاتی علیه کشور گشایی اعراب ، در اوایل قرن سوم هجری با ایمان آوردن پیش زمینه ای که با خاندان نبوت داشته اند رسما" در کسوت افراد معمولی و درویش مرتضی علی ، مبارزات منفی علیه حاکمان جور بنی امیه و عباسی داشته اند. برخی از انها درویشیگری و برخی کشراورزی و سپاهیگری را پیشه ی خود می سازند . آنها احتمالا" در کنار حاکمان ترک ، و یا ترک شده های ساسانی به قدرت نزدیک می شوند . سرخاب عیار و بنی عیار و اتابکان فارس را ازجمله تکله را می توان مورد بررسی قرار داد حسنویه و برساقیان در الشتر صرف نطر از کرد و ترک بودن آنها ، احتمالا" از اعقاب ساسانیان و اقوام درجه اول سرخه مهرها به حساب آورد . زیرا اشعار یکی از دراویش دلفان، سلاحورزی ها و دینوری ها و سوره میری ها و داجیوندها را از نسل هومان که با چند واسطه به یزدگرد سوم می رسد. ( الله اعلم بالصواب ) با توجه به نکاتی که مرقوم شد قرابت سوره میری ها با کولیوند و حسنوند و قیاسوندها و یوسفوندها و دلفانها و هلیلانی ها و نهاوندی هاو. . . . و سالکنان ملکشاهی و میمه و زرین آباد قابل توجیه است
...
[مشاهده متن کامل]

سلام وسپاس از برادر کلهوری سوره میری عمو محمدرضا، چشم به نکته نظرت با دیده منت عمل میکنم، شرفنامه میگه اکراد ایران از چگنی سیاه منصور وزنگنه منشعب شده اند ، از نظر ما سیاه منصورها همان سیاسیاهای کلهور
...
[مشاهده متن کامل]
سوره میری اند چون در جنگها غالب بودند بهشون سیاه منصور میگفتند لذا بسیاری از ایلات از نسل سیاه میر هستند ، چگنی ها اهل قلمشان به یافته های خوبی رسیده اند بنده چیزی نمیگم منتظر چاپ کتابشونم، زندها جزو اتحادیه زنگنه بودن ولی از حیث نسب طبق کتاب شهریاران کرد سوره میری اند، در اقلیم کردستان عراق وترکیه هم ایلات را منشعب میران وریزان می دانند که همین سوره میران ها وریزه وندهان، بنابراین همان رموم کهن زاگرس که گفتم مادر ایلاتند

همانطورکه آقایان محمد صدیق بورکه ای و محمدعلی سلطانی مرقوم نموده اند و تحقیقات مفصلی انجام داده اند لکهای کرمانشاه همگی زنگنه کاکاوندها که ایتیوندنیز جز آنها است و بقیه لکهای لرستان و همدان چگینی هستند
...
[مشاهده متن کامل]
البته لک زند ساکن ملایر نیز زنگنه است لکهای کرمانشاه همدان و ایلام لرستان یا زنگنه هستند یا چگینی البته زبان لکی است و سیاه منصورها عده ای در میان چگینی ها هستند ولی بیشتر ساکن گروس هستند به احتمال خیلی زیاد خواستگاه اینان همین محل زندگی فعلی زنگنه ها و چگینی ها یعنی کناره های رودخانه سیمره از همدان تا آبدانان ایلام است

باسلام خدمت برادر و استاد عزیزم جناب آقای محمد زاده و استاد لطفی، ضمن تبریک سال جدید خواهشمندم به نوشتارهایی منفی که در مورد تاریخ سوره میری نوشته میشود توجه نکنید و پاسخ هم ندهید و به کار خود مشتاقانه ادامه دهید و ثابت قدم باشید. مولا علی نگهدارتان باد
همانگونه که مشخص است و اگر به شهرستان سلسله یا الشتر رفته باشید همه اش سیل است که در زبان لکی به چشمه آب می گویند و دلفان نیز یعنی دلنشان که در زمستانها خیلی سرد و در تابستانها خنک است در نتیجه و ۱۰۰ درصد
...
[مشاهده متن کامل]
نام دو مکان است و ربطی به سرای یا دلف ندارند و ایل سوری و ایل امرایی لر هستند و ربطی به سوره میری که لک زبان ندارد همبستگی بین اقوام خوب است ولی دروغ نیز خوب نیست در ضمن این ساسانی بودن و سری گرد و وری گرد همش داستانهای ساختگی است به نظر من شاید کرد یعنی عشایر باشد مقایسه فرهنگ لباس و نژادلر بختیاری و حتی لر خرم آباد با سورانی مانند مقایسه شب و روز است ساسانی ها خواستگاهشان شیراز است آخر مگر می شود دستور زبان فارسی ساسانی مثل کردی شود

سوره میری ها از نژاد قوم عرب و فرزندان سردار ابودلف عباسی عرب
کله شیر سوره میری با سپاه به هندوستان حمله کرد و شکست خورد در بلوچستان با گورخرها مبارزه کردند. و منقرض شدند
************ ( ** ( **************
ایل بزرگ گوران کرد ساکن کرمانشاه

مدتی بود ما پیام نمیدادیم بخاطر نگارش ومطالعه که از دیشب این پیامها را فرستادیم خیلی زود پان ها خودشان را نشان دادند، به مردم عزیزم بگم که اینها چند نفرند که اجیر شده اند وروزانه مطالب این سایت را سرکشی
...
[مشاهده متن کامل]
میکنند وچنانچه مطلبی از ما دیدند واکنش کودکانه نشان دهند، لذا عاملان تفرقه هستند وچند نفربیش نیستند

گفتم اهل قلم های واقعی می دانند ما چه میگوییم اینکه گاها افرادی ما را متهم به تیره کوچک میکنند اینها از عوامل اصلی تفرقه هستند ، هر چند بنده فکر میکنم یکی دو نفرند که پیامهای تکراری را هربار با نامی جدید
...
[مشاهده متن کامل]
اجرا میکنند که در آن سرخه میری را عرب ودلفان را عرب وآشوری وتیره ای در نهاوند و. . . . ذکر میکنند که این کار از نظر خوانندگان این دیکشنری خنده داراست مطمین باشید اگه حرفهای ما بی راه بودند اهل قلم نقد می کردند ، از طرفی اهل قلم کرد زودتر از ما کتاب های عشایر را نوشتند لذا هیچوقت یه سورانی یا گورانی و. . . . این پیامها را اجرا نمیکنند بلکه این کار کسانی از لر ولک هستند که در طول این چند سال بدنبال قوم سازی وگرایی شده اند ، بنابراین از این حرفها دست بردارید اگر می توانید رد کنید با دلیل ومنابع، ادب اسلامی اجازه نمی دهد مثل خودتان حرف بزنم ، موفق باشید

ایل گاوری یا گوری: این ایل از بومیان پشتکوه لرستان وبدره بوده است که دو نسب را برایش ذکر کرده اند یک اینکه می گویند از سوره میری ها هستند دوم از اعقاب قیفر بهرام گور ساسانی، که بنظر بنده اینها از شیرزیلاوند
...
[مشاهده متن کامل]
ونسل بهرام گور هستند وجزو اتحادیه سوره میری بودند که هردو هم نسب وساسانی اند ، رشته کوه شیرزیل در ایوان وشیرز در کوهدشت نشان ایل کهن شیرزیلاوند است که رم گیلویه جزو آن است، واین قیفر که پدر زیفر هست در گذشته های دور ساکن زیفل بدره بودند که نشان همان زیفر ابن قیفر بهرام گور است لذا در دوره ای که بنده آنرا پراکندگی ایل واتحادیه سوره میری می دانم اینها رفتند بنیان کرمانج ها که هم اکنون زافرانلو اشتهار دارند اما ایل شرف که بازمانده زیفرانلو هاس از نسل شرف ابن زیفر هستند وهسته اصلی دیناروند وگاولی های زرگوش از شرف هستند که هم اکنون بعض اعقاب ایشانرا بنام سوره میری می داننداما حقیقت اینست که اینها پسرعموهای سوره گرد بودند وجزو اتحادیه سوره میری ، در صدر اسلام گروهی از ایل گوری وبتوند یا بده بفارس رفتند واز فارس به مکران ساکن شدند که ایل گوری وبده در بلوچستان از آن تبارند وگوری های بلوچ اعتقاددارند از نسل بهرام گورند

تیره سوره میری اصالتی عرب دارد
و از خصوصیات آنها تفرقه افکنی بین اقوام کرد و لر آریایی
جمعیت سوره میری عرب 500 نفر است
درود بر برادر کاکاوند: سوری کوتاه شده ایل سوره میری است وبا شاری ها یکی هستند واز هسته های اصلی سوره میری میباشند وامرایی ها یا غضنفریها ومیرشاه قلی ها ومیر جنت ها از اعقاب اتابکان سوره میری اند وهنوزم به برادری بین اتابکان وسوری ها اعتقادوجود داره لذا سوری ها ومیرها سوره میری هستند
در استان لرستان بویژه منطقه طرهان شهرستان کوهدشت بزرگترین ایل بنام سوری امرایی وجود دارند که این ایل بزرگ شاحه اصلی و نام اصلی همان سوره مهری را به یک می کشد . . . شکل نوشتاری سوری امرایی از هنگامی که
...
[مشاهده متن کامل]
ثبت احوال و سجل در ایران ایجاد شد رواج یافته است . ایل سوری امرای از نظر جمعیت بیشترین در شهرستان کوهدشت و توابع هستند .

اهل قلم واقعی وحدت ایجاد میکند نه تفرقه: بنده به مردم کرد ولک ولر می گویم خارج از این شش رم یا ایل کهن نیستند وجملگی برادر ویک ریشه واحد دارند ودست از مباحث زبانی مربوط به لک ولر وکرد بردارید چه اینکه
...
[مشاهده متن کامل]
اینگونه مباحث در حوزه زبان است نه تبار تبارها یکی هستند ولی زبانها ولهجه ها متفاوت شده اند، وقتی جوانکی ها یا جانکی ها در اقلیم لر با کرد تحت نام جاف هستند یا بالوها در کردستان وبوره که ایی ها در لکستان یوسفوندها در لکستان ویوسفی ها در لربزرگ سوران میران ها در لرستان وسوران ها در کردستان ودهها ایل همرده وهم تبار از تبارهای شش گانه در جای جای این اقلیم زاگرس نشان برادریست

بنده در کتابم بخاطر حساسیت به تبارهای ایلهای برادر یعنی بیرانوند وریزه وند نمی پردازم: اما یافته های خود را به اهل قلم می گویم: بیره گرد پدر ایل غیور بیرانونده که در گذشته بیرنجان بیزنجان بازنجان اشتهار
...
[مشاهده متن کامل]
داشته ودر قرن اول ساکن بدره در تنگی بنامشان بیرنجان بوده اند که این لفظ در فارس به بیزنجان مبدل میشود، لکهای سلسله را بوره که ای یا بورکی میگفتند در گذشته که اشاره به همین بیره گرد بوره گرد بوده لذا ایتیوندها کولیوندها حسنوندها که به بوره کی اشتهار داشته اند از اعقاب بیره گرد هستندوآن سند شفاهی ومیدانی که می گوید سلسله ودلفان پسران خدر وخدر پسر سورایی یا سرایی هستند مربوط به شجره کی نو دلفان ابن خدر ابن سوره میر است وچون سوره گرد وبیره گرد برادر بودند همه را فرزندان سورایی کرده اند اما در حقیقت سلسله همه به بیره گرد می رسند وآن قسمت که میگوید سله وسوره برادرن درسته یعنی پدران سله با سوره گرد برادر بوده اند، اما ریزه وندها از صدر اسلام تا دوره حسن خان متحد وجزو لاینفک سوره میری ها بوده اند وبسیاری از ایلات کرد در اقلیم کردستان عراق وترکیه از ایشان منشعب شده اند

باسلام خدمت همه دوستان واساتید: زاگرس دارای شش رم یا ایل کهن بوده وهست که اساتید واهل قلم این دیار لازمه به این رموم بپردازند تا حقایق ایلات مکشوف شود، آنچه که بنده بدست آورده ام این شش رم در جبال بوده
...
[مشاهده متن کامل]
اند ودر قرون اولیه به فارس ساکن شده اند که شامل رم گوران که از همه کهنتره وشامل کرمانج ها وزنگنه ها میشود سپس رم گیلویه که جزو شیرزلاوند هست از اعقاب بهرام گور، بعدش رم جوانا یا جاف یا جوانکی از اعقاب سردار جاپان ساسانی نواده خسرو پرویز، بعدش تبارهای یزدگرد سوم که شامل رم سوران ورم بیرنجان ورم ریزان میشوند، که شامل سوره میری یا سوران میران یا سوری وبیرانوند که بالوها جزو ایشانند وآخری ریزه وندها می شوند یه تباری دیگر هست بنام آستروگتی ها که بنظر بنده از گوران یا گبران های کهن هستند

چقدر دروغ نوشتند خیلی خندیدم!!
تیره سوره میری لر ساکن در دو روستای
استان همدان است

سلام بر برادر و استاد عزیزم آقای محمد زاده شما می توانید این سوال و از عمو جبار خان جعفری بپرسید حتما اطلاعاتی در این زمینه دارند اگر لازم دانستید تا همراه ایشان را براتان بفرستم چون من از پدر بزرگم پرسیدم
...
[مشاهده متن کامل]
میگه راسته پدران ما بنا بر دلایلی که هنوز هم برای ما مشخص نیست به اینجا کوچ کرده اند حالا ازکجا و به چه دلیلی نمیداند

*🔵 تاریخچه طوایف زنگنه و کردزنگنه در ایل جانکی*
زنگنه ها و کردزنگنه ها هر دو از طوایف اصلی و پر جمعیت ایل جانکی به شمار می آیند که سابقه حضورشان در سرزمین جانکی سردسیر و گرمسیر به دوره صفوی می رسد.
...
[مشاهده متن کامل]

بنا بر یافته هایی که از چند نسخه خطی و متون تاریخی به دست آمده ، طوایف زنگنه و کردزنگنه در مناسبات سیاسی سرزمین جانکی نقش داشتند.
در فارسنامه ناصری جلد یک صفحه 488 نوشته شده :حسینعلی خان زنگنه در سال 1086قمری ( روزگار پادشاهی شاه سلیمان ) حاکم کهگیلویه گردید و طی اقدامی هوشمندانه در خیرآباد اقدام به ایجاد مدرسه نمود.
به نظر می رسد برخی از تیره های زنگنه با برخی از تیره های کردزنگنه پیشینه و منشا واحدی دارند چنانکه در نسخه خطی کربلایی زکی بیگ زنگنه احمدسلیمانی تصریح شده است : تیره بنگه از طایفه کردزنگنه سرله و تیره هزاروند از طایفه زنگنه باغملک با هم قرابت نژادی مشترکی دارند.
همچنین خاندان صفی قلی بیگ فرزند کلبعلی سلطان ( منسوبین و خاندان ونوادگان وی میان زنگنه های باغملک ) و خاندان علیقلی سلطان فرزند حاج سلطان ( منسوبین و نوادگان وی مشهور به خاندان منصورخان بیگ در میان کردزنگنه های سرله ) هر دو از شاخه احمد سلیمانی منشعب شده اند.
از دیگر مشاهیر کردزنگنه که در اواخر دوره صفوی می زیست و املاک فراوانی در میداوود، سرله و دالان داشت می توان به مرشدآقا ( پدر کولی آقا ) کردزنگنه اشاره کرد.
در نسخه خطی بدایع الاخبار نوشته میرزا عبدالنبی منشی بهبهانی نیز به زنگنه ها و همچنین علیرضا بیگ زنگنه فرزند صفی قلی بیگ اشاره شده است.
گویا فرمانی از نادر شاه افشار مبنی بر حاکمیت علیرضا بیگ زنگنه فرزند صفی قلی بیگ در خانواده امیرزاده بیگ زنگنه بعنوان حاکم جانکی موجود می باشد.
بیشترین تراکم جمعیتی زنگنه ها و کردزنگنه ها در جانکی گرمسیر ( به ویژه در مرکز و جنوب شرقی جانکی ) است و برخی از شاخه های زنگنه و کردزنگنه در بخش غربی جانکی تا حدود شوشتر سکونت دارند.
💠طایفه کردزنگنه شامل هفت تیره اصلی می باشد:
1 - بیگ ( احمدسلیمانی )
2 - رودتلخی
3 - بنگه
4 - عامو
5 - کلهر
6 - افضلی ساکن هپرو
7 - مال شیخی
و شاخه های وابسته می باشد و چند خانواری از آنان در ابوالفارس سکونت دارند.
💠طایفه زنگنه نیز از یازده تیره اصلی تشکیل شده است :
1 - هزاروند
2 - عباس وند
3 - اوموند
4 - تدوئی
5 - گلابوند
6 - سلمانوند
7 - مادووند
8 - شرفوند
9 - گراوند
10 - قره باغی
11 - لرزنگنه ، . . .
زنگنه ها و کردزنگنه به دلیل در اختیار داشتن زمین های حاصلخیز در اقتصاد سرزمین جانکی سهم عمده ای دارند، این طوایف پس از گذشت سیصد وپنجاه سال ( سه و نیم قرن ) دیگر به زبان کردی صحبت نکرده و هویت و فرهنگ و سنن ایل جانکی را پذیرفته و در کنار سایر شاخه های ایل جانکی در پرباری این درخت تناور و ریشه دار کوشا هستند.
عمده زنگنه ها و کردزنگنه های ایل جانکی در استان خوزستان ( باغملک ، میداوود، رامهرمز، اهواز، شوشتر ، ) و بخشی هم در اصفهان ، چهارمحال و بختیاری و تهران ساکن هستند.
📜منابع 📜
📜 بدایع الاخبار میرزا عبدالنبی منشی بهبهانی نوشته شده در اواخر عصر صفوی و آغاز دوره افشار
📜نسخه خطی کربلایی زکی بیگ زنگنه
📜 فارسنامه ناصری
📜ریاض الفردوس خانی
📜 نسخه خطی نوشته ملاعبدالکریم ابن هاشم ابن بیجن چهاربنیچه مکوندی

باسلام ، لطفا اهل قلم گلان این مبحث را تکمیل کنند، گلان یکی از طوایف صفرلکی ایل ساده میر یا سای میر سوره میری هستند که در چیاگلان کرمانشاه وروستای گلان مهران وملکشاهی می باشند که بخشی از چیاگلان تحت نام
...
[مشاهده متن کامل]
گل گلی به میان شهره میرهای سوره میری در ملکشاهی ساکن میشوند وهنوز در کرمانشاه هم هستند وجمعه نامی هم از این روستای گلان به میان سوره میر های گیلانغرب می روند وچنین بنظر میرسد خاندان جعفری از این شاخه میباشند ، لطفا اگه اطلاعات تکمیلی دارید اجرا کنید

" معرفی مختصر سوره میری های الشتر"
نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه
الشتر یکی از شهرهای باستانی است که در چهل و هشت کیلومتری شمال خرم آباد لرستان واقع شده است. این شهر یکی از پایگاه های حکومت ساسانیان بوده حاکمانش در طول تاریخ با سرزمین باستانی سیمره ( دره شهر ) ارتباط فامیلی و مذهبی داشته اند آتشکده ی الشتر، نیز نامش آذر فرنبغ بوده، احتمالا" آتشکده یا آتشکده های صیمره نیز به همین نام بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کوه چهل نابالغان که یاد آور حادثه ی تلخ حمله ی عرب به ایران است، و اعراب مهاجم آن اطفال که چهل کودک بوده اند، را به همراه نگهبانان و دایه هایشان ، در بالای کوه گرین کشتند، در حالیکه طفل کشتن درهر مرام و مسلکی خطاست. در الشتر سرسبز و خرم ، در کنار باغات و صیفیجات متنوعش، تپه ی گریرون، قرار دارد، که حکایت از جایگاه و مرقد و آثار بزرگان ایران داشته است، و در پنج کیلومتری غرب گریرون، قبرستان پیر جد ، که بزرگان طوایف ایل کولیوند از جمله آرامگاه ملا منوچهر کولیوند وجود دارد.
الشتر و صیمره در طول تاریخ مراودات سیاسی - اجتماعی داشته اند. هرگاه مشکلی برای افراد و یا ایلات و طوایف این دوشهر اتفاق می افتاد، آنها به همدیگر کمک می رساندند.
اکثر ساکنان اولیه ی دو منطقه ی سیمره و الشتر به علت قرابت فامیلی در هر دومکان دارای زمین و حق نسق و صاحب نفوس بوده، و از مناطق خالصه برای زندگی کشاورزی و دامداری خود بهره بر داری می کردند.
قبور معروف به چهل نابالغان درارتفاع 3800 متری کوه گرین
‍ درفرهنگ ایرانی �چهل� عددی مقدس است و �دختر� هم به عنوان نمادی از زنانگی، باروری و حیات مطرح می شود. در نقاط مختلف ایران مکان هایی چون برج ها، کوه ها، تپه ها و آرامگاه هایی با نام چهل دختر یا چهل دختران]یا چهل نابالغان درکوه گرین الشتر[ وجود دارد.
علت این نامگذاری نیز جنگ ها و یورش های مختلف اقوام دیگر به فلات ایران بوده است. در بیشتر این مکان ها افسانه ها و روایت هایی از پنهان شدن و غیب شدن زن ها در این مکان ها از دست متجاوزان و مهاجمان وجود دارد. بیشتر این روایات نیز یا به دختران خاندان سلطنتی ساسانیان برمی گردد یا به دوران حمله مغول ها و افغان ها، اما روایت برج چهل دختران سمنان کاملا متفاوت است و در آن سکونت زنان و نه غیبتشان مطرح می شود.
( بر گرفته از کانال تاریخ بدون جعل )
استاد عزیزالله رضایی عبدلی از طایفه عبدالشه مشاهدات خود را در بسطام و روستای هموار به همراه کاظم فرج اللهی و مصطفی سلگی ( کولیوند ) چشمه ای دریک منطقه رویایی وزیبا وتاریخی درسلسله، به نام کینی سوره میر یاسوره مهری پیدا شده است، [ یعنی آنهااز محل بازدید کرده اند و ازدیدن چشمه و کَلِگ سوره مهری بسیار شگفت زده شده بودند. ]
آنها در روز عاشورای سال ۱۴۳۹ قمری مصادف با سال ۱۳۹۶ شمسی به دیدن خرابه های سوره میری می روند، و جناب استاد عزیز الله رضایی معاون سازمان آموزش و پرورش لرستان ، مشاهدات خود را چنین تشریح می کنند.
" روز عاشورای امسال[ ۱۳۹۶ شمسی و سال ۱۴۳۹ قمری] آقای کاظم فرج الهی وبنده به قریه چشمه شاهقلی بسطام رفتیم وبعد ازظهر به قریه بسیار زیبا، رویایی وباستانی "هموار" کولیوند که قبلا" جایگاه سوره میری ها بوده ، رفتیم، ازچشمه ها ومخروبه های این دیار ازافراد کهنسال سوال کردیم، ومنطقه ای به نام کلگ سوره میر وچشمه سو ره میر رابه مانشان دادند، این مکان گویا درزمان صفویه یا افشاریه، محل سکونت طایفه ای به همین نام بوده، که به علت اختلافات ونزاع های داخلی اینجا راترک وبه گرمسیر رفته اند آقای فرج الهی ازاین منطقه تصویر گرفته است. "
در تآیید کلام ایشان باید اذعان کنم، سه نظریه وجود دارد؛
۱ - احتمالا" سوره میری ها بینشان اختلاف و نزاع و در گیری ای بوجود آمده است ، و از منطقه بیرون رفته اند. این دلیل با توجه به شکست شاهوردیخان اتابک و حمله ی شاه عباس صفوی به مناطق لرستان ، و تبعید و متلاشی شدن آنها منطقه را ترک کرده اند. برخی در دشت الشتر و برخی در بین دولشه های حسنوند ، و برخی به سیمره ( دره شهر ) رفته اند.
۳ - احتمال دیگر آن است که بدست والیان پیشکوه و پشتکوه به علت هواداری و هم تباریشان با کریمخان زند ، آن والیان بدستور پادشاه قاجار آنها را از منطقه متلاشی و متفرق کرده است. تا آنجا که سهیلی ها دربین دولشه و پشم های حسنوند می روند و برخی هم دربین فرخشه ها و جمعی نیز در بین جافرها ی کولیوندو گروهی نیز در بین عبدالشه های الشتر ساکن می شوند و با آنها زندگی می کنند و به ییلاق و قشلاق مبادرت می ورزند.
نمایی از منطقه ای که قبلا" سوره میری ها ساکن بودند و قبلا" چشمه سوره میری و الان به نام چشمه شاهقلی کولیوند مشهور است. ( تصویر از مصطفی سلگی کولیوند (
تصویر مصطفی سلگی ( کولیوند ) - فرهنگی بازنشسته خرم اباد ، از طایفه عبد الشه کولیوند
تصویر عزیزالله رضایی عبدالشه فرزند سیف الله فرزند کدخدانبی عبدالشه که در حال حاضر معاون اداره کل آموزش و پرورش استان لرستان می باشد. پدر بزرگش زمین های زیادی را از خوانین کولیوند خریداری می کند.
برخی از سوره مهری هایی که در بین عبدالشه ها استقرار می یابند و از مایملک خویش با درایت خودشان و حمایت فامیلهای عبدالشه شان مجددا" سامان می گیرند. عبارتند از ؛
۱ - شهولی شوهان سوره میری، در زمان قاجاریه و در دوران حسن خان والی و اعقابش، سوره میری های صاحب مُلک و ثروت از پشتکوه به نام شوهان خود را معرفی می کردند و از اسم سوره میری که شورشی زمانشان بودند پرهیز می کردند، همانطور که برخی از شوهانهای سوره میری که علم و دانش داشتند در الشتر به نام عالم مشهور شدند. و درهلیلان به لقب مستوفی و دانا مطرح شدند . اعقاب سوره میری در الشتر حداقل چند ده به نام آنهاست؛
۱ - ده عالم ، که اجداد علی مردان عسگری عالم از شوهانهای سوره میری به احتمال از صفرلکی ها باشند سکونت یافتند چون ملا روسم صفر لکی به خاطر سواد و طبع شعر و همشیرگی با حسینقلی خان در پشتکوه و در بین شوهانها بودند. قطعا" از نفوذ بالایی هم برخوردار بوده است. و جد عالم های الشتر به دستور والی لرستان ( پیشکوه و پشتکوه ) و شاید هم با شوهانهای سوره میری ، که از جور حسن خان والی به الشتر آمده اند، وبعد از استقرار از طرف حکام محلی به امور فرهنگی و مذهبی مردم رسیدگی می کردند. ( الله اعلم بالصواب )
اما همین اندازه که خدایی خان دوم از ایل حسنوند به جد تیره ی عالم دختر خود را می دهد، بیانگر آن است که خانواده ی عالم شوهان سوره میری از وجاهت و بزرگی ای برخوردار بوده است. مادر علی مردان عسگری عالم نیز به نام مرحومه حوری حسنوند از ایل حسنوند می باشد و سهیلی های سوره میری که از اعقاب عینعلی و زینعلی سوره میری هستند نیز در بین طایفه دولشه و پشم حسنوند مسکن گزیده اند. و اصالت خانوادگی خود را به نحو شایسته ای حفظ کرده اند .
۲ - ده محمد علی آباد ، که قبلا" چم غزال و چم تکله و نقاط دیگری که نگارنده از آنها بی اطلاع است، در دست اعقاب حاج مقصودعلی سوره مهری، و دربین محل به حاج مقصودعلی شوهان سوره مهری مشهور بودند. چم تکله را پسر بزرگ حاج مقصودعلی می فروشد و آنطور که مصطفی سلگی ( کولیوند ) از قیاسوندهای سیمره شنیده بود، ملک ورنمد هم به قیاسوندها تعلق داشته و آنها به قدری کولیوندها را دوست داشته اند وقتی که به سیمره رفته اند و از الشتر دل کنده اند، به طوایف همجوار اعلام کرده اند ما زمینهایمان را فقط به خوانین نورمحمدی می فروشیم، همین کار را می کنند و بعدها خوانین کولیوند آن زمین ها را به طایفه عبدالشه کولیوند واگذار می کنند.
حاج مقصود علی شوهان سوره میری از زن دومش که دختری از تبار عرب رود بار بوده، سه پسر به نامهای محمد علی ( ممدالی ) و محمدولی ( مه ولی ) و ملک علی بوده است. در الشتر ساکن می گردند و برزمینهایی که سهمشان بوده است ، در ده ( روستای ) محمد علی آباد ساکن می شوند این شجره را فرشاد محمد زاده از محقق جوانی به نام ساعدی که از کولیوندهای تیره ی خسروبیگی و طایفه ی فلک الدین خاوه است ، بدست اورده است اما تحقیقات نگارنده با توجه به اینکه برخی از فرزندان حاج مقصودعلی و عوضعلی به خاطر حفظ زمین های الشترشان تمهیدی اندیشیدند که افرادی که مایلند و یا با کولیوندها رابطه ی خویشاوندی بیشتری دارند ، در منطقه بمانند . به نظر نگارنده محمد علی فرزند حاج مقصودعلی نیز مانند پدرش دو زن داشته است ، زن اولش زرین طلا از طوایف اهل حق طرهان و کوهدشت بوده و دوپسر به نامهای مرادعلی و درویش و دو دختر به نامهای سحر و خورشید داشته است ، که در سیمره با سایر پسر عموها و اقوامشان ساکن می شوند ، ولی فرزندان محمد علی از زن دومش که از کولیوندهای عبدالشه بوده، سه پسر به نام فتحعلی و محمد ولی و ملکعلی داشته است، که هسته ی اصلی ده محمدعلی اباد را تشکیل می دهند و دایی های عبدالشه کولیوند هم آنها را تقویت می کنند.
شجره ی فرزندان محمد علی با نظر نگارنده به شرح زیر است:
احمد آقا ( حدود ۵۵سال سن دارد ) فرزند احمد علی فرزند فتحعلی فرزندمحمدعلی ( ممدالی ) فرزند حاج مقصیالی ( مقصودعلی ) فرزند خلیل فرزند حسینعلی خان سرخه میری ( متوفی به سال ۱۲۳۵ قمری ) فرزند صفرعلی خان سوره میری
محمد حسین و عباس هردو فرزند نجفعلی فرزندمحمد ولی فرزند محمد علی فرزند حاج مقصودعلی فرزند خلیل فرزند حسینعلی فرزند صفر علی خان سوره میری
عرب و عجم هر دو فرزند ملکعلی فرزند محمد علی فرزند حاج مقصود علی فرزند خلیل فرزند حسینعلی فرزند صفرعلی خان سرخه میری
بر طبق شجره ای که فرشاد محمد زاده و جناب ساعدی ارائه داده اند ملکعل و محمد ولی مستقیما" برادر محمد علی و هر سه پسر حاج مقصودعلی هستند.
حاج مقصود علی از زن اولش کربلایی قدمخیر فرزند جلیل فرزند حسینعلی خان سرخه میری چند پسر داشته که یکی از آنها به نام الفت ( الفتعلی ) به سیمره نمی آید ، وی به تحریک داییها یا دائی زاده هایش سهم الارث خود را از حاج مقصود علی جدا می کند . ولی نوادگانش بخاطر صغار سن دچار بحران می شوند و برخی
از خوانین کولیوند و رعایایشان زمینهای مرغوب را از دستشان خارج می کنند، ولی مرحومه خدیجه زن بگ محمد که از جافرهای کولیوند ده آقا بوده با کمک دودمانش از فرزندان کم سن و سالش یعنی حاج صید محمد و شامحمد دفاع می کند و زمینهایی را در کهریز به نامشان ثبت و ضبط می کند . این بانو به وجاهت و بزرگی جد فرزندانش یعنی حاج مقصودعلی سوره میری کاملا" آگاه بوده و حق و حقوق فرزندانش را تا حدودی از غاصبان زمینهایشان می گیرد. و نوه ی خدیجه و بگ محمد ، یعنی حاج صید احمد کولیوند ( مقصودی ) نام حاج مقصودعلی را به عنوان جد شاخص پدرش ، بر سنگ قبر پدر بزرگش بگ محمد و عموی پدرش شامحمد و حتی بر قبر پدرش حاج صید محمد حکاکی می نماید .
شجره ی محمد کولیوند ( مقصودی ) :
کربلایی محمد فرزند حاج صیداحمد فرزند حاج صید محمد فرزندمشهدی بگ محمد فرزند الفت ( الفتعلی ) فرزند حاج مقصودعلی فرزند خلیل فرزند حسینعلی خان سرخه میری فرزند صفرعلی خان سوره میری
حاج صید محمد، از زن اولش؛ دارای دو پسر به نامهای حاج صید احمد کولیوندو حاج عباس کولیوند و یک دختر به نام حاجیه شوکت کولیوند می باشند.
حاج صید محمد از زن دومش دارای چند دختر با وقار و ارزشمند می باشد ، که همگی شوهر کرده اند و شوهرانشان نیز افراد متشخصی هستند.
تصویر محمد کولیوند ( مقصودی ) فرزند حاج صید احمد فرزند حاج صید محمد فرزند مشهدی بگ محمد فرزند الفت ( الفتعلی ) فرزند حاج مقصودعلی فرزند خلیل فرزند حسینعلی خان فرزند صفرعلی خان سرخه میری
فرزندان شهولی شوهان سوره میری:
قبل از آنکه نام فرزندانش را بنویسم، منطقه و ایل شوهان هم در پشتکوه سکونت داشته اند و هم در پیشکوه و سیمره در شمال روستای قلعه گل سابق و کوی مطهری فعلی مزارعی به نام شوهان هست که مقداری از آن زمینها در دست سوره میری های سیمره می باشد . از افراد شاخص سوره میری که قبرش در گلزار شهدای قلعه گل بوده مرحوم بیچونعلی سوره میری است چهارطاقی قبرش معروف به طاق بیچون بود ، ولی در اوایل انقلاب سودجویانی به خاطر یافتن گنج آن مقبره ی تاریخی را ویران کردند. بیچونعلی در زمان خود فرد بسیار بزرگ و باارزشی بوده است و آنطور که معمرین برای نگارنده نقل کرده اند؛ اعقابش بعد از مرگ وی طاقی محکم و حتی برای دور قبر کاشی های آبی رنگی را نصب می کنند. احتمالا" اعقابش به نهاوند تبعید و یا مهاجرت کرده باشند.
تصویر استاد علیمردان عسگری عالم از شوهانهای سوره میری، اصالتا" اهل ده علم الشتر و ساکن خرم آباد لرستان می باشد. ایشان از نویسندگان برجسته ی استان لرستان می باشد و اجدادش در زمان والیان پشتکوه از ( استان ایلام کنونی ) به الشتر آمده اند.
فرزندان شهولی شوهان سوره میری عبارتند از :
۱ - نجاتعلی
۲ - دیوعلی ( دیوانعلی )
۳ - صید نظر
۴ - علاء
۵ - میر نظر
فرزندان نجاتعلی؛
تقی و عظیم و رحیم هر سه فرزندان کریم فرزند رحیم علی فرزندنجاتعلی فرزند شهولی شوهان
فرزندان دیوعلی ( دیوانعلی ) :
۱ - خیر علی
فرزندان خیر علی:
۱ - حسین خان
۲ - ابراهیم
فرزندان حسین خان:
۱ - نورمحمد
۲ - علی محمد
فرزند ابراهیم:
۱ - اسماعیل
شجره ی اسماعیل به شرح زیر است؛
اسماعیل فرزند ابراهیم فرزندخیرعلی فرزند دیوانعلی فرزند شهولی شوهان سوره میری
فرزندان صید نظر:
قاسمعلی و مرادعلی هردو فرزند حسینعلی فرزند صید نظر فرزند شهولی شوهان
فرزندان علاء:
۱ - شاه کرم
فرزندان شاکرم:
۱ - صفر
۲ - جعفر
فرزندان جعفر نظری:
۱ - اسدالله
۲ - نصرالله ( نصرت الله )
اسدالله نظری کارمند استانداری لرستان بود، که در شمال کشور تصادف می کند ، و از دنیا می رود.
نصرالله نظری در حال حاضر خلبان ارتش کشور جمهوری اسلامی ایران می باشند.
شجره ی اسدالله نظری:
اسدالله فرزندجعفر فرزندشاکرم فرزندعلاء فرزند شهولی شوهان سوره میری
فرزندان میر نظر:
۱ - بهرام علی
۲ - نورعلی ( برایش فرزند پسری ثبت نشده است )
فرزند بهرام علی:
۱ - پیر نظر
فرزندان پیر نظر :
۱ - شاه نظر
فرزندان شاه نظر:
۱ - شامحمد
۲ - نورمحمد
۳ - حسین
۴ - محمد
لازم به ذکر است اعقاب محمد علی فرزند حاج مقصیالی از زن دومش در روستای ده آقا و روستای کریم آباد سکنی گزیده اند، و فرزندان شهولی بیشتر در محمد علی اباد و شهر الشتر مسکن گزیده اند. شهولی شوهان سوره مهری به قدری سر سخت بوده که اقوام الشتری به اعقابش می گویند، نوادگان " شهولی یه گر" یعنی شهولی قدرتمند و تاحدودی خودخواه که از حرف و قول و خواسته اش کوتاه نیآمده و نرمشنداشته است. اعقاب ملکعلی فرزند محمدعلی در روستای کریم آباد الشتر ساکن هستند.
محمدحسین فرخی فرزند نجفعلی فرزند محمد ولی سوره مهری در راه وطن و نظام اسلامی به شهادت رسیده است.
ناصر فرزند عجم فرزند ملکعلی سوره مهری داماد محمد رضا آهنی از طایفه عبدالشه کولیوند می باشند. پدر زن محمدرضا آهنی هم در روستای محمد علی آباد ساکن بوده است. ناصر و خانواده اش در حال حاضر در روستای کریم آباد می باشند. ( نقل از جواد آهنی عبدالشه )
جمعی از شوهانها و کردهای پشتکوه در روستای تملیه ، تابع بخش فیروز آباد و شهرستان الشتر زندگی می کنند. تملیه ترکیبی از طوایف هابیل و طالب و شوهان سوره میری است. البته خانواده هایی از حسن گاویار و میروگ و. . . وجود دارد ، اما غالب اهالی هابیل و طالب هستند ازبین هابیلها می توان به حجت اله دولتشاهی اشاره نمود ایشان شاعر وسخنوری تلاشگر می باشند .
تصویر حجت دولتشاهی هابیل - شاعرلک زبان از طایفه فرخشه - ایل کولیوند، اهل روستای تملیه الشتر و ساکن بومهن تهران
ده آقا در الشتر گذشته از جافرهای کولیوند ، سوره میری های لشگری از نسل پیرواله یا پیرولی سوره میری در آن ساکن هستند، و سه نفر از شاخصانی که نگارنده می شناسد، و یا نام آنها را به نیکی شنیده است، عبارتند از ؛
۱ - مرحوم کشکول
۲ - مرحوم برانازار
۳ - حجت اله اسد اللهی
تصویر حجت الله اسداللهی، فرهنگی شایسته ، اهل روستای" ده آقا" و ساکن شهرستان الشتر، از نوادگان پیروالی یا پیرولی سوره مهری لشگری
خاتمه:
برای تکمیل این مختصر، نیازمند تحقیقی میدانی است تا تمام جوانب و اطلاعات لازم را دکر نماید. با این حال در قبرستان شهرستان الشتر به طرف سراب کهمان سالها پیش فردی را دیدم که گفت خیلی از قبورقدیمی اجدادما در این قبرستان دفن شدند معروف به کردشوهان بودند و خودم از اعقاب انها هستم قبور جدید را بانام طوایف جدیدی که در انها زندگی می کنیم نوشته ایم اما گذشتگان ما که در دوران ابو قداره و والیان پشتکوه به این منطقه آمده ایم. بنده و ایشان هرچه سعی کردیم ، نتوانستیم نوشته های ساییده شده ی آن سنگها را بخوانیم. امیداست اعقاب شوهانها ی سوره میری ساکن روستاهای الشترهویت و دلائل مهاجرت خود را به تاریخ بیشتر معرفی نمایند. انشاء الله


طایفه کوچک سرخه عرب ساکن در یکی از
روستاهای شهر لرنشین نهاوند
قوم لر و قوم کرد دو قوم مستقل هستند
.
با سلام
بختیار، نام یکی از اتابکان لر بزرگ بود، که اولاد او طایفه بختیاروند را تشکیل دادند. حمدالله مستوفی، در کتاب تاریخ گزیده؛ به مهاجرت گروهی از طوایف، از جمله بختیاری ها از کردان جبل السماق، در حلب، واقع در غرب شام به لرستان، اشاره می کند و علیقلی خان سردار اسعد، در کتاب تاریخ بختیاری؛ "بهداروندها" را، از این دسته مهاجران دانسته است. بختیاری و نحوه تشکیل نظام ایل بختیاری در قرن نهم هجری : از دو گروه قومی بومی و مهاجر سازمان یافت که گروه بومی پیش از آمدن بختیاران در سرزمین کنونی بختیاری ؛ مردم و تیره ها : دینارانی ( دینیاران یاری کننده دین ) اورکی ، دورکی ، سهید ، شالویی ، مالویی ، خواجه ، قائدها ( کاید ) گورویی ، کور کور ، ایل بابادی ، که مجموعا این تیره ها از نژاد و مردم بومی و با کواراکان پیوند نژادی و قومی داشته ، پس از سازمان یابی قوم بختیاری از پیکره جامعه قومی و ایل باستانی کواراکان جدا شدند و هویت قومی آنان در گذر زمان از میان رفت و فراموش شد .
...
[مشاهده متن کامل]

مهاجرین کردتبار جامعه قومی بختیاری که از جبل السماق شام ( سوریه ) به استناد نوشته ها و منابع تاریخی در سده ۵۵۰ هجری به خاندان اتابکان لر بزرگ که از کردان برزیکانی و قوم لبیکی از تیره جنگرویی بودند و با آنان هم نژاد و همتبار بودند پیوستند قبایلی بودند که تواریخ گزیده ، شرفنامه کرد بدلیسی ، منتخب التواریخ و تاریخ بختیاری سردار اسعد بختیاری از آنان به شرح زیر نام می برد : آسترکی ، مماکویه ، بختیاری طایفه بختیاروند یا بهداروند هست ، جوانکی یا جانکی منظورش طوایف جانکی فعلی نیست ، زاهدیان ، بنیدانیان ، علایی ، گتوند ، ممبینی ، بتوند ، بوازکی ( بورکی ) ، شوند ، راکی ، خاکی ( جاکی ) منظورش طوایف فعلی جاکی نیست ، هارونی ، آشکی ، کمایی ، ( لیراوی ) ممویی ، کمانکشی ، مماسنی ، ارملکی ، پوایی ( نویی ) ، مدیحه ، اکورد ، کولار ، و مردم سادات عقیلی از نسل علی بن ابیطالب و هاشمی از نسل هاشم بن عبدالمناف .

کرد یا لر بودن مهم نیست ما همه بندگان خدا هستیم آنچه که مهم است تقوا ست .
درود بر مطهری عزیز که نکاتی اخلاقی من باب تقوا یادآوری فرمودند، بنده در کتابم یه مبحث به علم انساب در مزایا ومعایبش اختصاص داده ام امید است که راه اصلی که تقوا است گم نکنم، در موردسوره میری هابله در این
...
[مشاهده متن کامل]
دیکشنری خیلی ها به مسایلی شفاهی پرداخت کرده ان وخیلی ها هم به مسایلی غیر ادبی پرداخته اند، در مورد نسب سوره میری ها بنده منبع براش دارم اگر مطلبی از زبان بنده بیان میشه شک نکن که پالایش خورده وبر صحفه قلم اومده، بعض شاخه های سوره میری از همان قرن اول تا حال مثل سادات شجره براش بدست آوردم

درباره یک ایل چقدر بحث کردید!
آقا از دوره صفوی ببعد خاصه زمان نادر خیلی از ایلات کوچانده شده اند کالجراد المنتشر، مگر اینهارا تک تک آزمایش دی ان ای بگیرید، والا این مطالب که شما نوشتید فقط کشف حال از سرشاخه های ایلات میکند، خیلی بیش از حد تصور اینها با اقوام دیگر مختلط شده اند که دیگر الآن توان بازیابی نسبشان نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

گاهی زبان، گاهی شکل وقیافه ها، وگاهی خلق وخوها یک قدری راهنمایی میکند در شناخت نسب.
اینها معلومات خیلی مختصر ی بدست میدهند. بعضی جاها حرف تحقیقی بود، دربسیاری جاها از حیطه علم خارج میشد.
مثلا برادری گفتند اخوان الصفا سوره مهری بودند، حتی اگر احتمالا را به آن بیفزاییم باز این جمله درست نمیشود!
احتمالا اخوان الصفا سوره مهری بودند!!
آقا، اخوان الصفا یک مسلک ومرامی بود از هر قوم وقبیله ای ممکن بود عضو بگیرد، اما بیشترشان عجم بودند نه عرب، دیگه اینکه بگیم ازفلان ایل یا عشیره حرف غیر علمیست.
یا سمری را چون شبیه به اسم سیمره است را بگوییم سوره مهری بوده!
حقیر به 39 پدر به حضرت سجاد علیه السلام متصلم، نه تنها نام پدران بلکه عموها وعموزاده های ما پشت درپشت مشخص است واز حضرت سجاد علیه السلام تا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله واز پیامبر تا حضرت ابراهیم واز ابراهیم خلطل تا نوح واز نوح تا آدم علیه السلام همه ظبط است.
لکن دو مساله هست، اول که خود پیامبر که اشرف انساب را دارند فرمودند نسب من تا عدنان که رسید دیگر جلوتر نروید!
دوم اینکه درپایین شجره نامه ما دوبیت شعر بعربی نوشته؛
لعمرک ماالانسان الا بدینه
فلا تترک التقوی اتکالا علی النسب
لقد رفع الاسلام سلمان فارس
وقد وضع الشرک القریب ابولهب!
ترجمه؛بجان تو سوگند ارزش انسان نیست مگر به دینش!پس هرگز ترک مکن تقوی را به پشت گرمی که به نسبت داری
بدرستیکه اسلام بالا برد سلمان فارسی را وشرک پایین کشید نزدیکترین فامیل پیغمبر یعنی ابولهب را!
اینهمه از هر دری نوشتید، یکنفر این آیه را ننوشت
کم ترکوا جنات وعیون، وزروع ونخیل ومقام کریم ونعمة فیها فاکهون
وکذلک اورثناها علی القوم الآخرین، فما بکت علیهم السموات والارض وما کانوا منظرین
چه بسیار اقوامیکه ت ک کردند باغها وجایگاههای پرنعمت وکشتزارهای وسیع را.
واینگونه آن داشته هارا ارث قوم دیگری قرار دادیم!
پس آنگاه که اینگونه واگذاشتند ورفتند نه آسمانهابرآنها اشک ریختند نه زمین!وکسی نظاره گرشان نبود! ( خودشان خودشان راخطلی مهم حساب میکردند!دنیا برای ایشان ارزشی قایل نبود! )
اینقدر هست که ظه قوم عمده پارس وماد وپارت بودند وبرادران لر ما عمدتا نسب به پارس میرسانند، وبا اخوان کردما که گفته شده از مادها ریشه دارند هم بسیار ترکیب شدند ودر سده های اخیر جغرافیای زندگیشان هم بواسطه کوچ وتبعید متفرق شد بنحویکه به این راحتیها نسب صحیح وتیره اصلیشان بدست نمی آید


" پاسخی به نوشته ی امیر کامران"

نگارنده: احمد لطفی

جناب آقای امیر کامران ؛ نوشته ی شما را در نقد لفظ چارتاقی و آثار استاد عبدالحسین شاکرمی نویسنده ی شهیر غرب کشور ، را در کانال سیمره فرهنگ به دقت مطالعه کردم. لازم به ذکر است این چهارتاقی قبر یکی از اعقاب ساسانیان بوده، و حکایت قبرستان در تنوره سرخه یا سرخ آباد حکایت از ردپای سور سورها و سرخاب عیار از اعقاب ساسانیان در سیمره را دارد، چند سنگ قبر مربوط به قرن ۱۱ تا ۱۳ قمری هم در موزه دره شهر نگهداری می شود که نگارنده در بازدیدی که در سال ۱۳۹۶ از موزه دره شهر داشتم به عینه ملاحظه کردم و لفظ عصمت پناه برای زنها و لفظ عالیجاه برای مردان حکایت از خوانین و بزرگان زمان خود داشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از منابع ، سخن معمرین و روایات سینه به سینه است ، همانطور که جناب راولینستون در کتابش، بنیانگذار شهر سیمره را به نقل از مردم بومی خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی می داند. رگه های جدید سیمره قطعا" به دوران ساسانی و اوایل اسلام بر می گردد. برخی نیز معتقدند با توجه به این که برخی از نقاط سیمره تا هشت هزار سال قدمت دارد ، گمان می رود ماداکتو در منطقه ی سیمره ( دره شهر ) بوده است. در چند دهه ی اخیر گویا افرادی کند و کاو های غیر مجاز برای یافتن گنج کرده بودند که در دهه ی شصت و هفتادشمسی افرادی نیز دستگیر شدند . حکایت این کند و کاوهای غیر مجاز را مسئولان میراث فرهنگی می توانند قلمی کنند و در سطح کتاب ویا بروشور منتشر نمایند. منطقه ی سیمره تاریخش نانوشته است و اگر فردی تاریخی بر مبنای واقعیت بنویسد ، فوری اعقاب آن افرادی که تاریخ زشت و یا زیبا راخلق کرده اند، موضع می گیرند، و همه انتظار دارند، مطلبی برعلیه اجداد و خاندانشان نوشته نشود. اگر استاد عبدالحسین شاکرمی به زعم شما " از طایفه میر هیچ نامی نیاوردند" میرها در زمان اوایل حاکمیت غلامرضا خان ابوقداره والی پشتکوه به سیمره آمده اند . قبلا" در سیمره کولیوندها و کلانترها و کلهرها و مغزماری ها و حسنوندها و قیاسوندها وسرخه میری ها ساکن بودند و در دره ی دره شهر و اطرافش سرخه میری ها، ورشنوها و طایفه دره شهری، زندگی می کردند. ردپای سرخه میری ها چهارتاقی و ستون باقیمانده تا دهه ی هشتاد قبر حسینعلی خان فرزند صفرعلی خان سرخه میری و پدرش در زیر روستای بهمن آباد بوده است. حسینعلی خان سرخه میری متولد سال ۱۱۷۰ قمری و متوفی به سال ۱۲۳۵ قمری می باشند. همچنین اعقابشان در اینجا ( تنگه ی دره شهر و دارونه ) زندگی می کرده اند. قبر این مرد بزرگ ( حسینعلی خان ) که فرمانده ای نظامی و لشگری ، وشاعری توانا هم بوده، و اشعار ایشان را استاد احمد زینیوند در تاریخ ادبیات دره شهر قرار است که چاپ فرمایند.
جناب امیر کامران شایسته است بدون ادله گفتار و نوشتار کسی را رد نکنیم. وقتی این جمله ی شما را خواندم، که نوشته بودید؛"تمام اطلاعات ایشان رانظرهای غیر کارشناسانه می دانم" به یاد سخن دکتر زرین کوب افتادم ، وقتی به وی خبر دادند جناب استاد برنامه ای تلویزیونی به نام هویت شما را نقد می کند، ایشان فرمودند این برنامه ی هویت نیست ، این برنامه ی هوئیت است که گویندگان و نقادان خود را هَو می کنند، زیرا اگر نوشته ها و زحمات مرا در قالب کتابهایم در یکطرف بگذارند و نقادها را طرف دیگر معلوم می شود وزنه ی کدامیک سنگین تر است . کانال محترم سیمره فرهنگ ، شایسته است ، برای دانستن وجه تسمیه تنوره سرخه و سرخ اباد و قبرستان قدیمی آنجا در خواست کنند که کارشناسان میراث فرهنگی استان ایلام، منطقه را مورد مطالعه ی دقیق باستانشناسی قرار دهند، تا همه ی آن آثار و حاشیه اش تبدیل به ساخت و ساز جدید شود . آن وقت تاریخ واقعی این منطقه برای همیشه در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند. شهر سیمره با توجه به نوشته ی آرش میرزائی در کانال سیمره فرهنگ ، قدمت شهر سیمره را بنابر مکشوفات تا هخامنشی و حتی دوره ایلامیان می توان تخمین زد. این شهر قطعا" آتشکده ای داشته است ولی مکان دقیق آن احتیاج به کنکاش و بررسی مجدد دارد. امید است دوستان مسئولانه همدیگر را قضاوت کنیم. هر نویسنده ای نظری دارد، ولی رد یا تایید نظرش باید با ادله ی کافی باشد.

سلام بر برادر کریمپوریان بنده با عمو جبار جعفریان وابوالقاسم باباخانی ویداله بابامرادی در ارتباطم وبکمک اینها واسناد سوره میری های گیلانغرب وخانقین را در یک فصل می نگارم، اما در باب سرخه های سمنان 1100سال
...
[مشاهده متن کامل]
پیش ابن رسته از سرخه در سمنان یاد کرده که نشان می دهد سرخه سمنان قدیمی است از طرفی ابراهیم مهربان مولف تاریخ شهر سرخه گفته است که ساکنان سرخه از غرب کشور به این نقطه ساکن شده اند ، بنظر من با ساکنان مسعودی شبانکاره قلعه سهره یا سرخه فیروز آباد فارس ارتباط دارند، اما این گروه با سرخه خوزستان وعراق از حیث تبار یکی هستن ولی از حیث قدمت یکی نیستن سرخه های خوزستان از نسل سرخی ابن امیر افضل از قبیله فضلی یا فضلویه هستند اما این سرخه های سمنان از مسعودیان شبانکاره هستند

ایل سوره میری از نگاه مورخان
محقق: احمد لطفی مدرس دانشگاه پیام نور بدره
بخش پایانی
خواستگاه ایل سوره میری
جالب این است که تیره سایه ون یا سعدوند یا سعادتمندها در قم که وابسته به سوره میری هستند، بزرگان و معمرین آنها اعتقاد دارند که خاستگاه اصلی این طایفه ایلام بوده که به گمان با طوایفی همچون ریزه وندهای ایلام قرابت دارند. ( محمدی: 1382: 234 ) این طایفه سعدوند ( سعادتمند ) که در روستای حاجی آباد لک ها و روستای نواران که در کنار رودخانه سابق قم که به نام �صفی آباد� بوده، مستقر می شوند و به کار دامداری و کشاورزی مشغول می شوند. عده ای از بزرگان آنها اعتقاد دارندکه زمان آمدن آنها به قم به دوره ی صفویه می رسد و سنگ قبرهایی وجود دارد که قدمت آنها را نشان می دهد و {مهاجرت و تبعید} بقیه طوایف زندیه و{حتی برخی از افراد ایل سوره میری} و طوایف کرزه برها و لشنی ها به استناد تاریخ سال 1250 قمری بوده است. ( محمدی: 1382: 235 ) سعدوندها زبانشان لکی کلهری است و تا امروز آن را حفظ کرده اند. به نظر نگارنده طایفه ساده ون یا سعدوند جزو ساده میرهای ایلام بوده اند این طایفه و تیره شرف و ملیک و صفرلکی همه جزو بزرگان ایل سوره میری می باشند هر چند در بدنه ی ایل بزرگوار شوهان زندگی کرده اند و خویشاوندی زیادی هم با ایل شوهان دارند. اجداد سوره میری های روستای چمکلان دره شهر و روستاهای حومه بدره، که در جنگ نابرابر با والیان پشتکوه و سپاه قاجاریه متواری و مضمحل می شوند. با توجه به آنچه معمرین سوره میری های دره شهر گفته اند جد آنها چهار پسر داشته، که یکی از آنها در اثر ضربات شدیدی که بردار و دسته حسن خان والی و قوای قاجار وارد می کند به همراه چند تن از یارانش به عراق می رود و آن سه برادر گویا یک خانواده از آنها به نام حسینعلی خان بن صفرعلی خان سرخه مهری، به صیمره یا دره شهر می آیند و زمین وکوه بین دو رودخانه یا نهر شیخ مکان و دره شهر از سرتا سر کوه تا ملک و سرزمین داروه نه، و پائین تر، تا تپه کل یزید، خریداری می نماید و زندگی دامداری وکشاورزی خود را دایر می نماید. بعد از مدتی که آب از آسیاب می افتد و ایل کاملاً متلاشی می شود و در پناه قدرت های کوچک و اقوام قدیمی و یا طایفه هایی که به اصل و نسب این ایل وارد بودند با احترام مورد پذیرش واقع می شوند و سوره میری ها با آن طوایف میزبان روابط خویشاوندی و تشریک مساعی برقرار می کنند و زندگی جدیدی را تجربه می نمایند.
...
[مشاهده متن کامل]

بعد از مدتی دو تا از برادرانش که نام یکی از آنها حسن یا حسنعلی می باشد از زنده بودن و جا و مکان یافتن حسینعلی مطلع می شوند، آنها نیز گویا در حواشی ایلام کنونی، در بین خویشاوندان سببی و یا پسر عموهای دور زمین و ملک برای کشاورزی و دامداری خریداری یا تهیه کرده بودند، به سراغ برادرشان که در صیمره است، می آیند و از وی و حداقل همراهانی که دارد می خواهند که به نزد خاندانش برگردد، ولی ایشان قبول نمی کند و در خاک و سرزمین دامنگیر و به قول مرحوم ماشاالله رشنوادی ملک نظر کرد صیمره، رحل اقامت گزیده و در صیمره اسکان می گیرد. البته اعقاب وی بعداً به همراه ایل سلسله وطایفه ی شریف و فرهنگی و متعصب کولیوند، بین صیمره والشتر ییلاق و قشلاق می نمایند و بارها در این مسیر که از پلدختر و ترهان و چگنی و حواشی خرم آباد رفت و آمد می کردند، پائیز و زمستان را در صیمره و بهار و تابستان را در الشتر می گذراندند، در این مسیر رفت و آمد، قطعاً شاهد حوادث تلخ و شیرین فراوانی بوده اند، که از حوصله ی این پژوهش خارج است.
صیمره شهری قدیمی است، که راولینسون در سفرنامه اش نوشته؛ �لرها معتقدند شهر صیمره را خسرو پرویز ساخته اشت و داستان های زیادی در رابطه با این شهر که منطقه قشلاقی پادشاه ساسانی بوده نقل می کنند. . . . . الوار معتقدند خسرو پرویز شیرین را در این محل سکونت داد تا مبادا فرهاد به او دست یابد. {همچنین، نوشته}: خسرو پرویز به هنگام تهدید تیسفون از طرف امپراتور هراکلیوس، زنان و فرزندان خود را به آنجا ( دژی یا محلی به نام قصر شیرین که احتمالاً قلعه شاه نشین یا قلعه شکر باشد ) منتقل می کرده و {آن محل} در صیمره قرار داشته است. ( راولینسون :1362 : 65و66 ) بنابراین شهر صیمره و تنگه سیکان که به قول راولینسون شهر مهرجان کدک ( مهرجان قذق ) قرار داشته، سال ها آباد و خرم بوده، و زندگی در ابعاد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی تا قرن چهارم هجری دوام داشته است و از اهالی این شهر افراد نخبه ای در امور سیاسی و فرهنگی و مذهبی پرورش یافته و قابل ذکر بوده اند، که بعد از حمله عرب به ایران قطعا نوشته های آنها عربی می باشد و شایسته است محققان آشنا بازبان عربی، اطلاعات لازم را به جویندگان حقیقت و تشنگان معرفت عنایت نمایند، تا گوشه ای از فرهنگ غنی ایران زمین برای جهانیان آشکار شود. بطور مثال؛ یار امام حسن عسگری ( ع ) و نایب چهارم امام زمان یعنی شیخ ابوالحسن علی بن محمد صیمره ای اهل این شهر بوده است. در سال 1379 که نگارنده رئیس امور تربیتی شهرستان دره شهر بودم و سازمان آموزش وپرورش استان ایلام همایشی علمی تربیتی بر پا کرده بودند و روحانی برجسته، جناب آقای دکتراحمد احمدی، سخنران مدعو از تهران بودند، این نکته را با دکتر احمدی رئیس سازمان سمت و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در میان گذاشتم، ایشان تائید فرمودند، که نایب چهارم امام زمان ( عج ) اهل شهر صیمره بوده است. در این شهر به احتمال زیاد ساکنانش، از اعقاب و بومیان شناخته شده ی ساسانیان بوده اند و تا قر ها بطور سنتی مردم اطلاع از شبکه ایلی و طایفه ای خویش داشته اند و سینه به سینه آنرا به فرزندان خود انتقال داده اند.
همچنین عده ای معتقدند گروه فرهنگی اخوان الصفا را ایرانیان در قرن چهارم ه. ق تشکیل داده اند وگویا کمتر نام خود را در پایان نوشته هایشان ذکر کرده اند. اما برخی از نام های نویسندگان ثبت شده است که نام ابواحمد مهرجانی می درخشد، {که به احتمال قوی} اصالتاً اهل مهرجان قذق بوده است زیرا در قرون اولیه ظهور دین اسلام خیلی از ایرانیان در بغداد و بصره زندگی می کرده اند. ایرانیان مخصوصاً ایرانیان غرب کشور، در قیام مختار نقش بسزایی داشتند و در مسائل علمی و فرهنگی و سیاسی از اواخر قرن دوم ه. ق حضور ایرانیان پررنگ بوده است. برای نمونه خاندان برمکی و ابومسلم خراسانی و خاندان های حسنویه، برساقیان و بنی عیار و. . . . . ، و در این چند قرن اخیر، جد برخی سوره مهری های درب گنبد شاه محمد هلیلان نشین، که فردی عالم و با سواد بوده، از بغداد به منطقه مذکور می آید، و سواد و دانایی به مردم بومی یاد می دهد و از اعقاب وی شیخ مفید درب گنبدی در حوزه علمیه قم، و برادرزاده اش با فامیلی مستوفی در آستان امامزاده شاه محمد ( ع ) درحال خدمت می باشند.
وجه تسمیه سوره میری:
نگارنده در مقاله ی ایل پراکنده که در کیهان فرهنگی چاپ شد، چند معنی برای سوره میری یا سرخه مهری آورده است که مهم ترین آنها این بوده که سوره میری ها از اعقاب بهرام گور، پادشاه ساسانی می باشند و شاهزاده ای که جد آنها بوده سرخاب مهر یا سرخاب عیار بوده است، و آن چه که آقای صدیق صفی زاده ( بورکه ئی ) نوشته است �سوره میری یکی از طوایف کرد است که در خانقین و علی آباد و حاجی قره و قلعه ورک سکونت دارند و آنان دارای تیره های قیطول و توتک و کلاوانی و مامه جان و خی ولیان و رئیس این ایل در گذشته شخصی بوده به نام سوره میر که تابع دولت عثمانی بوده و بیشتر آنان به دامداری و کشاورزی مشغول می باشند. � ( صفی زاده �بورکه ئی �: 1378: 374 و 375 )
همچنین ایشان سور سورها را از کردان مهاجر قوچان می داند که به فرمان شاه سلطان حسین صفوی به کردستان کوچانده شده اند، عده ای از آنان در شهر زور و مریوان و بیلوار و سنندج ساکن شده اند ولی پس از مدتی آن ها را از آن حدود به نواحی مامنه و بلوجه و آهنگران و مروارید کوچ داده اند چون اعلا جد آن ها چهره ای سرخ رنگ داشته به سور سور معروفند. ( صفی زاده �بورکه ئی�: 1378: 374 )
در پاسخ آقای صدیق صفی زاده بورکه ئی باید گفت؛ این تیره ها همه جزیی از ایل سوره میری هستند که یکی از اعضای این ایل در زمان امامزاده بابابزرگ ( ع ) ( سید ابراهیم ابن موسی الکاظم ( ع ) ) مردی سرخ رو بوده، و او را سوره مرد، یعنی مرد سرخ رو گفته اند، ولی ارتباط این ایل باستانی که از اعقاب ساسانیان به حساب می آید شبکه ایلی آن در سرتاسر کشور و در حوادث مختلف نظامی سیاسی حضوری فعال داشته است تا آن جا که حتی گفتار سینه به سینه اخیر و آن چه راولینسون آمده است به استناد میرزا بزرگ رشنوادی ایلات باجلان و بیرانوند و هلیلانی که همه از مرتبطان و از اقوام ایل سوره میری هستند و حتی ریزه وندها مطلبی در وب سایت نیشتمان ایل ریزه وند دارند که قرابت های سینه به سینه را افزایش می دهد مطلب آن ها به شرح زیر است : �به روایتی می گفتند:
بهرام گور ساسانی پسرانش به نمونه زیر بوده، بری گرد = بیرانون ( بیرانوند ) ، سری گرد = سگون ( سگوند ) ، آخرین پسرش رزی گرد = ریزه ون ( ریزه وند ) � ( نقل از سعید ریزه وند )
بنابراین میرزابزرگ که ایلات باجلان و بیرانوند و هلیلانی، را ایلات وابسته به لر کوچک نامیده، جالب است که ایل هلیلانی را شامل طوایف عثمانوند و جلالوند و داچیوند و بالاوند و سرخامری ذکر کرده است و در سال 1836 میلادی، ایل هلیلانی که روی هم 1500 خانوار بوده اند، مالیاتشان را 4500 تومان نوشته است. آن زمان ایل هلیلانی جزو کرمانشاه بوده است ( راولینسون: 1362: 152 )
در جای دیگر جناب صدیق صفی زاده بوره که یی، که طایفه اش از نسل خسرو پرویز می باشد، درباره طایفه زنگنه نوشته است: �زنگنه نام یکی از طوایف کرد است که در کرکوک و خانقین وکفری و ابراهیم خانجی و سوماک و اطراف سنندج سکونت دارند و آنان سیزده تیره اند؛ بالاوند - جلالوند - عثمانوند – شیخ وند – نامی وند – احمدوند – کاکاوند – بهتویی وند – پایروند – بختیاروند – جلیل وند – خال وند – احمدوند و آنان بیشتر به کشاورزی و دامداری مشغولند و در میان آنان مردان برجسته ای برخاسته است. ( صفی زاده �بوره که یی�:1378: 374 )
آقای صدیق صفی زاده بوره که یی، درکتاب تاریخ کرد و کردستانش برای ایل زنگنه سیزده طایفه نوشته است که احمدوند دوبار تکرار شده است، احتمالاً یکی از احمدوندها باید حمیدوند باشد گرچه تعصب بین کرد و لر و لک ندارم ولی قلم به دستان لر وکرد طوایفی که با زبان لکی تکلم می نمایند، چه لکی لری و چه لکی کردی، شایسته است لک بودن آنها ذکر شود اما بنده اعتقادم این است که این سه واژه لک و لر و کرد قسمت مهمی از غرب فلات ایران هستند، فقط جغرافیا و فاصله های زمانی و مکانی و عدم ارتباطات شدید به علت صعب العبور بودن غرب کشور و تلاش برای چرا گاه دام هایشان آنها را کمی از هم دور کرده و در گذشته موجب افتراقی نسبی شده است. استعمار هم به این فاصله ها و تفاوت ها دامن می زند و امروزه دو برادر کرد و لر هرکدام می خواهند همه به گویش آنها سخن بگویند در حالی که اگر ما به متون ادبی و فرهنگی و موسیقی های سه برادر لک و لر وکرد توجه نماییم اشعار یک محتوا دارد ولی لهجه ی آنها فرق دارد لک ها موسیقی زمین های دیم هستند ریتم آوازشان فقر و عرفان است موسیقی کردی زندگی دامداری و شبانی و جلوه های زیبای این زندگی عاشقانه را تداعی می کند و عاشق و معشوق کویی از دوری هم اشعاری می سرایند که نهایت آن وصل به معشوق را به دنبال داشته باشد و موسیقی لری هم رگه ای از غم در آن وجود دارد، که گویی تلفات جنگ و دفاع را به اذهان می آورد، بطوری که خوانندگان در اول موسیقی شان، اول ساریخانی، و علیدوستی می خوانند، بعد موسیقی شاد یا حماسی را به منصه ی ظهور می رسانند. بنابراین لری وکردی و لکی هر سه دارای پیوستگی نژادی هستند شبیه این طوایف که چگونه اشتراکات خود را پیدا می کنند نگارنده در سر کلاس های ایل شناسی به دانشجویان عرض می کردم حکایت لک وکرد و لر شبیه سه نسل پدربزرگ و پدر و نوه هستند یعنی قدمت لک بیشتر است تا جایی که او را نوه یا نتیجه نوح نبی دانسته اند و فرس قدیم را تداعی می کند کردها با سپیده دم تاریخ همراهند که فرس و پهلوی میانه را تداعی می نمایند و لرها فرس جدید و عمر حداکثر هزار و پانصدساله را به ما تفهیم می کند که زبان و تفسیر و ویرایش جدید آنها از موضوعات مختلف جامعه گویی جلوه اش مدرن تر است. البته این ایده ی شخصی بنده است که نپذیرفتن آن بر همگان، منعی نیست.
دیدگاه آیت اله مردوخ کردستانی در حقیقت همان دیدگاه محمدامین زکی بیگ در کتاب زبده تاریخ کرد و کردستان می باشد. وی معتقد است که سوره میری دارای پنج تیره است: 1 - توتک 2– انتار 3– آینه 4– مامه جان 5– کلهری، که قریب دو هزار و بیست و پنج خانوار ( 2025 ) هستند و در خانقین و اطراف آن زندگی می کنند و شغل اکثر آنان زراعت می باشد و فقط تیره انتار در فاصله بین شهروان و ابو جسره هستند. ( مردوخ :1379:108 ) و ( زکی بیگ :249:1381 ) .
با توجه به اینکه آقای محمدامین زکی بیگ کتابش را در سال 1934میلادی نوشته است قطعاً این آمار تغییر پیدا کرده است و سوره میری های عراق در بغداد و بصره و دیاله و خانقین و مندلی و علی شرقی و علی غربی و زرباطیه و سلیمانیه و. . . تعدادشان خیلی بیشتر از این می باشد.
مراد مرادی مقدم در کتاب تاریخ سیاسی اجتماعی کردهای فیلی درعصر والیان پشت کوه ایلام درباره سوره میری نوشته است بسیاری از ایل سوره میری که در گذشته یکی از بزرگترین و اصیل ترین ایلات پشت کوه بود در دوران والیان فیلی بویِژه در عصر والیگری حسن خان به عراق مهاجرت کردند. هم اکنون طوایف سوره میری در خانقین مقدادیه و چند روستا از دیاله ساکن می باشند و به علت هم جواری با اعراب بیشتر به زبان عربی تکلم می کنند بنابر روایات کهن سالان حسن خان والی طوایف سوره میری و ریزه وند را متفرق و مضمحل کرده است. ( مرادی مقدم:188و189:1385 )
با توجه به نکات فوق این ایل پراکنده هنوز تاریخش در هاله ای از ابهام است و ما قادر به بررسی کامل این ایل نیستیم و شخصیت های تاریخ ساز آن را کمتر می شناسیم با این حال مهمترین شخصیت های تاریخی این طایفه را که تحقیقی جداگانه را می طلبد به آینده موکول می کنیم.

منابع :
ا - کارمندحسین– فرهنگی بازنشسته وکیل دادگستری ساکن شهرایلام
2 - صفی زاده بوره که یی – تاریخ کرد و کردستان - انتشارات آتیه - سال 1378
3 - زکی بیگ - محمدامین – ترجمه یداله روشن اردلان– زبده تاریخ کرد و کردستان - انتشارات طوس - سال 1381
4 - مرادی مقدم–مراد - تاریخ سیاسی اجتماعی والیان پشتکوه در عصر والیان پشتکوه ایلام - انتشارات پرسمان –سال1385
5 - محمدی –آیت – سیری در تاریخ سیاسی کرد و کردهای قم - انتشارات پرسمان –سال1382
6 - مردوخ کردستانی - محمد - تاریخ مردوخ –سازمان فرهنگی سیاحتی کوثر - 1379
7 - راولینسون - سر هنری - سفرنامه راولینسون - سرهنری - ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند - موسسه انتشارات آگاه –سال1362
8 - مطالعات میدانی نگارنده
محقق: احمد لطفی مدرس دانشگاه پیام نور بدره

ایل سوره میری از نگاه مورخان
محقق: احمد لطفی مدرس دانشگاه پیام نور بدره
بخش اول -

مقدمه:
سخن گفتن و نگارش نقل قول های سینه به سینه و تاریخ شفاهی هر قوم و قبیله ای بسیار دشوار است؛ زیرا اولاً باگذشت زمان و کم و زیاد کردن مطالب تاریخی و حوادث آن، از طرف راویان، اهل تاریخ ایراد می گیرند و تا حدودی اعتماد و اطمینان خوانندگان کاهش می پذیرد. ثانیاً با توجه به فقر فرهنگی و صعب العبور بودن منطقه و وضعیت معیشتی ایلات غرب کشور خصوصاً ایلات استان های ایلام و لرستان وکرمانشاه، مدارک کافی در اختیار محققان نبوده و قرائن و شواهد نوشته شده، توسط محققان و نویسندگان همجوار، حداقل گوشه ای از حقیقت آشکار و هویدا می گردد. به همین خاطر برخی از ایلات و طوایف، در هاله ای از ابهام فرو رفته اند، که به اقتضای زمان و مکان و مهاجرت ها وکوچ های اجباری و یا به دلخواه، تاریخ آنها نانوشته یا سطحی جلوه می کند در حالی که برخی از ایلات که وارث تمدن ایران زمین هستند مدام در حال دفاع و مهاجرت در سرزمین های امپراطوری بوده اند و زبان و لهجه و فامیلی های و نام های جدیدی به خود گرفته اند، تا آنجا که از گذشته و تاریخ پیوستگی ایلی و اجتماعی خویش تا حدودی غافل مانده اند و در قبایل و طوایف جدید هضم، و یا خودشان دارای تیره ها و نامگذاری جدید شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از ایلات باستانی در کشور ایران که با ایلات چهار ستون لرستان یعنی بیران و باجول و سلسله و دلفان و ایلات پنج ستون ایلام و سایر ایلات از جمله جلالوند وزردلان ویزه وند و عالی ویه، یا عالیبیگی و شوهان و کلهر و ترهان وگراوند و جاف و بوربور و لروند و بالاوند و داجیوند و زنگنه و زینی وند و دیرکوند و جمیر وکاکاوند و شبانکاره و بختیاری و برخی از آذری ها و سنگسرها و سرخه ای ها و سرخی های فارس و شیراز و فسا و خوزستان و . . . . . . بی ارتباط نیست، ایل پراکنده ی سرخه مهری یا سوره میری می باشد، که در ازنای تاریخ دودمان ها و تیره های آن تغییر کرده است، و نام های جدیدی به اقتضای شرایط و پیشامدهای تاریخی برای خود انتخاب کرده اند به طور مثال از زمانی که فرزندان شهمیر در ارکواز به دربار فتحعلی شاه راه پیدا می کنند با وجود این که موسی خمیس پهلوان و سردار ایرانی که از طایفه ی گرزدین وند ایل سوره میری به همراه سایر طوایف غرب کشور در نبرد با عثمانی به موفقیت هایی دست پیدا می کنند تمام ارکواز و حواشی آن و با توجه به قلعه ای که در آن جا وجود دارد نام اکثر طوایف و زیر مجموعه های سوره میری تبدیل به ملکشاهی می شوند. در حال حاضر تیره ی باولگ و خمیس و . . . اصل و نسب آن ها به ایل باستانی سوره میری بر می گردد از طرفی نیز با وجود والی گری حسن خان که بر ایل سوره میری و ریزه وند فشارهایی می آورد اکثر زیر مجموعه های این دو ایل نام طایفه ی خود را تا حدودی عوض می کنند و به طور پراکنده و گمنام در دل ایلات و طوایفی دیگر جای می گیرند تا آن جا که نگارنده پیگیری کرده است برخی از سوره مهری ها در منطقه ی هلیلان و زردلان و درب گنبد شاه محمد با نام طوایفی چون بالاوند، لروند و داجیوند، مستوفی، شیخ و متولی زندگی کرده اند و اکنون نیز در همان حوالی، و شهرهای کرمانشاه و ایلام و اسلام آباد غرب زندگی می نمایند. قبرستان سوره مهری های هلیلان و زردلان در منطقه شاهبداغ قرار داشته است، همچنین سردار یارمحمدخان زردلانی معروف به یارمحمدخان کرمانشاهی از فعالان مشروطه بوده، که در طی سال های1287 تا1289 خورشیدی در نبردهای سختی از جمله در محاصره ی تبریز به یاری ستارخان و باقرخان شتافته است این سردار بزرگوار از نسل پدری به سوره مهری و از نسل مادر به طایفه ی بالاوند منتسب می شود که در واقع از نسل پدری و مادری به ایل باستانی سوره مهری ساسانی منتسب می گردد این شخصیت معروف در سال 1291 شمسی به دستور عبدالحسین میرزا فرمانفرما حاکم کرمانشاه و عامل حکومت مرکزی در کرمانشاه به قتل رسید، {و به فوز عظمای شهادت نایل گردید}، و آرامگاه وی در انبار اداره ی نقلیه ی بهداری کرمانشاه واقع شده است.
( نقل از حسین کارمند و دانشنامه آزاد )
ایل سوره میری بر اثر نبرد با قاجاریه و بعدها با حسن خان والی، مجبور به مهاجرت شدند و جماعتی از آنها به روستاهای بابا قاسم و وراینه و بییون ( بیون ) نهاوند و برخی روستاهای ملایر در قالب ذوالفقاری و سورمیلی و سهرانی، سهرابی و چهاردولی و یکسری فامیلی های دیگر وجود دارند البته چهاردولی ها اصالتاً از شیروان و چرداول به آنجا مهاجرت کرده و شعبه ای از ایل ریزه وند هستند و یا شعبه ای نیز به ترهان و الشتر و دلفان رفتند و در قالب آبادی های مانند آدینه وند ( آئینه ون ) و سوران و سوره مهری در پشته تنگه سیآو اسکان یافتند برخی نیز در حواشی امامزاده بابا بزرگ تشکنی در میان شعباتی از اقوام دیرینه خود رفتند و برخی مانند طایفه اولاد قباد که نسل آنها به قباد ساسانی برمی گردد و ایتوند و آزادبخت و شاهیوند به عنوان مریدان بابابزرگ در ناحیه ی کوهدشت و دلفان پراکنده شدند، همچنین این ایل با نجابت بطور اقلیت در روستاهای پران پرویز که نامش به دوران خسرو پرویز برمی گردد، و روستای سوره مهر و سرآب هاشم بگ و منطقه شیرز همه نشان از این ایل انقلابی و شیعه مسلک دارد. در الشتر روستاهای ده آقا و تملیه و کهریز و چم تکله و حواشی تپه گریرون و تمرسوری زندگی کرده و می کنند جماعتی به نام طایفه لشگری در الشتر و خرم آباد وجود دارند که اصالتاً سوره میری هستند. لشگری های سوره میری بیشتر در بدنه قدرت سیاسی و نظامی، و سپاهیگری قبلاً فعالیت داشته اند و به این نام مشهور شده اند. گروهی از ایل سوره میری در حواشی بدره به دو شعبه می شوند یک گروه از آنها به اندیمشک می روند و در بین سگوندهای خویشاوندشان، در روستای بابابهرام مهاجرت می کنند و گروه دیگر در حواشی کمالوند خرم آباد در بین سگوندهای ایمان آباد می روند آنها به خاطر خویشاوندی با حاج عالیخان سگوند، همگی نام فامیلی سگوند را بر می گزینند و در این چند سال اخیر برخی از این سوره مهری ها فامیلی خود را عوض کرده اند؛ از جمله سعدی پدرام و برادرانش، که سعدی پدرام دفتر وکالت، در خرم آباد دارد و مجتبی پدرام در شرکت نفت و گاز ایلام مشغول به کار هستند.
آنچه که از اقوال سینه به سینه بر می آید سوره میری های پیشکوه و پشتکوه دو بار جبهه بندی جدی سیاسی در چهار قرن اخیر داشته اند، یکی زمان صفویه، ابتدا حمایت همه جانبه از دولت صفوی دارند، ولی از زمانی که سپاه قزلباش دست به غارت و کشتار و جرم می زند سوره میری ها واکنش نشان می دهند و سر فرصت به یاری آخرین اتابکان لر یعنی شاهوردیخان می روند، و با سایر قیام کنندگان ضرباتی به لشکر و سپاه صفوی وارد می کنند، خصوصاً زمانی که دریافتند عده ای از آنها قوانین شرع مقدس را رعایت نمی کنند و به نام تشییع خطاها و نواقصی دارند، به همین خاطر در آخرین نبرد، که در قلعه چنگوله واقع شد سپاه صفوی آنها را شکست می دهد، و خیلی از آن شورشیان مبارز، به عراق می روند تا آنجا که دانشنامه آزاد یا ویکیپیدیای عربی قدمت طایفه و عشیره آنها را چهارصد سال نوشته است ( نقل از سید جبار خشن )
ادامه دارد. . .

سلام فقط خواستم از برادران عزیزم استادان گرانقدر آقای لطفی و محمد زاده تشکر کنم و دست شما را به عنوان برادر بزرگتر خود ببوسم بابت اینکه باعث میشید تا ما این ایل بزرگ اقوام و اجداد خود را در جای جای ایران
...
[مشاهده متن کامل]
بشناسیم هرچند به قول شما امروز در بیشتر جاهای این مرز و بوم به صورت اقلیت پراکنده ایم ولی همین که از ریشه و نسب هم اطلاع پیدا می کنیم جای شکر دارد و از شما استادان عزیز می خواهم که به تحقیقتان در مورد این ایل بزرگ ادامه بدهید نکند خدایی نکرده حرف بعضی اشخاص شما را مایوس کند استاد وبرادر عزیزم آقای محمد زاده آیا ریس جمهور آقای روحانی ( شهرستان سرخه سمنان ) هم جزء سرخه میریها هستند

وجه تسمیه گوران:
گوران جمع گو می با شد ، یک معنیش می تواند اعقاب بهرام گور باشد که مخفف شده باشد یعنی محل زندگی طایفه گوران یا بهرام گوریان در بین میمه و زرین آباد و نزدیک قلعه شهاق ساسانیان روستای گوران اولیا و سفلی وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

وجه تسمیه دوم گوران از گبران می آید شبیه کبر کوه یا گبر کوه یعنی کوه گبران یا آتش پرستان و گورها یعنی قدیمی ها و گورها و قبر گوری متعلق به زمان قبل از اسلام است و لغت گبر و ترسا از قدیم بوده است.
معنی سوم گوران معنی بزرگان می دهد ، که در الشتر هم تپه گریران یا گریرون به زبان لکی داریم ، یعنی محل و جایگاه بزرگان گور سایر نطرات دوستان هم سخنشان باید بررسی شود.
معنی چهارم گوران به مردمی گفته می شود که دارای مذهب گور هستند.

در جواب لک ریوار ، گوران ها طبق ریشه یابی واژگان که بنده در کتابم هم ثبت کرده ام شامل گولان گلان جولان شایدجلالون وجلالی و. . . . میشه که در آن در سیمره محل سکونت بنده چم گلان ودر آبدانان قلعه ودشت جولیان
...
[مشاهده متن کامل]
وارتفاعات جولان سوریه نشانشونه اما محل استقرارشان دالاهو بوده که قرن ششم از فارس اومدن واز آنجا به سوریه رفتن سپس برگشتن، از میان منابع که به رم کوریان اشاره کرده ابن فقیه ابن حوقل استخری وابن بلخی ویاقوت حموی اشاره کرده ان که دو مورخ کرد بنام اساتید جمیل روژبیانی ومعتصم حسینی به این رم تحت عنوان گوران یا گوریان اشاره کرده اند که بنده هم موافقم واینکه نام را از شهر گور فارس گرفته اند، اما شرفنامه میگه گوران یعنی چگنی سیاه منصور زنگنه که بنظر میرسد این ایلات در میان این رم بوده اند که اگر این باشد پس میفته به قبل از اسلام وممکنه از پهله واشکانی باشند

در سال 810قمری به بعد حکومت کلهرستان تشکیل شد که مقارن با دو حکومت قدرتمند عثمانی وصفویه شد که نتوانست رشد کند وبیش از 15سال دوام نیافت ، این حکومت پایتختش ایوان ایلام جایی که اتحادیه سوره میری بود شکل گرفت وآخرین خان سوره میری یعنی کیان نرسی در دوره اسماعیل خان والی بودکه با کشته شدنش شیرازه ایل از هم می پاشد و هر ایلی وطایفه ای از آن به نقطه ای در زاگرس از شمال تا جنوب ساکن می گردد، منطقه میر کیان نرسی همین نرسی یا نرگسی ایوان بود
...
[مشاهده متن کامل]

بعدا شاه عباس حسادت ورشک به این ایل کرد چراکه اتابکان این ایل بمدت چهارصد سال حاکم بر لرستان قدیم وکرمانشاه وتا حدود عراق بودن، بهمین دلیل به لشگری سوره میری در چنگوله حمله کرد واولین پراکنش این ایل صورت گرفت

منبعی که بگه کلهر اشکانی یا ساسانی باشه نیست شرفنامه هم چون رفرنس نداره وقبل از ایشان هیچ کس هم نگفته قابل استناد نیست. برای فهم به کلهر باید رد سوره میری را در میان طوایف کلهر جست اونوقت شاکله اش بدست
...
[مشاهده متن کامل]
میاد ، کلهر وتشکیل آن هشتصد سال پیش بوده بنده این را در رد ایلات سوره میری بدست آوردم، در مورد قوم افغان که پشتون نام داره بنطر من از نسل پشوتن برادر اسفندیار کیانی هستن وکاملا ایرانی کما اینکه ایران بعد اسلام هر چی افتخارات داشته مربوط به خراسان قدیم تا ماورالنهر است

آقای محمدزاده عزیز من گفتم منبع معرفی کن که کلهرها و گورانها اشکانی نیستند در شرفنامه نسب حاکمان اردلان و بدلیس و گیلان را ساسانی بیان نموده و نسب کلهرها و گورانها را اشکانی به قول دوستمان شاید افغانی
...
[مشاهده متن کامل]
باشند البته افغانها و در کل درصدی از مردم خراسان بیشترشان مغولهای هستند که بد از چندین دوره حکومت مغولان و ترکها به این سو آورده شده اند

با سلام به دو مشکل میخوام بپردازم یک ایلات غرب فکر میکنند قدمتشان به قبل از اسلام بر میگرده وهیچ منبعی هم برایش ندارند دوم فقدان منابع برای ایلات زاگرس است که باعث شده مباحث لک ولر وکرد بوجود بیاد، بنده
...
[مشاهده متن کامل]
قدمت تشکیل اتحادیه سوران را طبق شرفنامه قرن نهم وطبق کتاب کرد وکردستان قرن هشتم ذکر میکنم از نسل کلوس سهرانی یا سارانی حال شما ریشه کلوس یا کلوز را دنبال کنید بینم سر از کجا در میاره؟ایشان ساکن بدره بوده که هم اکنون زمینهایی بنامش که کلوس میگویند بنامشه، از میان مورخان کرد یک نفر بنام روژبیانی در کتاب اش تنها به رموم فارس یعنی رم سوران اشاره کرده ، اهل قلم واقعی می دانند بنده چه میگویم ، قدمت سوره میری در قرن اوله که در فارس بهشون رم سوران یا سهران میگفتند بعد از شکست شولستان به شمال لرستان وکلهر وزاب بزرگ ساکن میشن واز آنجا به هفتالیان ساکن میشن وتشکیل امارت سوران می دهند

سوره میری ها و سورانی های اصیل جزو ساسانیان هستند به جمعیت زیاد توجه نکن روسا از اینها بودند بقیه دودمانها و طوایف تابعه و اتحادیه ی ایلی آنها هستند به همین خاطر قدیم رسم بوده به نام بزرگانشان معرفی شده
...
[مشاهده متن کامل]
اند لذا خیلی از اتحادیه های سوران، سورانی اصل نیستند قدمت سوره میری حدود ۱۳۰۰ سال است اگر پسر عموها و برادرانش را نیز وزاد و ولد آنها با هم پیمانانشان را نیز اضافه کنید جمعیت قابلی می شوند. تازه ایلات بیرانوند و دلفان و سلسله وسایر ایلات را هم اضافه کن هم قرابت فامیلی با این ایل پراکنده دارند.

ایل بزرگ سورانی کرد در کردستان ایران. ترکیه. سوریه
با جمعیتی بیش از ده میلیون نفر
***
تیره سوره میری ایل لر لک
در چهار پنج روستا زندگی می کند
تیره کوچک سوره میری خود را
سر منشأ قوم کرد می داند
...
[مشاهده متن کامل]

واقعا خنده داره
تاریخچه اصلی تیره فوق::
طایفه سرخه میر عرب
طایفه دلفان عرب

زیاد غصه ی لک و لر و کرد و آذری و گیلک و قفقازی رانخور ، همه غرب کشور و فلات ایرانند . همه فامیلند و ماد و پارس و حتی پارت یک ریشه دارند . در آینده اگر تئورزی انتشار جمعیت فرزندان بابا بزرگمان آدم و بعدها نوح پیامبر مشخص گردد ، تکلیف سایر تمدنها و نژادها مشخص می شود. ضرب المثلی لکها دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

کل لکیم
برا یکیم
این ضرب المثل در کیهان فرهنگی در مقاله ی لکها و ادبیات عامیانه منتشر شده است.
ایلات و طوایف غرب کشور یک واقعیت مسلم است لذا بررسی و در هم تنیدگی آنها کاری فرهنگی و مردم شناسی است.
شما که فامیلی ات سورانی هست، سورانی های کردستان عراق و خانقین خود را سوره میری می دانند . و به علت تفاوت مذهبشان سوره میری های عراق آنها را از خود نمی دانند. لطف کنید هر واقعیت را با شاخ و بالش بررسی کنید در کرمانشاه روستای سوره مهری در چمچمال هنوز وجود دارد. بخشداری سورسور در جنوب استان کردستان هنوز به ما پیام می دهد.

تیره سوره میری لر لک هیچ نسبتی با
قوم کرد ندارد
بی خودی قوم سازی نفرمایید
استان کرمانشاه و ایلام*لرستان پشتکوه*
لرنشین هستند
***
قوم کرد ساکن در کردستان ایران و عراق
قوم کرد از نژاد ماد
قوم لر از نژاد پارس
قوم افغان از نژاد پارت
دوستان عزیز که ابراز محبت فرمودند، ممنونیم ، سوره میری های سرپل زهاب و خانقین و کوهدشت و رومشکان و سیمره و نور آباد و نهاوند و حتی کرمانشاه و حواشی همدان همه تبار مشترک دارند و به سوره میر عارف شهیر و
...
[مشاهده متن کامل]
سرخاب عیار برمی گردند. سوره میرهایی که در ۴۵۰ سال در پشتکوه و لرستان به نقاطی از عراق و کرمانشاه رفته اند حداق ۱۲ تا ۱۵ نسل به چند برادر بر می گردند، بنده قیافه ی سوره میریهای بابا قاسم نهاوند و پران پرویز پلدختر و لشگری های ده آقا را در الشتر بیده ام قیافه ی آنها بسیار شبیه به هم هستند برخی از سوره میری های گیلانغرب را که دیده ام بیشتر به سوره میری های سیمره و ده بالا شبیه هستند. برخی کلهرها که اذعان به شبانکاره دارند سوره میری هستند بقیه با سوره میری نسبت نژادی ندارند. بلکه آنها از عوامل ساسانیان و هخامنشیان بوده اند بیشتر به فرزندان و نوادگان اسحاق پسر ابراهیم احتمالا" ریشه داشته باشند. با عرض پوزش از فرشاد محمد زاده ما با شاهوردیخان اتابک نسبتی نداشته و نداریم هومان بدره و کلم سوره میری است و بدر که بدره ی عراق و ایلام ازآان نشاءت گرفته است تشابه اسمی بابدر الدین اتابک است به قول استاد اعتصامی سرخه مهری های غرب و جنوب و آنها که در شرق عراق هستند، همه نسب مشترک دارند. کله مردها و ریزه وندها برادر سوره میری هستند بور بور و سور سور و کاکاوند و اینه وندو ایتیوند و شهبازیها و لروندهای هلیلان و شیخ و خلیفه و جلیلی ها و مستوفی ها هگمی سوره میری هستند و مربوط به ۱۲۰۰ یا ۱۳۰۰ سال اخیرند . همه باید منتظر کتاب محمد زاده باشیم بنده به علتضعف مالی فقط به مقالاتی چند اکتفا کرده ام، امیداست همه ی سوره میری ها و ایلات و طوایف ایران بزرگ موفق باشند.

اما در جواب لک دیوار باید گفت هیچ منبعی قبل از شرف نامه به کلهر اشاره نکرده وشرفنامه هم رفرنس نداره بلکه چنین بنظر میرسد بیشتر مطالبش اقتباس از تاریخ گزیده بوده. کلهرها ساسانی وگو ران ها هم جزو اسلاف اردشیر
...
[مشاهده متن کامل]
ساسانی اند. در واقع جزو رموم پارسه که رم کوریان یا گوریان نام داشته اینها بهمراه ریزه وندها و سوره میری ها وبیرانوندها از فارس به دالاهو ساکن شدن

با سلام خدمت کریمپوریان عزیز بنده طبق منا بع میگم معمرین کلهر وسرخه میری گیلانغرب احترام شان بر بنده واجب است از طرفی هسته اولیه کلهر نهصد سال اس که از سوره میری منشعب شده و سوره میری های فعلی کلهر در
...
[مشاهده متن کامل]
گیلان ۲۳۰ ساله که ساکن اونجا شده ان و خبر از هم و تبار مشترک ندارن. اما رویتهوندها منشعب از ایل غیاثوند هستن که ساکن مله روی ته بدره بوده ان

آقای محمدزاده باسلام خواستم بدانم کلهرها و گورانها ساسانی هستند یا اشکانی درضمن شرفنامه آنها را از فرزندان گیو معرفی کرده که طبق منابع اشکانی اند خواستم طبق ذکر منابع نه فقط گفتاری بدانم کجایی هستند با سپاس
باسلام خدمت برادر عزیزم آقای محمد زاده بنده الان از نسل پنجم سرخه میریهای گیلانغرب هستم پدر بزرگ بنده الان صدو پنج سال عمر دارند طبق گفته ایشان و سایر بزرگان سرخه میری در گیلانغرب کلهرهای گیلانغرب اصلا
...
[مشاهده متن کامل]
هیچ نسبتی با سرخه میریها ندارند بلکه آنها بنا به دلایلی مثل کسب رای و. . . ما را جزیی از ایل روتوند کلهر حساب میکنند در حالی که اصلا این طور نیست واز شما برادر بزرگم خواهش می کنم که بنا به اظهارات این بزرگان سرخه میری، کلهرهای گیلانغرب را مجزا از سرخه میریهای گیلانغرب بدانید ضمنا می توانید با قدم رنجه فرمودن به خانه این حقیر این حرفها و گفته های بیشتری را از زبان پدربزرگ بنده بشنوید که مطمئنا حاوی نکات جالبی برای کتاب شما میباشد ممنون و با تشکر از برادر بزرگم آقای محمد زاده

جناب کریمپوریان پسرعمو عزیزم، گیلانغرب بله طوایف مختلفی دارد که از کلهرند، در واقع از دوره صفویه دارای تشکیلات سیاسی شد واز طوایف مختلف به اتحادیه کلهر اضاف شد، اما هسته اولیه کلهر که شبانکاره وشیان وکله
...
[مشاهده متن کامل]
پا هست با سوره میری وریزه وند وبالاوند ارتباط دارد کسی اینرا تا بحال نگفته بنده برای اولین بار این را در فضای مجازی ذکر کرده ام ، آنچه که مشخص است سورسورها وسیاسیاها وبان سوری هاسوره میری اند، که سیاسیاها از نسل سیاه میر ابن ویشتاسف ابن. . . . . امیرویه ابن. . . . . مسعود ابن کلاوای یا کله مرد ابن سوره دوم ابن سوره گرد یا سوره میر هستن که در آن صفرلکی های ایلام وعبدالمحمدی های کلهر وقوچمه ای ها وناصر ملخطاوی وطهمازها وعمرمیل های خانقین از نسل سیاه میر هستن به اضافه چند تیره در ملکشاهی، به هر حال اگه کسی میخواد سوره میری را بشناسد امروزه باد به ایل کلهر سوره میری بنگرد، اما کتاب بنده در حال نگارشش هستم بیاد بیرون نسخه هایی ازش در گیلانغرب در اختیار کتابفروشیهای اونجا میذارم تا تهیه کنید، سرخه میری های گیلانغرب از نسل سایه خان، ابراهیم، جمعه وصید علی هستن که با سوره میری های خانقین یک تبارند

باسلام خدمت استاد محمدزاده منظور من کلهرهای گیلانغرب بود که خودشان طوایف مختلفی دارندو به نظر حقیر اصلا ربطی به سرخه میریها ندارند ضمنا استاد گرامی چطور میتوانم کتاب شما را تهیه کنم با بهتر بگم از کجا بخرم ممنون اگر پاسخ گو باشید
سوره میری های نهاوند هم از دو طایفه تشکیل شده ان یکی زرینی ها ودومی سوره میلی ها که در 13آبادی تا بروجرد منتشر شده اندکه اصل ایشان از طرحان وباسلان سوره میری های کوهدشت یک ریشه اند
ضمن سلام وادب خدمت همتباران علی الخصوص برادران کریمپوریان وکلهری، به عرض برسانم کلهرها هسته اولیه اشون سوره میری وریزه وند هستش، که در قرن ششم در منطقه کلخو یا کلهو در بین کرکوک وخانقین شکل گرفت که در
...
[مشاهده متن کامل]
کتاب به ایشان وانشعابات آن از سیاسیاها ، عبدالمحمدی ها قوچه ای ها، بان سوری ها اشاره شده است، که در آن سیاسیاها که شامل عبدالمحمدی وصفرلکی ها در ایلام میشن از نسل سیاه میر یا سای میر هستند

سرخه میری های دره شهر از نسل هومان ابن بدرالدین ابن شاهوردی خانن وتا هومان سیزده نسل میشه، که در دره شهر دویست خانواری میشن ، اما طوایف سیاسیاکله مرد، کله مرد، کلانتر، میر، طولابی ها یا خاندان عبدالبیگی جملگی سوره میری اند که انشعاب هرکدام جدا بررسی شده
با تشکر از استادان بزرگ استاد لطفی و استاد محمد زاده خواهش بنده این است که لطفا سکونتگاه مردم سرخه میری را کاملا نکارش کنید مثلا سرخه میری های گیلانغرب ( در شهر گیلانغرب ، محله ای به اسم سرخه میری، با
...
[مشاهده متن کامل]
شناسنامه کریمپوریان، جعفری، محمدی و . . ) وجود دارند یا بنده الان نمیدانم خود شما استاد گرامی آقای محمد زاده در کجای دره شهر ساکن هستید آیا همه مردم دره شهر سرخه میری هستند یا بخشی از آن یا سرخه های اسلام آباد یا سرخه های سرپل ذهاب در اصل کجا ی ای شهرستانها سکونت دارند پس لطفا سکونتگاه را کامل ذکر کنید ممنون

باسلام خدمت استاد گرامی آقای محمد زاده از آنجایی که جد پدر ی اینجانب ( سیدعلی ) اولین کسی از سرخه میریها بوده که به گیلانغرب کوچ کرده و مابقی مثلا کدخدا جمعه و ابراهیم و . . . که همه با هم پسر عمو هستیم بعدا آمده خواهشا لطف کنید اسم ایسان را هم در نوشته هایتان بگنجانید ممنون از شما برادر گرامی
باسلام به تمام غیور مردان و شیر زنان ایل بزرگ سرخه میری الخصوص استادان ارجمند جناب لطفی و محمد زاده بنده آرزو دارم روزی این ایل بزرگ اتحاد خود را به دست بیاورد ضمنا از آقای محمد زاده خواهش دارم در کتابی
...
[مشاهده متن کامل]
که می خواهند به چاپ برسانند لطفا مفصلا به سرخه میریهای گیلانغرب بپردازند میتوانید در این زمینه اطلاعات جامع تری از جبار خان جعفریان که احتمالا استاد لطفی شماره همراه ایشان را دارند کسب کنید و از سرخه ای ها میخواهم اگه روزی گذرشان به دیار اینجانب افتاد به کلبه حقیر سری بزنند به آدرس گیلانغرب محله سرخه میری

باسلام و عرض ادب خدمت جناب آقای لطفی استاد و محقق دانشگاه و همینطور استاد عزیز جناب آقای فرشاد محمد زاده که همچنان مثل کوه در کنار استاد لطفی همراهی میکند و با تشکر از برادران سوره میری که در جای جای ایران
...
[مشاهده متن کامل]
عزیز اطلاعاتی از جایگاه و چگونگی مهاجرتشان اعلام میکنند ، اینجانب از شما محققان عزیز درخواست دارم از بعضی صحبتهای که در سایت تایپ میشوند و واقعٱ مملو از زخم است ، خم به ابرو نیاورید و باید خدمت شما عزیزانم عرض کنم جهت هر نظری نیاز به پاسخ نیست شما لطفٱ به ادامه تحقیقاتتان در مورد ایل بزرگ سوره میری پرداخته و حق این ایل بزرگ و شجاع را که از گذشته با خون و شمشیر و دلاوری و حماسه آفرینی های در پشت کوه ایلام در مقابل سربازان قاجار وغیر داشته اند را در کتاب، در حال تحریر زنده کنید، پدر بزرگم حاج علیمراد کلهری ( سوره میری ) که او را بواه خطاب میکردم خاطراتی که از بزرگان خویش در مورد اینکه چرا ما از طرحان و رومشگان آمده ایم را برای ما نقل و قول میکرد. بخاطر دارم بعضی شبهای که مهمان بودیم بعد از صرف شام ، یا شاهنامه خوانی میشد و یا صحبت از طرحان و رومشکان و دلاوریهای سوره میری ها میشدو در آخر هم با اعتماد بنفس زیاد بما میاموختند که ما سوره میری هستیم و سوره میری ها صاحب این دلاوریها هستندو برایمان ذکر میکردند و میگفتند و میگفتند این تذکرها را بارها از پدربزرگم حاج علی مراد کلهری، مشهدی سردار کلهری بزرگ مرد سهران و حومه نهاوند، مشهدی امامعلی کلهری، مشهدی کلوالی کلهری شکارچی بزرگ ، مشهدی تشمال کلهری ، مشهدی میرزا حبیب کلهری، مشهدی علی شیر کلهری یکی دیگر از شکارچیان بزرگ ، و سایر بزرگان . . . شنیده بودیم خدا رحمتشان کند چون بعضی از این بزرگواران سوره میری سهران و شیرآباد نهاوند دیگر در بین ما نیستند . من باتمام توانم تشکر و قدردانی میکنم از شما سروران که در این راستا جهت خلق کردن کتابی که نشان از پراکندگی یک ایل بزرگ انقلابی که در مقابل ظلم قاجار ایستاد و از پرداختن مالیاتها و سر گردنه بگیری خودداری و مبارزه کردند وکشته های بسیاری نیز دادند و این درگیری آنقدر ادامه داشت ( جدا از هر نوع حمایتی ) تا جائیکه این پراکندگی بوجود آمد ، لازم به ذکر است که عرض کنم این آخرین تکنیک ظالمین بوده ، تاریخ سرخپوستها نمونه ای از این پراکندگی هاست .

دنیای عجیبی است چه بسیار افرادی که فکر می کنند کرد هستند اما در اصل ترک هستند و برعکس به نظر من واقعی ترین کتاب در مورد نژاد کرد همان کتاب بدلیسی است جای که گورانها یا لکها را با قوم کلهر یکی و از تبار
...
[مشاهده متن کامل]
گیو اشکانی حاکمان اردلان را ساسانی ملکشاهی ها را ترک سلجوقی والیان فیلی جدید را از ایل ترک شاملو و ایل گلباغی را ترک بیان نموده است البته بی احترامی به ترکها نباشه که چه در گذشته و چه در حال انسانهای بزرگی از آنها برخواسته به مانند سلطان ملکشاه و آلب ارسلان سلجوقی شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی و نادرشاه افشار به نظر من انسانها چنان درهم تنیده اند که در حال حاضر صحبت از نژاد فقط مایع وقت تلف کردن است بنی آدم اعضای اولیه ۱۴۰ هزار سال پیش انسانهای نخستین آفریقا هستند.

برخی معتقدند سرخ جامگان دلاورانی مبارز بودند که برای استقلال ایران از چنگال بنی عباس تلاش می کردند. تمام استانهای لرستان و ایلام و کرمانشاه کنونی به کمک بابک خرمدین شتافتند.
سوره میری ها ی اصیل ، پیرو دین اسلام و مذهب تشیع می باشند. سوره میری ها به علت پراکند گیشان لری و لکی و کردی و گاه ترکی و سایرلهجه های محلی که در محیط زندگیشان وجود دارد ، صحبت می نمایند.
طایفه امرایی ایل لر طرحان
ساکن کوهدشت استان لرستان
ایل طرحان 12 طایفه دارد
امرایی
آدینه وند
گراوند
. .
. .
. .
. .

طایفه بزرگ سوری امرای بخشی از همین لرهای سوره مهری می باشد
باسلام وخسته نباشید خدمت تمامی دوستان واساتید واقع بینی که از مطالب این دیکشنری دیدن کردن وپژوهش در سطوح علمی را دنبال کردن، وهمچنین افرادی که خواندن ومعقولانه اومدن جلو، چون قبلا به ادمین این دیکشنری
...
[مشاهده متن کامل]
گفتم که مطالبی که سطح علمی ومیدانی ندارن را اجرا نکند واینکه این محل به مکانی برای بد اخلاقیها در فضای مجازی شده لذا بنده از ادامه مطلب خودداری کرده وهمگان را تا چاپ کتاب بخدا میسپارم که با رفرنس ومنابع متقن است

ایل بزرگ و مستقل ملکشاهی کرد
****
( (
کریم خان زند لر
از طایفه زند ایل لر لک
قوم لر بود ) ) مرکز حکومت شیراز ایالت پارس
****
در سالهای اخیر بعضی از طوایف و ایلات
بدون سند و مدرک خود را
...
[مشاهده متن کامل]

کرد معرفی می کنند!!
قوم کرد از نژاد قوم ماد آریایی
قوم لر از نژاد قوم پارس آریایی
خراسان. افغان. پشتون. از نژاد قوم پارت آریایی
****
ایل خیالی سوره؟!!

کریم خان اگه لری حرف زده یا لکی یا گفته لکه یا لر از سوره میری هست، سلسله نسب سوره میری هم به ساسانیان میرسد اگر شما میگین ساسانیان طبق منابع کرد هستن حق با شماست، لذا میبینی که ما بدون تعصب حرف میزنیم
ببین دوست عزیز ملکشه وایوه شه وسلامراد پسران یوسف ابن میرچژنی یا هومان اند که سوره میرند، قبل از ملکشه منطقه زراوند نام داشته چون شخص ملکشه سوره میری در جنگ با عثمانی درخشید نادرشاه ایشان را بعنوان قیطول
...
[مشاهده متن کامل]
منطقه زراوند تعیین می کند ومنطقه به ملکشاهی مبدل می گردد، لطفا با تعصب حرف نزنید، بلکه علمی یا سوال بپرسید ، لک ولر وکرد از هم جدا نیستن ، این کرد ملکشاهی که شما میگین از آرارات اومدن که چمزی میگن وامروزه خمیس ها ، شه میرها، گرزالدین وندها وبرادران هستند وسلام مابقی یا لک هستن یا ارکوازی

همه می دانند ایل لک از قوم لر است
کریم خان زند خود را از
قوم لر می دانست
تیره سوره میر از ایل لر لک است نه ملکشاهی
******
( ( ( ( ( ایل بزرگ ملکشاهی کرد ) ) ) ) )
یک ضرب المثل می گه :::
از اسب افتادن عار نیست
از اصل افتادن عار است
اسدی ملکشاهی معنی پراکندگی و جنگ و تبعید و متلاش شدن باعث شده شما که ملکشاهی هستید و از زیر مجموعه های آن ایل قدیمی است به نام جدید ملکشه اکتفا کردید
در جواب برادر اسدی ملکشاهی : علاوه بر کلگه وجمعه وخضری وند طوایف بولک وگلان وعلی نظر وخیرشه وشیره میر، خودشان میگن سوره میری اند، وطوایف بومی ملکشاهی همچون خلیلوند، رسول وند، کله وند، خوشنام وند یا کینی
...
[مشاهده متن کامل]
آینه از نسل زنبور ابن کاکاجان ابن علی جان گاور گیر ابن قیفر ابن زیفل ابن شرف ابن سوره میر هستند، لذا طوایف بومی فوق الذکر از ایل شرف سوره میری هستند ، بنده با اهل قلم ملکشاهی در ارتباطم با مطالب بنده در اونجا مشکلی ندارند


تیره سوره میری لر لک در کنار ایل ملکشاهی کرد
در استان ایلام زندگی می کند
و از سه اولاد کلگه. جمعه. خرزی
تشکیل شده به دلیل کوچ بهاره و پاییزه عشایر
نیمی از این اولادها در روستای در نهاوند. و در روستایی در کرمانشاه ساکن
...
[مشاهده متن کامل]

شدند
این تیره از ایل لر لک است
و نام طایفه آنرا نمی دانم
آخر مگه میشه تیره ی کوچکی را ایل نامید
در حالی که کسی گذشته آن را به یاد ندارد
مگه میشه هرجا نام طایفه ایی مشابه نام طایفه دیگر باشد بدون سند آن دو را یک طایفه نامید
اگر اینه جوری طایفه شما از نسل سهراب پسر مهران پسر ابوالحسن لر بختیاروند است
( سهراب مهرانی::سهره مهری )
بیشتر توجه کن اینقدر طوائف دیگر را به
ایل خیالی خود نچسبون
***
ایل مستقل ملکشاهی کرد دارای 34 طایفه است

سخنی با محققان غرب کشور:
دوستان گرامی ؛ ایل سوره مهری یا سوره میری یا سورمیلی یا سور سور یا بور بور وحتی سوران و ایلاتی از پشتکوه و سلسله و دلفان با این کلان ایل ارتباط دارند . قسمتی از تاریخ اخلاف این نژاد در عراق و غرب کشور و چین و برگشت عده ای از ساسانیانازچین و شرق آن روزگار ایران در سیستان و بعد به شیراز وبندر عباس و بوشهر و ماهشهر ، و از طرف شمال شرقی تا غربی و حتی نیشابور و شمال و بین آذری ها و کردستان ایران خصوصا" سنندجی ها و سورانی ها و استانهای همدان و لرستان و ایلام و کهکیلویه و بویر احمد و کرمانشاه و خوزستان و ترکیه رد پا داشته و دارند . البته برخی از آنها زبان و گویش و نژاد خود را فراموش کردند و اعتراف ندارند هیچگونه اشاره ای هم ندارد چون شاعر گفته:
...
[مشاهده متن کامل]

اگر از سوره میری نمانده نژاد
که عالم بُوَد آفت خانه زاد
یعنی جایی که جبروت این نژاد را از هم گسسته است پس اینکار بی وفایی و تغییر پذیری عالم است .
ما الان در نگارش حقیقت سوره میری در مانده هستیم، اولا" بسیار پرا کنده است .
ثانیا" در تواریخ به صراحت و بطور مدون مانند سایر ایلات تاریخش واضح نیست چون دستانی در نابودی و محو ان دارند . درم داران ما مثل ایلات دیگر برای کاوش حقیقت هزینه نمی کنند تا محقق به میدان مطالعه و مردم نرود حقایق و زشت و زیبای ایل را بدست نمی آورد. الان در بندر میناب پر از سوره میری است چه کسی می رود اطلاعات و حقیقت آنها را بنویسد از راه دور و فقط تلگرام گرچه مفید است ولی کافی نیست بنده به خواهرزاده ام قول دادم اظهار نطر زیادی در این باره نداشته باشم تا زحمتش خدشه دار نشود. وهمه بدانید مطالعاتی که بنده انجام دادم لشکری بودن سوره میری فقط مربوط به زمان شاهوردی خان نیست . و لشکری های خرم اباد که جزو سوره مهری قدرتمند و متمول لرستان و با اقتدارهستند، را ماهنوز نتوانستیم ارتباطی منطقی بگیریم .
خوب شرفها سوره مهری هستند . آنها و صفرلکی ها و ناصری ها و اجداد ما و نورو وندها همه در پشتکوه بودیم مسائل سیاسی و پراکندگی ما را به این روز کشانده ما بدنبال شجره ی کتبی و دقیق باشیم بندرت موفق می شویم. البته اگر شجره را بدهند به حقیقت کمک می کند . شما ببین چند پشت خودت را می دانی کفایت می کند چون ماهمه سوره میری هستیم و ءدشتگان ما و مورخان از ایل ما غفلت کردند . بنابراین کمک کنید حداقل از هرچه می دانیم تاریخی تهیه شود. تا حداقل نسلهای آینده احساس بی هویتی نکنند . ما سوره را می شناسیم وگویند از نسل بهرام گو یا یزد گرد سومیم

Ahmad Lotfi:
" دختر ترسا"
ما که در پیری، شیخ صنعان شدیم
کاش؛ دختر ترسا نخواهد خواریم
دختر ترسا به وقت خود، بسان یاس
زخَلق و خُلق، مرحبا گفتند کُل ناس
کمالات باجمالِ زیبایش گشت نمایان
خوشا آنروزکه ره با یار پویدخرامان

معنی سهره میری در زبان لری کلی
سهره::سرخ
میری*مری*::غار
از نام منطقه ایی که غار سرخ وجود دارد
"یادی از شاد روان کربلایی حمزه علی کرمی"
نویسنده : احمد لطفی
حمزه علی فرزند عزیزعلی فرزند علی کرم فرزندعلاء فرزند غلامعلی فرزند هواسعلی اول از طایفه بمانشه ، و ایل کولیوند در دهه ی بیست شمسی بدنیا آمد. مادرش مرحومه ی مغفوره شادروان شابانو دختر سوخته زار کرمشه و از دختر عموهای کدخدا شیخ حسن کولیوند می با شند. شابانو از لحاظ مادر به طایفه سوره مهری ساکن چم کلان می رسد. وی زنی شایسته و ارزشمند بودند .
...
[مشاهده متن کامل]

حمزه علی و برادرش محمد علی هنوز طفل بودند که پدرشان عزیز علی به دیار باقی شتافت. مادرشان به رسم روزگار همسر حاج شیخ موسی رحمتی شدند، و کانون خانواده متلاشی نشد . آنها بعدها دختری از خاندان نصرتی های کرمشه را برای محمد علی به همسری بر گزیدند و حاصل این ازدواج فرزندان شایسته ای است که در دانشگاه و آموزش و پرورش به جامعه خدمت می کنند.
مرحوم حمزه علی با دختر عمویش صحات بانو کرمی خواهر زاده ی کدخدا علی احمد خدایاری ازدواج کرد . حاصل این زندگی مشترک به عمل آوردن فرزندان سالم و شایسته ای برای جامعه بوده است.
مرحوم حمزه علی فردی زحمتکش و دلسوز بودند که در یک شنبه شب یازدهم شهریور ماه سال ۱۳۹۷ بر اثر ایست قلبی فرمان حق را لبیک گفت، و در روز دوشنبه مورخ دوازدهم شهریورماه پیکر تلاشگرش را در گلزار شهید هادی کرمشاهی ( قبرستان یار آباد ) دفن کردند. مردم به احترامش تشییع جنازه ی با شکوهی بر گزار کردند . بازماندگان هم از مردم به خاطر حضور سبزشان در این مراسم نهایت تشکر را به عمل آوردند.
شاد روان کربلایی حمزه علی نوه ی مرحوم علی کرم هواسعلی ، شاعر اواخر دوره ی قاجاریه است. این شاعر با صید محمد خان مباشر والی پشتکوه حشر و نشر داشته است. وی شاعری هجو گو و اجتماعی بوده است و بالبداهه شعر می گفته است. سبک شعرش سهل ممتنع بوده است. و با شاعران همدانی ، وگاه خارج از سیمره مشاعره ، وشعر سرایی داشته است . گاه با اشعارش به اقوام، جوانان ، و اهالی هواسعلی شعر می سروده، و آنها را نصیحت و گاه انتقاد می کرده است . از این شاعر بطور مکتوب اشعاری بر جای نمانده است. و ابیاتی در سینه ی معمرین بود . ولی کسی آنها را ثبت و ضبط نکرده است.
مرحوم حمزه علی انسانی شریف و مردم دار بودند ، همواره اهل تلاش بودند، و با اقوام رفت و آمد می کرد.
وی با برادرانش محمد علی و چنگیز و خواهرانش رابطه ی حسنه داشتند، ودر روز مرگش آنها نیز بسیار غمگین بودند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

Ahmad Lotfi:
" معرفی مختصر علی اکبر کلهر"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه:
کلهر یکی از ایلات غرب کشور است. آنها به خاطر خدماتی که به ساسانیان کرده اند ، و در اواخر قاجار به دلیل رشادتهای رهبر ایل کلهر یعنی داودعلی خان از تیره ی عبدالمحمد صفرلکی ایل شوهان ( سوره میری ) کلهر در ایوان غرب و گیلانغرب و اسلام آباد غرب و نقاطی از کرمانشاه اتحادیه ی ایل کلهر شکل می گیرد. در این اتحادیه ها طوایف همراه کریمخان زند در اثر ستمگری قاجاریه به نقاط گونا گون مهاجرت و تبعید یا در بین طوایف فامیل و آشناهایشان سکنی می گیرند. بطور مقثال سیاهسیاه های حسنوند در اتحادیه کلهرها هستند و یا بالاوندها و پایروندها و حسنوندها و یوسفوندها و کولیوندها را می توان در ان هسته ملاحظه کرد. در خانقین کلهر در اتحادیه ی سوره میری می باشند . البته قرابت دایی و خواهر زادگی بین کلهرها و ساسانی هست . در مقیاس بزرگتر کلهرها راهم مانند خیلی از ایلات غرب کشور در زیر مجموعه ی کلانِ شبانکاره جای می دهند. کلهرهای سیمره بیشتر شان از حواشی اسلام آباد غرب و بخش حُمَیل آمده اند ، قاتل مقتولی در همان حمیل پیش می اید . ابتدا خون بس می کنند اما چون چوپانی از اقوام و دودمان شاه حسین جد کلهرهای سیمره، فلوت زده است. به دودمان آنها اتمام حجت می شود، که باید منطقه را ترک کنید، وگرنه جنگ و در گیری واقع خواهد شد. عره ی کمی به زرانگوش و سیمره می آیند ، جمعی هم به درب گنبد امامزاده شاه محمد ( ع ) می روند. نگارنده چند سال پیش با فرد کلهری در آنجا برخورد کردم که در قیافه گویی شبیه و به اصطلاح فتوکپی شخصی کلهر در منطقه سیمره بودند. شاه حسین و برادرش الیاس و سایر همراهانش کشاورزان ماهری بودند. و اهل تلاش ، در زمان آبادانی قلعه ی زینل کلانتر ، آنها در کنار مغزماری ها که بومیان و یا از اقوام کلانترها بودند، و از جنوب لرستان و طایفه قلاوند به سیمره آمده بو دند، همراه می شوند. آنها مبادرت و مشغول به کار کشاورزی و دامداری می شوند. انچه مسلم است الیاس کلهر به قدری فعال و لایق بوده است که الیاس آباد چمکلان به نام از لحاظ سیاسی و جغرافیای تاریخی ثبت شده است . این مرد بزرگ دارای دختری شایسته ونترس به نام خاور بوده است. از خاور دو پسربه نام شیخ محمد و نورمحمد باقی می ماند. کلهرها از نسل شاه حسین در روستاهای اسلام آباد و جعفر آباد زندگی می کنند و دارای فامیلی های میرزایی و فاضلی و نورعلیوند می باشند. احتمالا" اقوامی هم در زرانگوش داشته باشند که نگارنده در این باره اطلاع دقیقی ندارد. کلهرهای مهاجر با طوایفی مانند هواسعلی و سادات سیمره، و دلفان اباد و سوره میری و معزماری و کولیوند و. . . خویشاوندی برقرار کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

معرفی خاندان علی اکبر میرزایی کلهر چمکلانی:
علی اکبر میرزایی را باید یکی از طراحان و مهندسان جوی آب کلهر از نهر آب سیکان به طرف مزارع یار آباد و الیاس آباد دانست ، وی گذشته از این تلاش عام المنفعه در ساختن آسیاب به شکل سنتی مهارتی کامل داشت. ایشان در جلگه ی چمکلان و مناطقی از اطراف یار آباد مبادرت به ساختن آسیاب نموده است . آنچه معمرین از جمله حاج نامدار خان امیری می گوید؛ " با وجود این که نوجوان بودم، ولی در احداث جوی آب کلهر ها به علی اکبر میرزایی کلهر کمک کرده ام.
شجره ی علی اکبر میرزایی از نتیج اش محمد جواد میرزایی به شرح زیر است؛
محمدجواد و بابک فرزند مصطفی فرزند مرتضی فرزند علی اکبر فرزند میرزا فرزند شاحسین کلهر مهاجراز منطقه حمیل و ممیل
علی اکبر کلهر در راه اندازی آسیابهای آبی ضمن تبحر خودش نیز در آسیاب ها به مردم خدمت می کردند. وی ساکن روستای جعفر آباد چمکلان بودند . یکی از پسرهایش به نام مرتضی میرزایی در روستای اسلام آباد ( سرپل سیکان ) در بین طایفه کرمشه رحل اقامت بر می گزیند. مرتضی میرزا یی در جوانی با دوستانش از جمله پهلوان رمضا ن مهری الوار و خیرالله بهرامی نژاد و امیدعلی دانیاری و. . . . در خرمشهر و آبادان ضمن کارگری در باشگاه سنتی پهلوانی شرکت می کردند. آنها واقعا" پهلوانانی ارزشمند و شناخته شده بودند روح همه ی آنها شاد باد.
معرفی مختصر چهار پهلوانی که نامبرد شدند، عبارتند از؛
۱ - پهلوان رمضان مهری الوار از تیره ی معاریف، طایفه کرمشه، ایل کولیوند
۲ - پهلوان مرتضی میرزایی از ایل کلهر
۳ - پهلوان خیر الله بهرامی نژاد از تیره خیرالله ( خیرکه ) و طایفه فرخشه و ایل کولیوند
۴ - پهلوان امیدعلی دانیاری از طایفه کارخانه ای و ایل کولیوند
نفر اول از سمت چپ ، که چیزی در دست دارد؛ مرحوم امیدعلی دانیاری ، پدر زن مصطفی میرزایی نوه علی اکبر کلهر
فرزندان علی اکبر میرزایی عبارتند از :
۱ - مرتضی میرزایی
۲ - صید محمد میرزایی
۳ - زری طلا میرزایی ( مادر داراب خان کلانتر )
۴ - شا صنم میرزایی ( مادر همت و شهناز خیری )
شهناز خیری همسر زنده یاد پهلوان امیدعلی حسن بیگی فرزند ملا مصطفی است
شادروان حاج امید علی حسن بیگی داماد شاه صنم میرزایی
فرزندان مرتضی میرزایی:
۱ - مصطفی میرزایی
۲ - آزاد //
۳ - لطف الله //
۴ - رحمت الله //
۵ - اسدالله //
مرحوم مرتضی میرزایی کلهر چند دختر هم دارد.
فرزندان صید محمد:
۱ - مختار میرزایی
۲ - امیر //
۳ - حمیراء //
۴ - کتان //
۵ - حریرا //
فرزندان مصطفی میرزایی کلهر:
۱ - محمد جواد میرزایی
۲ - بابک //
۳ - طاهره //
۴ - مستانه //
۵ - کوثر //
قدر مسلم صید محمد و مرتضی دارای نوه های بیشتری هستند و نگارنده فقط پنج تن از نوه های مرتضی میرزایی رانام برده است.

کلان ایل سوره میری، یک روزی روزگاری اسمی داشته است و نمادی و پرچمی و گرز کلی، ایمانی و خردی و صبری، هم سادگی داشته هم پیچیدگی، هم درویشی را تجربه کرده و هم اربابی و دهقانی و کشاورزی و دامداری را
افسوس با سوادانش احتیاط ورزیدند و کمتر ورقه و قباله ای را امضاء کردند. امشب ( یکشنبه شب ) با فردی به نام ( ع ) در یک عروسی هم کلام شدم ، وی گفت در حواشی کرمانشاه با یک فردی از ا کراد عراق که بسیار دست و پا شکسته فارسی سخن می گفت برخورد کردم وی گفت شماچه کسی هستی؟ من گفتم ایرانیم . گفت منظورم این است شما از چه ایل وتبار و طایفه ای هستی؟
...
[مشاهده متن کامل]

در پاسخش گفتم ایل سوره میری . آن مرد گفت پر بغداد و خانقین و دیاله سوره میری است . نایب و یار امام زمان از ایل شما بوده است. بنابراین سخن این ایل علوی آوازه اش گستردگی زیادی دارد.
بهرجا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم

باسلام لطفا ادب واحترامات را رعایت کنید که نشان آدمیت است، اما طایفه سوره میلی نهاوند در دهستان گامسیاب و. . . . از نسل دو برادر بنام تشمال کلی وتوشمال محمد هستند طایفه زرینی هم از پسرعموهای این دو برادر
...
[مشاهده متن کامل]
هست که مرحوم ولی محمد زرینی رییس سوره میلی های نهاوند بوده ، اینان در روستاهای باباقاسم، ده حیدر، بیان و. . . . . سکونت دارند تقریبا یازده روستا، بنده با اطلاعات میدانی واسنادی سخن می گویم قدمت سوره میر را هم طبق منبع گفتم یعنی 1400سال پیش ، بنظر شما ایلی هزاروچهارصدساله نامعقوله که ایلات هزار ساله ازش منشعب شده باشند؟لطفا ادب را رعایت فرمایید، مدیر این سایت یا دیکشنری باید مطالب وپستهای فاقد اعتبار وبداخلاقیها را اجرا نکندوگرنه این دیکشنری از مسیر علمی واخلاقی خودش خارج میشود وبنده هم از آگاهی سازی صرف نظر میکنم

ایل زلقی، سلگی: امادر ریشه یابی این ایل اول باید گفت زلقی از سلگی میاد وزلکی از سلکی لذا این ایل از نسل سَلَِک ابن مما ابن . . . یحیی ابن . . . زراسپید می باشد ، در تنگ زرانگوش در سیمره یا دره شهر انتهای
...
[مشاهده متن کامل]
تنگه مکانی هست که بهش سلگی سوره میری می گویند ودر همان مکان نقطه ای هست بنام دراشکفتی لذا روزگاری زلقی ها یا سلگی ها در دره شهر بودن در تنگ زرانگوش لذا هسته اصلی زلقی ها در بختیاری سوره میری است وممکنه طوایف همجریش داشته باشند اما هزاراسی ها از نسل هزار اسف باید باشند

آخه مرد حسابی ساسانیان آریایی بودند
تو که از قوم آشوری سامرا عراق*سوری سامرا*
برو کتابخانه ثبت نام کن یه چهار کلمه
حرف حساب یاد بگیر
***
ایل لک از قوم بزرگ لر آریایی
ساکن در لرستان بزرگ ( پیشکوه. پشتکوه.
...
[مشاهده متن کامل]

باختران::بختیاران )
( به گفته خودتان ایلتان منقرض شده
پس بر چه اساسی بلغور می کنی به دنبال ایل گمشده ی خود در کردستان عراق بگرد
معنی سوری مهری در زبان لری لرستان::به دلیل اینکه چشمان شور*سور*بود به این نام خوانده
می شدند
و مهر چشم زخم به خود آویزان می کردند تا
خودشان را نیز چشم نکنند
ولی این مهره جوابگوی سوری چشم آنها
نبود و منقرض شدند )
*****
ایل زراسوند از ایل بزرگ دورکی ایل لر بختیاری از 18 تیره بزرگ تشکیل شده
ساکن در اندیکا. مسجدسلیمان. اهواز. ایذه. دهدز
خوزستان. اردل. کوهرنگ. چغاخور
. شهرکردین استان چار مال بختیاری . اصفهان
زندگی می کند
بزرگان این ایل از نسل حیدر کور از ایل لر
پاپی بختیاری
جمعیت تیره یتیم ایل زراسوند لر بختیاری
از تیره چشم زخم آشوری بیشتر است
***
چوپان دروغگو ::
کم آوردی . کمک می خواهی
ببین کسی از اون ور بهت کمک نمی کنه

با عرض سلام خدمت دوستان، امروز میخوام درباره ایل زراسوندبگویم، اول اینکه طبق نقل معمرین واهل قلم ایل زراسوند، زراسپید از نسل سرداری ساسانی بنام سورموره بوده ولی نمیدانند دقیقا سورموره کی هست ، سورموره
...
[مشاهده متن کامل]
همان صورت متغیره اسم سوره مهری سوره مری می باشد که خودشان می گویند سوره موره یعنی مردی قرمز وبور ، اما طبق شجره موجودزراسپید پسر مبارز ابن ابراهیم ابن محمد ابن . . . . . مرزبان ابن شهریار امیر ابن سوره مهر می باشد

" پاسخی به معاندان ایل باستانی سوره میری"
نگارش :احمد لطفی - مدرس دانشگاه
ایل باستانی سوره میری و پراکندگی، و به زعم برخی از نویسندگان مانند جعفر خیتال آن را ایل منقرض شده نامیده است. مرحوم حاج محمد ذوالفقاری مداح اهل بیت، وساکن روستای بابا قاسم نهاوند، همواره در محافل عزاداری برای عظمت و زور و قدرت سوره مهری داد سخن می داد ، و با حسرت از شکست و بیچاره شدن آنها در گذشت ایام ناراحت بودند . هرچند آنها به صورت اقلیت هرکجا مسکن گزیدند ، همواره درایت و ادب و بزرگ منشی خود را نشان داده اند. شاعران پیشکوه و پشتکوه هم ظلمی که بر سوره میری رواداشته به صورت مرثیه و قصیده سروده اند ولی معمرین یک بیت از ان اشعار را به ما رسانده اند که آه و افسوس و دردمندی را دردل خود دارد. جناب هژبری از طایفه صفر لکهای شوهان ( که اصالتا" سوره میری هستند، ) گفته است؛
...
[مشاهده متن کامل]

اگر از سوره مهری نمانده نژاد
که دنیا بُوَد آفتِ خانهِ زاد
بنابراین به ایل ریشه دار سوره میری توهین روانیست.
نگارنده در یک مقاله ای جفای قاجاریه را به زندیه چنین نوشته است؛آغا محمدخان و هوادارانش چنان بر زندیه و طوایف همراهش ستم و شدت عمل به خرج دادند ، که خیلی از طوایف زندیه و هوادارانشان به میان آشوری های کردستان عراق رفتند و از ستم آن شاهان بی تدبیر ، برخی حتا مذهب خود را عوض کرده اند، و الان گویش لکی آنها دستخوش تغییر بنیادی شده است . بنابراین اهانت به مردمی که جزو رهبران مذهبی و سیاسی اجتماعی جامعه ی زمان خود بوده اند ستمی آشکار است. حالا لر ها و کردهای ا فراطی چون هویت خود را درخطر می بینند با آنکه ما همواره بر پیوستگی نژادی بین لک ولر وکرد و حتا تا قفقاز و آدری و گیلک و . . . اسرار ورزیده ایم.
پان های دو قوم محترم لر و کرد ، دیدگاهشان اینست که لر لک و کرد لک واقعیت است و غرب کشور براین قیاس تقسیمندی شده است در مبحث ریاضی اگرمسئله را مطالعه کنیم .
لر لک کرد لک =غرب کشور
اگر از لک فاکتور بگیریم
( لر کرد ) لک=غرب کشور
بااین حساب جمعیت تاثیر گذار لک خواهد بود که به این دوقوم ، قوام و دوام بخشیده است . اما نگارنده براین باور است هرسه دسته درهم تنیدگی فرهنگی و نژادی دارند و عمود غرب کشور این ایل باستانی است و محوریت و هسته ی طوایف در اتحادیه هایی که شکل گرفته است همانا ساسانیان هستند و یکی از اقطاب مهم ساسانیان سوره مهری است.
آیا منتقدان ماجراجو و افراطی را باید پاسخ گفت؟
از قدیم گفتند ؛ جواب ابلهان خاموشی است به قول مرحوم استاد زرین کوب، آدمهایی که با اهانت و جنجال و ضرب و شتم و سر و صدا و غوغا میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند، چنان آدمها خود را هو می کنند، ( نقل به مضمون )
آنها که حرفی برای گفتن نداشته باشند از لک بودن چهار ستون لرستان وحشت دارند . در این سفر اخیرم به نور آباد و خاوه که شهردار نور آباد از طایفه نورعالی و دکتر رضاییان رئیس شبکه بهداشت از طایفه میر بگ و چند نفر از شاهیوند و کولیوند وجود داشت ، یکی از حضار گفت بنده تعجب می کنم نورعالی ها خیلی زیادند شاید جزو سوره مهری نباشند، و مستقل باشند ، و ما چگونه جزیی از سوره مهری هستیم؟ فردی به نام حاج منوچهر زمانی در پاسخ وی گفت، "فردی از شیراز و گویا شغل مهمی هم داشت که [من ( لطفی ) متوجه شغلش نشدم] گفت آن محقق که مدتی هم در کوهدشت کار کرده بود، گفته است، تحقیق جامع به عمل آورده است، که نورعالی ها اصالتا" سوره میری هستند. "
آن مرد خردمند و میانسال با صراحت در آن جمع با استناد به یک محقق بی طرف چنان فرمایشی کرد.
دلیل دیگر که نباید پاسخ داد چون سخنانی که برمبنای معیار و میزان نیستند ، نباید که پاسخ داد .
سورن ها ولارتها اشکانی و پارت هستند در نزدیک سوره میری ها زندگی کرده اند . ودر پشته سیاو طرهان سورن و سوره مهری و آدینه وند باهم زندگی می کنند.
برای اهل خرد ایل باستانی سوره مهری انکار ناپذیر است. راولینسون در سال ۱۸۳۶ میلادی و ده ها سفرنامه و تواریخ محلی مانند ساکی و. مردوخ و. . . . سوره میری را برخی لک وکرد و برخی هم لر می دانند. سوره میری های لشگری خرم آباد، و سوره میری ها ی نهاوند با لهجه لری صحبت می نمایند. وسوره مهری های سیمره و الشتر و خاوه و دلفان و کوهدشت با زبان لکی تکلم می کنند.
امیداست همه ی ما در برادری و وحدت ایران بزرگ که همه ی شاخه ها به یک ساقه تنومند و ریشه ی مشترک برمی گردند، کوشش کنیم. اما برای دستیابی به شناخت دقیقتر، موضوع تحقیق محدود می شود و هر ایل یا کلان و یا طایفه و تیره ای را می توان مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند. تا برآیند تحقیقات واقعیات بیشتری را برایمان آشکار نماید. و در کسب هویت وما را تقویت نماید و نسلجوان ما دچار بی هویتی و افسردگی نشوند و بر خود ببالند که جزو پیکره ی ایران بزرگند و در تاریخ کشورشان نشو نما و تاءثیر گذار بوده اند.

تیره نیازی در ایل ترک قشقایی
زبان تیره نیازی لری است
تیره نیازی طایفه لر لک

آخر اصل و نژاد طایفه سوره مهری پیدا شد. . . . .
طایفه سوری سامرلی*سوره مهری* از ایل
سورانی *قوم آشور *از شهر سامرا عراق
این طایفه آشوری سعی دارد
تمام طوایف ایل لر لک از قوم بزرگ لر آریایی را
...
[مشاهده متن کامل]

را زیر گروه ایل تقلبی و دروغین
سوری سامرلی *آشوری سامری. آسوری سامرایی عراق* قرار دهد
کردستان سورانی عراق*
کردستان آشورانی . آسورانی*
***
ایل من ایل لر لک
قوم من قوم لر آریایی
جانم فدای ایران بزرگ و متحد

دوستان بنده منبع انتساب زندها به سرخه میری را گفتم وسرخه میری از لر ولک که جدا نیست، در باب بزرگی این ایل منبع ریشه اش هم گفتم بلکه چندین منبع دیگه هم دارم، در زمان صفویه سپس اسماعیل خان والی سپس حسن خان
...
[مشاهده متن کامل]
والی متلاشی شده، وایلات منشعب بعلت فشارهای والیان با نامهای جدید استقلال پیدا کردن ، لطفا اگه مدرکی دارید ارایه بدین وگرنه اجازه بدین اهل قلم خبره که نظراتشان راهگشاست پیام بذارند، با تشکر

والله ما در لرستان زندگی می کنیم
تا الان
نام ایل سوره میری به گوشمان نخورده
تیره کوچک سوره میری در کنار طایفه بالاوند زندگی می کند
اینقدر فلسفه بافی کردی تا ایل بزرگ لر
لک را جزء
...
[مشاهده متن کامل]

تیره سوره میری
قرار دهی؟!!
تشمال کریم خان زند با افتخار خود را از
ایل بزرگ لر لک می دانست
تشمال ::رئیس ایلات لر
طایفه بالاوند *بلیوند* که از ایل لر بختیاری است؟؟
ما لکهای لرستان از قوم بزرگ لر هستیم،
***
ایلات
قوم بزرگ لر
ایل لر لک
ایل لر فیلی
ایل لر کی لر*کلهر *
ایل لر بختیاری
ایل لر ممسنی
ایل لر بویراحمد
ایل لر لیراوی
ایل لر کرمانج
ایل لر شبانکاره
ایل لر ملکشاهی
ایل لر شوهان
. .
. .
. .

سر فرصت انشاءالله انشعابات سوره میری در بختیاری را خدمتتان میگم
اما ایل سوران، ریشه این ایل طبق کتاب شرفنامه ودیگر منابع به قرن نهم یعنی پانصد سال پیش بر می گرده از نسل کلوس سهرانی که ساکن بین النهرین بود که به اقلیم کردستان می رود وطوایف زیادی در دور ابناش جمع می
...
[مشاهده متن کامل]
شوند واتحادیه سوران یا سهران شکل می گیرد، کلوس سهرانی از انشعابات قلعه سهره بوده که کشیدگی ایشان از فارس یعنی کوهمره سهری تا ایلام ومناطق فیلی نشین عراق امتداد یافت وهنوز روستای کلم بدره طایفه سرخه را بومی می داند که یادگار همان دوران است، وهنوز سوره سوره های بدره وماهیدشت وکامیاران یادگار ساکنان قعله سهره هستن که به تلفظ امروزی سورسور اشتهار دارند ، لذا سهران ، سوران که رم دیوان از رموم فارس بوده و سارانیان وسرخه وسرخی و سورسورها همه منشعبات هسته دوم سوره میری هستند، در پایان نقد اگر برای یافتن حقیقت باشد ما استقبال می کنیم اما اگر مقاصد پان ها دنبال شود وقصد و غرض ورزی صورت گیرد بدانید توهین به ایل کهن زاگرس توهین به پیشینه وهویت خودمان است، چه بسا نقد کننده از انشعابات ایل باشد یا از ابنا برادران سوره گرد

با سلام ودرود ، اینکه دوستان نظرات خود را می گویند خوب است اما باید مدرک ودلیلی برای گفته هایشان باشد، اینجا یک مبحث علمی برای تبادل اطلاعات در چهارچوب اخلاق وسطح علمیست، لذا دوستان توجه داشته باشند که
...
[مشاهده متن کامل]
سرخه مهر واژه ای ایرانیست یعنی کسی که در مهرویکتا پرستی سرسخت است ، این واژه کجاش عربیه ، دوم چه منبعی ذکر شده که ایل سرخه مهری یا سرخه میری عرب است؟سوم شخص سرخه مهر در قرن اول وجود داشته طبق منبع لذا ایلی هزار وچهارصد ساله طبیعیه که بسیاری از الوار ولکها وکردها ازش منشعب شده باشندچهارم یک منبع را میگم در کتاب عربی طبری نه ترجمه اش، ذکر شده که سوره گرد پسر یزدگرد سوم بوده از طرفی معمرین نام دیگرش را سوری گرد می دانند پنجم این ایل به تمام زبانهای فارسی لری لکی کردی عربی ترکی وبختیاری حرف می زند خواهشا مطالب را از بالا تا پایین مطالعه کنند دوستان سپس بگویند لک است یا عرب یا لر یا. . . . . ما در اینجا هیچ تعصبی به زبان نداریم بلکه از حیث نسب بررسی می کنیم که طبق شجره ومنابع ساسانی است ودو روایت برایش داریم روایت وسند اول یزدگردی ودومی از اعقاب بهرام گور ساسانی

ایل لر لک یکی از ایلات قوم لر در لرستان بزرگ ( پشتکوه. پیشکوه ) . همدان
**
نیمی از ایل لر لک به ایل سورانی*قوم آشور *پیوست
در زمان ابودلف *دلفان*پسر سرخه عرب فرمانده مامون عباسی پسر هارون رشید
...
[مشاهده متن کامل]

از سلسله عباسیان عرب
طایفه دلفان عرب
طایفه سرخه عرب
****
زنده باد لر لک
رنده باد قوم لر آریایی
زنده باد ایران بزرگ

باجولوندها وباجلانها یکی اند از نسل باجول ابن ابونصر هستند در عهد سلجوقیان بودن ، در اصل واساس لک هستند انشعابی در لرستان دارن که بهمراه بیرانوندها در لرستان ساکن شدند که باجلوند نام دارند
ایل فراموش شده حسنکیفا از ایل بزرگ لر بختیاروند *حسنکی. اسنکی. استکی. استاکی. استاجی*
طوایف ایل حسنکیفا لر بختیاری
آسترکی
کشکی*کی اشکی*
شقاقی *شاکی. شاقی. شکاکی*
بجنوی*بجنوردی *
مهرانی
...
[مشاهده متن کامل]

جلکی
رشان*رشن*
شوهان
کردلی بزرگ
کردلی کوچک
محلبی
خندقی
محل سکونت جزیره بختی *بختیار *
شهر حسن کیف
غرب ایران. رشته کوه زاگرس. خراسان شمالی. ارسباران. ارومیه
طایفه آسترکی لر بختیاری
طایفه کشکی بختیاری
طایفه استکی بختیاری
طایفه شاکی بختیاروند
شهر جلکان بختیاری
تیره کشکی بابا احمدی بختیاری
طایفه حسنکی بختیاروند *حسنکیفا *
تیره ها
جافر*زافر. زفر*
کاید
کلار
حیدری
کلوری*کی لری. کلهری *
گوران *کی وران. گهوران *
شهر کلاردشت مازندران
تیره کلار طایفه حسنکیفا *حسنکی *
منطقه حسن کیف مازندران
منطقه کلار بختیاری
شجرنامه ایل حسنکیفا لر بختیاری
تا لون
کی فا
حسن
**
طایفه گوران لر
طایفه زفرانلو لر
ایل کی لر
ایل کیارسی بختیاری *کارسی*
طایفه دریکوند لر
ایل دورکی لر بختیاری *دیرکی*
طایفه دیناروند لر
ایل دینارونی لر بختیاری معروف به چهار کر دالو *چهار پسر از یک مادر *
کردالو::کردلی لر حسنکیفا
***
بدلیسی در زمان سلسله صفوی
حاکم نخجوان بود
بعد به عثمانی فرار کرد و تمام اطلاعات نظامی سلسله صفوی را در اختیار
کشور عثمانی گذاشت
که اینکار او موجب حمله عثمانی به خاک
میهن عزیزمان ایران شد و هزاران نفر
از مردم کشورمان کشته شدند
مناطق تصرف شده توسط عثمانی ( آذربایجان. ارمنستان. گرجستان. شیروان.
مناطق لر نشین جنوب ترکیه )
او به دستور پادشاه عثمانی کتابی تحت عنوان کرد نوشت جهت جذب ایلات قوم
لر
ولی ایلات لر به کمک دولت صفوی شتافتند
در جنگ چالدران نیرو های لر بختیاری به فرماندهی رستم خان بختیاروند پلنگ *رستم کلاه چرمینه*رشادت های زیادی از خود نشان دادند
گروهی از لر های بختیاری در زمان محاصره
سپاه صفوی توسط عثمانی
نیروهای عثمانی را شکست دادن
که شاه صفوی اینکار را معجزه نامید
و نیروهای لر را
پسران معجزه گر نامید
*کران معجزه گر::کران منجی. کران منجزی *
ایل لر کرمانجی
ایل لر کر منجزی
طایفه زفرانلو *جافرانلو*ایل حسنکیفا لر بختیاری
طایفه لر شبانکاره بوشهر جدا شده از تیره گوران ایل
حسنکیفا لر بختیاری
زنده باد قوم لر
زنده باد ایران بزرگ

M__________Drik:
🌛دریڪ یا زریڪ🌜
نام اولین سکه زر دوران باستان،
میراث ارزشمند و سندی معتبر از تاریخ کهن،
معرف قدمت و ریشه اصلی دو ایل بزرگ زاگرس نشین ( دیرڪ و زیرڪ )
دریڪ یا دیرڪ وند یکی از مهمترین ایلات کهن منطقه بکر و سرسخت رشته کوه زاگرس است، این ایل بزرگ در لرستان از طوایف فراوانی تشکیل شده، و محل سکونتش جنوب غرب لرستان منطقه ای معروف به "بالاگریوه" که به معنای بالانشین است میباشد، منطقه ای که زمانی جایگاه شاهان ساسانی، اشکانی و هخامنشیان بوده و در دل خود یکی از ۶ گنجینه بزرگ جهان، همان ( گنج بزرگ کلماکره ) را جای داده و نشان از ناگفته های سر بر مهر بسیار دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین مردمان این ایل کهن بجز ایران در استانهای کردنشین کشورهای عراق، ترکیه و شهرستان ( دیرک ) استان حسکه سوریه نیز سکونت دارند. تاریخ مستند علمی،
امیدواریم روزی توسطه افراد شایسته، تاریخ پژو و بدون غرض، بدور از اینهمه داستانها و روایات نادرست، با کمک از مستندات، میراث بجامانده، اشیاء، نامها، منطقه . . بصورت علمی، مستند و صحیح به تاریخ واقعی و درست این کهن دیار دست یابیم، باسپاس

ما لک ها از نژاد قوم بزرگ لر هستیم
ایل لر لک
تمام طوایف قوم لر لک را درهم قاطی کردی
آخر گفتی
همه از سوره میری جدا شدند
***
طایفه سرخه میر در اصل از نژاد قوم عرب
است و با لر های لک هیچ نسبتی ندارند
***
ببخشید شما اهل اربیل کردستان عراق هستند یا
عربستان
سلام وعرض ادب ، میخوام خط سیر مهاجرت ساری میران ها را بگویم : ساری میران ها یا سهری میران ساکنان قلعه سهره بودن که طبق نقل برادر هژبری وایشون از معمرین ایلام عده ای از سرخه میری ها در زمان آل حسنویه بعنوان
...
[مشاهده متن کامل]
مرزدار به دریاچه وان ترکیه ساکن شده اند که کرمانجی حرف میزنند، با ردیابی ها متوجه شدیم که بعد از انقراض آل حسنویه حسنلوها یا حسنانلوها به آذربایجان غربی تا حدود وان کوچ کرده اند که ساری میران یا کوتاه شده آن سارمانلو ها همان حلقه مفقوده ماست که در میان ایل میلان هستند که بعدا انشعابی از ایشان در خراسان ساکن می گردند که هم اکنون روستای ساریمران نشان آن است ، ایل میلان منشعب از کلان ایل زعفرانلو است که لیدی شیل معتقده لک هستند ولی بنده معتقدم اینها از لک. باستان هستند ولک های فعلی ساسانی هستند، لذا زعفرانلو ها در زاگرس میانی بوده اند که ساریمران ها به ایشان ملحق شده اند از طرفی مردوخ زعفرانلو را منشعب از حسنانلو می داند که ممکن است بخاطر اتحادیه بودن ایل زعفرانلو با خاندان حسنویه بازرنگی باشد

" ایلات سلسله و دلفان چگونه باهم برادرند؟"

نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه

مقدمه:
مردم شهرها و روستاهای سلسله و دلفان همواره در تمام امور اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عاطفی خودرا برادر وباهم خویشاوند می دانند. بارها لک زبانان در جغرافیای استان لرستان، با خود زمزمه می کنند ، اکثریت مردم این استان از ایلات بیرانوند و باجولوند و سلسله و دلفان و زیر مجموعه ها و تیره ها و طوایفشان تشکیل شده است، به عبارت دیگر آن ایلات بزرگ را چهار ستون اصلی و پایه های ساختارمند استان لرستان می دانند. اگر از لحاظ آماری دقت نظری منصفانه و بدون تعصبات قومی و قبیله ای داشته باشیم، اکثریت قریب به اتفاق این استان و حتا استانهای کهکیلویه و بویر احمد و بختیاری و فارس و کرمانشاه و قزوین و همدان و. . . را انشعابات لک خصوصا" در ابعاد زبانی و ادبیات و مسائل نظامی آنها بی تاء ثیر نبوده است. هرچند که تحقیقات میدانی، صرف نظر از کسانیکه از این استانها قلم بدست بوده اند، و در طول سالیان متما دی هرطوری که بزرگانشان و وضع موجود خواسته بود، قلم زده اند و لکهای عارف مسلک به قول حافظ شیرازی؛
...
[مشاهده متن کامل]

بشوی اوراق دفتر اگر همدرس مایی
که حرف عشق در دفتر نباشد ( نیاید )
کمتر حقایق فرهنگی و اجتماعی و میراث فرهنگی خود را به هم استانیهایشان با نام و هویت خویش ابراز کنند.
در یک مراسم خواستگاری در اصفهان ، فردی که اصالتا" از شهر کرد و جزو ایل هفت لنگ بختیاری بودند، فرموده بودند؛
ماجزو هفت لنگ هستیم ، که در اصل اجداد ما دوبرادر "لک "بودند یکی هفت پسر و دیگری چهار پسر ، وبومیان قدیمی به ما می گفتند "هفت لک" و "چهار لک " و کم کم با لهجه های جدید و مبنای سهم اقتصاد کشاورزی به هفت لنگ و چهارلنگ مشهور شدیم.
در هر صورت در پاسخ به این پرسش و سوال تحقیق، که چگونه ، سلسله و دلفان برادرهستند؟
اگر سله سله ( سلسله ) و دلپان ( دلفان ) را مکان تصور کنیم برمبنای روایات سینه به سینه و نقل قولهای شفاهی، بارها از معمرین شنیده ایم و شنیده اید ، که سلسله و دلفان برادرهستند. برفرض مکان بودن اسامی فوق برای نامگذاری سرزمین این دو ایل یا کلانِ اجتماعی، معنی آنهاچنین است که ساکنان و مردم این سرزمینها اجدادشان برادر هستند، یعنی ایل سلسله و ایل دلفان برادر هستند.
واقعیت این است که روایاتی شفاهی در بین کولیوندها وجود دارد، که جد اهالی سلسله را فردی به نام سلیمان یا به زبان لکی سِلَه نام داشته و جد دلفانهای قدیمی فردی به نام سوره بوده است. و این دونفر برادر بوده اند . در نهایت�به زعم نگارنده تمام اعقاب سوره مهری و سله سله برادرند هرچند گاهی تیره هایی ا ز دوطرف درهم ادغام یا به سرزمین همدیگر مهاجرت کرده اند و خلط تاریخی و تعصباتی در ابراز هویتشان پیش می آید . مثلا" سوره میری های چمکلان و پران پرویز و لشگریهای الشتر چون حدود سه قرن است که با ایل بزرگ کولیوند فامیلی و اتحاد و همبستگی داشته اند. اکنون بطور عملی جزو کولیوندها هستند هرچند ممکنه جنبه ی برادری و پسرعمویی بین آنها دقیقتر باشد. یا تیره اولاد کرمعلی را برخی آنها را جزو دلفانهای بالاوند می دانند، و برخی از بالاوندها می گویند، اولادهای کرمعلی ا ز ماهستند ، و دلفان می باشند، البته اگرچه بالاوندها خودرا ازنسل سلیمان می دانند، احتمال سلسله ای بودن همه ی آنها هست. ولی صراحتا" قلم بدستانشان اولادها را دلفان می دانند، اما به عبارت مستنداتشان همه ی آنها و حتا اولادها جزو سلسله هستند، و بی ربط نیست که به حسنوند ها و برادر ناتنی اش بیرانوندها گرایش و اظهار عُلقه ی فامیلی دارند. و برخی تیرها ی وابسته در بین سوره میری ها که عمری با سلسله و کولیوندها مراوده داشته اند. الان حاضر نیستند زیر مجموعه ایلات سلسله ، از جمله ایل کولیوند بروند. شبیه ریزه وندها در قالب برخی از بلورانی ها و مهکی ها وطرهانی هایی که اصالتشان با ریزه وندها همنوایی دارند . البته نگارنده دیدگاه خود را با این سخنان پیوستگی نزادی و فامیلی آنها را حکایت می کند .
دلیل دیگر آن است که ایلات فوق اجداد خودر را ابودلف و سرایی از اعراب می دانند ، در حالیکه آنها بومیان ایران و سرزمین سلسله و دلفان بوده اند و بر مبنای قدرتی که در دست اعراب مغرور بوده و خود را نژاد برتر می دانستند . ایرانیان هم با نامگذاری و تسلط به زبان آنها برای ان که در دستگاه حکومتی آنها جا باز کنند از چنین شگردهایی استفاده می کردند. و جد خود را به فردی عرب متصل می کردند.
فردی به نام ملکشاهی در کلیپی که برای دیکشنری ابادیس فرستاده بود ، نوشته بود؛ "طایفه سرخه یکی از طوایف عرب خوزستان و سمنان�است،
ملکشاهی ایلی بزرگ است
چه طور یک طایفه ادعا می کند، که جزو سوره میری ( سرخه ) است؟"
این هم یکی از اغلاط تاریخی است . زیرا اکثر طوایف ملکشاهی در درون گروهی سوره میری بودن خود را قبول دارند و البته خیلی از تیره ها و طوایف ملکشاهی نیز ریشه در سایر طوایف و ایلات غرب کشور دارند.
وی همچنین گویی معتقد است؛ "ایل ملکشاهی کرد ایلام،
ایل ملکشاهی کرمانج بجنورد
طایفه ملکشاهی لر لرستان
تیره ملکشاه وند ایل منجزی لر بختیاری�
همه از نسل بختیار جد ایل بزرگ لر بختیاری� است [ این هم دیدگاهی است و قابل احترام] وی طایفه بالاوند را جدا شده از طایفه بلیوند لر بختیاروند� به حساب می آورد .
همین سخنان به نوعی قرابت و رد پای لکها در بختیاری را به ما تفهیم می کند.
شخصی با نام مجازی گرزین وند هم در دیکشنری آبادیس نوشته اند؛
"طایفه دلفی یا دلفان"
یکی از طوایف اصیل عرب ساکن در ایران است، که درخوزستان�
. ایلام. بوشهر. لرستان هستند.
طایفه عرب سرخه نیز [بر گرفته]از
ابو محمد سرخی دلفانی است. هرچند فرشاد محمد زاده، سرخه میری پژوه دره شهری، "سرخه خوزستان را طبق شجره سرخه های خوزستان کنا دلفان پسر سرخه بوده است و ابو محمد سرخی را از ساکنان قلعه سهره فارس می دانند. "
ازطرفی ابودلف که جد دلفانهای استانهای ایلام و کرمانشاه و لرستان و بوشهر و خوزستان و همدان و فارس و بختیاری و قزوین و. . . می باشند، از فرماندهان مامون ومعتصم عباسی� بوده ، که در سال 226 قمری� از دنیا رفته است.
سوره مهر یا سرخه ای که از مریدان بابا بزرگ بوده، سوره مهری های سیمره و دلفان و الشتر معتقدند، ایشان نیز در قرن دوم و اوایل قرن سوم می زیسته است. و نگارنده سالها پیش در کیهان فرهنگی نوشته است قدمت جد سوره مهری ها به ۱۲۰۰ سال می رسد.
درطول تاریخ ، به ویژه در این چهار - پنج قرن اخیر ایلات لک به دلیل پراکندگی اجباری ( تبعید ) و گاه نیز برای دفاع از مرزهای کشور و امنیت مردم ، دچار پراکندگی شده اند. و سوره مهری ها نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند. درپائین کلیپی گویا به بان عربی طوایف فیلی را نوشته است که چند تا از آنها زیر مجموعه ی سرخه مهری است و برخی نیز از اقوام و هم پیمانان و اتحادیه سو ه مهری هستند. در پاسخ برخی منتقدان که سوره میری را منزوی و بدون پر وبال می خواهند، باید اذعان شود؛
اولا" لغت سوره مهری ، نام اصلی این ایل باستانی است، که در سطور بالا برادر سلسله ذکر شد، عربها ، سوره مهری یا سهره مهر ی راسوره میری گفتند ، یعنی سوره ی امیر و رئیس و صاحب امر . البته سوره مهر واقعا" به معنای فرد سرخ روی صاحب قدرت و فرمانده لشگر را هم می دهد و به شدت پیرو حضرت علی و اولاد طاهرینش ( ع ) بوده است.
ثانیا" سور میلی به خاطر مناطقی در گیلان غرب، و تلفظ آن کوه یا منطقه ای جغرافیایی سوره میل یا سورمیلی هم گفته اند . حضرات نهاوند نیز بر مبنای لهجه ی خاصشان معروف به لری ثلاث وناتوانی در در تلفظ سوره مهری یا سوره میری آنرا سورمیلی یا "سورملی" می گویند. در ضمن سوره مهری از ایلات شوهان و کولیوند و سلسله جدا نیست . واگر دلفانها را از نسل ابومحمد سرخی متوفی به سال ۲۲۶ هق سردار مآمون عباسی بدانیم و مامون مادرش ایرانی بوده و سردارانی چون ابومسلم خراسانی و ابومحمد می تواند رگه ای از حقیقت را بیان کند و سوره و سله را با حقیقت نزدیک کند . وماهم معتقدیم که سوره در قرن دوم و سوم و معاصر امام رضا ( ع ) و برادرش بابا بزگ ( سید ابراهیم ) بوده است.
خاستگاه سوره مهری بیشتر قلعه سوره مهر کوهدشت و تشکن و حوالی نور آباد بوده است و اعقابش دربین سلسله و دلفان و سیمره و رومشگان و غرب کشور و حتی تا دل عراق دامداری تبلیغ دین اسلام و درویشیگری مرتضا علی ( ع ) می کرده اند. شما چنانچه به مردم روستای نوروژوند زرین آباد مراجعه کنید ، و بپرسید اصالتا" کجا یی هستید، فوری می گویند ما جدمان از لرستان بود ه است. و یا در مصاحبه ای تلویزیونی و گزارشی که خبرنگار صداو سیمای استان ایلام درسال گذشته ( سال ۱۳۹۶ ) با فردی ملکشاهی در شیروان چرداول انجام داد ، آن فرد در مصاحبه ی خود گفت؛ "ما اصلمان از استان لرستان است. " یعنی خاستگاه اصلی خود را همین مناطق لک نشین سلسله و دلفان بوده است و شبیه روستای پایروند و روستای حسن گاوداری، که در استان ایلام ساکن هستند و یا خاندان گوهری در شیروان و چرداول کشاورزی دارند و برخی از آنها در مرکز استان سکونت دارند همگی جزو طایفه فرخشه و زیر مجموعه ی کولیوند می باشند.
برخی روایات شفاهی و سینه به سینه از سوره مهری ها نقل شده است، که جدشان سوره ( سرخه ) از اهل ثقه ، و پیرو اهل بیت ( ع ) بوده است. اما چرا بزرگان ایران و غرب کشور القاب عربی بر گزیده اند ؟
تاریخ به صراحت نقل می کند زور گویی اعراب به حدی رسیده بود که گذشته از خونریزی و تجاوز و به غلامی در آوردن و تحقیر تاریخی مردم امپراطوری ایران، و البته در آن زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس، بخاطر زور گویی اعراب و اشغال کشور القاب ما عربی بوده و چسباندن خود به اعراب را مدلی برای فرار از اهانت و تحقیر می دانسته اند. در حالی که ما ( ایرانیان اصیل ) در محافل درون گروهی اسامی محلی خود را هم داشته ایم و حفظ کردیم. شبیه شهره میر و ( سوره مهر ) و سله بجای سلیمان قهره بجای قهرمان و. . . لذا سوره مهری وجاهت و گستردگی و عظمتش با ایلات غرب کشور است وآنقدر خویشاوندی و در هم تنیدگی با ایلات مختلف دارد که تفکیک و تضعیف این ایل پراکنده ، یعنی سوره مهری باستانی را کوچک می کند. شما در درون زرگوشها ببینید تیره سهرابوند و مموس یا مبوس و مرتاوند و . . . باپیروند و . . . گرچه کردی می گویند ولی از ایل منقرص شده هستند.
حاج رستم رفعتی رئیس پشتکوه ایلام، ونماینده سابق مجلس شورای ملی در استان ایلام در زمان پهلوی، با سهرابوندهای رومشکان از یک تبارند و همه وابسته به یک حقیقت از ایل باستانی می باشند. اگر اقوام سوره مهری را قیچی کنیم چیزی باقی نمی ماند آبادی غلام آباد چمکلان، اکنون سیصد ساله با تاریخ روشن در بین مردم سلسله ، وخصوصا" ایل بزرگ کولیوند، در تمام مراسم شادی و شیون با آنها بوده است، و صدها خویشاوندی نیز باهم دارند. وحالا اگر آنها با کولیوندها ریشه ای فامیل نبودند، چرا کولیوندها حامی و دوستدار و خویشاوندی با آنها داشته اند پس این فامیلی چنان تنگاتنگ است که در بین جامعه ی سیمره و الشتر سوره میری را جزو کولیوند می دانند. همه ی این برادریها و وحدت مذهبی و دینی و نژادی و زبانی حکایت از خویشاوند نزدیک سلسله و دلفان و طوایف درون آنها دارد.

دربین این نوشته ی بالا که عشایر فیلی را به نمایش می گذارد، مالیمان و بیره ای وسوره مری و ملخطاوی وکاکاعلی و هیوری و مموس ( مبوس ) سرخه مهری و باپیروند وشرف و. . . همگی از زیر مجموعه های سرخه مهری باستانی هستند. هرچند در این نوشته، بقیه طوایف نیز همگی با هم فامیل و نقش پسر عمویی و خویشاوندی دور و نزدیک دارند. و البته خیلی از زیر مجموعه های ایل باستانی دارای اسامی جدید شده اند.

سوره مهری یا سوره میری ایلی در ابهام کامل است. نوشته های تاریخی کمترین ذکر را از ان کرده اند. سنگ قبرهای سیمره و تنگه دره شهر یکی از انها را که نگارنده با چشم خود دیده است سنگ قبر حسینعلی خان سرخه میری سرکرده ی طایفه در دوران زندیه و اوایل قاجار است وی جزو شاعران خواص و اهل حکمت و ادب بوده تولدش ۱۱۷۰ و مرگش سال ۱۲۳۵ قمری یعنی ۲۰۴ سال پیش ازدنیا رفته است نگارنده شنیده است که فردی در تپه گریرون سنگ قبری به نام کهزاد ابن شیرزاد سرخه میری دیده که بالای چهارصد سا بوده که ازدنیا رفته است . جناب راولینسون هم در کتابش سفرنامه از سرپل زهاب تد لرستان مام طایفه را سرخامری دکر کرده است . یعنی سال ۱۸۳۶ میلادی یعنی ۱۶۲ سال پیش و یک منبع هم احمد میرزایی دیده مربوط به سال ۱۲۵۵ یا سا ۱۲۵۶ قمری که سوره میری را تیره ای از کولیوند مقرر کرده است. .
...
[مشاهده متن کامل]

۱۳۹۷/۵/۲۲شمسی ( نگارش )

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
" مختصری درباره طایفه دراویش دلفان "
نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه :
درویش در لغت به معنای فرد فقیر و تهیدست است ولی در اصطلاح صوفیانه و عرفانی درویش به کسانی می گویند که با ریاضت و رعایت تقوا و شاگردی یک پیر طریقت ، دل از دنیا شسته اند و به زعم خود خداپرستی و اعمال صالح را در پیش گرفته اند و با نماز و روزه و ذکرهای خاصی عمدا به ریاضت و مسکینی خود را وفق می دهند و با پوشیدن یک سری لباس های خاص از جمله پشمینه پوشی ، ژنده پوشی و آرایش ها و پیرایش های خاص خود را در جامعه مطرح می کنند. البته دراویش لک بسیار صاف دل و پیرو اهل بیت ( ع ) و سادات با تقوای محل خودشان هستند، مردمی آرام و بی آزارند، و افرادی که تحت تعالیم مذهبی و داری سواد شده اند ، شبیه باباطاهر و احمد ابن مسعود ( شاه خوشین ) و کاکا ردا، و شهره میر ( سوره میر ) و علی دیه ( عالی ویه ) و حسن گایار و بهلیل و سایر پیران طریقت، مانن سادات نوشادی و آتش بیگی و. . . . همه در محیط اجتماعی خویش تآثیر گذار بوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

مردم سرزمین دلفان و مناطق همجوارش از جمله نهاوند ، کوهدشت ، الشتر ، سیمره و حواشی کرمانشاه و قسمت هایی از غرب عراق کنونی ( خانقین و . . ) با مسلک درویشی و به نوعی ترک دنیا ، علیه مهاجمان و قدرت های بیگانه اقدام به مبارزاتی منفی کرده اند .
طبق تحقیقات جدید ، دلفان ( نورآباد ) و کوه های مجاورش ، خصوصا کوه "سرکشتی " در روستای " تشکن " که مقبره ی سید ابراهیم ابن امام موسی کاظم ( ع ) معروف به " بابابزرگ " و یارش سید جلال الدین معروف به " کال نازار" در آن مدفون هستند ، گویی مرکز ثقل جهان هستی بعد از طوفان حضرت نوح نبی بوده است ؛ یعنی با توجه به اینکه بومیان منطقه بعد از حضرت آدم ، نوح را پدر بزرگ ( بابابزرگ ) آدمیان می دانند به همین خاطر " کوه سرکشتی " جایی بوده که کشتی حضرت نوح بعد از سیزده ماه بر روی آب ها در آنجا پهلو گرفته است و اندک اندک که زمین هویدا شده و آب ها کمتر شده اند بر طبق نظر کارشناسان حضرت نوح نبی و افرادی که با او بوده اند ؛ حضرت نوح بعد از مدت ها که زاد و ولد تداوم می یابد و خشکی های زمین کاملا آشکار می شوند منطقه "نوح آوند " یا نهاوند را ایجاد می کند . و به یک احتمال دیگر همجواری شهر دلفان یا نورآباد در کنار کوه " سرکشتی " و روستای " تشکن " نام این منطقه هم " نوح آباد " بوده ولی چون لک ها تلفظ نوح برایشان سخت بوده ، ویا آنها حضرت نوح را مقدس و نورانی، و دارای معجزه دانسته اند ؛ و یا برمبنای تفکر مهر پرستی و قداست نور لذا نام منطقه را نورآباد ( نوح آباد ) گفته اند و به یک احتمال دیگر منطقه نهاوند ، خاوه ، نورآباد و کوه " سرکشتی " حوزه استحفاظی مردمان اولیه اطراف حضرت نوح بوده اند ؛ بنابراین همه این مناطق به شکلی وجه تسمیه خود را از جریان اسکان یافتن حضرت نوح گرفته اند و با توجه به قدمت روستای " تشکن " و تپه های باستانی همجوار' به احتمالی قبر حضرت نوح نبی الله در همان منطقه دفن شده است و بعدها هم که سادات معظمی در آن جا دفن شده اند از آن جا که شجره آن ها به نوعی، سلسله مراتب به حضرت نوح نبی الله می رسند، لذا منطقه مقدس آنجا معروف "بابابزرگ" ؛ یعنی محل و مکانی که بابا بزرگ بشر بعد از حضرت آدم ( ع ) ، یعنی حضرت نوح نبی الله ( ع ) در آنجا ( محل اسکان کشتی اش در کوه سرکشتی ) دفن شده است.
به یک احتمال هم قوم پهلو یا پهله نامش برگرفته از همین پهلو گرفتن کشتی حضرت نوح بوده است. و بعدها نیز نام کوه "گودی"، ودر عربی " جودی" و نهایت گوتی ها از قوم پهلو منشعب می شود.
نگارنده برمبنای سفرهای مختلف به منطقه و مصاحبه ها و مطالعات میدانی، وبا توجه به محققینی که در این راستا ذهن ما را معطوف به چنین افکار و سخنانی کرده اند. و همچنین وجود مستشاران و باستان شناسانی که به منطقه آمده اند، خود گواهی بر اهمیت موضوع منطقه کوه " سرکشتی " و روستای" تشکن " ( روستای بابابزرگ ) ، و مطالعه ی صوفیان و عارفان و دراویش غرب کشور، می باشد . [1]
منطقه ی دلفان و سرزمین های اطرافش، برمبنای تعالیم مذهبی حضرت نوح نبی الله ( ع ) ، و اعقابش، و بعدها زردشت ، و جبلی بودن منطقه و محرومیتها و عدم دلبستگی به دنیا ، احتمالا" دراویش عجم در قالب مناطق کوه جودی با زبان عربی ، و گوتی که لکها سکونت داشته اند و شاید اول گروهی در اطراف تمدنی که حضرت نوح ( ع ) در مکانهای پر برکتی از لحاظ آب و خاک و کوه های زاگرس شبیه گرین یا گرون به لهجه ی نهاوندی، و سرکشتی و. . . نوح آوند ( نهاوند ) و نوح آباد ( نور آباد ) و خاوه باستانی همه پایگاهی برای اهل دیانت و ساده زیستان و پاکان روزگار بودند .
بعد از حمله عرب و شکست بزرگان کشور و مردم ما در نهاوند، این سرزمین در هنگام اسارت و آشنایی با مبلغان شیعه و قرابت فامیلی ای که باخاندان پیامبر ( ص ) پیش آمد، دراویش عجم و ترکیب دیانت و ریاضت کشیدنهای ساب
ق را باتفکر علوی و شیعی در هم آمیختند و مکتب یارسان و کاکه ای ایجاد کردند مبلغان و دراویش و صوفیانی چون بهلیل ( بهلول ) و شاه خوشین و امامزاده سید ابراهیم فرزند امام موسی الکاظم و کاکاردا، و باباطاهر عریان و. . . . بنیان درویش مسلکی سابقتر را با نگاه ویژه به شاه مردان حضرت علی ( ع ) احیا کردند. آنها با ژنده پوشی و بی توجهی به دنیا طلبی، و مسائلی از این قبیل؛ مبارزه ی منفی خود را با اعراب بنی امیه و بنی عباس و هواداران آنها را آغاز کردند . در این راه اعراب سبکسر ایرانیان را در قالب موالی تحقیر و تمسخر می کردند ، مردان باغیرتی چون بابک خرمدین و مازیار و افشین و یعقوب لیث صفاری و. . . رودر روی خلفای غصب کننده ی حق حضرت علی و اولاد طاهرینش ( ع ) ایستادند و در راه آزادی وطن از چنگال چنین مردم بدوی و نا آشنا با فرهنگ و منش پیامبر آخر الزمان ( ص ) قیام
کردند، و عاشقانه به شهادت رسیدند.
اکنون در مناطق لک و کرد و لر نشین ، غرب کشور، نقش دراویش با محوریت لکها مشهود است. طایفه درویش در دل سلسله و دلفان و بیرو ( بیران ) و باجول ( باجولوند ) و طوایف وابسته ی به آنها شکل جدی به خود گرفتند. و در این راستا در قیام مختار ، ایرانیان خصوصا" مردم غرب ایران آن روزگار که عراق را هم شامل می شد، با مختار همراه شدند، و تعداد زیادی از آنها در این قیام به خونخواهی حضرت امام حسین ( ع ) به درجه ی شهادت نایل آمدند.
فیلم قیام مختار ثقفی تاحدودی به نارضایتی و قیام ِ ضمنی مردم غربِ کشور ایران علیه خلفای جور به صورتی معنا دار پرداخته بود.
در سرزمین دلفان دراویش نورعالی و کاکاوند و ایتیوند و میربگ و بلورانی و بابابزرگی و. . . قابل ملاحظه است. برخی از این فرق صوفیه ، رهبرانی از سادات را در بین خود دارند. سادات ذوالنور و ابوالوفاء و مشعشعی و آتش بیگی و. . . و برخی دراویش لک از دراویش شاه ابراهیمی و حسن گایاری و سورمیر و ایتوند و مومه وند و داودرشید و کاکاردا و . . . . را برای نمونه می توان نام برد.
ایل ایوتین، که خود انشعابی از ایل پراکنده و منقرض شده ی سوره میری باستانی است، والان این کلان ایل باستانی هنوز گمنام و نا شناخته است، دارای طایفه ای به نام " درویش" است .
"طایفه درویشِ"ایل ایتیوند، مجموعا"از ببست و یک روستا تشکیل شده است، که در مناطق رودبار ، وزکور ، میشنان ، داودرشید ، چگنی ، فلک الدین و دلفان ( نور آباد ) و درود ساکن هستند .
نیاکان این طایفه در گذشته های دور در " سابان "و " سرکشتی " و درب گنبد بابابزرگ سکونت داشته اند، ودر اصطلاح دراویش بابا بزرگی سوره میری ها چرده ی بابا بزرگند ، و همین سکونتگاه اولیه ی این ایل و طایفه، در تشکن ، دلیلی بر سرخه میریهای مرید و درویش بابابزرگ هستند . البته بنا به قول معمرین طوایف وابسته به سوره مهری، معتقدند دراویش سوره مهری به دودسته تقسیم شده اند ، دسته ای باید کشاورزی و دامداری مشاعل متداول آن روزگار انجام دهند یعنی به عبارت محلی ارواوی ( اربابی ) نمایند و گروهی به مدح علی و آلش وتبلیعات شیعی، و جمع آوری اعانات، و هدایای مردم بپردازند ، نشانه ی این درویشی گُرز کَلِ بابا بزرگ بوده است که در خانه و درکشکول خویش نگهداری می کردند سایر طوایف و دلبستگان اهل بیت ( ع ) ، در زمانیکه دراویش به درب منازلشان برای اعانه و یا کمک مراجعه می کردند، آن گر کوچک سفید را به دست پیروان می دادند آنها آن را می بوسیدند ، و خیراتی به درویش می دادند.
نگارنده شنیده است این گرزها را دراویش پر از سکه می کردند و در امامزاده قرار می دادند و فقط به اندازه ی معیشت استفاده می کردند و گویا سوداگران گنج آن گرزها را دراوایل قرن بیستم میلادی، از امامزاده ها ی تشکن می برند.
ایل ایتیوند، و طایفه درویش، مثل سایر ایلات و طوایف به دلیل ایل و کوچهای اجباری و اختیاری و قحطی ها و ییلاق و قشلاقها در دلفان و طرهان و کرمانشاه و گیلانعرب و هلیلان و حواشی اسلام آباد غرب، و. . . پراکنده اند.
پر جمعیت ترین روستای "طایفه درویش"، روستای" داودرشید "است، که شامل چهارصد خانوار است و از سال 1347 دارای سپاهی دانش و مدرسه بوده و خدمات مرحوم " علی خان " کدخدای این منطقه زبانزد خاص و عام بوده است[2]
در منطقه رودبار، که در امتداد رودخانه سیمره و در مرز ایلام و لرستان واقع است، با توجه به آبرفتی بودن جلگه ها یش از مناطق مهم تولید گندم و انار به شمار می رود .
"طایفه درویش" از ایل ایتیوند، با داشتن مردانی همچون مرحومان " جعفر ، خانلر ، مومه، حسن و رضا در منطقه رودبار، در آن سالهای سخت، و جنگ و گریزها و قحطی ها مردمشان را از مرگ و مهلکه نجات دادند .
"داراب قاسمی" معروف به" داره قاسی" از فرماندهان سواره نظام جنگ بین نظر علیخان امیر اشرف طرهانی، و رضاشاه بوده، و در آن دوران ملوک الطوایفی، ایشان فردی شجاع و بزن بهادربوده است، و در آن نبرد سخت ، نقش
مهمی داشته است . [3]
مرحوم علی خان ایتیوند، برای باسوادکردن مردم آبادی، با آوردن " ملا حیدربگ " به عنوان ملایی مکتبی،
و بعدها با آوردن سپاه دانش، و تبدیل کردن منزل خود به مدرسه و ساختن مدرسه، و آوردن آب لوله کشی برای روستا و . . . انصافا" این مردِ باهمت و غیرت ، از هیچ خدمتی دریغ نکرده است .
مرحوم " سید جواد " نیز خدمات شایانی در این طایفه انجام داده اند . [4]
ایوتین از ایلات اصیل و پر جمعیت
است ، که در استانهای ایلام و لرستان و کرمانشاه و همدان پراکنده هستند. این ایل علوی صدها چهره ی شاخص و ارزشمند دارد ، که همه به صفات پسندیده آراسته هستند.
طوایف ایل ایوتوند ( اِیوَتین ) :
با توجه به اینکه پراکندگی جمعیت ایل ایوت وند به ترتیب جمعیت شهرنشین آن در شهرستان های کوهدشت ، نورآباد ، کرمانشاه، هرسین، کرج، شهریار، ورامین، تهران، کنگاور، صحنه، تویسرکان، بیستون، اسدآباد، نهاوند و خرم آباد، و. . . . می باشد، در فریدن اصفهان چندین روستا از ایل ایوت وند ساکن هستند که عده ای کثیری از آنها در شهر فریدن و بقیه در روستاهای آن شهرها ساکن هستند.
ایل ایوت وند ؛ بیش از ۲۷۰ آبادی ( روستای بزرگ و کوچک ) در چهار استان لرستان، کرمانشاه و همدان و ایلام. می باشند آنها دارای ۱۸ تیره ، که به ترتیب الفبا به شرح ذیل می باشند:
۱ - �آخیسَن� ( آخیسوند )
۲ - �آخه جان ( شامل اولاد چراغ خان ( سردار نادر شاه افشار ) و کلو )
۳ - الوار
۴ - �سمایلن ( اسماعیل وند )
۵ - �بیرکن ( بیرکوند )
۶ - باوو وه لیین ( باوالی ) یا باوالین
۷ - �تال ون ( تالوند ) خود دارای پنج تیره می باشد ( سلطان قلی، کدخدا، فیضی، علی صالح، تالون )
۸ - �تووی ین او وی ( تونابی ) یا [هوییَن]
۹ - �خالوند� ( در مناطق چم کریم، وروشت، گلستانه، بادام شیرین، گور موالی، پشت گر دلفان، در گرمسیر هرین کوهدشت، در کرمانشاه فهوار محال، دورد فرامان، مایدشت، سر فیروزآبادروستای سراب و سخر علیا و همچنین در اسدآباد روستایی کووانج )
۱۰ - دسنن یا دست نوند ( ده حسنوند ) خود دارای پنج تیره مِلال ( مولاها ) ، مه تقی ( محمد تقی ) ، هوز هییر ( حاجی حیدر ) ، خلیفه و هوز سهیل، که در منطقه آخه میران، سربایر، کله کله، دولیسکان، کن کت ( ییلاق ) و در گرمسیر وره زرد، �هرین خلیفه، روستای هوز خلیفه قرعلیوند کوهدشت و همچنین در کرمانشاه: سراب مایدشت، سرفیروزآباد، داردروش ( دار درفش ) ، جیران بلاغ و هرسین ساکن می باشند
۱۱ - �درگاون ( درگاه وند )
۱۲ - �دو رئش ( درویش )
۱۳ - �زَرینی ( معروف به سادات ذوالنور )
۱۴ - �کُرآ لانی� ( کُر ابدالانی یا شا ابدلانی ) ۱۵ - �سیرکن ( سیرکوند )
۱۶ - گُجن� ( گُجوند )
۱۷ - �ملک شئن ( ملک شاه وند )
۱۸ - �هی یا اوه ویی� ( هویابی ) [5]
اسناد تاریخی بسیاری وجود دارد. که شهر نهاوند را حضرت نوح ساخته است. در این نوشته به ذکر چند منبع اشاره می شود ؛
۱ - ابن فقیه همدانی در سال 290قمری ( 1200سال پیش ) در کتاب �البلدان� ( به زبان عربی و چاپ 1885 اروپا ) صفحه 237 نوشته است: �نهاوند از ساخته های نوح ( ع ) است و به آن نوح آوند گفته اند. �
۲ - یاقوت حموی متوفی 624 قمری در کتاب معجم البلدان صفحه 361آورده است: �نهاوند را به این دلیل نهاوند گفته اند که از ساخته های نوح ( ع ) است�
۳ - ابی الفداء متوفی 732 در کتاب تقویم البلدان چاپ پاریس صفحه 417 یادآور می شود: �نهاوند شهری از سرزمین کوهستان است که نوح آن را بنا کرده است. �
۴ - زکریا قزوینی در سال 674 قمری در کتاب آثار البلاء صفحه 545 می نویسد: �نهاوند از بناهای نوح نبی ( ع ) است. اصلش نوح آوند بوده است�
۵ - در کتاب مجمل التواریخ تالیف سال 530 قمری صفحه 186 می خوانیم:
�نوح پیغامبر شهر را بنا کرد به نام خویش �نوح آوند� و آن نهاوند است.
۶ - ابن اثیر در جلد سوم کتاب خود صفحه 335 می آورد:
�نهاوند شهری است از بلاد جبل گویند آن را نوح بنا کرده است�
۷ - در کتاب عجایب المخلوقات ( سال 555 ق ) که اروپایی ها آن را قبول دارند. در جلد 3 صفحه 275 آمده است: �نهاوند شهری قدیم است که آن را نوح بنا کرد. آن را نوح آوند گویند. �
۸ - خلف تبریزی در سال 1062 در کتاب برهان قاطع صفحه 1173 می نویسد: �نهاوند: نوح ( ع ) بانی آن شهر بوده و آن را نوح آوند می گفته اند یعنی
�نوح تخت� و �نوح مسند�. پایتخت نوح بوده و آوند به معنی تخت و مسند هم آمده است و به کثرت استعمال نهاوند شده است. �
می بینید که وجود قبر نوح و آرام گرفتن کشتی این پیامبر در ایران نه تنها حرفی امروزی نیست بلکه سخنی تاریخی است. [6]
بر اساس گزارشی که روزنامه همشهری در یکی از ضمائم خود، در اسفند ماه سال ۱۳۸۶ شمسی به چاپ رسانده بود، در آن ضمیمه اعلام کرده بود؛"کشتی حضرت نوح نبی در محلی نزدیک به نورآباد ( دلفان ) لرستان بر کوه نشته است.
در این تحقیق اشاره ای به آیات قرآن کریم شده که به قومی به نام جودی یا جودک اشاره شده و ارتباط این قوم با کشتی نوح تصریح شده است. جالب است بدانید که دقیقا قومی تحت همین عنوان از سالیان دور تا کنون در همان منطقه ساکن هستن
د .
در پایان این تحقیق به مزار یکی از بزرگان دروایش اهل حق ( یارستان - یارسان - کاکه ای ) اشاره می شود به نام بابابزرگ که نام و آثاراین شخص در سرانجام ( دفتر مذهبی گروه یارسان اهل حق ) آمده و از او به کرات در دفتر سرانجام یارسان نامبرده شده است و اشعار مذهبی نیز از وی در دست می باشد. شاید با بررسی های بیشتر در آموزه های دینی آیینی این قوم بزرگ غرب کشور بتوان فهمید چرا این قوم این مکان را که اسامی دیگری نیز دارد را برای خود مقدس می دانند. با توجه به اعتقاد مذهبی این گروه عرفانی شاید مسئله حلول در کالبد بشری در دفعات مکرر که به عناوینی چون تناسخ از آن نام برده شده علت این امر بوده و یا واقعا شخصی یا امامزاده ای به این نام در این مکان دفن شده باشد. در واقع و با عنایت ویژه به اهمیت موضوع جا دارد محققین این بخش را به دور از تعصبات رایج کنونی مورد کندوکاو قرار دهند وبا علم و استنادات افزونتری به اثبات این ادعای شگفت انگیز بروند. [ 7]
درحقیقت دو قبری که محققان و بومیان در کوه سرکشتی ملاحظه کرده بودند احتمال قبر حضرت نوح ( ع ) و یکی از اصحابش را بعد از مدتی که زندگی کرده اند، در همان مکان پهلو گرفتن کشتی ، دفن کرده اند به همین خاطر این مکان مقدس است.
مردم در طول سالهای متمادی ؛ کرامات زیادی از امامزاده بابا بزرگ ( ع ) و مرقدهای مطهری که در منطقه سرکشتی و تشکن وجود دارند را در تجربه ی تاریخی و مذهبی خویش دارند.
دراین منطقه یارسان و دراویش با اخلاصی پا به عرصه ی وجود گذاشته اند که شرح حال آنها در متون عرفانی اهل حق و یارسان و سینه ی پاک مردم لک زبان و اهالی غرب کشور دارد ، آنها با اهل خانواده در طول هزاران سال است که به این منطقه ی زیارتی و مقدس توجه ویژه دارند. امید است کاوشگران رازهای نهفته در دل این کوه و مرقدهای مطهرش را برای آیندگان بیشتر آشکار نمایند.
منابع و پی نوشته ها:
۱ - وبلاگ همدانیان؛ مقاله ی آیا مقبره ی بابا بزرگ ، همان مرقد مطهر نوح نبی است؟
۲و ۳ و ۴ - کانال هنر و مردان لکستان؛ اقتباس از نوشته ای در معرفی طایفه درویشِ ایل ایتیوند
۵ - ویکیپدیا؛ ایلات قوم لک در ایران - بررسی قوم دلفان ، ایل ایوتین ( اتیوند ) و تیره هایش
۶ - همان منبع شماره ا
۷ - ضمیمه روزنامه همشهری اسفندماه سال ۱۳۸۶ شمسی

با سلام خدمت دوستان واساتید علاقه مند به مبحث کلان ایل سوره میری، امروز میخوام از یکی دیگر از ایلات منشعب از سرخه میری بنام زند پرده بردارم، زندها طبق گفته اساتید نامشان از مکان گرفته اند که چندین نقطه
...
[مشاهده متن کامل]
می توان برایش رد یابی کرد، طبق منابع زند از دو طایفه بگله وهزاره تشکیل شده که می توان گفت بگله از بگه یا بگ میر نامی مشتق شده اسمش که در میان ایل دینارانی قسمت لک آن معتقدند بگ میر دربیش چهارصد سال پیش با چهار پسرش به بختیاری آمده ومحل اولیه اش را آبدانان ذکر می کنند ، همچنین طایفه هزاره این ایل زند می تواند مرتبط با مکان شهرک هزارانی آبدانان باشد ، البته اینها نظریاته بر پایه گمانه زنی اما در انتساب این ایل زند به سرخه میری کتاب شهریاران کرد در صحفه 265 ذکر شده که زندیه از سرخه میری هستند که قبلا تمام ملک هرسم ودیزگران ملک شخصی دو برادر ایناق وبداق از طایفه بگله بوده که در زمان شاه سلیمان دوم صفوی یعنی زمان والیگری اسماعیل خان والی به ملایر تبعید شده اند که ایناق پدر کریم خان بود ، همچنین ذکر شده ایل متلاشی شده سرخه میری با نام زندیه در شیراز وخانقین و. . . . پراکنده شدند که در خانقین کنار روستای سرخه میری زندها ساکن هستن واعراب به سوره میری سامرلی می گویند، علت اینکه ریزه وند در همراهی با کریم خان هزینه داد ومتحمل پراکندگی شد بخاطر هم نسبی زندها با سرخه میری بود وعلت اینکه 35هزار از پشتکوه با کریم خان همراه شد اتحادیه سرخه میری در پشتکوه بود وعلت اینکه قاجار ووالیان با سه ایل سوره میری ، ریزه وند، عالی بیگی ، جنگیدند وپراکنده اشون کردند همین انتساب کریم خان به این ایلات هم نسبش بود ، علت اینکه خان کلهر با کریم خان همراه شد بخاطر وجود بخش بزرگی از سوره میری ها وریزه وندها در میان ایل کلهر بود که بعد از شکست اتابکان از شاه عباس بمیان کلهر وبان سوری رفتند که ریزه وندها می گویند ما یکی از هفت بنه مال بان سوری بودیم و. . . . .

۲۲ - کدخدا عبود مقصودی
۲۳ - مرتصی لطفی
۲۴ - شنبه محمد زاده
۲۵ - عبدالحمید کرمی
۲۶ - کدخدا محمد ولی مقصودی
۲۷ - مرتصی عیدی ( دارای حافظه ی قوی
۲۸ - کدخدا شهربانو مادر کدخدا علی مقصودی )
با سلام واحترام . بعنی شهریور ماه در دسترس عموم قرار می گیرد. خیلی خوب است. البته اگرطوایفی که نا م برده سوره میری رو به شکل شجره درخت ترسیم می شد به نظرم خیلی با نظم وترتیب بود ودر اختیار عزیزان سوره
...
[مشاهده متن کامل]
میری قرار می گرفت. ایل برادر ریزه ون بتازگی کنگره شهدای دفاع مقدس ایل ریزه ون درمنطقه چرداول داشتن چه خوب از برادران سوره میری دعوت بعمل می آمد.

سلام برادر کرمی انشاءالله قسمت بشود شهریور نگارش اولیه اش تمام می شود سپس مراحل بعدی اش، طی می گردد
محققین محترم خسته نباشید. آیا کتاب تاریخ ایل سوره میری چاپ شد ویا تاچه حدودی پیشرفت داشته. . کاش عزیزان محقق یک ترسیم درست وبه شکل درخت ازطوایفی که سوره میری هستند تصویر می کشیدند فکر کنم که که در نظم وترتیب ایل بسیار مفید باشد.
۱۵ - حاج حسینعلی سوره میری نژاد
۱۶ - کدخدا ملک صفر بیگی
۱۷ - جناب قیطاسی
۱۸ - جناب بهادری
۱۹ - میر طهماسب صفرلکی
۲۰ - میر عباس صفر لکی
۲۱ - توشمال قاسم محمود زاده
برخی از
مفاخر سوره میری ( سرخه میری ) درسیصد سال اخیر:
سوره میری مفاخر بسیاری دارد ولی ما با توجه به شناخت ناقص و تحقیقات بسته ، در جغرافیای استانهای ایلام و لرستان و کرمانشاه و نهاوند را به شرح زیر فهرست می گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - بیچونعلی سوره میری
۲ - کهزاد سوره میری
۳ - شیرزاد سوره میری
۴ - پیرولی ( پیر واله ) سوره میری
۵ - کلبعلی خان سوره میری ( معروف به کلاه پهن )
۶ - نوروزعلی سوره میری
۷ - صفر علی خان سوره میری
۸ - حسینعلی خان سوره میری ( متولد۱۱۷۰ قمری و متوفای ۱۲۳۵ه ق )
۹ - عوضعلی سوره میری
۱۰ - کدخدا حاج مقصودعلی سوره میری
۱۱ - کدخدا زیتی ( زیدعلی ) سوره میری
۱۲ - گجر ( کوچکعلی ) سوره میری
۱۳ - کدخدا کران زیدی
۱۴ - کدخدا مراد مقصودی
( ادامه دارد )

Ahmad Lotfi:
حضرت علی ( ع ) را مولای متقیان گویند . وی شخصیتی ربانی است که اسد الله غالبش گویند با هیچ کجرو و نابهنجار مذهبی سر سازش ندارد و مصداق اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بوده است به مستضعفان و مستمندان کمک کرده است ولی با افراد متکبر و خائن و ظالم و نابکار سر سازش و شفاعت نداشته و ندارد . خوب است همکاران فرهنگی که دارای شناخت مذهبی هستند یکسال تحقیق نمایند ببینیم آیا آن حضرت نجات فرد و شفاعت فرد ستمگری را داشته است؟ وی فقط افرادی که زمینه ی تقوا و توبه داشته اند را یاری کرده است به همین خاطر مولای اشخاص متقی است و افرادی که با مرام وی نا آشنا هستند و یا ضد شیرحق عمل می کنند و عناد می ورزند تیغ ذوالفقارش برای رضای حق بر آنها وارد شده است . در هرصورت ، هیچکس جز خدا مقام علی و پیغمبر را نمی شناسد. امید است همه ی ما شیعیان را مورد لطف و محبت خویش قرار دهد. وبا شفاعتش قلم عفو بر اعمال نا زیبای ما بکشد . انشاء الله
...
[مشاهده متن کامل]

سالروز شهادتش را به دوستان تسلیت و تبریک عرض می کنم.

محبوبه میری ٠١:١٩ - ١٣٩٧/٠١/١٨
من در شهرستان شهربابک استان کرمان هستم میخواستم بدونم ایا اجداد ما از نسل سوره میری هستند چطوری میشه این موضوع را فهمید
پاسخ :خانم میری، ابتدا خودتان از کی ساکن شهر بابک شدید؟ دوم بزرگانتان اصالت شما را کجایی می دانند ؟ سوماین که شهرت میری را از نام نیای جدید گرفتید یا از نام طایفه گرفته اند، در غرب کشور و حتی در سنندج وشمال غربی فامیلی مهری به سوره مهری و بر مبنای علبه ی عرب سوره میری هستند بنابراین اگر پاسخ سوالات را بفرمایی و عکس پدر و برادران یا عموها را بفرستی از روی قیافه هم می توان تشخیص داد . از اینکه ما سوره میری هاهمه جای کشور در طول قرنها حصور داشته ایم به احتمال زیاد شما سوره میری باشید چون خانواده های اصیل بدنبال هویت خویش هستند . لطفا" شجره ات را بفرست تا بر روی ان فکر و بررسی شود.
...
[مشاهده متن کامل]

ساری میران یا سارمرانهای میان کرمانج بهمراه کوچ کرمانج به خراسان از کوهدشت رفته اند، بطوریکه ساری میری
روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کوهدشت در استان لرستان ایران است.
این روستا در دهستان کوه دشت جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۱۸ نفر ( ۸۳خانوار ) بوده است. لذا شکی نیست که ساری میران ها از کوهدشت به خراسان رفته اند وهنوز مردم محل به این واژه سوری میری می گویند
...
[مشاهده متن کامل]

سلام بر تاریخ هویت سیاست
ساسانیان چهارصد سال حکومت کردن دارای ابنا زیادی شدند1400سال اسلام هم بهش اضاف کنیم میشود 1800سال بنظرت ابنای این ایل هزاروهشتصد ساله کجاها باد باشند؟ طبق منابع جدید در دست چاپ وطبق شجره نامه های رو نشده تمام لکها ولرها بجز کردهای میانشان همچون زنگنه و آستروگاتی ها وگتفن یا گتوندها وایل کوتی و. . . . همه ساسانی هستند من جمله شوری ها که منتسب به شبانکاره وساسانی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه سوره میری ها چیه ؟
سوره میری ریشه اونا ساسانی ، عرب و ترک و کرد نیست .
زبان اصلی اونا در ابتدا لکی بوده و منطقه اولیه اونا هم در مناطقی بوده که همواره زبانشون لکی بوده .
حتی تا اینجا که بررسی میشه ، معلومه ربطی به ساسانی ندارن. .
...
[مشاهده متن کامل]

اما. . . .
نکته ای که یکی پیام گذاشته بود مبنی بر اینکه . . . .
چرا می گویند سلسله و دلفان برادرند؟
آنطور که معمرین فرموده اند در سالهای قبل وشاید حداقل ۱۲۰۰ سال پیش سله و سوره برادر بوده اند تمام دلفانها سوره یا سوره میری هستند .
خوب اگه معمرینتون هم میگن سلسله و سوره میری ها برادر بوده اند ، یعنی از یک قوم و باید گفت لک .
لک ها ریشه شون به کاسیت و . . . . میرسه و نه ساسانیان .
و سوره میری از قوم لک و لک ها با لرها و بختیاری ها برادر بوده اند . یعنی سه قوم جدا و برادر . و عموما در منطقه زاگرس و اطراف اون بوده اند .
سیاه منصور و بالاوند هم کلهر هستند .
کلهر خلاصه نام کی لهر هست و آثار زیادی هم با نام کلهر از گذشته مخصوصا هخامنشی ( بلندترین پل ایران کلهر ) در لرستان هست .
و کلهرها هم لر هستند . اینکه لک ها رو از قوم دیگری میدانند اشتباه تاریخی هست و به نوعی لک ها در بین لرها پراکنده شده بودند .
_ کردسازی و کشور گشایی باعث تبلیغ روی هویت لک ها شده و اونا رو کرد میدونند . در صورتی که ژنتیک لرها و لک ها قرابتی با کردها نداره . کردها نهایتا به بلوچ و عرب ، آذری ژن نزدیک دارند .

برادر کرمی؛ بنده با شما موافقم . بنده چند بار به میمه برای همین کار رفتم ، صاحب پمپ بنزین آنجا از بزرگان سوره میری است کاکعلی دارد یکسری جوقلی هم دارد فرد واردی می خواهیم تا سوره میری های اصلی را بشناسد .
جناب آقای احمد جشنی که نام هومان یا احمد جشنی را در حاکمیت منطقه کُلم و بان پرور را به ذهن تاریخی مان می آورد در بُعد زبان وارد نمی شوم چون هر فردی به هر زبان یا گویشی تکلم می کند همان برایش مقدس و معتبر
...
[مشاهده متن کامل]
است . درباره ی زبان لکی مقاله ی لکها و ادبیات عامیانهدر کزهان فرهنگی جنابعالی را ارجاع می دهم قدر مسلم سوره مهر یا سوره میر ا ز عرفای قرن سوم هجری بوده است و اگر حمل بر خودستایی سوره میر نپنداریم شهره میر پشتکوه همان سوره میر عارف است امامیر سوره یارسان اگر به قدمت سوره میر برسد احتمال ست همان باشد که فرمودی یارسان بدین علت شکل گرفت که اعراب مهاجم به کشور ما جفا و جنایت کردند بزرگان ما از جمله بلیل یا بهلول و سوره میر و سایرین به رهبری امامزاده بابا بزرگ یا سید ابراهیم ابن امام موسی الکاظم ع راه عرفان و ساده زیستی و شیعه گری را در مقابل اموی گری و عباسی گری بر گزیدند. بنابراین مقاله ی پی دیاف را مطالعه فرما در نشریه لور منتشر شده در آنجا عرص کردیم، سرخه های کوهمره یا سهمره از شهر باستانی سیمره در کنار کوه کبیر کوه به ان نقاط رفته اند همانطور که صیمره ای های بصره ونایب چهارم هم از این شهر به عراق تشریف برده اند. شماره بفرست تابیشتر تبادل نظر نمائیم انشاءالله

Ahmad Lotfi:
http://loor. ir/news/64 - feily/6465 - ایل - سوره - میری - سوره - مهری - یا - سرخه - مهری. html
مرکزیت وجایگاه ایل سوره میری در پشتکوه همان حواشی میمه ومنطقه میمه بوده واین ظرفیت خوبی است که انتظار می رود برادرانمان درمیمه برای انسجام ایل بیشتر کوشا باشند.
ایل بزرگ لر بختیاروند از قوم لر *کی لهراسب کیانی*از نسل جمشید کیانی
شجرنامه ایل بزرگ لر بختیاروند
خورشید خان
محمد خان
به کر خان*بکر خان *
سپهسالار بختیار*بدر*
بجن خان*بیژن. با جمال الدین *
...
[مشاهده متن کامل]

شیخ محمد خالی خان اول*عالی خان*
ملکشاه اول
محمد خورشید اول
ابوالحسن خان اول*محمد حسن خان*
سهراب خان
رستم خان بختیاروند پلنگ *کلاه چرمینه*
فرمانده جنگجویان لر بختیاروند در جنگ چالدران شهید شد
امیر شاه حسین خان فیلی بختیاروند ایلخان
پیلتن خان بختیاروند ایلخان *طهماسب. جهانگیر خان *
( در پی شکست شاه طهماسب صفوی از عثمانی و پناه آوردن او به کوههای لرستان
جنگجویان لر بختیاروند به فرماندهی
جهانگیر خان بختیاروند سپاه عثمانی را شکست دادند
شاه صفوی این پیروزی را یک معجزه نامید و سربازان لر بختیاروند را
پسران معجزه گر نامید *کران منجزی ::کر منجزی. کرمنجی&
و از آن موقع تا به امروز نام این گروه از ایل لر بختیاروند
ایل کران منجزی بهداروند *بهادروند*
است
نیمی از ایل کرمنجزی به شمال خراسان کوچ داده شد *ایل لر کرمانج*
و تعدادی از طوایف لر بختیاروند در
استان باختران*بختیاران*ساکن شدند
بعد ها نام این استان به کرمانجاهان*کرمانشاهان*تغییر کرد
چوپانان ایل لر بختیاروند از
تنپوشی به نام کول زین*کولدین. کردین*استفاده می کردند
طوایف شمالی ایل لر بختیاروند به واسطه
پوشیدن این تنپوش به ایل لر کرد شهرت یافتند
کردین*کول دین*::کسی که کردین بر تن دارد
ایل لر لک از نسل الک خان اول پسر بالی خان*بلیان*پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان پسر جهانگیر خان بختیاروند ایلخان *پیلتن. طهماسب
. طهموث )
طوایف ایل کر منجزی بهداروند
خلیلی بیگیوند پلنگ
ابوالحسنی
لیمونچی
ملکشاه وند لملمی ( ملکشاه دوم پسر
شاهمنصور خان ایلخان *شه میر. مصیر* )
شیخ عالی لملمی*شیخ عالی دوم*
مال احمدی
مال احمدی گرد گرد
احمد وند شیرازی
لو خرده*خورشید وند*
سینه پهن
سیاه منصور خلیلی
چهاربنیچه خلیلی
رستم مصیری ممسنی
جاوید ممسنی *خلیل الله*
خلیلی طهماسبی
جلیلی طهماسبی
کر کران منجی
میلاسی
شیاسی
آدینه وند
بویر حسنی منجی
چهار کرد دالو*کردالو* ( ایل دینارونی::سعید . اورک. شالو*شادلو* - گورویی*گورانی* )
قلی وند
حسین وند
طوایف ایل لر بختیاروند
حسنکی *استاکی. استاجی*
کلار حسنکی *کلهر. کی لهراسب *
زفر حسنکی*زعفرانلو. جعفر*
شاکی *شکاکی. شقاقی*
طایفه سهراب *سهراب پسر مهران پسر ابوالحسن بختیاروند دوم *
لرزانی
لرزنگنه
عالی جمالی *باجول ( با جمالدین ) پسر بلی خان *
چگنی جمالی
جلکانی*جلکی*بختیاروند
تردی
سالک*سرلک* ( سالک خان پسر بالی خان پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان )
کاله*کالی*
الادینی*علادینی *
گندایی خلیلی
دهناشی
بردبر
عالیساد
کوهکن
خالدی
آقایی
ساتهی
مهرانی
گشتیل*گشتاسب *
برام عالی
گمار
فرگنی
مالکی*ملکی*
عبدالهی
تاج الدین عبدالهی منجزی
یداللهی
هارونی
روا جهانگیری منجزی
آشتیانی وند خلیلی منجزی
******
ایل سورانی بازمانده قوم آشور
محل سکونت آشورستان*آسوران. سوران*
شمال عراق و کشور سوریه *آشوریه. آسوریه* و جنوب ترکیه

جناب لطفی عزیز، بنده نگفتم که سوره میری لر هستند عرض کردم که کرد هستند و جز هفت خاندان یارسان، البته لکها و لرها هم کرد هستند و کلا هر سه از یک نژاد هستند، جهت استحضار در استان فارس هم ایل بزرگی بنام سرخی هست که ساکنان قدیمی منطقه کوهستانی به اسم کوهمره سرخی ( کوه مره سرخی یا شاید کوه مره سور یا میره سور ) هستند که منابع مختلف از انها هم به اسم کردان فارس یعنی کردهای ساکن استان فارس یاد شده است. اینی که بنده عرض میکنم کوردن بدلیل اینه که ریشه لک رو هم کرد میدونم و اگه شما به نوشته ها و اشعار شاعران و عارفان لک مانند شاه خوشین مراجعه کنید به صورت کاملا صریح میگوید که:
...
[مشاهده متن کامل]

ئەسڵەمن ژە کورد ئەسڵەمن ژە کورد
بابم کوردەوەن ئەسڵەمن ژە کورد

باسلام وعرض ادب خدمت مهدی مهری عزیز در ایلام خانوارهایی مهری داریم که از روستای کلم در شهر بدره حدود30سال پیش رفته اند ایلام الان در بان برز ایلام ساکنند که سوره مهری هستند واین شهرت زیاد هست منم خودم
...
[مشاهده متن کامل]
شنیدم اما اگر ایل مهری باشد ومن در لر بزرگ شنیدم بازمانده مهرکی های فارس اند که استخری ذکرشان بمیان آورده

دوستان ما فامیلی مهری هستیم اصل ایل تبار ما مال کجاست آیا از خاندان مهران هستیم در سبزوار تالش ابهر سنندج و لرستان فامیلی مهری زیاد هست
ریشه یابی دوم
ایل دیناروند یا باب دینارانی بختیاری وپاپی ها به نظر می رسد از نسل دینار هستند که بزرگ مردم نهاوند وحومه بود که علیه اعراب جنگید سپس بعد از شکست نهاوند برای اینکه مردم بیشتری کشته نشود با اعراب بعنوان بزرگ مردم نهاوند صلح نامه بست واز آن به بعد به نهاوند ماه دینار می گفتند که ایل پاپی معتقد است از نسل پاپا دینار هستن به نظر بنده پاپا یا بابا از بزرگان تصوف بودن که ایل پاپی نام را از ایشان گرفته است، هم اکنون ایل دیناروند ودینارانی بختیاری از این انشعاب است
...
[مشاهده متن کامل]

چند ریشه یابی برای محققان
یکی از سرداران ساسانی بنام جاپان علیه اعراب در منابع اسمش، هست که با توجه به اینکه ایل جاف خود را از نسل خسروپرویز می دانند لذا چنین به نظر می رسد که جاپان از نوادگان خسروپرویز بوده که جاپ در عربی به جاف مبدل گشته وجاپان در پهلوی به جابان یا جاوان تبدیل شده است که طبق نقل مسعودی و. . . . جاوانیه از این انشعاب هستند وبه نظر بنده جاوانیه جوانکی وجانکی بختیاری از انشعاباتش می باشد، اما قبایل مافی وماسپی طبق منابع که قبایل هخامنشی را مارفیویی وماسپیویی که کوچ رو بوده اند همین ایلات مافی وماسپی می باشند که انشعابات بسیاری دارند که باید ریشه یابی شوند مثلا ایل پایروند منشعب از ایل کهن مافی هستش، اما ایل کهن بازرنگ که در فارس جزو رم بازنجان بوده هم اکنون انشعاباتش ایل بازرانی یا بارزانی وحسنلو وآل حسنویه و. می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ببینید به نظر بنده همین سوره میریهای استان می توانند درمرکز استان یک حسینیه داشته باشند وعزیزان سوره میری در رجوع به مرکز استان جهت کارهای اداری در محل اسکان حسینیه دیدار تازه کنند وکارهای فرهنگی خوب انجام
...
[مشاهده متن کامل]
دهند که این کار یک مشارکت همکانی می طلبد ومی توان با تکیه به این ظرفیت ایل را سر وسامان داد به عنوان مثال ایل ریزوند و عالی بیگی همیشه حس هم ایلی وخویشاوندی داشته اند که این یک ظرفیت خوبی است . فعلا موضوع اول مورد بحث است. از محققین عزیز قدر دانی می شود.

ایل سوره میری ایل بسیار بزرگی است. اینگونه حاشیه رفتن ها باعث اتلاف وقت وخستگی محقق می شود . لذاهمین که محقق ارجمند بتواند این ایل درایلام واستانهای هم جواررانظم وترتیب داده وسروسامان دهد کارمهمی انجام
...
[مشاهده متن کامل]
ودرخور تحسین است. این ایل یک ایل باستانی وکهن است وبایستی به امید خدا جان وحیات تازه ای گیرد. محقق عزیز به سعی کنند یک نظم وترتیبی به ایل دهند .

برادر کرمی سخن شا درست است ان ایل باستانی بد جوری پراکنده و متفرق شده است، لذا برای محققین ایرانی سوره میری های ایلا م و لرستان وکرمانشاه و همدن را فقط بررسیکنند کفایت می کند ، و اگر فردی خارج از ایران
...
[مشاهده متن کامل]
دوست دارد تحقیق کند عراق ( شهرهای بغداد و مدائن و خانقین ) و ترکیه ( شهرهای وان و حواشی استانبو ل و هتل بین المللی سورمیلی . ) را می توانند به عنوان میدان تحقیق بررسی کنند.

میری؛ رامعانی بسیاری است که در درقالب سه امر کلی قابل تبیین است:
۱ - میری به معنی سروری، رئیسی و امیری است ، پسوند میری در لغت سوره ( سوره میری ) یعنی امیر و رئیسی که سرخگون و سرخ چهره است. مثل سید مِل سوره که سیدی بود در دهه ی چهل شمسی در بین روستاها ی سیمره ( دره شهر ) به صورت دوره گرد و شاید هم نذر جدی هم می گرفت و کتابچه می فروخت. به عبارت دیگر ؛ از دهه ی چهل شمسی، که بچه ها تازه با سواد جدید آشنا شده بودند ، کتابهای کوچک جیبی به خانواده ی آنها می فروخت. این سید گردن و صورتش قرمز بود، به همین خاطر که گردنش براثر شفافیت قرمز بود ، افراد عامی به ایشان می گفتند سید مِل ( گردن ) سرخه ( سوره ) یعنی سید گردن قرمز، در آن زمان بچه ها با شور و شوق به بچه ها و خانواده هایشان اعلام می کردند" سید مِل سوره" ( سید گردن قرمز ) آمد.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - میری به معنای مرگ و میر می باشد ، و برای انسانها و اقسام حیوانات به کار می رود. مانند چاروا میری؛ یعنی اسبها و قاطرها که بر اثر نوعی بیماری می مردند.
گا میر ( گاومیر ) یعنی گاو مردن ، سال گامیر یعنی سالی که گاوها مردند .
ضرب المثل می گوید ؛ هرسالی گامیر نیست
۳ - میری در اصطلاح فارسی یعنی می روم و رفتن است در لری هم میرِی یعنی می روی
۴ - نام فامیلی ( نام خانوادگی ) هم هست مانند شهید صالح میری از شهدای شهرستان بدره
۵ - میری نام طایفه هم هست.

ایل یعنی طایوفه
سوره یعنی دیوار بلند یا حصار
میری یعنی برو خدا دانگوه خیدا نگوه دور
ایلات و طوایفی که سادگی و اصالت خود را حفظ کرده اند، بهتر به جوامع ابتدایی شباهت دارند، آنها در آداب و رسوم رگه هایی از باورهای قدیمی یا ادیان ابتدایی را به ما تفهیم می کند ، بطور مثال افراد روستایی و
...
[مشاهده متن کامل]
چادر نشین رسم داشته اند ، که برای آن که از مارها ی نزدیک محل زندگیشان گزند نبینند، گندم دانه را درست می کردند و آن را نذر شاه ماران می کردند گندم و مخلفاتی که در آن بود وقتی پخته می شد ، آن نوع خوراکی نذری را در بین همسایگان حداقل ۷ خانوار و حد اکثر چهل خانوار توزیع و پخش می کردند. در زمانهای قدیم ساکنان حواشی چغا زنبیل پیرو الهه ی شاه ماران بودند و دانایان معتقدند ، در زمان ضحاک مردم پیر ومار خدایان بودند.

درخصوص ایل سوره میری به نظرمن نیازی نیست که اینقدر واردجزئیات ریشه یابی پراکنده شودو باعث خستگی وتلف شدن وقت محقق میشود لذامحقق محترم بتواند به ایل سوره میری در استان های ایلام وهمجوار سروسامان ونظم بخشی دهد کفایت میکند واقعا خسته نباشید
فرشاد ما به چه کسی اجازه ندا دیم حرف بزند ایشان می گوید سوره میری ها کردند. ما در مقاله ای قبلا" نوشتیم بستگی به محل زندگیشان دارد و آنها اصالتا" زبانشان لک پشتکوهی بود ه، و صدها بار در مقاله ی لکها و
...
[مشاهده متن کامل]
ادبیت عامیانه و د ر نوشته های دیگر گفتیم کهلکو ل و کرداز یک ریشه اند . پیش کشیدن شخصیتهای پیشدادی وفلان از نسل کیست برای اهل تاریخ و علم قبول ندارند چون مهاجرت و تحرکجمعیتها حقیقت طوایف و نژادها را درهم تنیده است چه بسا اعرابی که الان روئسای لکند و لکی می گویند بنابراین در سخن تآءمل به خرج داد . برخی طوایف در سایه اند

استاد لطفی اجازه بدین مردم نظراتشون را بیان کنند . نظر مردم برای شخص من محترمه. چون اگه بگن سوره میری کرد است یا لر یا لک از حیث زبان کاملا درست است از حیث نژاد که ساسانی اند ومنابعی میگه ساسانیان کرد
...
[مشاهده متن کامل]
هستن وفارسها میگن فارس هستند . اما واقعیت این است که تمام اقوام فعلی ایران یا غلب ایشان طبق نظر مسعودی گیل ها . کردها. فارسها. بلوچها از قوم بلیان یا بالایان هستند . در شاهنامه بلیان پسر طهمورث اس ودر کتاب مسعودی فرزند منوچهر است. در منابع قرون اولیه از جمله همین شخص مسعودی لریه را از قبایل کرد معرفی می کند حالا بعضی میان میگن منظور از کرد کوچرو بودن است. اما واقعیت چیز دیگری است اینکه کرد لک ولر را ازخودش می داند ولر لک را از خودش یعنی پیوستگی نژادی مشترک حالا زبانها عوض شده در ایران طبیعیه چون ایلات کوچرو در طول زاگرس از فارس تا شام مهاجرت داشته اند وزبانهایشان عوض میشده . لذا کرد لک بلوچ ولر یک نژادن واز نسل بلیان ابن طهمورث هستند. تفرقه در میان اقوام عقلا وشرعا حرام است وقتی که می توان وحدت ایجاد کرد

جناب جشنی ، سوره میری ها لک هستند و سبک لکی انها مثل پشتکوه بوده است . سالها پیش در دانشجویی د ر ایلام داشتم و بچه ی زرین آباد بود گفت آقا ما پیش خود، خودمان را کرد می شناسیم ، ولی کردهای کرمانشاه و ایلام
...
[مشاهده متن کامل]
ما را لک میدانند سوره میری ها قبلا" لکی پشتکوهی و الان بیشتر لکی می گویند شما لر را از کجا شنیدی که سوره میری ها لرند

ساری میران ها یا سارمانلو های کرمانج :
سارمانلو ها در ترکیه میباشند ، در فرهنگ جغرافیایی ایران استان خراسان آمده است : سارمیران دهی از میان باد اسفراین است
توحدی گفته : من معتقدم همین سارمیران تحریف شده سارمانلو باشد
...
[مشاهده متن کامل]

اینها از ایل میلان هستن
میلان به دو دسته بزرگ به نام میلان و خلکانی تقسیم میشوند
میلان پنج طایفه دارد به نام ( مَمَکانلو ) ، ( دودکانلو ) ، ( مَندُلکانلو ) ، ( شیخکانلو ) و ( سارمانلو ) . ، سارمیرهای خراسان اصالت ان از غرب وبهمراه شوری ها وچگنی هارفتند ونیمیشون بچرانلو
ونیم دیگه شون که در کلات نادری ان از غرب وشور رفتن، این ساری میران ها از سوره میران اند که هم اکنون در میان بیجرانلو های کرمانج هستند که ایل چگنی معتقده چندین ایل بزرگ کرمانج چگنی اند، لذا طبق منابع میتوانیم مختصری خوب در موردشان بنویسیم اما اگه اهل قلمشان در خراسان به ما ملحق بشوند میتوانیم معاصرشان را بهتر نشر بدهیم

خدمت شما عارضم که سوره میری به چندین شاخه زبانی تکلم میکنن ، یکی سرخه وسرخی که فارسی ، دومی سوره میری های داخل بختیاری که لری بختیاری سومی داخل لرستان که لری کوچک چهارمی سرخه میری های داخل لکستان که لکی
...
[مشاهده متن کامل]
وپنجمی سرخه میری های ایلام وپشتکوه که محکی وششمی سرخه میری های خانقین که کلهری وهفتمی سرخه میری های داخل بین النهرین که عربی وهشتمی ساکنان خراسان که کرمانجی ونهمی ساکنان ترکیه که ترکی ، لذا از حیث زبان ما به سوره میری پرداخت نکرده ایم بلکه از حیث نژاد ساسانی اند ، در مورد شال قرمز و. . . . درسته در لرستان تا صد وخوردی سال پیش پرچم قرمز داشتن وهنوز سرخه ها این پرچم فرمز را دارند، از ساکنان اصلی ایلام ولرستانن تا سرحدات عراق

به نظر بنده و طبق مطالعاتی که داشتم سوره میری یا میرسوری یکی از هفت طایفه اصلی یارسان هست که این طایفه کورد هستند و لر نیستند، معنای اسم سووره مێرا در کوردی هم به معنای شال قرمزها هست.
سلام برادر جشنی طایفه احمد جشنی جزو تقسیم جایرونده در حال حاضر دو روایت در موردش هست یک حسنوندن دوم جایروند، حال اگه معمرین شما معتقدند از نسل میر جشنی بولک هستن سوره میری هستین اگه معتقدند احمدشه واحمد
...
[مشاهده متن کامل]
جشنی دو برادرن وجزو جایروند پس ریشه را در ایل جایر باد دنبال کنین اما ایل جایر با طوایف باپیروند وممیوند اظهار برادری میکنند، طبق نظر معمرین سایه میر از سوره میری در میمه ساکن شده ومردم فعلی ایل میمه ای یا ممیوند بیشتر از نسل ایشانن، اما باپیروند در بختیاری برادر سوره میری های دورک هفت لنگه واین نشان برادری را در اینجا تقویت میکنه وجایررا به محلی جاوری میگن لذا جاوری همان جابری اس ویکی از پسران شهریار امیر ابن سوره امیر می باشد ، انشعابی در استان فارس هم دارین ، فک کنم طبق این ریشه یابی ها پی برده باشین که با سوره میری ارتباط دارین

با سلام طبق کتاب مجموعه آرا خیتال یکی از پسران شاهوردی خان آخرین اتابک بدرالدین بوده که پدر هومان می باشد . در حال حاضر ایل هومان یا مالیمان در بدره شامل سلیم بیگی ها وگره میرها وقیطولهای کاکی وباشی وطایفه
...
[مشاهده متن کامل]
بولک ملکشاهی وقیطولهای ملخطاوی نسل مرادویس ابن هومان وکلاه پهن ها وسوره میری های دره شهر جزو این نسب می باشند . شجره بنده تا شاهوردی خان چنین است فرشاد ابن حیدر ابن هاشم بگ ابن قمی عالی ابن پیرالی ابن حاجی مقصیالی ابن خلیل ابن حسینعلی ابن صفرعلی ابن حسین که حسین وحسن معروف به کلاه پهن برادر بودند ابن کلبعلی ابن ایوه شه ابن یوسف ابن هومان یا میر چژنی یا جشنی ابن بدرالدین ابن شاهوردی خان اتابک . لازم به ذکر است ما طبق تحقیقات میدانی واسنادی از ایل هومان اعتراف به سوره میری بودن این خاندان گرفتیم مثلا معمرین بولک ومالیمان بدره وقیطولهای چنارباشی وپاکل گراب وکلاه پهن ها نزد ما اعتراف به سوره میری بودن کرده اند وخاندان صفرعلی در سیمره هنوز روی قبورشان نام ایل را می نویسند. حال از تمامی اعضای این ایل هومان دعوت به همکاری به عمل میاد که در تکمیل شجره با شماره اینجانب تماس حاصل فرمایند09184214896 با تشکر محمدزاده

جناب لطفی سلام، شما در بخشی از مطالبتون اشاره میکنید که احمد جشنی از ایل سوره میری میباشند میشه بیشتر توضیح بدید و مستنداتتون رو بفرمائید؟
Ahmad Lotfi:
"سفری کوتاه به پشتکوه"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
در روز پنجشنبه ، به تاریخ سیزده اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ شمسی، و ۱۶ ماه شعبان سال ۱۴۳۹ هجری قمری ، بعد از خوردن ناهار و انجام یکسری فعالیتهای عرفی - اجتماعی در ساعت پنج و سی دقیقه بعد از ظهر به سمت امامزاده ناصرالدین محمد ( ع ) در غرب پهله زرین آباد، حرکت کردیم.
...
[مشاهده متن کامل]

در آن بعد ازظهر روز پنجشنبه، غرش رعد و برق آسمان و بارش شدید باران بهاری در جریان بود، البته در این ده روز اخیر، وجود بارانهای پیاپی، گیاهان و درختچه ها را حسابی شستشو داده بود.
درختان بلوط و سایر درختان کبیر کوه نشاطی تازه یافته بودند.
مزارع گندم و جو ، در زمینهای دیمی ، در مسیر روستاهای غربی شهرستان آبدانان یعنی روستای گندآب و انجیره و تختان و . . . . . همگی رمقی تازه به تن و ساقه ی نیم مرده ی آنها تزریق شده بود گویی ایام اواخر زمستان خود را دوباره به پیشکوه ( دره شهر و سیمره ) و پشتکوه ( آبدانان و میمه و زرین آباد ) نمایان کرده بود . در مسیر جاده ی بین راه ، سر سبزی و نشاط و مردم شادان و امیدوار به چشم می آمدند. گله دارها در اطراف جاده چادرهایشان دیده می شد و زن و بچه هایی هم در محوطه و کُرِنگ آن چادرها در حال فعالیت و مرتب کردن امور بودند ، تا صاحب گله یا چوپانشان گله ها را به آغل گوسفندان بیاورند.
ماشین پراید شیری رنگ که پسرم مهندس میثم لطفی هدایت فرمان آن را بدست داشت ، به علت بارندگی با سرعت مطمئنه در حرکت بود، و نگارنده و سایر سر نشینان ماشین از طبیعت بکر و مناظر مسحور کننده ی مسیر جاده
Ahmad Lotfi:
لذت می بردیم و از سر سبزی و طراوت محیط به وجد آمده بودیم.
دربین راه از امامزاده سید اکبر تختان و سید فلک الدین گوراب وسید حسنی ابن سید فخرالدین و امامزاده سید فخرالدین ابن موسی الکاظم عذر خواهی می کردیم، و زیارت آنها را به یاری خدا به زمان برگشت حواله می دادیم، چون در آن زمان هوا در حال گرگ و میش و کم کم داشت تاریک می شد، و ما عزم را جزم کرده بودیم که امشب به زیارت حضرت امامزاده ناصرالدین معروف به ناصر الدین جن گیر، برویم.
برطبق باور مردم و تجربه ی چندصدساله، آن امامزاده شفا بخش امراض روحی و روانی بوده، و هست.
بعد از سالها آرزو داشتم امشب در جوار این امامزاده زیارتی و دعایی و ذکری و نهایتا" یک شب را در ضلع غربی بارگاهش در چادری که با خود برده بودیم بخوابیم. همین که وارد محوطه ی پائینی امامزاده شدیم و به عبارت دیگر به مقصد رسیدیم ، حدود چهارصد ماشین از انواع و اقسام مدلها در حال رفتن و آمدن و تعداد زیادی هم ماشینهایشان را پارک کرده بودند و زن و مرد و کوچک بزرگ در حال زیارت و رفت و آمد به طرف ماشینها بودند.
برخی از زائران، و سایلی که همراه آورده بودند بر دوش می کشیدند ، وبرخی هم در سرویسهای بهداشتی درحال وضو گرفتن بودند.
انسان از این همه محبت مردم به این امامزاده در دل شب، تعجب می کرد. البته این امامزاده محوطه اش هم بربالای تپه در نزدیک روستای سادات ناصر الدینی، و حضور شوهانها ( ایل شوهان ) و طوایف مختلف شهرهای استان ایلام با اهل بیتشان در این شب جمعه و عبادت و راز و نیاز و مناجات آنها جلوه ی معنوی خاصی به این نقطه از استان ایلام داده بود.
مردم استان ایلام دوستدار اهل بیت عصمتند، و از شیعیان دو آتشه ی کشور بزرگ ایران هستند.
امامزاده سید ناصر الدین محمد ( ع ) و برادرش سید سرو الدین محمد ( ع ) یا سید صرف الدین محمد ( ع ) از نوادگان حضرت موسی الکاظم ( ع ) برای تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع ، به پشتکوه و منطقه شوهان کنونی در غرب بخش زرین آباد ، می آیند. فرد نانجیبی امامزاده ناصرالدین را شهید می کند و گویا برادر بزرگش را هم بعد از مدتی شهید می کنند. گویا جنازه ی سید صرف الدین را به عراق کنونی می برند. برادر زاده های سید ناصرالدین محمد ( ع ) در بین شوهان و سوره میری می مانند و با آنها خویشاوندی می نمایند و تولیت آن آستانه را به عهده می گیرند. و بر طبق شجره ای که در مرقد مطهر امامزاده ناصرالدین محمد ( ع ) نگارنده مطالعه نمود، سلسله نسب آن حضرت با ۱۷یا ۱۸ نسل به امام هفتم شیعیان جهان می رسد. و این نکته می رساند که در قرن هفتم قمری امامزاده وارد پشتکوه می شوند.
آنچه مسلم است ، فردی که امامزاده سید ناصرالدین محمد ( ع ) از نوادگان امام موسی الکاظم ( ع ) را شهید می کند اعقابش حال و روز درستی ندارند، ولی امامزاده روز به روز بر وجاهت و رونقش افزوده می شود. و مریدانش با تمام وجود او را دوست دارند، و زائرانش هم رو به فزونی است.
در این سفر معنوی ، با فردی از طایفه ی بلوچ از ایل شوهان آشنا شدم وی جد دور خود را سرباز شلی می دانست ، که از بلوچستان یا حواشی هندوستان و شرق ایران قدیم آمده است. و اعقابش تیره یا طایفه ی بلوچ را تشکیل داده است. ( الله اعلم )
درهمان شب بافردی از تیره ی سادات ایل شوهان به نام سید روح الله موسوی اشنا شدم وی جد خود را حمزه ی کبیر فرزند موسی الکاظم ( ع ) می دانست، که مرقد مطهرش در نزدیک آستان عبدالعظیم حسنی است. وی گفت ؛ ما فقط در خدمت امامزاده ناصرالدین محمد ( ع ) به عنوان متولی خدمت کرده ایم . وی گفت؛ شجره نامه اش با ۳۹ نسل به امام موسی الکاظم ( ع ) می رسد.
در محوطه ی امامزاده که گشت و گذار می کردم، با دو تا از فرهنگیان ارزشمند استان ایلام برخورد کردم. آنها مشغول بحثی اجتماعی بودند ، من هم با کمی مکث در کنار انها در بحث شرکت نمودم در ابتدای آشنایی خود را به همدیگر معرفی کردیم. یکی از آن فرهنگیان که سخنور و در حال سخن بود، نامش علی باژن بود، و قیافه ی محکم ش مانند معنای فامیلیش یعنی کَلِ کوهی ، ساده و راستین به چشم می آمد. وی اهل مهران بود ، واز تیره ی کلیوند ایل شوهان بودند، وقتی معنی کَلَی وند پرسش کرد م ی گفت ، کلیوند ، خلاصه ی کولیوند است. ما با زیدهای دره شهر و بدره، فامیل هستیم و حاتمی کیاها از فامیلهای درجه اول شان هستند . استادرمصان پیری را که از اقوام سببی اش بودند ، را نیز می شناخت. از فحوای کلام این معلم دریافتم که ایل شوهان اتحادیه ای است که ربط زیادی با ایل باستانی سوره میری دارند ، و اگر تیره هایی هم از چهار لنگ امده باشند ، همه به هم در شیعه گری و ساسانی بودن به هم وابسته است. سادات وابسته ی ناصرالدینی هم که در ملک شوهان و سوره میری قدیم هستند، باهم قرابت سیاسی و مذهبی دارند.
تیره ی صفر لکی و شرف و کاوری وبن ریزی و همه از نوادگان بهرام گورند، وبه ایل سوره میری وابسته اند. تیره ی بلوچ و سادات و کرهر و قیطول و کلیوند و فلک همه اتحادیه ی شوهان هستند. آنچه بنده از سخنان علی باژن فرهنگی شایسته متوجه شدم، برخی تیره های سوره میری در مهران نیز وجود دارد و ایلامی ها و مهرانی ها و ایل شوهان بعد سایر شهرها علاقه و وابستگی شدید ی به این امامزاده دارند و در آن شب جمعه، غوغایی از حضور گسترده ی زوار بود. خدا را باید شاکر بود که این امامزاده، و امثال جایگاه امن مردم مشتاق اهل بیت هستند . و با دعا و نیایش و درخواستهایشان از امامان و امامزاده ها به یک آرامش روحی و روانی و تبادل فرهنگی و آشنایی بیشتر مردم با همدیگر می شود. تاریخ ایلام در سینه ی خانواده ها و بزرگان تیره ها و طوایف ایلام می باشند، که ما از آن غفلت کرده ایم.
معلم فرهیخته ی دیگر خود را طاووسیان معرفی کرد، وی خود را جزو ایل پنج ستون می دانست و پنج روستای چالسرا و مهدی آباد و هفت چشمه و بانقلان و ده بالا راقدیمترین ساکنان شهرایلام می دانست. وی اصالتا" جزو ملکشاهی بود ، و ساکن چالسرا و با کلانتر بارانی مدیر کل سابق آموزش و پرورش استان ایلام بود و بنده گفتم شما درسته خواهر زاده ی وره میری های چالسرا هستید ولی تمام تیره های ملکشاهی جزو ایل باستانی سوره میری هستند. وی هم گفت از گردنه ی اسد آباد همدان به این طرف فامیل و همدین هستند . ایشان گفت؛ درطول تاریخ اول به لکها ستم کردند و انها را پراکنده کرده اند ، بعد لرها و سپس کردهای شیعه بوده است. استانهای کرمانشاه و همدان و لرستان و قسمتی از خوزستان و کردستان همه قرابت فامیلی بالنسبه نزدیک دارند. در ان شب از محضر ان دو معلم دانا فیض بردم.
صبح روز جمعه، بعد از خواندن نماز و زیارت مجدد مرقد مطهر حضرت ناصر الدین محمد ( ع ) متوجه شدم برخی از زوار که چادر نیآورده بودند ، زنان و دختران در بخش زیارتگاه زنان و مردان و پسران در قسمت زیارتگاه مردان شب را بیتوته و خوابیده بودند.
در هنگام زیارت با شخص خوش سخنی همکلام شدم ، که تجارب و مطالعات تاریخی خوبی داشت . ایشان پیرمردی نورانی و بزرگوار به نام حاج علیرصا هژبری از تیره یا طایفه ی صفرلکی بودند. تیره صفر لکی جزیی از اتحادیه ی شوهان، و وابسته به ایل باستانی و پراکنده ی سوره میری می باشند.
در مصاحبه ای که با حاج هژبری داشتم، وی اعلام کرد سوره میری ایل بسیار بزرگی بوده است که در ایران و عراق و ترکیه پراکندگی دارد. وی ارادت قلبی به اهل بیت عصمت دارند ، و در روز پنجشنبه و جمعه ، به زیارت امامزاده ناصر الدین محمد ( ع ) با خانواده آمده بودند. ایشان گفتند ، این امامزاده نوجوانی سیزده ساله بوده است و خودش از معمرین سادات ساکن حاشیه ی امامزاده ناصر جن گیر شنیده است که سادات متولی امامزاده، در قالب بابا بزرگه و بابا کوچکه از نسل سید سرو الدین هستند. ایشان ایل و اتحادیه شوهان را از ایل باستانی سوره میری جدا نمی داند . اتحادیه شوهان عبارت است از :
۱ - صفرلکی
۲ - کاوری
۳ - شرف
۴ - کلیوند
۵ - فلک
۶ - کَلهَر
۷ - بلوچ
۸ - قیطول
۹ - سادات سرو الدینی و . . . .
شجره نامه ی حاج علیرضا هژبری:
دوتا از فرزندان حاج علیرضا به نامهای مسعود و سعید میباشند . چنانچه شجره را از فرزندانش شروع کنیم ، شجره عبارت است از:
مسعود و سعید هردو فرزند حاج علیرضا فرزندرضا فرزند صیدعلی فرزند ملا رستم ( ملا روسم ) فرزند رمکه فرزندعلی کرم خاپه . . فرزند صفرلکی . . . فرزند کدخدا آئینه . . فرزند سوره میر . . . فرزند سنباد فرزند بهرام گور می باشند.
صفرلکی ها ی ایلام داری فامیلیهای ساده میری و سوره میری نژادو هژبری و کرمی و علی کرمی و ساغری و. . . می باشند.
داودعلی کلهر از نوادگان علی کرم خاپه است ، چون علی کرم خاپه مدتی قهر می کند دربین دلفانها یا کلهرها می رود، با دختری از کلهر ازدواج می کند ، و صاحب فرزند می شود. بچه ها دربین کلهر ها می مانند ، و برخی از آنها از جمله داودعلی به مدارج بالایی در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی و. . . می شوند . حاج علیرضا هژبر ی می فرمود، از نوادگان پدر جدش علی کرم خاپه که دربین کلهرها بوده، فردی آمده پی زده است که ما ازنسل صفرلکی های سوره میری هستیم. پس با این شواهد سخن سوره میری های چالسرا درست در می آید ، که داودعلی کلهر را اصالتا" سوره میری می دانستند.
ملا روسم ( ملارستم ) شاعر و همشیره ی خان بوده است. وی غزلی یا قصیده ای بازبان لکی در مدح زیبایی حمیده زن حسینقلی خان والی می سراید .
حمیده دختر لطفعلی بالاوند و بسیار زیبا بوده است.
حمیده دلفان از خان والا همسرش می خواهد ، شاعری بیاورد تا از جمال وی شعری بسراید . حسینقلی خان می فرستد، ملا روسم ( رستم ) را می آورند ملا رستم در سن پیری کور بوده، به همشیره اش حسینقلی خان می گوید ؛ حمیده را من قبلا" دیده ام ، همانطور زیبا مانده یا زیباتر شده است خان دستور می دهد سه صندلی بیاورند یکطرف خودش در وسط حمیده و در یکطرف هم ملا رستم می نشیند. خان می گوید سرو صورت و سربند و بازوی اورا دست بکشد و برایش شعری بسرا ید ، حمیده خانم می گوید شعرت هم باید لکی باشد . ملا رستم در حضور همشیره اش بانو حمیده را لمس می کند و برایش شعری می سراید که یک بیت از آن به شرح زیر است؛
دلفان دِتَکَه زلفیل تو ای شکل دو ماره
مستحفظ اَو خال و خط و گنج عُذاره
حاج علیرضا در زمانی که سوره میری ها بهر دلیلی دچار زوال و مهاجرت و پراکندگی شدید شده اند و از کبکه و دبدبه ی آنها در جنوب غربی ایران و شرق عراق کاسته می شود، این بیت شعر را که از گذشتگان به صورت سینه به سینه برجای ماند و گویی بد خواهان ایل را بهتر می شناخت. و در این باره زیاد سخن نگفت . و با این شعر بدبختی یک تبار بزرگ مانند سوره میری را به بیوفایی و غداری دنیا منتسب نمود.
اگر از سوره مهری نمانده نژاد
که دنیا بود آفتِ خانه زاد
ساعت ده و بیست دقیقه از حاجی هژبری خدا حافظی گرفتیم، وبر طبق عهدی که روز قبل کرده بودیم ابتدا به زیارت امامزاده سید ابراهیم ابن امام باقر و خواهرش بی بی زینب وفرزندش سید محمد رفتیم ، در انجا در قبرستان نزدیک امامزاده قبور عمده متعلق به نوروز وندها و قطب الدینها و سادات ابراهیمی بود . در گشت و گذاری کهدر قبرستان نمودم برای سادات دره شهری مدفون در قبرستان فاطمه دادم از جمله سید نور الدین حسینی و سید فتح الله حسینیو جمعی از وابستگانشان فاتحه قرائت کردیم. البته در ان قبرستان، قبوری از طوایف مارگیر و مفروند و زرگوش و جوقلی و باپیروند و. . . ملاحظه شد. مارگیرها گویا ازدزفول به منطقه پشتکوه آمده اند.
نوروز وندها و باپیروندها و قطب الدین ها از شعبات ایل باستانی سوره میری هستند.
سادات سید ابراهیمی از سادات بزرگواری هستند ، که در روستای بردی و در خوزستان و دره شهر و فرهاد آباد و دهلران سکونت دارند.
این سادات در هر کجا از دنیا بروند ، آنها را به درب گنبد امامزاده سید ابراهیم ( ع ) می آورند . از سال ۱۳۹۵ شمسی برخی از سادات سید ابراهیمی ساکن دره شهر و حومه را در گلزار شهدای قلعه گل دفن کرده اند.
بعداز زیارت امامزاده های گلزار سید ابراهیم ( ع ) به زیارت امامزاده سید فخر الدین ابن امام موسی الکاظم ( ع ) رفتیم. این امامزاده کرامات فراوان دارد از جمله دزدان را مجازات می نماید. و خادم امامزاده سید فخرالدین چند کرامت از آن را برایم نقل کرد. این امامزاده بدست گوران کرند گاو سوار شهید می شود. گویا از طایفه کچل بوده اند . ( الله اعلم بالصواب )
بعد از زیارت امامزاده فلک الدین ( ع ) از نوادگان امام موسی الکاظم ( ع ) که در تپه ای زیبا در جنوب روستای گوراب که همگی از طایفه ی پاپی هستند ، پاپی یعنی افرادی که پیرو و شیعه و پا بر پای بزرگان شیعه می گذارند.
بعد از زیارت سید فلک الدین ( ع ) به طرف منزل حرکت کردیم و در کوه میانه وار ناهار خوردیم و در ساعت پنج بعد از ظهر به منزلمان در شهرستان دره شهر رسیدیم.

سلام وعرض، ادب خدمت استادم لطفی وکسانی که این مجموعه را می خوانند، در مورد سرایی هنوز تحقیقات ادامه دارد ونظر قطعی نمتونم بدم تا زمان قطعیت اسناد، اما یه مطلب دیگه میخوام احرا کنم بخاطر اینکه در فضای مجازی
...
[مشاهده متن کامل]
دست بدست شده لذا حق مطلب را باد زکات داد وآن این است که استادم هادی اسفندیاری طبق منابعی اثبات کرده که هسته اصلی سرخه میری اتابکان بوده ان ومابقی ایل را لشگری سوره میری در خدمت اتابکشان می گفتند، کتاب استاد نهایتاتا پایان برج سوم انشاءالله چاپ خواهد شد، لذا اگه مطلبی در فضای مجازی شنیده اید یا در آتی بگوش می رسد زکات آنرا در این دیکشنری بر خودم وظیفه دانستم که به نقل از استاد اسفندیاری اتابکان سوره میری بوده اند، بنده هم منابعی براش در طول این مدت بدست آورده ام واتابکان جزو شهرویه سرخه میری بودند وبه قول استاد بالیوی اتابکان لر کوچک از نسل جهانگیر بوده اند که در تلفظ بختیاری جهانگیر را جونگر با تشدید روی خرف را خوانده می شود لذا جونگروی از ایل شهرویی سرخه میری بوده است

ردپای سهرانی ها در نهاوند می باشد و ردپای شهراروند همان شهریاروند ها یا شلاروندها هستند ، هرکدام از این ایلات زیر مجموعه های زیادی دارند و دسترسی به همه ی آنها ممکن نیست. سایر اقوامش هم ریزه وندها ، ملخطاوی و عالیبیگی و شوهانها را نیز باید گنجانید
اینجانب اسناد تاریخ سوره میری راندیدم ، ولی آنچه فرشاد محمد زاده، ازاستاد یونس بالیوی نقل کرد ه است، ایل باستانی سوره میری را شامل شهرارون ، سهرانی و سرایی، این سه هسته خاستگاه اولیه شان غرب کشور و در بین زاگرسهای لک نشین می باشند سرایی خود به هیجالی وخدر تقسم می شود و هیجالی جد بیرانها و باجولهابوده است و خدر هم پدر سلسال و از سلسال نیز حسنوندها و کلیوندها و قیاسوندها و یوسفوندها و ترکاشوندها می باَشند
...
[مشاهده متن کامل]

ایل سهرانی رد پا در نهاون

انشاءالله قسمت بشه شهریور ماه کتاب تاریخ سرخ یادگاران یزدگردسوم میبریمش برای چاپ ، لذا اشارتی کوتاه میکنیم به هسته اصلی ایل سرخه میری، به نقل از استاد یونس بالیوی پژوهشگر واژه های باستانی ومسلط به انساب
...
[مشاهده متن کامل]
ایلات ، سرخه میری ها از سه هسته یا ایل کهن شکل میگیره که هسته اصلی سرخه میری می باشند که عبارتند از ایل شهرویی یا شهراروند، ایل سرایی که به نوشتار اشتباها صحرایی هم می نویسند وایل سهرانی یا سارانیان سیستان ، طبق تحقیقات ما بیشتر سرخه میری های خانقین ایلام کرمانشاه لرستان وبختیاری از ایل کهن شهرویی سرخه میری می باشند ، سرایی ها الان بیشتر در بین النهرین هستند وعربی زبانن انشعابی در همدان وآذربایجان بنوشتار صحرایی دارند، وسهرانیان در بلوچستان ایران وپاکستان وهند وافغانستان هستند،

" من افسرده ام"
دلم، ذوق زندگی ندارد
پای همت و تلاشم پیاده است.
درگذر روزگار، وِردِ زبانم ای کاش، و ای دریغاست
ای ناجی؛ دستم را بگیر
که این دست ناتوان است،
و مردم او را به حساب نمی آورند
...
[مشاهده متن کامل]

بکُش بت درونم را
و اصلاح کن درون و برونم را
به نظم در آور رفتار ناموزونم را
و برمن بپوشان لباس تقوا را
وبنشان مرا بر مرکب نور
تا درخت خزان زده ی زندگیم جوانه زند
پیشنهاد

سوره میری ایلی بوده است ، که در سپیده دم شکل گیریش، در یک جغرافیا شکل گرفته است، این ایل که خود را وابسته به ساسانیان و بزرگان آن منتسب می داند، در ابتدا که نفوس کم بوده با توجه به اعتبار اجدادشان تیره
...
[مشاهده متن کامل]
ها و طوایفی را با محوریت سرخه مهری شکل داده اند . والبته خیلی از همراهان و اتحادیه ی آنها الزاما" از یک نیای مشترک نبوده اند، ولی تبار آنها در گذشته های دورتر با آنها قرابت فامیلی داشته اند. جغرافیای سکونتگاه آنها در ابتدا حواشی استخر فارس و شهرهای جنوبی در استانهای خوزستان و کهکیلویه بویر احمد و بعد هم شرق عراق و پشتکوه ایلام و مهران و زرین آباد ونقاط رومشکان و طرهان و بلوران و هلیلان و دلفان و کوهدشت و حواشی چگنی و الشتر و . . . در حال تردد ودامداری و به مقدرات کشور در آن زمانها پرداخته اند . البته این جغرافیا محوریت طوایفش با سوره مهری بوده است. هرچند بعضی وقتها دودمانهایی از ایل به قدرت رسیده اند و بعضی اوقات سایر اقوام یا دودمانهایی از خویشاوندان دورشان به قدرت رسیده اند اما سوره میری های اصلی ، همواره در بدنه ی قدرت بوده اند کما اینکه افراد این ایل در لرستان و ایلام و کرمانشاه و همدان و کرج و کرمانشاه در اداره ی ادارات و نهادها و امور نظامی و فرهنگی دارای نقش موءثر بوده و هستند. ولی چون همرنگ جامعه شده اند و بلکه به ظاهر در کسوت درویشی و کمتر برای کسب قدرت، از خود اشتیاق نشان داده اند. واین بی رغبتی به قدرت در اکثر آنها مشهود است. جغرافیای ایل سوره میری در گذشته های دور سیمره و الشتر و مسیر این دو ناحیه با اقوام سلسله و دلفان و بیران و باجول خود بوده اند . تا آنجا که یکی از مقر های اصلی آنها شهر باستانی سیمره بوده است وقراینی دردست است که خیلی از دانشمندان شیعه سمری بوده اندو به احتمالی نایب چهارم امام زمان ( عج ) احتمالا " از این ایل ساسانی تبار بوده است و یک مورخ ودانا در تاریخ برتی نگارنده گفت این چهار طاقی در تنوره سزخه یا سرخ آباد طاق مزار و شاید زیارتگاه یکی از بزرگان سرخه مهری بوده است بهر حال اینها را شنیدیم صحت و سقم آن را دقیق نمدانیم ، ( الله اعلم ) در حال حاضر سوره میری ها آنقدر تیره و طایفه پیدا کرده است ، که اکثرا" به نیاهای چهارصد سال یا کمتر خویش تکیه کرده اند و بجز افراد کمی اکثرا" با واژه سوره مهری یا سوره میری نا آشناهستند اینجا بوسیله ی این دیکشنری گروه هایی که در فارس و شیراز و خانقین و کلهر و شبانکاره و فساء و کرمان و سیستان وسرخه و . . . و ترکیه و. . سوره میری یا ساسانیان وجود دارند باید در نگارش این دائره المعارف کلان ایل سوره میری محققان ما را یار ی کنند.

اما سوره میری های که الان در لرستانن اینها در حدودسیصد سال پیش ییلاق قشلاق در سیمره ونورآباد والشتر می کردند وهمه با هم بودن به نقل از معمرین ما اختلافی بین توشمالان نورآباد پیش میاد وسوره میری ها منطقه
...
[مشاهده متن کامل]
را خالی می کنند وتوشمالان از این قضیه ناراحت میشن چه اینکه معتقد بودن که اینها برن ومنطقه خالی بشه امنیت کم میشه ، خلاصه هنگام کوچ قشلاقی اس که عده ای در الشتر وعده ای در مرزبین حسنوند وبیرانوند وعده ای در پران پرویز پلدختر وعده ای در خرم آباد وعده ای در سیمره بخاطر نسبتی که با اقوام های موجود در مناطق گفته شده داشتن ساکن میشن ، در واقع می توان گفت الان هر جای لرستان که طایفه ای با نام سوره میری وجود داره در سیصد وپنجاه سال پیش، یک پدر داشتن

در کتاب تاریخ بالاونداثر استاد اسفندیاری قضیه سوری گفته شده است ، حالا من خلاصه ای به نقل از خود اسفندیاری اینجا میگم اینکه در زمان انقراض اتابکان لر کوچک توسط شاه عباس ودر زمان اولین والی ها اسماعیل خان
...
[مشاهده متن کامل]
والی درگیری بین ایلات لک ولر ومحکی با اسماعیل خان میشه وبسیاری میرن تا سوریه وآنطرف تر در برگشت بهشون سوری گفتند، در واقع باد ایل سوری ریشه یابی بشه بینم چهارصد سال پیش جزو کدوم ایل بوده، در مورد امرایی باید گفت با میر غضنفری ها ومیر شاه قلی ها یکی اند واز اعقاب اتابکان اند

جناب زر سینهتشبیه شما برا سوری و امرایی کاملا" درسته ولی سوره میری از اعقاب ساسانیان هستند و با سوری ام ایی رومشکان فرق می کند. اگر نزد حاجی پاپی احمد فرزند مرحوم ملا کاوان تشریف ببری گویا از نظرعلیوندهاست احتمالا در باره ایل سوره میری و سوری امرایی نکاتی آموزنده یاد گرفت
ما اصالتمون به ایل سوره میری. یا همان سوری امرایی بر میگرده.
چیزی که من متوجه شدم و تا حدودی به واقعیت نزدیکه اینه.
لشکر سوریه که جزوی از روم شرقی بوده به ایران حمله میکنن و در منطقه رومشکان کنونی که به دلیل شکست روم در اونجا به رومشکان معروف میشه شکست میخورن و امرای سوری به دست مردن بومی اسیر میشن و بعد از مدتی که این امرا در بین مردم اون منطقه باقی میمونن به نوعی بومی اونجا میشن و از دختران لک کسانی رو به همسری میگیرن و همونجا تشکیل خانواده داده و ماندگار میشن و به مرور به جمعیت اونها افزوده میشه و چون زمین کافی برای گذران امور در اختیار اونها قرار نداره به مرور کوچ کرده و پراکنده میشن. نظر علی خان امرایی مهمترین شخص از این طایفهیا شاید بشه گفت ایل می باشد. سوری به معنای سوریه ای و امرایی یعنی امیران یا جمع امرا. امرای سوری یا سوری امرایی
...
[مشاهده متن کامل]

البته خیلی قاطع نمی توان گفت ولی با توجه به حصور شما در حواشی نقاطی که با ردپای سوره میری های سیمره دارد ، احتمال فرزند صفرعلی خان بودن زیاداست.
سلام . آقای لطفی و آقای محمدزاده خسته نباشید . چشم من باامیدخدا بعداز تکمیل کردن اسامی کلی را میفرستم . یه سوال که آیا عینعلی و زینعلی فرزندان صفرعلی برادر حسینعلی هستند آیا موثق است واگر این طور باشد یعنی از سیمره اومدن . به امید موفقیت .
عرب زاده ی بزرگوار؛ شما نفرمودی چند سال داری ولی از روی شجره ات حدس زدم، که شما از نسل چه بزگوارانی هستید . شما و اقوامی که از روستاهایتان در بین طوایف پشم و زید علی حسنوند و بیرانوند هستید در دوران اجدا دتان در کَلِگ سوره مهری در شرق کاکارضا بودید مشکلات حکومتی و اختلافی پیش می آید که شما و اجدادتان با سوره مهری های چم کلان سیمره برادر بوده اند و این اثبات می کند عینعلی و زیتعلی فرزندان صفرعلی و برادر حسینعلی سوره مهری بوده اند. شما بزرگواران برخی از اقوامتان قرار گذاشتند تا مطالب و عکسهایتان را بفرستید تا هر زمان که جناب محمد زاده کتاب چاپ کرد شما را ذکر کند و ماهم انشاء الله یک مقاله از وجود نازنین شما تهیه می کنیم و در فضای مجازی و برای خودتان عرضه می کنیم هنوز هیچ نکته ای نفرستادی بنده منتظرم . ضمنا" تصاویر و آنچه که فرمودی عنایت فرما
...
[مشاهده متن کامل]


شما نفرمودی چند سال داری ولی از روی شجره ات حدس زد که شما از نسل چه بزگوارانی هستید . شما و اقوامی که از روستاهایتان در بین طایفه پشم و ید علی حسنوند هستید در دوران اجدا دتان در کَلِگ سوره مهری در شرق
...
[مشاهده متن کامل]
کاکارضا بودید مشکلات حکومتی و اختلافی پیش می آید که شما اجدادتان با سوره مهری های چم کلان برادر بوده اند و این اثبات می کند عینعلی و زیتعلی فرزندان صفرعلی و برادر حسینعلی سوره مهری بوده اند. شما بزرگواران بخی از اقوامتان قار گذاشتند تا مطالب و عکسهایتان را بفرستید تا هر زمان که جناب محمد زاده کتاب چاپ کرد شما را ذکر کند و ماهم انشاء الله یک مقاله از وجود نازنین شما تهیه می کنیم و در فضای مجازی و برای خودتان عرضه می کنیم هنوز هیچ نکته ای نفرستادی بنده منتظرم .

به نظر میاد عینعلی وزینعلی پیرولی جد اعلی سوره میری های الشتر وکرمعلی جد اعلی سوره میری های شاهیوند ومنطقه حمیان یکیه وبرادرن، طبق نقل معمرین شاهیوند ، کرمعلی هفت برادر داشته، وطبق نقل معمرین الشتر پیرولی
...
[مشاهده متن کامل]
پسر ویا از نسل لک میر هست واز لشگری سوره میری، حال شما دنبال کنین تا ما ریشه یابی را بهتر دنبال کنیم، در نتیجه میشه گفت همه اینها برادرن واز لشگری

جناب عرب زاده با عرض سلام وادب . شما 240سال شجره دارین طبق نسلهایی که فرمودین ، حال بدنبال تیره اتون باشین اینکه کدام تیره از سوره میری ها هستین وابنا زینعلی در کجا هستن آیا اونها نمیدانن از کدام تیره
...
[مشاهده متن کامل]
هستن؟معمرین نمیگن زینعلی وعینعلی از کجا اومدن بین حسنوند وبیرانوند مستقر شده ان نمیگن با کدام طایفه یا تیره سوره میری پسر عمو هستن؟اینها سرنخند دنبال کن مارا خبر کن

جناب عرب زاده شماره همراهم
۰۹۱۸۳۴۳۸۹۸۱

سلام وقت شما بخیرجناب آقای لطفی از اینکه برای زنده نگه داشتن این طایفه زحمت میکشید متشکرم . حقیقت من نوشته ای که برای شما نوشتم نمیخواستم فعلا روی این سایت بیاد چون تکمیل نیست درواقع گلایه خیلی ها رابرای
...
[مشاهده متن کامل]
خودم آوردم میخواستم باشما ارتباط برقرارکنم موفق نشدم لطف ایندیا شماره تلفن یانشانی به من بدیدتاشمارا ملاقات کنم تااین ننوشته

سلام بر خانم میری به عرض برسانم که در استان کرمان در شهرهای سیرجان وبافت وجیرفت لر از لر بزرک وکوچک در زمان صفویه وکمی قبل تر رفته اند ودر این شهرها ساکن شده اند که در سیرجان لرهای سیرجانی وشولی نام دارند
...
[مشاهده متن کامل]
ودر بافت شامل طوایف لک. غلامرضایی. عبدالهی. بارانی. عباسی. قنبری. شفیعی. کمالی. خدادادی. شیخ حسینی. مشهدی حسینی می باشند ودر جیرفت دو طایفه لر با تیره های یوسف بیگی ورضا بیگی ومحمدبیگی ولطفعلی بیگی با طایفه سلیمانی با تیره های میر شکاری علیدادی محمدی سلیمانی وحسینی می باشند. طایفه میر در بلوچ هم داریم که در کتاب احیا العلوم در اوایل قرن یازدهم از ایشان یاد شده که به نظر می رسد همپیوند با میر کرمان باشندکه اینها در زمان صفویه تبعید شده اند وگویا از میر دورقی ها می باشند از نسل اتابکان البته باید شما بیشتر از میرهای کرمان بگین تا مطلب واضح گردد. میر شکارها از طایفه دلیر هستند که هم اکنون در میان ایل شاهسوند هستند وبه دلیر لر معروفند

در پاسخ جناب آقای صادق عرب زاده، شماچند سال داری و پدر و پدر بزرگت چند سال دارند ؟ شما از کجا مهاجرت کرده اید صادقانه بفرما ئید تاپاسخ دقیقتری به شما بدهم
سلام من خیلی تحقیق کردم لکها بطور حتم گوران هستند و زبانشان لکی یا همان گوران است می توانید تاریخ بدلیسی را بخوانید و لر نیستند و گورانها حاکمان حسنویه بوده اند و در نواحی شمالی لرستان بوده اند و حتی خرم
...
[مشاهده متن کامل]
آباد ملک آنها بوده چون طبق منابع شاهوردی خان لر آرزوی دست یافتن به خرم آباد را داشته است و طبق منابع پایتختشان دژمانرود در دزفول بوده شاید خرم آباد در زمان والی ها زیر مجموعه لرستان قرارگرفته معلوم نیست الله و اعلم در ضمن لکها یا گورانها تا الان فکر می کردم کرد باشند شاید نباشند چونکه گورانها از نواحی دریای خزر در هزاره های قبل آمده اند باز هم خدا می داند

من در شهرستان شهربابک استان کرمان هستم میخواستم بدونم ایا اجداد ما از نسل سوره میری هستند چطوری میشه این موضوع را فهمید
عرب زاده ازنسل مرحوم براربلوط ومحمدعلی که درقید حیات میباشد هستیم که این دو برادر میباشن . این نوشته تکمیل کننده نوشته قبلی بود که فرستادم . باتشکر فراوان . صادق عرب زاده
ازسوره میری های که درمرز حسنوند و بیرانوند هستند چیزی نگفتید که ا ز نوادگان چه کسی هستند من ( صادق ) ف ( امیدعلی ) ف ( براربلوط ) ف ( عربعلی ) ف ( شمس علی ) ف ( عبدالرحیم ) ف ( عبدالکریم ) ف ( عین علی
...
[مشاهده متن کامل]
) برادر ( زینعلی ) میباشم که بعد از آن را نمیدانم . که مانام فامیل خودرااز عربعلی گرفته بنام عرب زاده که عرب زاده ازنسل مرحوم براربلوط

Ahmad Lotfi:
" به یاد پدرم، مرتضی لطفی "
نگارنده : احمد لطفی
مشهدی مرتضی لطفی در سال ۱۳۰۳شمسی، در روستای سوره مهری چمکلان به دنیا آمد . نام مادرش قدم ( قدمخیر ) خدایاری دختر کدخدا خدایار ( گَزُوGazou ) چگنی ، و نام پدرش چراغعلی فرزند لطفعلی فرزند کدخدا حاج مقصودعلی سوره مهری بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

مرتضی لطفی؛ مردی رنجدیده بود، که سختی کشیدن، و یتیمی و یتیم نوازی، و مبارزه با حرف و حرکات نادرست را با تمام وجود حس کرده بود. ایشان کمتر از ۱۶ سال داشت، که پدرش را از دست داد ، و بامادری پیر و دو برادر و یک خواهر کوچکتر از خود ، روح مسئولیت پذیری و نقش پدری را پیش از موعد برای برادران و خواهرش ایفا می کرد . در آن ایام سخت که جنگ جهانی دوم واقع شده بود ، و سختی و فقر درکشور ایران حاکم شده بود، و منطقه ی سیمره در سالهای ۱۳۱۸ شمسی تا ۱۳۲۳ نیز آنطور که معمرین می گفتند، از وضعیت نابسامانی برخوردار بود. این نوجوان یتیم ، با سن کم، باید کشاورزی می کرد ، و برای سوخت تشگاه، و فصل سرما هیزم تهیه می نمود ، و ی برای اعضای خانواده می بایست لباس تهیه می کرد ، و گذشته از آن امرار معاش هم نیاز به در آمدی ولو اندک داشت. بنابراین غیرت و مردانگیش، او را مرد کار و تلاش و تجربه اندوزی کرده بود.
مرتضی لطفی بزرگتر که شد، کارگری در بندر خرمشهر و معامله گری را نیز از ده کوچک غلام آباد آغاز کرد . بعد در پلدختر مغازه داری نمود ، اما شرایط اجتماعی آن زمان اجازه نمی داد که به کلی به خرمشهر یا پلدختر برود. وی با ماندن در روستا و کشاورزی و دامداری برای برادرانش نیز زن گرفت. و در سال ۱۳۲۵ شمسی با خانم طلا دختر کربلایی کریم عبدالشه ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۵ پسر و دو دختر بود .
ایشان در دهه ی چهل شمسی با افکار نویی که داشت، منزل و حیاط آبرومندی در سطح روستای غلام آباد ایجاد کرد . بعد هم در شهرستان تازه تآسیس دره شهر ، که در سال ۱۳۴۵ به لحاظ سیاسی تبدیل به شهرستان شده بود ، زمین مسکونی خرید. سه تا از فرزندان خود را به آموزش و پرورش جدید سپرد ، درحق آنها پدری و مادری نمودند. بامغازه ی کوچکی که در شهر ایجاد کرد، فرزندانش را به جایی رسانید که برای ادامه تحصیل آنها را به خرمشهر بردند ، آنها دیپلم طبیعی ( تجربی ) را در آن شهرگرفتند، و بعداز چند سال محمد و احمد لطفی دبیر شدند، و علی اکبر لطفی نیز مهندس شد .
و ی در سال ۱۳۵۹ طعم مرگ زمینی را چشید و به دیار حق شتافت . عمر کمی نمود، ولی همان عمر کم با کیفیت بود ، زیرا به دیگران و اقوام کمک می کرد . سر رشته در بنایی و کشاورزی داشت ، و به مسائل روز و تغییرات اجتماعی و سیاسی زمانش آگاه و بصیرت داشت. وی در منزلش و حواشی روستا درخت غرس نمود. و اولین فردی که سرویس بهداشتی را در روستا ایجاد کرد تا زندگی ایلیاتی و فضای باز کوچروی به محیط روستایی و نوگرایی و رفتار مدنی کم کم ایجاد شود.
تصویر سمت چپ، کدخدا علی مقصودی سوره مهری از بزرگان سیمره،
مشهدی مرتضی لطفی، با پسرعمویش کدخدا علی مقصودی ( متوفی به سال ۱۳۴۷ ) همکاری می کرد . تا آنجا که کدخدا علی مقصودی، بر اثر درایت و رهبری ای که داشت، و کمک اقوامی مانند مرتضی لطفی، بهترین کدخدای سیمره شناخته شد. البته همه ی افراد آبادی سوره مهری در حد توانشان کدخدا علی را یاری می دادند. ولی نقش مرحوم مرتضی لطفی در برخی امور پر رنگتر بوده است، ازجمله؛ در تحویل گرفتن قباله ی زمینهای کشاورزی روستای غلام آباد، از ثبت اسناد شماره ۸ خرم اباد ، که با امضاء و اثر انگشت وی و کدخدا علی مقصودی بوده است. همچنین مرتصی لطفی ، در تقسیم اراضی روستا، باطناب و سررشته ای که داشت، زمینهای پدری خانوارهای روستای غلام آباد را به کمک کدخدا علی مقصودی، بطور عادلانه تقسیم کردند.
وی تا آنجایی که می توانست ، در سایر امور کدخدا را یاری می کرد. در تقسیم زمینها همه ی سی خانوار سوره مهری زمینهایشان را بطور تفکیکی تحویل گرفتند. آنطور که نگارنده، از کربلایی محمود محمد زاده شنیده است، ایشان گفت؛ به چشم خود دیدم که تمام زمینها را مرتضی لطفی با تدبیری که داشت ، زمینهای مرغوب و غیر مرغوب را عادلانه باهم جفت و جور می کرد.
ایشان مرد کار و زحمت بود و برای آبادانی و سربلندی روستا همکاری فراوان نمود، و نهایت در ۱۹ دی سال ۱۳۵۹ چهره در نقاب خاک کشید. و مردم بسیاری در تشییع جنازه اش شرکت کردند. روحش شاد و گرامی باد.
به تاریخ: ۱۳۹۷/۱/۱۵

سوره میری ، در گذشته افراد برجسته و تلاشگ فراوانی داشته است . در اکثر نقاط هر تیره ای در بدنه ی جامعه قرار گرفته است، نقش محور ی داشته، و رهبری اتحادیه یااقوام و آشنایان هم جریش را به عهده گرفته اند .
...
[مشاهده متن کامل]
سوره مهری های چمچمال روستایی به این نام تشکیل داده اند در آنجا طوایفی که در بدنه ی آبادی بودند ، کلهر و کلانتر بودند. محقق، در دهه ی هشتاد با مردم آن آبادی در چمچمال ملاقات داشتم و در آن آبادی ( روستا ) حداقل سه گروه سوره میری و کلانتر و کلهر و انگشت شماری از سایر طوایف با محوریت سوره میری وجود داشت . بزرگتر سوره میری ها دارای شهرت و نام خانوادگی مرادی بودند که خیلی از آنها به کرمانشاه مرکز استان ، مهاجرت کرده بودند . خیلی از طوایف حواش کاکارضا در مرز بین حسنوند و بیرانوند سوره مهری هستند و در آن منطقه تآثیر گدارند . و اکثرا" به خرم آباد مرکز استان مهاجرت کرده اند. دربین آنها افراد باسواد ، مدیر و لایق وجود دارد. آنها با بیرانوندهای زیدعلی روابط گرم و صمیمی دارند.

Ahmad Lotfi:
"معرفی خاندان نور محمد خان کولیوند"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
ایل کولیوند ، یکی از ایلات لک می باشد ، که در استانهای لرستان، ایلام ، کرمانشاه، مرکزی ، تهران، فارس و بختیاری و جنوب همدان ساکن و پراکنده هستند، تا آنجا که پراکندگی آنها در حواشی سمنان و برخی شهرها و روستاهای عراق قابل شناسایی می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

کولیوندهای لرستان در شهرستان الشتر و منطقه خاوه و کوهدشت وخرم آباد، و روستاهای ازنا و الیگودرز وبروجرد و پلدختر و رومشگان سکونت یافته اند.
کولیوندهای آبدانان از مناطق شمال غربی لرستان و جنوب شیروان و چرداول به آنجا آمده اند. انها در زمان والیگری غلامرضا خان وارد پشتکوه می شوند ، و در منطقه ی زرین آباد هم جوار با طوایف پیرانی و شهلاروند ( شهریار وند ) و جایروند ساکن می شوند. و هم جریش طایفه جایروند می شوند. [مرادی مقدم:۲۲۶:۱۳۸۵]
کولیوند در سال ۱۳۰۸ به روستاهای "چم کبود" و شهر آبدانان و "وچ کبود" و "ژیور " مهاجرت می کنند، و بعد از چند سال ییلاق و قشلاق در همان آبادیهاسکونت پیدا می کنند . البته این گروه و کوچ سیاسی به این خاطر بوده است که به جای ایلات و طوایف قبلی که برخی از آنها به ساوه وقم و خراسان تبعید شده اند، جایگزین می شوند . بطور مثال چم کبود آبدانان قبلا" جایگاه طایفه شاهیوند و زینیوند بوده ، وکدخدای آنها احمد بگ نیاز ی زینیوند بوده، که دولت مرکزی وی و طایفه اش را تبعید می کند، دلیل تبعید هم چون مادرش بیرانوند بوده، و دولت پهلوی عزم بر تبعید و قلع و قم بیرانوندها و طوایف همراه آنها می نماید . در هرصورت از سال۱۳۰۸ شمسی آن روستاها جایگاه کولیوندها می شود.
کولیوندهای آبدانان از طوایف کرمشاهی، فرخ شاهی و بماشاهی ( بمانشاهی ) هستند.
کولیوندهای سیمره که روزی روزگاری از شرق دهستان ارمو تا چشمه شیرین بدره متعلق به بزرگان کولیوند، و زیر مجموعه های آنها در شیخ مکان و چمکلان و چم ژاب و چم نمشت و تنگه ی دره شهر و تنگه ی سیکان بوده است. شاخص ترین خوانین کولیوند در سیمره مرشد خان و گل محمد خان و نورمحمد خان و صید محمد خان کولیوند و اعقاب آنها بوده است. البته در سیمره کلهرها ، کلانترها ، سوره میری ها و اولادها و فرخشه ها و کرمشه ها و عبدالشه ها و بماشه هاو جافرها و مسگرها و سور سورها و موسیوندها و. . . . همه تحت فرماندهی نورمحمد خان کولیوند زندگی مسالمت آمیزی داشته اند. از شرق قبرستان قنبر بگ تا امامزاده شاه احمد ( ع ) تحت فرماندهی خدایخان حسنوند بوده است.
معرفی مختصر ایل کولیوند:
ایل کولیوند که قبلا جمعیتش کمتر بود طایفه محسوب می شد، و جزو ایل سلسله محسوب می شدند در حدود صد سال پیش ایل سلسله شامل پنج طایفه عمده بوده اند :
۱_ طایفه حسنوند
۲_ طایفه کولیوند
۳_ طایفه یوسفوند
۴_طایفه قیاسوند
۵_طایفه ترکاشوند
این طوایف که شغل عمده ی آنها دامداری و کشاورزی بوده معمولا در نقاطی که از لحاظ دولتی جزو املاک خالصه بوده و در جاهایی که از قدیم الایام دارای حق نسق بوده اند و از طرف پادشاهان گذشته، افرادی را به نام خان و بگ و تشمال و کلانتر به عنوان پیشکار دولت انتخاب می کردند بر روی این زمین ها کار می کردند و حق حسابی را هم به نمایندگان دولت و والیان تقدیم می کردند در بین ایل کولیوند افرادی مثل کیقبادخان عبدالشه ، در منطقه بسطام از طرف نادرشاه افشار دارای زمین ها و امکاناتی در بسطام الشتر شد و مرشد خان کولیوند هم که از بزرگان اصلانشه بودند، به همراه اعقاب برادرش یوسف جان بر قسمت عمده ای از الشتر و خاوه و حواشی نورآباد به انضمام منطقه دره شهر در اختیار بزرگان کولیوند خصوصا مرشدخان و جانشینانش بوده است .
پراکندگی ایل کولیوند در خاوه و الشتر:
الف ) - طوایف ساکن خاوه، عبارتند از؛
1 - طایفه کرمعلی و تیره هایش از جمله اولادها و. . . . .
2 - طایفه فلک الدین ( فلکین ) و تیره هایش از جمله موسیوند و خسرو بیگی و. . . .
3 - طایفه ایرانشاه و تیره هایش
ب ) - طوایف ساکن بخش فیروز آباد، عبارتند از؛
۱ - طایفه فرخ شاه ( فرخ شه ) وتیره هایش [ خیرالله - شکر الله - بیرو - هابیل - طالب - کرکر]
ج ) - طایفه اصلانشاه وتیره هایش:
این طایفه که به طایفه ی خوانین مشهور است دارای تیره های زیر می باشد
۱ - تیره نورمحمد خانی
۲ - تیره اسداللهی
۳ - تیره فرج اللهی
۴ - تیره چنگیزی
لازم به ذکر است ، که به تیره فرج اللهی و صولت پور و چنگیزی روی هم ، تیره فرج می گویند.
ن ) - طایفه بماشه و تیره هایش
ل ) - طایفه عبدالشه و تیره هایش
ق ) - طایفه کرمشه، که بیشتر در سیمره و نقاط دیگری سکونت دارند ، چند خانوار از آنها به صورت پراکنده در روستای محمد علی آباد و سایر روستاهای الشتر به صورت پراکنده زندگی می کنند .
در الشتر جافرها و سوره میری ها در ده آقا زندگی می کنند . سوره میری ها ی ده آقا جزو طایفه لشگری سوره میری هستند .
رزم آرا گویا در کتاب جغرافیای نظامی اش ، منطقه سلسله رامکان حکمران
ی یکی ارسران ساسانی در دوره ساسانیان دانسته اند.
ودر متون تاریخی داریم که نماینده وحاکم ساسانی درلرستان ازخاندان فیروزان ساسانی بود ه است . وجه تسمیه ی بخش فیروزآباد کولیوند الشتر ، احتمالا"از تبارخاندان فیروزان ساسانی گرفته شده باشد. ( الله اعلم بالصواب )
کولیوندها؛ طایفه ای بزرگ و ایرانی اصیل می باشند . . [آنها] در بین طوایف لرستان دارای استعداد در تسلط برادبیات و دانش ذاتی، معروف و زبان زد بوده، و هستند. [انجوی شیرازی:۳۱۵:۱۳۶۹]
[در دوران گذشته] تا دوران حکومت محمد رضا پهلوی، مردم ایلات غرب کشور [از جمله کولیوندها و وابستگانشان] به صورت سیّار ، ییلاق و قشلاق زندگی می کردند و مسیر پشتکوه تا نهاوند را متناسب با وضعیت جوّی به صورت ایل و کوچ در حال ایاب و ذهاب بودند آنها بهار و تابستان را در مسیر چگنی و الشتر و خاوه و نهاوند، و پائیز و زمستان رادر مناطق دره شهر ( سیمره ) و پشتکوه و رومشگان و پلدختر و دشت عباس تا دهلران به دامداری و کشاورزی می پرداختند، ولی کشاور زی کردن کولیوندهابیشتر در سیمره و الشتر و خاوه و گاهی نیز در نهاوند به کشاورزی مبادرت می ورزیدند.
شجره نامه ی خوانین مرشد خانی کولیوند:
با توجه به این که مرشد خان فرزندنفس فرزند هوس فرزند قبس ( قفس ) فرزند ویسقلی ( ویسکُلی ) . . . فرزند اصلانشاه . . . . فرزندکُلیوند ( کولیوندیاقُلی وند ) . . . . از خوانین برجسته ، و باسواد و اهل ادب و وطن دوست ، و شاهنامه خوان، و عالیجاه و مشهور در پیشکوه و پشتکوه ( لرستان و ایلام ) بوده است . قدر مُسَّلَم ، مرشد خان دردوران نادرشاه افشار و کریم خان زند زندگی می کرده است.
💠کریمخان زند، و مرشد خان کولیوند:
کریمخان فرزند ایناق که خاندانش از اعضای ایل سلسله می باشند و همانطور که قدمت اسامی برخی از افراد و ایلات به قهرمانان و اشخاص و ایلات باستانی بر می گردند ، از جمله کولیوند و دریکوند و زند و سله سله و سلسال و سورن و مهران و سرخاب و . . . . . . . به دوران هخامنشی و ساسانی واشکانی برمی گردند، زندیه هم ازالقاب قدیمی است . مرشد خان سنش نسبت به کریمخان چنان بیشتر بوده است که در ملاقات این دو مرد بزرگ باهم، کریمخان زند پادشاه عادل لک زبان ایران ، مرشد خان را پدر خطاب می کند . وبه استقبالش می اید ، از طرفی نیز از این استاد خردمند می خواهد که به رسم قدیم و زمانی که کریم خان طفل بوده و از شاهنامه خوانی مرشد خان کولیوند لذت می برده است و روح وطن دوستی و مبارزه با بیگانگان خصوصا" مبارزه با فتنه ی افاعنه و ازبکها را در نوجوانان و جوانان آن زمان تقویت می کرده است. در اینجا نکته ای از مقدمه ی ترجمه ی کتاب کریم خان زند به قلم جان"ر" پری توسط شادروان علی محمد ساکی با ویرایش نگارنده، آورده می شود.
کریم خان زنددر سال ۱۰۸۳ خورشیدی در�روستای پری، ملایر به دنیا آمد، ، ودر سال ۱۱۵۷ خورشیدی ( شمسی ) در�شیرازچشم از جهان فرو بست ، ایشان ۷۴ سال عمر کرد ، که در این ۷۴ سال سربلند و تلاشگر و با کیفیت و متعادل و خداترس زندگی کرد.
کریم خان زند سی سال فرمانروای�ایران بود ، آن پادشاه عادل�از سال۱۱۶۳هجری قمری تا سال ۱۱۹۳ ه‍. ق برکشور بزرگ ایران حکومت کرده است. وی بنیان گذارحکومت �زندیه�بوده است.
کریم خان زند، از ناحیه ی پدری به ایل حسنوند می رسد ، واز ناحیه ی مادری جزو ایل کولیوند بوده است.
در دوران کودکی، وقتی پدر خودرا ازدست می دهد، باتوجه به نسبت مادری که با کولیوند داشته است، در خانه ی مرشدخان کولیوند ( از نیاکان ملا منوچهرکولیوند شاعرلک ) بزرگ می شود، و روحش با تعالیم معنوی مرشد خان بالنده می گردد.
مرشدخان که فردی اهل علم ودانش
وتقوا بود، ضمن آموزش دینی به کریم خان و فرزندانش ، همواره شاهنامه فردوسی را با آهنگی حماسی درخانه می خواند، و کریم خان زند هم با شوق وذوق فراوان به اشعارحماسی فردوسی که توسط مرشد خان کولیوند خوانده می شد، گوش فرا می داد، و همین تعالیم مُرشد خان سبب ایجاد روحیه ی حماسی
در کریم خان شده بود.
در یکی از روزها مرشد خان به دلیل درگیری معمولی درون خانوادگی بین کریم خان ویکی ازپسرانش، برمبنای رسم بزرگتری، هردوی آنها را با چوب دستی تنبیه کرده بود ، تا دیگر باهم ستیزه و درگیری نکنند. البته زمان در حال گذر بود ، وکریم خان بزرگ وبزرگتر می شد تا اینکه وارد دستجات نظامی نادرشاه افشار شد.
نادرشاه پیش ازپادشاهی نادرقلی
ملقب به طهماسب قلی بود، وی
ازسال 1112 تا 1126 پادشاه ایران شد
حکومت نادرشاه 14 سال بود وبسیارکوتاه ، اما تاثیری که درتاریخ ایران برجای گذاشت بی همتا وبی نظیزبود. نادرشاه یک نابغه ی نظامی بسیار باهوش بود، به گونه ای که شاهکاری در تاریخ ایران زمین پدید آورد، که هرگز تکرار نخواهد شد.
آنچه سبب پیروزی های درخشان او در سرکوب افغانها واتحاد ایران و فتح هندوستان شد، اتکا به نیروی مردم ایران
وهوش و ذکاوت خود، و ف
رماندهان نظامی قدرتمند او همانند کریم خان زند بود . این ارتش منظم و مردمی با مرگ نادر شاه افشار، روحیه ی قدرت و رهبری را در فرماندهان چنان تقویت کرده بود ، تا آنجا که فرماندهان نظامی نادرشاه در جاهای محتلف ایران قصد شورش وایجاد حکومت داشتند.
کریم خان زند که فردی شجاع وبا هوش بود با جمع کردن نیروی بزرگی
لک زبانها وکردها ولرها و نیروهایی که بیشتر واز قبل فرمانده آنان بود، اسب و استر و آذوقه و تجهیزات نظامی فراهم کرد، و برای نجات ایران و در دست گرفتن قدرت، با سرکوب دیگرفرماندهان شورشی، وسرکوب افغانها و. . . شیراز را فتح کرد، و نهایت به پادشاهی ایران رسید پس ازمدتی کریم خان زند دسته ی سواره نظام نزد مرشد خان کولیوند فرستاد، و او را ا حضار نمود، مرشدخان کولیوند ابتدا فکر کرد، دلیل احضارش
به خاطر تنبیه دوران کودکی وی از کریم خان بوده است و حالا کریم خان زند قصد مجازات او را دارد ، اما وقتی به نزد کریم خان زند رفت، دریافت که هدف کریم خان زند سپاسگزاری ازاو وخواندن شاهنامه برایش، به شیوه ی قدیم بوده است. جریان از این قرار بود، وقتی مرشد خان کولیوند به شیراز رسید کریم خان زند به پیشواز او امد
مرشد خان را پدر خطاب کرد، و از اوخواست بجای او برتخت پادشاهی بنشیند. سپس ضمن روبوسی با مرشد از وی خواست، به رسم قدیم، دوباره ازاشعارحماسی فردوسی برایش بخواند.
مرشد خان هم شروع به خواندن شاهنامه کرد:
. . . همه یکدلانند یـزدان شناس�
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شــود�
کنام پلنگان و شیران شــود
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد�
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم�
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم�
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
سپس کریم خان زند گفت: بله پدر؛
چو ایران نباشد تن من مباد
دراین بوم وبر زنده یک تن مباد
پدر ای کاش در هنگام پیروزی ، درشیراز
در کنارم بودی، وبرایم شاهنامه می خواندی، و می گفتی؛
دریغ است ایران ویران شود
کنام پلنگان وشیران شود
[اقتباس از کتاب تاریخ ایران و زندیه،
خاطره مرشد خان کولیوند
مولف : حسن پیر نیا. عباس اقبال اشتیانی]
شجره نامه ای در ختی، خاندان مرشد خان که خیرالله نور محمدی و همسرش بانو زهراء ساکی گرد آوری و تنظیم کرده اند به شرح زیر است:
تصویر و شرح مختصر ی در باره ی تهیه کنندگان شجره نامه:
تصویر خیرالله نورمحمدی
خیرالله نور محمدی فرزندجعفرخان فرزند سرتیپ خان فرزندمصطفی قلی خان فرزندصید محمد خان فرزند نور محمد خان فرزند گلمحمد خان فرزند مرشد خان
تصویراستاد منوچهرنورمحمدی ( منوچهر دوم ) فرزند علی خان فرزند ملا منوچهر خان کولیوند ( منوچهر اول ) فرزند خسرو فرزند نورمحمد خان کولیوند می باشند.
ایشان دبیر پیشکسوت و بازنشسته ی دبیرستانهای خرم آباد لرستان هستند دارای طبع لطیف و شاعری گرانمایه می باشند. و باید ایشان راخلف واقعی پدر بزرگش، ملامنوچهر کولیوند نامید . از این شاعر توانمند یک قطعه شعر در این نوشته مرقوم می گردد.
《غزلی از منوچهر نورمحمدی》
برخیز و بیا مقدم نوروز رسید
با عشوه و با ناز، با وعد ونوید
از خانه برون شو بنشین بر لب جوی
با خنده و با شادی و با نقل و نبید
خواب سحرت حیف بود فصل بهار
خبر آورده چنین بر من و تو حضرت عید
گل سرخ آمده و خیمه زده بر در و دشت
نرگس سرمه زده آمده با شکل جدید
همه گویند سحر خواب حرام است ببین
بلبل از لانه برون آمده بر شاخه پرید
آهو از کوه به دشت آمده با عشوه و ناز
تیهو از کوه شنیده است خبر عید سعید
[خرم آباد ساعت 2 شب هفتم فروردین سال 1397]
دیدگاه حاج منوچهر نورمحمدی در باره ی زینتی :
نام پسران نورمحمدخان از دختر کردی کله مهی عبارتند از صید محمدخان ، کریم، رشید، میرزا، باقر، جعفر، و بهرام که اولی به سمت ریاست ایل
ودود مان رسیده است.
زینتی دخترخدایی خان ( ایلخان ) و رئیس ایل حسنوند
بوده است . ایشان همسر اول کربلایی نور محمدخان کولیوند بوده، و دو پسر به نامهای نقی و خسرو بدنیا آورده است. نقی فرز ند ارشد نور محمدخان کولیوند، بوده است، که ایشان ومادرش بعنوان کُرگروی ( گروگان ) به دربار قاجاریه می برند ودر غیاب مادر و پسر که به دربار رفته اند ، جهانبخت دختر کُردی کُله مهی چهار پسر از هفت پسر خود را بدنیامی آورد. البته جهانبخت همسر دوم نور محمد خان کولیوند در مجموع هفت پسر به دنیا می آو رد. که همه شایسته و ارزشمند بودند ، وجزو عموهای ملا منوچهرخان کولیوند شاعر پر آوازه ی غرب کشور بوده اند. صید محمد خان نورمحمدی پسر جهانبخت بعد از مرگ پدرش نور محمد خان کولیوند، رئیس ایل کولیوند می شوند.
[تلخیص مصاحبه ی تلگرامی که با استاد منوچهر کولیوند در فروردین ماه۱۳۹۷ انجام شده است]
۲ - جهانبخت کُله مهی ( سوره مهری ) :
ایشان همسر دوم نور محمدخان کولیوند بوده است، زنی شایسته و با درایت بودند ، ودر غیاب زینتی حسنوند خدایی ، مادری نمونه و همسری با کمال و مدیر بودند . ایشان دختر کُردی کُلَه مهی بوده است کله مردها از کولیوند و سوره میری جدا نیستند. آنها ابتدا در ماهیدشت بوده بعد به سیمره و الشتر رفت و آمد داشته اند مردان بزرگ آنها کُردی کله مهی و کدخدا آواختی و یاره و حاجعلی کله مهی را میتوان نام برد. و الان نیز علی اکبر ملکی فرماندار سابق خرمشهر و ساکن تهران، و علیداد یاری ساکن روستای چغاپوکه دره شهر و مرادعلی غلامی ساکن دره شهر و خاندان رضایی و الماسی در اسد آباد از بزرگان کله مرد می باشند.
ملا حاجعلی یاری - از طایفه کله مهی سیمره ، که در الشتر و نور آبار معلم قران بوده، و گویا مکتب داشته است . ایشان حدود صد سال عمر کرد ، و از اقوام جهانبخت کله مهی می باشد . قبرش در ضلع شرقی قبرستان فلکین سابق و گلزار شهید هادی کرمشاهی اسلام آباد ( کرمشه ) می باشند.
شجره ی ملاحاجعلی یاری :
ایشان معلمی آگاه وبه آنچه از قرآن و متون دینی آموخته بود، واقعا" عامل بودند یک روز در مجلس فاتحه ای وارد می شود که پسری رشید از خانواده ای شناخته شده از دنیا رفته است ، برای پسرش در فصل گرما به رسم روزگار کُتَل درست کرده بود ، شخصی قدرتمند هم به فاتحه می آید ، هنگام تشکر ، پدر ی که فرزندش مرده بود رو به فرد قدرتمند می کند و می گوید: قبله منطقه زحمت کشیدی، که به مراسم فاتحه خوانی آمده اید ، ملا حاجعلی کله مهی به شدت ناراحت می شود و به صاحب عزا می گوید؛ " مافقط یک قبله داریم که خانه ی خدا می باشد ، این چه طرز سخن گفتن است، و در این فصل گرما چرا بر این حیوانات بسته زبان کتل بسته اید ؟ به خدا در این گرما کتل کردن حیوانات گناه دارد. فوری بلند می شود، و کتلها را از روی حیوانات بر می دارد. این یک نمونه از شجاعت و درایتش بود ، که نوشته شد.
ملاحاجعلی پسر نداشته و فقط چهار دختر داشته است و الان یکی از آنها زنده است. شجره اش به قرار زیر است:
علیداد و مهرداد هردو فرزند سلطان بانو فرزند ملا حاجعلی یاری فرزند یاره فرزنداحمد فرزند مختار فرزند حقداد فرزندعینل فرزند زینل کله مهی هستند.
مصاحبه با نظام الدین ( بهمن ) نور محمدی در باره ی زنان نورمحمد خان کولیوند ، به شرح زیر است ؛
نورمحمد خان آنچنان که از اقوال گذشتگان برمی آید در طول عمر شصت وچند ساله ی خویش، چهار همسر اختیار نموده است. همسر اول که زینتی خانم دختر مرحوم خدایی خان دوم ( ایلخانی ) بزرگ ایل حسنوند بوده است. که از ایشان دو فرزند پسر به نامهای نقی و خسرو داشته است.
همسر دوم نور محمدخان کولیوند ؛مرحومه جهانبخت خانم بوده ، که بنده بارها از مرحوم پدرم ونیز سایر بزرگان تیره نورمحمدخانی شنیده ام که جهانبخت از طایفه سوره میری پشتکوه بوده است ، در هرصورت چه از طایفه کله مهی و چه از ایل سوره میری ، وی شش فرزند ذکور داشته است، و دخترش ستاره خانم همسر ایلدرم میرزا قاجار عموی ناصرالدین شاه قاجار بوده است و گویا این شخص حاکم لرستان نیز بوده است، و بعد عزل می شوند. کریم خان کولیوند ، برادر ستاره به دربار می رود ، واعتصاب و تحصُن می کند ، وبا هر زحمتی طلاق خواهرش را از آلدرم میرزا قاجار می گیرد ، و خواهرزاده ی کوچکش ملک زاده خانم را هم با خواهرش به الشتر ویا سیمره می آورد. بعد از مدتی ستاره خانم را به صادق خان حسنوند، فرزند عبدالعلی خان حسنوند شوهر می دهند، و مادر جد تمام صادقی های حسنوند، از بطن آن علیا مخدره بوده است.
همسر سوم خان والا ، نور محمد خان شاه پرر خانم بوده که آنچنان که از قول بزرگان سبنه بر سینه به ما رسیده ، از سنجابی های هرسین وکرمانشاه بوده که از زیبایی زائد الوصفی برخوردار بوده است. این موضوع نزد خاندان نورمحمدخانی زبانزد بوده است . این خانم به همراه جوانی عاشق پیشه که والدین شاه پرر با ازدواج وی با دخترشان مخالف بوده اند ، ترک دیار نموده و پناهنده دستگاه خان کولیوند در الشتر میگردند.
دوسال از زندگی مشترک وی همراه ایل کولیوند بیشتر نمیگذرد که جوان بر اثر یک بیماری با دار دنیا وداع نموده ، و شاه پرر سنجابی ، بی کس وتنها در ایل کولیوند سرگردان میگردد. آن زن جوان نه روی بازگشت به میان ایل وتبار خود را دارد و نه پای ماندن در ایل کولیوند، به همین خاطر نورمحمدخان کولیوند ، برای حفظ آبرو و تآمین آرامش ان زن تنها با وی ازدواج می کند . البته شاید هم زیبایی وجمال شاه پرر، اورا مجذوب خود نموده بود. ( الله اعلم بالصواب ) ، درنهایت شاپرر، پس از مدتی که از مرگ شوهرش می گذرد ، بر مبنای عرف روزگار ، نور محمد خان او را به عنوان همسر سوم خود انتخاب و به عقد رسمی خود در می آورد.
از شاه پرر دو فرزند ذکور بنام های زکی خان وحیات خان نصیب خان کولیوند گردید، که حیات خان در عنفوان جوانی وفات یافته است ، اما زکی خان رشد ونمو نموده، وبا علاقه وافری که به رمه داری داشته به ثروت ومکنت بسیاری دست پیدا نموده است. به همین خاطر است که اعقاب وی از داشتن اراضی زیاد ومرغوب محروم هستند. وی دارای گله های فراوانی از بز و گوسفند بوده است. اراضی وی در اطراف روستا های شاهپور آباد و محمد علی آباد الشتر بواسطه وجود چراگاه های پر آب و علف این ادعا را اعتبار می بخشد.
اما همسر چهارم نورمحمدخان، که بنا برشواهد و قرائن ازدواجی ناخواسته بوده با گل طلا نامی از خانواده های کولی یا مطرب بوده، واین امر به واسطه بیماری خان بوده است. ظاهرا در زمان پا گذاشتن نورمحمدخان به سن پیری ایشان از ناحیه زانو وکمر دچار بیماری ودرد
شدید میگردد و در زمانی که ایل در گرمسیر بوده، به شهر دزفول عزیمت نموده ویکی از اطباء ضمن پیچاندن نسخه های متعدد، برای خان کولیوند ، از جمله بستن پوست خرگوش به مدت شش ماه بر پاهای وی ، و همچنین پیشنهاد مینماید با شخصی کاکا سیاه ( کولی ) ازدواج نماید . خان نیز به ناچار به این امر تن در داده، وبا گل طلا ازدواج مینماید . حاصل این تزویج فرزند ذکوری بنام غزال ( غزئل ) بوده که در سنین نوجوانی و با بی مهری هایی که از ناحیه برادران بواسطه تبار دون مادرش، متوجه وی میگردد، پس از ارتحال خان در سال۱۲۸۴ قمری و تدفین وی در قبرستان وادی السلام نجف ، به ناگاه آن پسر از ایل کولیوند جدا شده، و برای همیشه در بین طایفه مادرش کوچ مینماید. با توجه به نظام طبقاتی و کبر و نخوتهای برادران غزال، طبعاًِاز این اقدام وی آنها خوشحال شده اند، که برادری از طبقات پایین جامعه نداشته باشند . به همین خاطر ، آنها هرگز سراغی از وی نمیگیرند.
به همین علت کسی از سرنوشت وی اطلاعی ندارد. [ مصاحبه تلگرامی با نظام الدین ( بهمن ) نورمحمدی - فروردین۱۳۹۷]
تصویر نظام الدین ( بهمن ) نورمحمدی
شجره ی نظام الدین نور محمدی:
ایشان فرزند اسماعیل خان ( متولد۱۳۰۴در رماوند ) فرزندحاج کاظم خان فرزند بهرام خان فرزند نور محمد خان کولیوند و جهانبخت کله مهی ( سوره مهری ) می باشند.
نظام الدین نورمحمدی سر دفتر ثبت و اسناد بوده، و درامور کشاورزی مشغول فعالیت هستند. وی فردی خوشنام وبا کمال، و از خانواده ای فرهنگی می باشند، و پدر گرانقدرش جناب اسماعیل خان نور محمدی شاعر و نویسنده و دبیری برجسته از خاندان نور محمدی می باشند
دختران نور محمد خان کولیوند :
۱ - ستار ه نور محمدی ، که مختصری در مورد آن مرقوم گرددید.
۲ - قدم خیر ؛ وی همسر جهانگیر خان نورعالی دلفان بوده، که رئیس ایل میربگ بوده است. جهانگیری های دلفان ازنسل آن دختر با کفایت می باشند. [نورمحمدی:۱۳۱:۱۳۸۱]
۳ - جهان سلطان؛ زن داغر خان توشمال کُرد بودند، وداغر خان اصالتا" از اعراب حنانه ( چنانه ) بوده است ، و الان تمام توشمالهای مرادخانی ها و طهماسبی از نسل این زن والامقام می باشند.
از فرزندان قدمخیر؛ می توان طهماس خان و ایمان خان را نام برد.
ملک زاده خاتون ( شاهزاده ) نوه ی نورمحمد خان و دختر ایلدرم میرزا را به عالیخان سگوند شوهر می دهند.
۴ - نورمحمد خان کولیوند یک دختر هم به اسماعیل خان والی پشتکوه می دهد و
نوه اش را هم به یکی از پسران اسماعیل خان والی میدهد ، نگارنده احتمال قوی می دهد که نوه ی نورمحمدخان زن حسینقلی خان صارم السلطنه بوده است، زیرا لطفعلی خان بالاوند و نورمحمدخان کولیوند و حاج مقصود علی سوره میری در به قدرت رسیدن وی نقش داشته اند. همچنین با وی حشر و نشر صمیمی داشته اند. البته گذشته از نور محمدخان کولیوند و پسرانش ، حاج مقصودعلی سوره میری نیز با حسینقلی خان والی حشر و نشر داشته، و والی برای خان کولیوند وحاج مقصودعلی احترام زیادی قائل بوده است . شاید هم این صمیمیت به دلیل خویشاوندی نور محمد خان کولیوند با وی در این رابطه بی تآثیر نبوده است . از طرفی نیز به قول مرحوم ملا گلمحمد خان نور محمدی، حاج مقصودعلی با نور محمد خان دوست و مثل برادر بوده اند.
تصویر اسماعیل خان نورمحمدی پدر آقایان نظام الدین و حسام الدین و هوشنگ نور محمدی
تصویر حاج کاظم خان نور محمدی پدر اسماعیل خان نور محمدی و پدر بزرگ نظام الدین ( بهمن ) نور محمدی
ایشان از بزرگان خاندان نور محمدی هستند ، فردلایق و شجاع و با کمال می باشند.
" ایل کولیوند و فراز و نشیبها "
ایل کولیوند ، مردمی زحمتکش و قهرمانانی گمنام، بدون آوازه ، وگزاف و به عبارت لکی بدون" هوفلی" و شانتاژ و دروغ هستند . اگر مبالغه نکرده باشم اکثریت آنها فرد عمل و کار هستند . زن و مرد در دوران ایلیاتی و زمان یکجانشینی، در اقتصاد کشور بر روی زمینهایی که داشته ، و دارند ، نهایت تلاش و بهره وری را انجام داده اند، و اکنون نیز از دست رنج خویش بهره مند هستند.
کولیوندها و وابستگانشان از قدیم دامدارانی شایسته و کشاورزانی ماهر بوده اند ، بطوری که انبار و آذوقه ی آنها همیشه پر از انعام و برکات الهی بوده است. باتوجه به تلاشگری و داشتن ثروت و روحیه ی جمع گرایی و اعتماد به نفسی که دارند ، مردمی میهمان نواز و عاطفی و خوش زبان هستند . آنها به شوق کار و کسبِ روزی حلال سحر خیزند و کوچک و بزرگشان دارای همبستگی همه جانبه هستند . در مراسم شادی و شیون شبیه طوایف و قبایل شایسته، با تمام وجود به همدیگر کمک می کنند، ودر انجام آن مراسمات حضوری فعال دارند. البته نقش رهبران و خوانین ایل کولیوند به ویژه پی ریزی آن د دوران مرشد خان و نورمحمد خان کولیوند بی تآثیر نبوده است.
ایل نیمه پراکنده ی کولیوند؛ دارای اشخاصی بدون حاشیه و بی برداشت و متین و موقر و افتاده و خاکسار می باشند. راستگویی و رعایت اخلاق و ادب، و سادگی و پاک دلی و نیک سرشتی از ویژگی های مهم این ایل می باشند. آنها افرادی هستند که در سوار کاری و شکار و تیر انداز ی گرچه در ظاهر برای طوایف و قبایل همجوار خیلی شناخته شده نیستند، ولی در وقت ضرورت آنها با هنر نمایی و عمل گرائیشان درایت خود را به جامعه ی غرب کشور و ایلات ساکن در آن ، خصوصا" زاگرس نشینان اثبات کرده، و گاها" آنها را خوشحال و به تعجب وا می دارند . از سخنوری و قلم و شعر و ادبیات تا پزشکان بزرگی که در جای جای زاگرس و مراکز استانهای بزرگ تحویل جامعه داده اند، همه ی آن افراد تآثیر گذارچه در رده بالای کشوری ، و مجلس شورای اسلامی مانند نماینده ی فعلی کرج ، همگی از دید اهل خرد کتمان نیستند.
کولیوندها مصداق این ضرب المثل هستند که ؛ " زنان گویند و مردان کنند. " یعنی زنان در تبلیغات یا تشر زدن و نهیب زدن به مخاطبشان تهدیدهایی می کنند، ولی ان سخنها کمتر به عمل در می آید ، به طور مثال زنان به فرزندانشان می گویند؛ این خطا را کردی بگذار پدرت بیاید و یا چنان ترا تنبیه کنم ، که مرغان هوا به حالت گریه کنند ، مفهوم آن است که فقط تبلیغ می کند و کمتر به عمل منجر می شود. ولی مردان واقعی کمتر می گویند و بیشتر عمل گرا هستند. در زمان نظرعلی خان طرهانی مسابقه نشانه گداری برای تیر اندازان سیمره و طرهان و یکسری از مناطق پیشکوه و پشتکوه ر ا ترتیب می دهند، در این بین کدخدا بگشیر آمکه یا کدخدا بگشیر یاری از شهرستان سیمره ( دره شهر ) در مسابقه ی تیر اندازی اول می شود، خوانین لر و لکِ حاضر در جلسه و مراسم تیر اندازی، از بزرگان سیمره می پرسند ، این اهل کدام ایل و طایفه بود که همه ی تیر اندازان زبر دست ما راشکست داد؟ بزرگان سیمره می گویند این کدخدا بگشیر فرزند آمکه فرزند یارکه است، که مادرش رنگینه هابیلی از طایفه فرخشه و ایل کولیوند است ، و پدرش از دلفانهای سر ناوه است . با شنیدن این سخن همه خوشحال می شوند و می گویند این فرد از سلسله و دلفان خودمان است.
نمونه ی دیگر مسابقه ی اسب دوانی درحضور ناصرالدین شاه قاجار ، و خوانین پیشکوه و پشتکوه ازجمله والی حسینقلی خان صارم السلطنه و نور محمد خان کولیوند و حاج مقصودعلی سوره میری و ده هانفر از بزرگان و کدخدایان ایلات و طوایف برگزار می شود ، ودر این میان ازبین ده ها سوار کار غزال یا خزئل پسر کوچک نور محمد خان کولیوند است، که در چم جای اردو ، روبری جلگه ی چمکلان و قلعه ی زینل کلانتر از همه ی سوار کاران جلو می زند ، وبرنده می شود ، و قتی برنده مشخص می شود، و به نزد پادشاه شرفیاب می شود، خود نور محمد خان کولیوند باورش نمی شود که نو جوانش شبیه اولین جنگ رستم با افراسیاب چنان درخشیده است، شگفت زده می شود. در اولین نبرد رستم ، وقتی افراسیاب مخفیانه او را می بیند به لشگرش می گوید؛
ندیدی که با گرز سام آمده ست
جوان است و جویای نام آمده ست
تا خزئل ( غزال ) برنده می شود پادشاه ایران می گوید ؛
نژاد از دوکس دارد این نیک پی
ز افراسیاب و زِ کاووس کی
نورمحمدخان کولیوند که دوست داشت پسران بزرگش و یا یکی از فرزندان والی وسایر خوانین پیشکوه و پشتکوه برنده می شد در پاسخ ناصرالدین شاه اهانتی به پسرش غزال می کند ، و شاید برای جلوگیری از خشم بزرگانی که سوار کاران قابلشان برنده نشده است، فوری در پاسخ پادشاه یک بیت شعر هم سراید ، و می گوید قربانت شوم؛
نژاد از دوکس دارد این بدگُهر
زکاسه تراش و زِکولی خر
در اینجا به مادر غزال که سیاه پوست بوده ، اورا به مطرب و
کاووِلی ( کابلی ) های قدیم تشبیه کرده ، و اورا را بد نژاد دانسته است . البته ادبیات محاوره ای آن زمان در دوره قاجار خیلی هجو و تحقیر، وجو د داشته است. نگارنده از طایفه ی شریف و هنرمند لوطی پوزش می طلبد . اما در سخن و گفتگوی آن زمان سخنانشان هم طبقاتی بوده است. وجامعه برمبنای تعلیم و تربیت خان خانی و پادشاهی بوده، لذا گفتگو و بر زبان راندن چنین ادبیاتی رایج و مرسوم بوده است.
در ییلاق و قشلاق ایلات زاگرس نشین به ویژه ایل کولیوند حوادث تلخ و شیرین فراوانی اتفّاق افتاده است چه غارتها توسط سر گردنه گیرها به وقوع پیوسته چه عروسیها و چه مرگها که در مسیر ایل و کوچ اتفاق افتاده است ، و چه میهمان نوازی ها و دوستی ها و برادری ها که در بین مسیر با مردمان مختلف ملاحظه شده است . کولیوند با تحمل سختی های زندگی ییلاق و قشلاق خود را در زمان متحول ساخته و الان فرزندانشان در صحنه های دیگر خدمت رسانی و به حیات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و مذهبی و . . . . . ادامه می دهند. امیداست فراز و نشیبها موجب افزایش تجربه و بالندگی افراد جامعه شود.
نور محمد خان کولیوند در زندگی شخصی فقط به فکر خود نبوده است . ایشان خانی به معنای عدالتخواه و میهمان نواز بوده است مآمن مردم فقیر هم بوده است . سفره داریش طوری بود که به جز زمینهایش نقدینگی خاصی نداشت چند بار به عتبات عالیات رفته بود ، تا امروز وی را کربلایی خطاب می کنند . زیردستان و رعایا را دوست می داشت یکبار و شاید اولین جنگ برادری درسلسله بخاطر قدرت نمایی حسنوندهای خدایی در برابر قیاسوندها به زمینهای آنها که در زیر مجموعه ی نورمحمد خان کولیوند بود ، این شکایت رعایا به خان کولیوند ، تمام کولیوندها و سوره میری ها و اولادها را جمع می کند و آن شب جوانان باچهل جفت گاو و قاطر زمینهای شرق شیخ مکان را شخم می زنند و میمنه و میسره ی این جنگ بدست پیرولی سوره میری و پیرولی اولاد بوده است در آن جنگ سخت گویا دونفر کشته و چند نفر زخمی می شوند . اما خان کولیوند با اقتدار حدود حسنوند با قیاسوندها را چاله هایی پر از زغال می کنند و سر انها را می پوشند. پیرولی سوره میری با اقوام درجه اولش بعدا"به طرهان و الشتر می روند. واسطه ها مراسم خون بس راه می اندازند و مساله حل می شود البته در آن جنگ از گرز و شمشیر و اسپر و تفنگهای آماتور استفاده کردهاند. باشاخ گاو و شاخ بز شیپور جنگ درست کرده بودند و انطور که معمرین می گفتند از دهل هم در جنگ استفاده شده است . نور محمد خان کولیوند فرماندهی نابغه بودند اهل شعر و سخنوری و محبوب دلها بود . یکی از خوانین جز که با خبر می شود خان کولیوند از الشتر به سیمره امده وبازدیدی هم از اقوام شرق دره شهر به عمل می اورد وقتیبه خدمت خان شرفیاب می شود به صمیمی بودن افراد دور و برخان و چگونه گوسفند سربریده اند و بساط چای ومیهمان نوازی بر قرار است رو به خان می کند و می گوید من مثل خروس لاری هستم" پر وپوت" ندارم یعنی شخص دلسوز ندارم من به پای شما نمی رسم شما هم فامیل زیاد داری و هم ترا ازته دل دوست دارند الان با آمدنت منطقه برای دیدارت شلوع شده است.
خان کولیوند اگر اقوام و همنوعانش بعضی وقتها فرمانش را دیر انجام دهند باز ناراحتی و انتقام فیزیکی نم گرفت با درایت همدلی و همخونی را حفط می کرد شاید اواخر عمرش به کدخدا مهره اولاد در چمژاب پیام می فرستد برادر زاده از الشتر امده ام ، بگو بچه ها و جوانان آنجا از چشمه شیرین آنطرف رودخانه ی سیمره برایم چند بار نی بیاورند . جوانها تنبلی می کنند و فرمان خوب اجرا نمی شود مهره با حداقلی از نی به خدمت خان میرسد و می گویدوالله عمو کسی به من گوش. استاد سخن جناب نورمحمد خان شعر هجوی برای اولادها می فرستد و از مهره هم با شعر تشکر و تقدیر می کند . شاید از ان شعرها ولو هجو هم بوده احساس خوشحالی کردند که بزرگشان عیب انها را اشکار کرده است. در هر صورت این الفبایی در مورد این خاندان با فضیلت است که امیدوارم دیگران ان را تکمیل نمایند.
از این خاندان بزرگوار حسینقلی خان و آقایان پرویزی و دیگر بزرگوارانی که بنده اطلاع ندارم انشاء الله در فرصت دیگری معرفی خواهند شد .
شجره ی علی اصعر پرویزی:
ایشان فرزند حاج علی اکبر ( حاج باوه ) فرزند علی اکبر فرزند کریم فرزند نور محمد خان کولیوند.
مرحوم علی پسر ملامنوچهر کولیوند، شاعر پرآوازه لک وپدرمنوچهردوم ( ثانی لرستانی )
پیرجد، آرامستان ملامنوچهرخان کولیوندشاعرپرآوازه لک و تیره های نورمحمدخانی - اسدالهی - فرج الهی
مهندس سامان ( روح الله ) نورمحمدی فرزند یارالله نور محمدی
رضانورمحمدی فرزند عبدالله فرزندنظرعلیخان فرزند تراب فرزند مصطفی قلیخان فرزندصیدمحمدخان ابن نورمحمدخان، قاضی ( مستشار ) دادگاه تجدید نظر استان لرستان
زنده یادحاج رستم نورمحمدی فرزند نقی ( خانه ) فرزند جهانگیرخان فرزند نقی خان فرزندنورمحمد خان رییس سابق آموزش وپرورش الشترودبیردبیرستانها آن شهرستان ساکن شهر الشتر آدم بذله گو حاضر جواب بسیار بامعلومات وپدر آقایان دکتراحمد، ومهندس ناصرو، مسعوددبیربازنشسته می با شند که در آینده بیشتر معرفی خواهد شد.
نفراول از راست حاج رستم نورمحمدی،
افشار نورمحمدی ؛رییس سابق دانشسرای الشتر
Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
کلام آخر:
نور محمد خان کولیوند؛ که متولد سال ۱۲۲۱ ه. ق بود، در سال ۱۲۸۴ هجری قمری از دنیا رفت ، و چشم از جهان فرو بست. گرچه عمرش کم بود ، اما عمرش دارای کیفیت بود، تا آنجا که باغ وقفی برای رعایا و رهگذران داشت. در مشکل ها و در گیری های فامیلی و قبیلگی جانب حق و عدالت را داشت. به قول خودش هرچه داشت، عوامل منزل در دیگ بزرگ می ریخیتند و خلایق و میهمانان و رعایا و اهل خانهاز ان استفاده می کردند . به جمع مال گرایش نداشت ثروتش را در راه سر بلندی ایل و تبار بکار گرفت سالهاست از دنیا رفته است ولی یاد و ردپا و زحمات و رهبری او زبانزد خاص و عام است جسم این مدیر با کفایت و دارای عزت و صلابت توسط فرزندان لایقش به نجف اشرف برده شد، ودر جوار مولایش حضرت علی ( ع ) برای همیشه مسکن گزید. . روحش شاد و یادش گرامی باد.
منابع :
۱ - حیدری ، حجت الله - ایل حسنوند - انتشارات افلاک - سال ۱۳۸۱
۲ - حیدری، حجت الله - تبار شناسی لرستان جلد اول - انتشارات افلاک - سال ۱۳۸۴
۳ - نورمحمدی، منوچهر - دیوان ملا منوچهر خان کولیوند - انتشارات افلاک - سال ۱۳۸۱
۴ - رضایی، علی - ادیبان و سخن سرایان لرستان جلد اول - انتشارات افلاک - سال ۱۳۸۷
۵ - پری، جان ر - کریم خان زند - ترجمه علی محمد ساکی - انتشارات فراز - سال ۱۳۶۵
۶ - غضنفری امرایی ، اسفندیار - گلزار ادب لرستان - انتشارات کاوش - چاپخانه دانش خرم آباد - سال ۱۳۶۴
۷ - مصاحبه با منوچهرنورمحمدی
۸ - مصاحبه با نظام الدین نور محمدی
۹ - مصاحبه با خیرالله نور محمدی

آقای لطفی ما بالاوند هستیم اتابکان لر سابق از طایفه جنگروی و لر بوده اند و ربطی به لکها ندارند و اتابکان لر جدید اصالتا سید سامره عراق بوده اند . و موطن اصلی سوره میری ها در جوار تیره کاوشوند بالاوند در اطراف دره شگفت انگیز شیرز می باشد
آقای لطفی با تمام احترامی که برای لرها قایلم لکها لر نیستند شاید شما که در نواحی دره شهر زندگی می کنید با لرها فامیل شده باشید و این خیلی خوب است و باعث نزدیکی اقوام می شودمثلا در منطقه ما عده ای به اسم
...
[مشاهده متن کامل]
ایل گرمه ای زندگی می کنند و لر هستند و تمیز دادن آنها از لکها خیلی واضح است و انسانهای خوب و محترمی هستند و آنها هم خود را لک نمی خوانند گر چه بلدند لکی صحبت کنند

کورش کبیر در شهر انشان*مسجدسلیمان *به دنیا آمد
او پس از اتحاد قوم پارس و ماد
نام پارسوماش را بر شهر انشان گذاشت
ماش::ماد
آثار تاریخی در مسجدسلیمان
معبد هخامنشی و قلعه بردی
شهر بردنشانده. هفتکل. شهر استخر
در کنار کوه سفید در جنوب مسجدسلیمان
اینجا بحث از سوره میری یا سوره مهری است که ساسانی بوده و انشعابی از شبانکاره زبانشان پهلوی - خوزی بوده است تمام کلهر و سیاه منصور و طوایف بختیاری و پارت و پارس و ماد در زیرمجموعه ی نبیرگان حضرت نوح نبی الله می گنجد جمشید جم و لکه و چکها وجدیدتر سایر انشعابات کشورهای آریایی بوده اند همه با لک در ارتباطند لر دکرد و پارس و بلوچ و آذری و تات و ماد و پارت ، در زبان لکی و اوستا و سخن گفتن کوروش هخامنشی که لک زاده بوده می گنجد . لک فرس میانه و زبان است هر فردی زبانش و حقوقش برای خودش محترم است. چهار لک همان چهار لنگ است و هفت لک همان هفت لنگ است این اعتراف خردمندان انهاست لری و کردی و فارسی و. . . کردن لک ریشه ی سیاسی دارد . اتابکان از نظر عاقلان از اعقاب سوره میری هتند و عرب نیستند اما الان اعقاب اتابکان لر کوچک شجره ی سیدی آورده اند و شناسنامه عوض کردند . نود درصد کلمات لر بزرگ و بختیاری و. . . همه لکی است لهجه ی شیرازی به او اَافه کرده اند متآسفانه توهمی خود را لر اصل می دانند لر و کرد انشعتبی از لک هستند و بحث زمانی مطرح است لک پیشدادی است ولی کرد جامعه ی شبانی و لر در عصر تاریخ و جنگ و در بدنه ی قدرت جا گرفتن و با زبان قدرت خود را نزدیک کرده است دوستان این سایتی برای معنی ایل سوره میری است ما فقط به معرفی سوره میری می پردازیم که دربین ترکها ترکی می گویند شهر وان ترکیه و حواشی استانبولو هتل سور میلی ، در خوزستان عربی و حتی برخی تیره ها معتقدند سید هستند . و در بین لکها لکی گویند و در نهاوند لری ثلاث سخن می گویند. لطفا" فقط درباره ی طایفه خودتان بحث کنید سیاه منصورها کلهری نیسنند چون شاعر هم گفته :
...
[مشاهده متن کامل]

خدا داد ژه دَس دِت سیاه منصور
سروَن بَستیه کلهری دستور

آقای بهداروند عزیز من با بختیاریها صحبت کرده ام با زبان لکی منکر برادری و برابری تمام اقوام ایران نیستم اما باور کن اصلا زبان لکی را متوجه نمی شن
آقای بهداروند عزیز من واقعیت را گفتم در ضمن مردم گیلان و مازندران پارت هستند خراسان که تلفیقی از همه اقوام ایران است و در زمان مغولها کاملا با خاک یکسان شد و هیچ کس زنده نماند و افغانستان نیز مردمش در
...
[مشاهده متن کامل]
نواحی شمالی اش تلفیقی از فارس و مغول هستند در نواحی شرقی پشتو و درنواحی جنوبی فارس هندی اردو و بلوچ هستند

چه جوری است که بعضی ها برای جدایی ایلات لر تمام تلاش خود را می کنند
ایل لر لک در سالهای گذشته از یک ایل لر
به ایل لر و کرد، جز ایل کرد، قوم لک لکستان جعلی. الان به این نتیجه رسیدند که خود را به قوم پارت در خراسان و افغانستان بچسبانند راستی نام این تاریخ دانهای
...
[مشاهده متن کامل]

چه کسانی هستند و چه خیالی دارند. که ایل لر لک را به این سو و آن سو پرتاب می کنند
. خواننده ایل بیرانوند لر لک در خرم آباد
با افتخار می گوید من لر لک هستم . . . .
طایفه کوسه لر لک در ایل ترک شاهسون بغدادی در زمان صفوی به آنها پیوست و الان هم زبانشان ترکی است ولی هنوز هم با افتخار می گوید من از طایفه کوسه لر لک شاهسون هستم شاید این طایفه آداب و رسوم دیگری گرفته و گذشته خود را فراموش کرده باشدولی نام ایل لر لک را هر روز بر زبان می آورند

در ضمن بدون شک لکها پارت هستند این را به راحتی از روی زبان لکها می توان تشخیص داد در ضمن با پارس ها برادریم و جدایی نداریم و ایران را با تمام وجود دوست داریم
اگر تاریخ بدلیسی را خوانده باشید می فهمید که لکها کیستند لک واقعا وجود داشته و لک زند تیره از گوران شاخه زنگنه بوده که بد از قدرت گرفتن و متحد شدن با برادران کلهر خود از آن موقع به بد مجموعه گوران و کلهر
...
[مشاهده متن کامل]
را لک گفته اند در ضمن طبق این کتاب کلهرها جز عشیرت گوران بوده اند و زبان کردی کرمانشاهی و ایلامی البته بجز ملکشاهی که گوران بوده اند کلهری است و زبان لکی همان گوران است که در اصل سه برادر بود ه اند سیاه منصور در بیجار زنگنه در کرمانشاه و چگینی در خرم آباد البته بیشتر چگینی ها اکنون به زبان لری صحبت می کنند البته شاخه چهارم گورانها پازوکی است که اصالتا طبق نظریه بدلیسی از قوم السویدی یا همان برمکی فارس بوده اند اما سه برادر دیگر از حکام کرد بوده که یا از لرستان آمد ه اند یا از گوران و اردلان که البته به نظر من از گوران آمد ه اند چونکه زبان لکی بیشتر به هورامی و سورانی می خورد این را لکهای کرمانشاه به خوبی می فهمند در ضمن بدلیسی مردم کلهر به نسل شاهان پارت می رساند

برخی تواریخ نیز نوشته اند زمانیکه یزدگرد سوم تاجگذاری کرد بیست و یک سال سن داشته است و تاروز مرگ هم حدود بیست سال پادشاهی کرده است و تمام عمر وی چهل و یک سال بوده است چه قول طبری که سی و هشت سال عمر کرده
...
[مشاهده متن کامل]
، یا چهل و یک سال ، در مجموع این پادشاه فردی پخته و با خرد بوده است که نامه های ایشان با عمر ابن الخطاب حکایت از خرد و دانایی و دینداری وی می نماید. این پادشاه نگون بخت توسط توطئه ی و خیانت عامل خویش ماهوی سوری کشته می شود . حکومت یزدگرد سوم از ۶۳۲ میلادی آغاز و در سال ۶۵۲ میلادی با مرگش پایان می پذیرد. و عملا" کشور بزرگ ایران بدست اعراب می افتد .

اصل و نسب سوره میری:
برخی از جمله آقای جعفر خیتال نویسنده ی کتاب مجموعه آرا در باره ایلات و طوایف ایلام، سوره میری هارااز نسل بهرام گور می دانند، امابرخی هم معتقدند که سوره میر فرزند عبدالامیر ، از نسل بهرام پسر یزدگردسوم می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

یزد گرد سوم فرزند شهریار پسر خسروپرویز و شیرین است. شیرین دارای چند فرزند بود ، که همگی به جز شهریار همه بدست شیرویه پسر خسرو پرویز و مریم مسیحی کشته می شوند . بعد از مرگ شیرویه، دوتا ا ز دختران خسرو پرویز به پادشاهی رسیدند. این اخبار ، به اعرا ب تازه مسلمان که رسید، در مرزها نا امنی ایجادکردند.
مردم ایران برای دفاع ازکشور، ابتدا رفتند و یزدگرد سوم که نوجوانی ۱۵ یا شانزده ساله بود ، را در استخر فارس پیدا کردند، ودر سال ۶۳۲ میلادی در همان مکان تاجگداری کردند

سوره میری از ساسانیان است و ساسانیان زیر مجموعه ای از شبانکاده ولی بابک وابسته به داریوش سومو دارا دارایان یا دارا بن دارا می رسد . در تحقیقاتی که در ایوان غرب انجام دادم مردی گفت قدمت ریشه ی سوره میری
...
[مشاهده متن کامل]
احتمالا" از بنی اسرائیل هم بیشتر است. سوره میری ها را از فرزند بهرام گور معرفیکرده اند ازیک جهت سلسله نسبش به ایشان برمی گردد، ولی گروهی از مورخان و دانایان معتقدند؛ سوره میر فرزند عبدالامیر با چند نسل به بهرام پسریزدگردسوم می رسد.

با سلام خدمت دوستان شیخه میر و شیخه امیر جان قلی سیا سیا میر علی کرد علی تیره هایی از ایل بزرگ کلهر میباشند که در هلیلان در روستای زر دلان زندگی زندگی میکنند و خود را کلهر میدانند خدمت دوستان عرض کنم که
...
[مشاهده متن کامل]
اطلاعات غلط ندن ودوستان کلهر خورا زیر مجموعه هیچ طایفه ای ندانند که ایل کلهر بزرگترین ایل کورد ودوم ین ایل بزرگ ایران ه و کلهر با توجه به گستردگی که داره زیر مجموعه های زیادی داره

سلام خدمت تمام دوستان خواستم بگم که ایل کلهر با سوره میری نصبت فامیلی داشتن وبیشتر شهرها از قدیم کنار هم زندگی کرده اند مثلا در کرمانشاه منطقه ای به نام سوره میری قدیم هست که در داخل ایل کلهر بودندو در
...
[مشاهده متن کامل]
دره شهر همینطور بنده از یک قبرستان در دره شهر دیدن کردم که به اسم قبرستان کلهر معروفه الان بیشتر تخریب شده و داره مراحل قانونی طی میشه وسنگ قبرهایی وجود داشت که بیشتر طایفه کلهر وسوره میری وسرخ سرخ ومغزماری به چشم میخوردوتعدادی انگشت شمار کاوسوندمیخواستم بگم که درسته طوایف نامهای مختلف دارند ولی بیشتر وابستگی فامیلی داشتندکه بیشتر شهرها با هم همنشین شدن ویا اگر خود را کلهر نام گذاری کردن حتما یه نزدیکی زیادی با ایل کلهر داشتندچون ایل کلهر خیلی گسترتگی داره وبنده فکر کنم سوره میری طایفه ای از ایل کلهر باشه چون ایل کلهر اگه اولین ایل بزرگ ایران نباشه دومین ایله

با درود . . . .
انچه پر روشن است سوره همان سور در چم سرخ و همچنین میتواند در چم جشن و بزم نیز باشد. . . . . و میهر و میره همان مهر در زبان پارسی نوین است مهر هم در چم مهربانی است هم در چم ایین مهر مزدیسنا که بنیان گذارش زرتشت بزرگ بود. . . . . . انچه در ان تردید نیست نیای بزرگ این تیره ایرانی به ساسانیان میرسد و گزینش نام سوره میهر یا سوری میری فرنودشی سنیگ و مهری بر این داومندی ( ادعا داشتن ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

پراکندگی این مردمان هم در فراخنای ایران بزرگ است. . . . . . . .
ک هو شیراز 2576

Ahmad Lotfi:
"معرفی کربلاییه زینب شعبانی کولیوند"
احمد لطفی - مدرس دانشگاه
مقدمه:
کربلائیه بانو گل زینب مهدی تبار ( شعبانی ) فرزند مشهدی شعبانعلی فرزند جانعلی از دودمان مهتاب ، تیره ی هابیل ، طایفه فرخشه ، و ایل کولیوند، می باشند. ایشان متولد حدود سال۱۳۲۰ شمسی است، زنی زحمتکش و فعال بوده، که در اواسط دهه ی سی ( ۱۳۳۵ شمسی ) با پسرعمه اش مشهدی درویش هاشمپور ازدواج کرده است . محل تولدش؛ قسمت غربی روستا ی شیخ مکان بوده، که به بخش کولیوند نشین روستا معروف بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کربلائیه گل زینب زنی زحمتکش است، که گذشته از فعالیتهای خانه داری و دامداری و کشاورزی، صله ی ارحام بجا می آورده، ودر عزاداری برای شهیدان کربلا، در منزلش عَلَم درست می کرده است. وشرایطی ایجاد می کرده است تا زنان و دختران روستابر پای آن عَلَم به رسم محلی سینه بزنند. این بانو در روزهای هفتم و نهم ماه محرم، همه ساله در حد توان، نذری پخش می کرده است.
ایشان با هماهنگی شوهرش، به اقوام فقیر فامیل و آشنایان، در حدِّ وُسع و توانِ مالیشان کمک و رسیدگی می کرده است.
بانو گل زینب؛ به رسم روزگار در امور دامداری سررشته دار بوده، و در کشاورزی نیز با تمام وجود در مزرعه به شوهرش کمک و یاری می کرده است. این زن و شوهر روستایی، میهمان نوازی و خدمت به همنوعان را در سرلوحه ی زندگی خویش قرار داده بودند.
نگارنده بعداز این مقدمه ی کوتاه، ابتدا شمه ای از سرگذشت و احوالات و فعالیتهای این بانوی تلاشگر پرداخته، وبعد از آن به بررسی مختصرکولیوندهای روستای شیخ مکان مبادرت می ورزد ، و در پایان نیزبه یک نتیجه گیری کوتاه بسنده شده است. ، امید است ، این نوشته ، الگوی ی مفید و موءثری برای جامعه ی روستایی ما باشد.
کربلاییه گل زینب شعبانی از زنان زحمتکش روستای شیخ مکان می باشند، که در فعالیتهای کشاورزی و دامداری دوشادوش شوهرش درویش هاشمپور تلاش می کردند.
وی فردی کدبانو ، و با عزت نفس بوده، که در پرستاری از بیماران فامیل، و رسیدگی به آنها نهایت دلسوزی و پرستاری را به عمل می آوردند .
در زمانی که دائیش قیصور منصوری در بستر بیماری بودند تا لحظه ی مرگ از وی پرستاری می کرد. ایشان از ابتدای جوانی تا کنون که پیرزنی ۷۵ ساله هستند، به تمام فامیل و زن داییهایش خصوصا" خاورشادیوند همسر مرحوم قیصور منصوری، احترام گذاشته و می گذارد. کربلائیه گل زینب نسبت به یکی از زنان فامیل که دچار حادثه ی سوختگی می شود، بیشتر اوقات ، حتی زمانی که در بیمارستان بستری می شود، از وی پرستاری می کرد، تا آن زن سلامتی خود را بدست آورد. ایشان بانویی نوعدوست و میهمان نواز ومهربان بودند، و اقوام با اهل خانواده همواره به منزل وی می رفتند . و ایشان با کمال دلسوزی از آنها پذیرایی می کردند. درمصاحبه ای که نگارنده با برخی از خواهران و خواهر زاده هایش به عمل آورده، همه از میهمان نوازی و محبت و دلسوزی کربلائیه گل زینب اظهار رضایت می کردند و می گفتند؛ "خواهر و خاله ی ما بسیار خوش رفتار و دست و دل باز بوده ، و هستند ، وی همواره در دوران کودکی و نوجوانیمان در اعیاد و مناسبتها و میهمانیها، گذشته از پذیرایی ، موقع رفتن به منزل نیز به ما هدیه می دادند. "
هرکدام از اقوام که فرآورده های دامی نداشتند ، کربلائیه گل زینب به آنها شیر و ماست و روغن و کشک و پشم هدیه می دادند. ایشان هرگاه در مراسم پرسه و مصیبت وارد می شدند، نهایت همدردی و دلسوزی و عاطفه را اظهار می کردند.
این بانوی زحمتکش، داغ مرگ فرزند دلبند و نوجوانش حیدر هاشمپور را نیز به خود دیده است، از این مصیبت بسیار دل شکسته و مغموم شدند. پسر نوجوانش را آنطور که مردم شیخ مکان و همکلاسهایش می گویند ؛ " مرحوم حیدر هاشمپور هابیلی، فردی نابغه و فعال بودند که از هم سن و سالهایش در ادب و اخلاق وفهمِ درس، بسیاربالاتر بودند. "
کربلائیه گل زینب با وجود آنکه ۷۵ سال از عمرش گذشته است، ولی همچنان در نگهداری پیرزنهای مریض و سالخورده ی فامیل و بجا آوردن صله ی ارحام و شرکت در مجالس عزا ی اقوام و آشنایان، نهایت همدردی را دارند. ایشان هنوز به سرپرستی خانواده مبادرت می ورزند. وتمام هم و غمش آن است که فرزندانش دارای آرامش خاطر و زندگی سالمی باشند.
کربلاییه گل زینب شعبانی حدود چهار سال است که شوهرش از دنیا رفته است، وی نهایت راهنمایی و همکاری را در امر کشاورزی به پسرش روح اله هاشمپور ارائه می نمایند. وتمام دغده اش عاقبت به خیری فرزندانش می باشد . این بانوی داغدیده و تلاشگر، فرزندانش را بسیار دوست می دارد . خودش سختی کارهای کشاورزی و دامداری را تحمل می کرد ، ولی رفاه و آسایش نسبی را برای فرزندانش مهیا می کرد .
خانوارهایی که در دهه ی بیست و سی شمسی، به عبارتی درست تر، از زمان یکجانشین کردن و تخت قاپو کردن عشایر ، این خانوارها در قسمت ِغربی روستای شیخ مکان به صورت یک آبادی کوچک کولیوند نشین دور هم جمع شده بودند، که به طور خلاصه معرفی می شوند :
۱ - خانواده ی کر بلایی پنجشنبه محمد نژاد و هفت پسرش، به نامهای مشهدی یوسف، حاج مهدی، کربلایی رحیم ، مشهدی نورمحمد ، مشهدی نورالله، کربلایی فتح الله ، و مشهدی یدالله درپای کوه تنگه ی شیخ مکان سکنی گزیدند.
آنها از تیره ی مسگر و طایفه کرمشه و ایل کولیوند به حساب می آیند هرچند برخی از طایفه شناسان مسگر ها را طایفه ای مستقل و شناخته شده از ایل کولیوند می دانند .
کربلایی پنجشنبه و فرزندانش از راه تلاش سالم و مسگری و کشاورزی به عنوان قطبی از کولیوندهای شیخ مکان با عزت زندگی می کردند، این بزرگمرد کولیوند در طبابت و شکسته بندی و مسگری و . . . سررشته دار بودند ، بعدها پسرانش در جامعه حضور فعال و نیکویی داشتند و امروزه هم نوه های این مرد بزرگ در سطح شهرستان دره شهر و جامعه خدمتگزاران تلاشگر و خوشنامی هستتد.
۲ - خانواده ی شیخ علی بهزادی فرزند ولی فرزند کسعلی فرزند عوضعلی سوره میری ، که دارای دو پسر به نام های مشهدی صید مراد و مشهدی نورمراد بودند. وی دختری نیز به نام شهناز دارند، که همسر مردی از طایفه یارکه است.
۳ - خانواده عبدعلی بهرامی از طایفه جافر بوده و دارای سه پسر به نامهای فرامرز ، برزو، و جهان بوده است.
مشهدی فرامرزبهرامی کولیوند مردی ادیب و سخنور بودند . وی همشیره نورمحمد خان هاشمی است ، ودر ادب و کمال و حافظه ای قوی برخوردار بودند. وکتب بسیاری در دوران جوانی مطالعه کرده بودند. وی دارای یک پسر و ۶ دختر بوده است ایشان نوه های ارزشمندیدارند ، ازجمله آنها به محمود بهرامی و ناصر و باقر شادیوند اشاره نمود.
برزو برادر فرامز و جهان بوده در جوانی از دنیا می رود ، وی ت
یر انداز ماهری بوده ، و دارای یک پسر ویک دختر به نام های بهرام وگلبر بوده، که در حال حاضر بهرام از دنیا رفته است.
جهان بهرامی نیز مردی زحمتکش بوده، ودارای دوپسر و دو دختر می باشد و دارای نوه های ارزشمندی می باشند .
۴ - خانواده مستعلی فرزند پنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری بوده ، ودارای دو دختر به نام های کشور وخاور و یک پسر به نام ابراهیم بوده، که ابراهیم در جوانی ، جوانمرگ می شود.
۵ - خانواده مهرعلی فرزند پنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری، که دارای یک پسر به نام اسماعیل شادیوند و یک دختر به نام شکر می باشند.
۶ - خانواده درویش دادبین فرزند گنجعلی فرزند عوضعلی سوره میری و دارای دو پسر به نامهای شیخ حسین و میرحسین می باشند. و دو دختر به نامهای گلشاه و عزیزبانو بوده است.
۷ - خانواده شعبانعلی شعبانی؛ که ایشان از دودمان مهتاب ( میتاو ) ، تیره هابیل، و طایفه فرخشه ، وایل کولیوند می باشند. وی و برادرش داود و پدرشان جانعلی، در اثر ظلم حاکم وقت الشتر که کولیوندها را از الشتر متلاشی و پراکنده می کنند ، مدتی پدرشان جانعلی و دا مادشان ولکه در بین اقوام رومشکانی زندگی می نمایند، آنچه که نگارنده شنیده است . شنی تاقبل از ۱۳۱۲ شمسی "ولکه "و "جانعلی" در رومشکان از دنیا می روند. گویا دوباره بعد ازقیام چنگیز خان کولیوند و مدیریت فر زندش حسن چنگیزی ، این دو خانواده به الشتر بر می گردند، ولی در یکی از سالها که مشکلات زندگی سختی خود را نشان می دهد، و سرما و برف شدیدی هم در الشتر می آید ، به سمت سیمره وروستای شیخ مکان می آیند، آنطور که مرحوم شعبانعلی شعبانی می گفتند زمان ورودشان به سیمره از روبروی چمکلان به سیمره آمده اند . آنزمان رودخانه ی سیمره یخ بسته بود و اهالی چمکلان کاه برروی یخها ریخته بودند ، تا آنها و دامهایشان از روی سیمره گذشته اند.
دلایل ورود شعبانعلی و داودعلی به سیمره؛
اولا" دابه هابیلی کولیوند، مادر بساط فتح اله زاده خاله شان بوده است، و از طرفی نیز بانو "گُلَه" فتح اله زاده ، همسر مهر علی سوره میری دختر خاله آنها بوده ، و در آن زمان مهرعلی و برادرش مستعلی سوره میری جزو افراد متمول و با نفوذ سیمره بوده اند.
ثانیا" زاله پسر عموی جانعلی پدرشان بوده، و پسر زاله به نام عیسی کولیوند داماد طایفه یارکه بوده است .
ثالثا" رنگینه هابیلی خاله ی بزرگ شعبانعلی و داودعلی بوده است.
شعبانعلی وبرادرش داودعلی به همین دلایل در نزد اقوام سیمره ای خود رحل اقامت بر می گزینند . البته رنگینه هابیلی مادر کدخدا بگشیر یاری هم در دلفان آباد چمکلان بوده، و نوه اش شهربانو همسر کدخدا مراد مقصودی بوده است، با توجه به همه ی این عُلقه ها ونسبتهای فامیلی، آنها را به ماندن در سیمره تشویق و ترغیب کرده است. آنها بهترین مکان را برای دامداری و رونق زندگیشان تنگه ی روستای شیخ مکان تشخیص داده و آن را را بر می گزینند ، و برای همیشه در نزد اقوام شیخ مکانی اسکان می یابند.
تجمع کولیوندها در ضلع غربی روستای شیخ مکان موجب تقویت و شکل گیری یک آبادی کوچک کولیوند نشین، در غرب آن روستا گردید.
مشهدی شعبانعلی بعد از ازدواج با شاه زینب منصوری صاحب سه پسر به نامهای شامحمد و شاهمراد و کامران، و چهار دختر به نامهای گل زینب و صدیقه و خدیجه و مهناز شدند. ازبین چهار دختر مشهدی شعبانعلی ، شاخصترین آنها
بانو گل زینب شعبانی است، که این نوشته در باره ی معرفی مختصر وی تدوین شده است.
شعبانعلی و داود علی وقتی از الشتر به سیمره می آیند ، هردو جوان و مجرد می باشند ، آنها ازبس رشید و خوش سیما بوده اند ، که بومیان شیخ مکان و مناطق همجوار می گویند اینها ییلاق خورده اند یعنی پرورش یافته ی ییلاق ( الشتر ) هستند. در هر صورت پس از مدتی شعبانعلی معروف به "شاعینه" با شاه زینب منصوری دختر لاوه و برادر زاده ی معصومعلی و شگرعلی، و خواهر آقایان منصور و قیصور و لطیف و محمد جان ازدواج می کند . مادر زنش هم سیده طلا رسائی از سلسله ی جلیله ی سادات سید صلاح الدینی می باشند . سیده طلا بانویی وارسته و با تقوی و مستجاب الدعوه بودند .
۸ - خانواده داودعلی شعبانی؛ داودعلی معروف به "داوه" فرزند جانعلی و برادر شعبانعلی شعبانی بودند ، که به همراه برادرش شعبانعلی به جمع اقوام شیخ مکانی پیوستند، و با آمدن آنها و خواهر زاده شان درویش، طایفه ی کوچکی از کولیوندها در غرب روستای شیخ مکان رونق بیشتری پیدا کرد. وی با شکر دختر مهرعلی سوره میری ازدواج می کند و دارای سه پسر و سه دختر می شوند. پسران داود به ترتیب کرمخدا و کرمخان و رحیم باشهرت بازنمود هستند، ودخترهایش نیز قشنگ و سلطنه و سینا می باشند. داود علی شعبانی؛فردی خوش اخلاق و متقی بودند، و نوه های شاخصی هم دارد که به دکتر قباد و دکتر مجتبی آبانگاه و دکتر امیدوار قاسمی می توان اشاره نمود.
۹ - کربلایی سلطان هنجاری ، که ا
ز کولیوندهای مسگرِ ساکن شیروان و چرداول سابق بودند . وی مدتی در عراق و نهایت به همراه خانواده اش به روستای شیخ مکان می آ ید . ایشان دارای چهار پسر و پنج دختر می باشند ، که نام پسر هایش به ترتیب عبارتند از؛
احمد و ابراهیم و سامی و حشمت، که همگی دارای شهرت هنجاری می باشند. همسر کربلایی سلطان هنجاری ؛ کربلائیه خانپری نام داشت . وی از زنان شایسته و متقی و خوش زبان و اخلاق و نیکو سیرت بودند. ایشان نیز فرزندان و نوه های ارزشمندی دارند. که قدرت اله محمد نژاد و دکتر هوشیار هنجاری از جمله ی آنها می باشند.
۱۰ - عباس ططری از مردان بزرگوار و نیکِ طایفه قیاسوند بودند ، که در قسمت کولیوند نشین روستای شیخ مکان سکونت داشتند . وی دارای فرزندان شایسته ای است که عبارتند از: صفر، و سبزمراد و فیروز می باشد . ونوه های ارزشمندی هم دارد ، که می توان به استاد منوچهر ططری اشاره نمود.
۱۱ - خانواده درویش هاشم پور، ایشان خواهر زاده ی شعبانعلی و داود علی شعبانی است ، از ترس سربازی رفتن، که آن زمان به اجباری معروف بود ، از الشتر به سیمره و روستای شیخ مکان می آید ، و در خاک دامنگیر سیمره، و روستای شیخ مکان ساکن می شود.
و ی با دختر دایی اش، کربلاییه گل زینب شعبانی ازدواج می کند. حاصل این ازدواج دوپسر و ۷ دختر می باشد . پسر بزرگش به نام حیدر که از لحاظ فعالیتهای عشایری و درسی، بسیار زرنگ و با ادب و شایسته بودند، در نوجوانی از دنیا می رود . و پسر کوچکش به نام روح الله هاشمپور کارمند بانک صندوق تعاون و توسعه روستایی می باشد. از فرزندان شاخص درویش هاشمپور می توان به فرحناز هاشمپور اشاره کرد، که ده سال رئیس موسسه سهام عدالت در شهرستان دره شهر بودند . و از نوه هایش نیز می توان به مهندس میثم لطفی اشاره نمود . درویش هاشم پور کشاورزی زحمتکش و نمونه بودند. وی با کهولت سن، تا پنج سال قبل از آنکه از دنیا برود به کار کشاورزی و دامداری مبادرت می ورزید ایشان حداقل نود و سه سال عمر کرد، و بعد چهره در نقاب خاک کشید.
۱۲ - خانواده ی مشهدی بساط فتح اله زاده :
مشهدی بساط ، از طایفه حسن گایاری کولیوند بودند که مادرش دابه فرزند فتح الله فرزند نظر فرزند ططره از تیره ی هابیل و طایفه ی فرخشه و ایل کولیوند بوده است ، ایشان نیز با توجه به این که خواهرش "گُلَه" را به مهرعلی سوره میری می دهند ، قبل از پسر خاله هایش شعبانعلی و داودعلی در شیخ مکان ساکن می شوند . بساط فتح الله زاده؛ فردی ملا و باسواد بودند، که به راحتی قرآن تلاوت می کردند. ایشان ازبس اهل دین و تقوی بودند، که مردم روستا به قرآنی که در منزل مشهدی بساط فتح اله زاده بود اعتقاد و باورقلبی داشتند، تا آنجا که تکیه کلام زنها و مردهای کولیوند ساکن شیخ مکان برای راستگویی کلامشان می گفتند به آن قرآنی که در منزل وخانه ی بساط است مثلا" من فلان سخن را نگفته ام، یا من فلان کار را نکرده ام، و یا به فلان چیز دست نزده ام.
بساط فتح اله زاده با دختر مستعلی سوره میری به نام کشور ازدواج می کند، وحاصل این ازدواج ۵ پسر و دو دختر به اسامی زیر می باشد:
۱ - علی
۲ - صادق
۳ - حسن
۴ - ابوالقاسم
۵ - محمود
۶ - زیور
۷ - معصومه
۱۳ - خانواده جمشید صلاحی؛
ایشان در ابتدا با برادرش کریمخان در شیخ مکان زندگی می کردند، ولی بعدا" کریمخان به روستای سوره مهری ( غلام آباد ) می روند و جمشید معروف به جَشیلَه، دربین کولیوندها ماندگار می
شود . وی با وجودآن که فردی روشندل بود، اما در انجام کارهایش توانمند بود . وی از خانواده ی قاسمی های شیخ مکان زن گرفت و خداوند دوپسر و یک دختر به اوعنایت نمود. فرزندان جمشید فرزند مرادحسین، الان در شهرستان دهلران و دره شهر زندگی می کنند.
۱۴ - و ۱۵ - خانواده های نجف ( نجَه ) گراوندداماد درویش سوره میری ، و دامادش امید علی امرایی از وابستگان و خویشاوندان کولیوند و سوره میری هستند ، که بعدها به طایفه ی کو لیوند در شیخ مکان اضافه می شوند . آنها دارای فرزندان ارزشمندی هستند.
نتیجه:
خلاصه ی زندگی چنان زنان و مردانی ، برای آیندگان، نمونه ای از هزاران خانوار روستایی و دامدار است ، که در این چرخه ی اقتصادی با سختی و رنج و عشق و امید به زندگی، و کشور نقش آفرینی کرده اند. این بزرگواران هم حق دارند که فعالیت و نقش آفرینی شان در جامعه و کشورشان دیده شود. و آیندگان بدانند که زنان و مردان نسلهای گذشته برای بقا و رونق زندگی خود و کشورشان چه سختی ها و رنجهایی را متحمل شده اند. بر تلاش وصبر همه ی آنها باید درود فرستاد.

ایل کولیوند و ایل حسنوند و ایل قیاسوند و ایل یوسفوند در صد و پنجاه سال پیشبه صورت طایفه بودند ، هر چهار طایفه وبا تر کاشوند هر ۵ طایفه تشکیل ایل سلسله را می دادند.
نظریه:
چرا می گویند سلسله و دلفان برادرند؟
...
[مشاهده متن کامل]

آنطور که معمرین فرموده اند در سالهای قبل وشاید حداقل ۱۲۰۰ سال پیش سله و سوره برادر بوده اند تمام دلفانها سوره یا سوره میری هستند . در روستاهایی در دلفان هست ودقیقا" در نزد فردی خسربگ ( خسروبیگی ) بررسی بیشتری را طلب می نماید.

Ahmad Lotfi:
" معرفی مختصر خان میرزا داجیوند "
خان میرزا خواص ، معروف به خانه از شاعران خواص در منطقه ی هلیلان بوده است ، برطبق ملاحظه ی تصویر سنگ قبرش، که تاریخ مرگ ایشان را نگارنده ۱۲۳۷ ه. ق تشخیص داده است، احتمالا" در نیمه ی دوم قرن دوازده هجری قمری متولد شده است، و درحدود وسط قرن سیزده ه. ق یعنی به سال ۱۲۳۷ ه ق از دنیا رفته است. اما آنطور که غضنفری نویسنده ی کتاب گلزار ادب لرستان نوشته است؛ تاریخ مرگش را سال ۱۳۱۳ ه. ق ثبت کرده است. دراین صورت شاعر در قرن ۱۳ و اوایل قرن چهارده زندگی می کرده است ، ودر ذیحجه سال ۱۳۱۳ه. ق از دنیا رفته است. نام پدرش فرین داجیوند بوده است قبر خانمیرزا در قبرستان قدیمی و تاریخی شاهبداغ که قبرستان قبلی سوره میری ها و بستگانشان بوده است ، این گوهر یگانه رادر خود جا داده است.
...
[مشاهده متن کامل]

برخی از بومیان دین و مذهب وی را شیعه ی غالی یارسان می دانند ، ایشان آخرین رده ی مقام عرفانی یارسان راکه خواص بوده، دارا بوده است. [1]
بالاترین رده ی مقام عرفانی یارسان را نیز سلطان می گویند .
رده بندی آئین عرفانی یارسان به شرح زیر است:
۱ - سلطان ؛ که مصداقش سلطان اسحاق می باشد.
۲ - شاه؛ که مصداقش شاه خوشین است.
۳ - بابا؛ که مصداقش بابا طاهر عریان می باشد.
۴ - پیر؛ که مصداقش پیر حیات می باشد.
۵ - خواص؛ که مصداقش شاعران" عرفان گو " مانند خانمیرزا ( خانه ) خواص و ترکه میر مومه وند آزاد بخت متوفی به سال ۱۲۳۶ ه ق می باشد.
توضیح:
در چند قرن اخیر شاعران استانهای همدان و لرستان و وکرمانشاه و کردستان و ایلام کنونی را به دو دسته تقسیم می کردند ؛
۱ - شاعران "دَلی" یا شاعران کوچه بازار و غیر عرفانی که بیشتر به هجو و سخنان سخیف می پرداختند.
۲ - شاعران " خواص" یا شاعران "عرفان گو" و خردمند بوده، که اشعارشان دارای مضامین عرفانی و مورد پسند اهلِ دل بوده است.
به نظر نگارنده، گرچه خانمیرزا داجیوند در مجاورت با یارسانها بوده است ولی همانند دوشاعر هم نژاد و فامیل خویش یعنی حسینعلی خان سوره میری ( متولد سال ۱۱۷۰ ه. ق و متوفی سال ۱۲۳۵ ه. ق ) و ترکه میر مومه وند ( متوفی به سال ۱۲۳۶ ه. ق ) شعر می سروده است.
این شاعر توانا که بر طبق نوشته ی استاد اسفندیار غضنفری در کتاب گلزار ادب لرستان در صفحات ۲۰۵ و ۲۰۶ ضمن شرح حال کوتاهی از ایشان دوقطعه شعر به نام" شیرین شَرَه وه" و " مَلاوِناوَه " از ایشان آورده است ، که بسیار زیبا و پر معنی هستند. [2]
امید است دیوان این شاعر عارف به زیور چاپ آراسته گردد.
پی نوشته ها و منابع:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[1] - اسفندیاری، هادی و محمد زاده، فرشاد
[2] - غضنفری امرائی، اسفندیار - گلزار ادب لرستان : چاپخانه دانش خرم آباد: سال ۱۳۶۴

ایل سوره میری ( سرخه مهری.
سورمیلی. ) لر ساکن در نهاوند. همدان . سلسله.
ایلام. ملکشاهی.
طوایف سوره میری نهاوند
. سوره مهری سلسله. ممیوند
همدان. لشگری همدان و سلسله. ملکشاهی. جمعه.
خرزینوند. پنج ستونی ایلام
...
[مشاهده متن کامل]

سوره ::سرخه. سرخاب. سهراب
میری::مهری. میلی ( منظور از مهره همان بازوبندی است که رستم به دست سهراب بست )
طایفه سوره*سرخاب. سهراب
. سهرو*در ایل بختیاروند ( بهداروند ) این طایفه خود را فرزندان سهراب پسر رستم
می دانند
رستم پهلوانی از ایل
سرابندی*سربندی * از ایل بزرگممسنی که از شیراز به
سربند اراک رانده شدند و بعد به سیستان کوچ داده شدند
طایفه سرخه در شهر سرخه
سمنان
طایفه سرخه در شوش
فرشاد محمدزاده ٢١:٥٧ - ١٣٩٦/١٠/٢٤
سلام برادر بهدراوند خسته نباشین، میگم طایفه سهراو ایل بختیاروند اعتقاد دارن که از ایل سهره میری هستن؟
آریا بهداروند ٢٢:٤١ - ١٣٩٦/١٠/٢٤
سهراب یکی از سرشاخه های ایل بزرگ بهداروند است
ایل بختیاروند متشکل
از
ایلهای
عالی جمالی
منجزی *کر منجزی *
لیراوی
علادینوند
الک
بهداروند
سهراب
مختاروند
قائدوند
اسدوند
جانکی
کیارسی
و 68 طایفه مستقل
*******
شجرنامه ایل بختیاروند
بختیار*بدر. بهدار. بیدار*
بیژن *بجن. جمال. باجول*
عالی شه بختیاروند
ملکشاه بختیاروند
محمد خورشید بختیاروند
ابوالحسن خان بختیاروند
سهراب خان بختیاروند
رستم خان بختیاروند
شاه حسین بختیاروند
جهانگیر خان بختیاروند *فیلتن. طهماسب *
خلیل خان ایل بیگی بختیاروند
شاه منصور خان *شه میر. شامصیر*
احمدلطفی - مدرس دانشگاه ١٢:٥٨ - ١٣٩٦/١١/٢٣
سوره میری ( سرخه مهری ، سورمیلی ، سهرابوند، سهرانی، شهرانی، ، سرخامری، سوره میر ، سرخاب مهر و سرخاب عیار وسوره مرد ، سهرک و شهرک و شهره میر و سهره میر ) همه نامهایی بیشتر قدیمی برای سوره میری هستند . سوره میری ایلی یا قومی پیچیده و پر راز و رمز در تاریخ است که هویت واقعی او در هاله ای از ابهام است. درهمه جاهست و درهیچ کجا نام ونشانش بدرستی ثبت نشده است برخی اوراترک و برخی پارت و برخی ساسانی و جمعی عرب و گروهی وی را کرد و لر ولک و. . . . می شناسند . این نام هرچه هست با ساسانیان و با شکست ایران از اعراب در ارتباط است و گویابه خاطر نابود نشدن این نسل ساسانیان که مدتی خود را به پادشاهان پیشدا دی از جمله اسفندیار رویین تن و در دوران شاهپورشاه گرایش به اعقاب ابراهیم و زرتشت ملاحظه شده است که همه فرهمایی و فرشته ای که اردشیر بابکان را بر اشکانیان غلبه داد قابل توجیه است . این کلان ایل درقالب آل بویه و یعقوب لیث صفاری و کوسه ها یا زیاریان و برساقیان و حسنویه و لشگری ها و بور بور ها و کلاوانی ها یا صاحبان کلاه و یا خدایی ها و بختیاری ها و . . . وحتی هومان و مالیمان دربین ترکهای دایی سهراب بی ربط نیست مادر هرمز پدر خسرو پرویز ترک بوده است و مادر یا مادر بزرگ بهرام گور عرب بوده است لذا بخاطر خویشاوندیها با طوایف و مکانها ی گوناگون ، اسامی مختلف و زبان و گویشهای مختلف پیدا کرده است. سهرابوند در پشتکوه و رومشگان داریم الان بهداروندها و ممیوندها هم با فرمایش بهداروند خویشاوند و انشعابی از سوره مهری هستند . آقای بهداروند دونفر از اقوام متخصص ایل شناسی هستند یکی فرشاد محمد زاده و یکی هم اسفندیاری بالاوند سلیمانی می باشند بنده خواستم بگویم سوره میری از ترکیه و شهر وان تا عراق و سوریه و شرق ایران رابطه دارد و لی برما که تاریخ مدون از اونداریم مکشوف نیست احتمالا اسم این ایل و طوایف زیر مجموعه و معتبرش در کتب خطی شیعه های عالی و کسانی که با آثار باستانی و اسناد ملی سر و کار دارند مدارکی ازاین ایل پراکنده و منقرض شده پیدا نمایند به عبارتی شنیده ها حاکی از قبر فرد مهمی از سوره مهری ها در چهار طاقی سیمره بوده ولی چون مدرک کافی نیست معروف به چهار طاقی آتشکده است. الله اعلم

ایل سوره میری به چند دلیل پراکنده هستند؟
۱ - مهاجرت اجباری یا تبعیدکردن سوره میری ها توسط حکام جور ، چه در صدر اسلام چه در دوران حمله ی کردها به رهبری سلیمان عثمانی و چه توسط قزلباش و چه توسط حسن خان والی پشتکوه.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - اعتماد به نفس داشتن ، که دربین دودمان یا خانواده شان با اولین درگیری ، خودشان مرکزیت کوچک پیدا می کردند و پراکندگی بوجود می آمد. ۳ - در گیری داخلی بین خودشان و عدم تحمل رفتار و کردار یکدیگر
۴ - پنهان نگه داشتن هویت خود در جائیکه دشمنان آنها حاکم بوده اند.
۵ - به علت پنهان کردن عقیده مذهبی و شیعی خویش ، در آن زمانی که شیعه در اقلیت محض بوده، ومراسم مذهبی علوی را درخفا انجام دا ده اند.
۶ - به علت جنبه ی نظامی گری و وطن دوستی به سرزمین امپراتوری ایران در گشت و گذار بوده اند ، خیلی از آنها در آ نجا استقرار یافته اند.
۷ - ازبس در اقلیت همکاری با پادشاهان عادل شبیه کریمخان داشته اند ، که نام آنها در سایه نام ایلات و طبقات اجتماعی دیگر آمده بطوری که برخی آنها را کولیوند و برخی زندوکلهرو. . . . . . . معر فی شده اند برخی به نام خانشان مانند ذوالفقاری های نهاوند که اصالتا" سورمیلی هستند . و خانمحمد سورمیلی کدخدای حمید وندها و بیونها و چمکلانیهای آنجاست.
۸ - دلیل دیگر که مجانی و بی سر و صدا محل زندگی خود را ترک کرده اند ، هرگاه عزت و شآن آنها رعایت نمی شد محل سکونت را ترک می کردند مانند سوره میری های پشته ی زرانگوش وقتی گوسفندی از بزرگ سوره میری ها را می برند و با تعارف فراوان اورا دعوت می کنند و ناهار که می خورد می گوید گوسفند وی که به درون گله های شماآمده را بیاورید تاببرم فردی از آنها گستاخانه می گوید همان بود که خوردی و یا فردی به دفاع از انها در جنگ محلی کشته می شو د خردمندانه سرزمین را وا گذار و خودشان محل را ترک می کنند الان سوره میری های زرانگوش در بین سگوندهای شرق خرم آباد و در بهرام اباد بین شوش و اندیمشک زندگی می کنند . سوره میرهای چند قرن اخیر از بس تبعید و کشته و صدمه دیده اند ، که در سیاست ریز نقش ولی خردمندانه و موءثر فعالیت دارند . و وجاهت خوبانشان مردم را به احترام آنها وا می دارد .
۸ - پرهیز از جدل و جنگ و درک واقعی از ناپایداری روزگار و داشتن روحیه ی بزرگ منشی و اعتقاد داشتن به ای تئوری که شیر هرکجا برود غذا ی خود را می یابد البته باید گفت؛ خوراک خود را می یابد . مثلا" گراوندها که اجدادشان گارد شاهنشاهی ساسانی بود ه اند بر میراث سوره میری ها در سراب هاشم بگ کوهدشت و طرهان و ملک شیرز از سوره میری های پشت تنگ سیاو گرفته می شود و یکسری طوایف دیگر در طرها ن و کوهدشت ساکن می شوند.
نقاط مهم و استرتژیکی که سوره میرها و شعباتش سکونت داشته اند عبارتند از ؛
۱ - سراب میمه
۲ - زرین آباد
۳ - سراب و تنگه دره شهر
۴ - سراب و تنگه کلم
۵ - تنگه زرانگوش
۶ - تنگه ی در بند
۷ - کَلِگ و چشمه سوره میری در غرب کاکارضا الشتر
۸ - سراب هاشم بگ کوهدشت
۹ - درتنگ و سرتنگ سیاو
۱۰ - پشته ی ارشت بدره
۱۱ - سوره مهر کوهدشت
۱۲ - شیرز کوهدشت
۱۳ - چم غزال الشتر
۱۴ - چم رو و تنگه ی تشکن و جایگاه بابا بزرگ
۱۵ - حواشی سراب گاماسیاببطرف شمال و شمل غربی و شرقی
۱۶ - گیلانغرب
۱۷ - سرپل ذهاب
۱۸ - چال سرا ایلام
۱۹ - چالاب چنگوله
۲۰ - مهران
۲۱ - ملکشاهی
۲۲ - چال زبرد کرمانشاه
۲۳ - چمچمال کر مانشاه
۲۴ - . . .

با عرض سلام وادب خدمت بالاوند عزیز. باید عرض کنم منطقه سوره مهر برگرفته از نام ایل پزاکنده سوره مهری است که سند ملکیش تا پنج نسل پیش در میان سوره مهری های دره شهر بوده که از بین رفته متاسفانه. سند املاک
...
[مشاهده متن کامل]
چم تتله وکوک رو و. . . . همه اینها اسنادش مجود بودن اما از بین رفتن. لذا سوره مهر از نام ایل گرفته شدهکه در شمال غربی کوهدشت واقع شده وهم اکنون ایل ایوتین در ساکن می باشد. اما در کتاب وقفی بابابزرگ اشاره به مرید بودن ایل سوره مهری واین ملک که حد وحدود آن قید شده تحت عنوان کوک رو وچم تتله وورنمه که ابعاد جغرافیایی اش بوده کاملا اشارت داشته

شاید هم سوره مهر به معنی کوهی که دارای قارهای قرمز رنگ است می باشد چون که در زبان لکی و هورامی به غار مر می گویند که تبدیل به مهر شده من خودم این کوه را دیده ام در منطقه شیرز هلیلان و کوهدشت واقعا بسیار پر ابهت است و دارای دیواره ها و مرهای قرمز رنگ است و یک منطقه بکر و بسیار زیبا است
در منطقه بالاوند یک تیره به نام کاوشوند هست که در میان آنها هم چند روستا وجود دارد که به آنها مهر می گویند و علت نامگذاری اش به علت کوهی است که حالتی شبیه به رنگ قرمز دارد و به آن سوره مهر می گویند و دقیقا
...
[مشاهده متن کامل]
در مقابل این روستاها است مکانی در مجاورت رود سیمره و روستاهای سمت راست یا مهر جز ایلام و روستاهای سمت چپ جز اولادقباد کوهدشت است و مرز میان سه استان کرمانشاه ایلام و لرستان است ولی در زبان فارسی به این مناطق میدر می گویند و باز هم تاکید می کنم زبان لکی شاید با پارسی از یک ریشه باشند ولی یکی نیستند زبان لکی پارتی است و ربطی به ساسانی ندارد

سُهرَک :
نام مرزبان فارس بوده، که در سال ۲۳ هجری بدست اعرا ب کشته میشود. حالا این ربطش با سر خک عیار چیست ؟ احتمال داردفقط شباهت اسمی باشد برخی تواریخ نام اورا شهرک نامیده اند . روستاهایی هم به نام سهرک در استانهای کشور و جود دارد .

سلام طبق نظریه تمام دانشمندان خواستگاه ساسانیان استخر فارس است و زبانشان به مانند لری و فارسی جنوبی است ولی زبان لکی از قواعد زبانهای جنوبی تبعیت نمی کند و این کاملا واضح است که لکی هیچ ربطی به لری ندارد
باسلام خدمت استاد لطفی وتشکر از بیانات راهگشایش همچنین تشکر از برادر وپسرعمو محمد سرمیلی عزیز ، لطفا جهت ارتباط و گرفتن شجره شماره تماس بگذارید . شماره تماس حقیر 09184214896
بزرگی را درخدمت ، و کوچکی کردن به همنوعان باید جستجو کرد . کدخدایان و رهبران سوره میری تا آنجایی که در توان داشتند به اعضاء طایفه خود یاری می کردند آنها نزاع فی مابین را به نحوی شایسته حل و فصل می کر دند.
خانم زهرا شما در مورخ ۱/۸/۱۳۹۶ مطلب مختصری در باره ایل سوره میری فرمودید اگر ممکنه یک مقداری بیشتر توضیح بدهید این بزرگواران در کجای خوزستان و کجای عراق و نامهای تیره ی جدید آنها چه می باشد. لطفا" بیشتر توضیح دهید .
دوستان سوره میری ، تاریخ و شجره کامل در بررسی دوستان جوان در حال بررسی و جریان است بنده مشتاق دانستن مطالبی در باره ی مفاخر و شهیدان و شاعران و روحانیون و دانایان کسانی که خود ر ا وابسته به این ایل میدانند به ایمیل و جیمیلی که تقدیم می شود عنایت گردد تا بر مبنای رسالت فرهنگیم ، آنها را در فصلنامه ای که متعاقبا" اعلام خواهد شد ، انتشار دهم lotfiahmad745@yah00. com
...
[مشاهده متن کامل]

lotfi. ahmad. ilam1338@gmail. com

تیره سهرانی، که خود را کلهر نامیده اند ، بعد از جنگ و در گیری سوره مبری با قزاباشها و طرفداری شدید سوره میری ها از پادشاهان زندیه بعدها در زمان قاجار این کلان ایل سوره میری تجزیه و تضعیف و تخریب و پراکندگیش با زور و فشار حکام صفوی و بعد قاجاریه سوره میری ها را توسط حسن خان والی کاملا" متلاشی می کند سهرانی ها و سهرابوندهای پشتکوه و طرهان
...
[مشاهده متن کامل]

و رومشگان قرابت فامیلی دارند و اصالتا" سوره میری هستند ، البته سوره میری از شروع پراکندگیش تا هشتاد سال اخیر نام بردن کلمه سوره میری در مجامع رسمی دشوار بوده است و اکثر تیره ها به نام بزرگان دودمان خویش و یا به نام خوانینی که اینها در ان مناطق رعیتی و یاهمجواری داشته اند نامهای جدیدی کسب کرده اند ، به طور مثال ما میدانیم کهکدخدا شیرزاد ابن کهزاد یا بالعکس در الشتر حدود چهارصد سال پیش مرده است و گویا قبرش در تپه گریرون بوده اس یا در روستای هموار بسطام الشتر کَلِگ یاخرابه های سوره میری در ضلع غربی کاکاردا یا کاکارضا وچشمه سوره میری وجود داشته و یک آبادی به نام محمد علی آباد سوره میری وجود دارد حرکت لشگری ها در ده آقا الشتر و شاهیوندها و کاکاوندها و میربگها و مومه وندها و نورعالی ها و آزادبخت ها و زرینیها و سهرانی و سهرابی ها و ذوالفقاری و سورمیلیها و چمکلانی های وراینه و سایر روستاهای نهاوند همه از اقوامی هستند که در پیشکوه و پشتکوه و ایلام وایوان و هلیلان گیلانعرب و ذهاب و سایر نقاط تبعید و متواری و مهاجرت کرده اند به خانقین و بغداد و کوت وبدره وعراق و خوزستان و بهرام آباد اندیمشک و عبدل خان شوش همه وهمه ردپای آنهاست ازترس حاکمانقاجار برخی خودرا کلهر دانسته اند از جمله جناب داودعلی صفرلکی ، معروف به داود علی کلهر می باشد لذا سوره میرهای نهاوند برخی اگر کلهر معرفی کرده اند چون در دوران قاجار تو بورس قدرت بوده اند لذا خود را کلهر نامیده اند البته خیلی از سوره میریها ، درقالب اقوام قدیمیشان چون شبانکاره که برخی از کلهرهای اسلام آباد غرب هم خود را انشعابی از شبانکاره می دانند . بنابراین فامیلی و تیره های جدید فراوان از سوره میری منشعب شده اند چون شوهان و باولک و رسولوند و خمیس و کاکاعلی و برامسی و ویسیها و بهره ای ها و پران پرویزیها و نوروزوندها و. . . . همه قابل ذکرند جوانانی که در آینده کتاب چاپ خواهند کرد آنها را لحاظ می کنند . الان ایوتوندها جزیی از سوره میری اند که فامیلی ریشه ای با شهره میرهای دلفان دارند و شهره میرهای ساسانی نیز قابل بررسی هستند

با عرض سلام و ادب احترام خدمت استاد ان گرامی ومحققین ایل بزرگ سوره میری بنده متولد سال ۱۳۴۹ هستم طبق گفته های بزرگان نسل پنجم از سرمیلی های نهاوند هستیم که اجداد بزرگ ما از طرهان کوهدشت که سه برادر به
...
[مشاهده متن کامل]
نامهای کهزاد و بهزاد ومحمد علی بودند که به منطقه نهاوند و در روستای سالار آباد ( محل امامزاده بدیع الزمان ) مهاجرت کردند و بعدا در آنجا ملک خریداری کردند حدود ۵۰ سال آنجا زندگی کردندوبه علت ناساز گاریهای مردم آنجا ودرگیری های زیاد در روستاهای نهاوند متفرق شدند از جمله ( بیان، قلعه قباد، سیاه کمر، وشت، شعبان، جهان آباد، برجک، برزول، گوشه بدیع الزمان، انگشته و. . . . ) ویکی از عموهای پدرم که فرد با سواد و دانایی بوده در زمانی که ثبت احوال برای اولین بار در منطقه آمده با پا فشاری لقب اجدادی که سوره میری بوده را انتخاب میکنند ولی مامور ثبت احوال سور میلی را در شناسنامه درج میکنند و حدودا ۱۰۰ خانوار از نسل کهزاد ( سورمیلی وسرمیلی و سرومیلی و مولوی وکهزادی وغلامی وعلی بخشی ) که در نهاوند و بروجرد وتهران و شهریار ویزد و اهواز و دیگر روستاهای نهاوند که اغلب با همه طوایف مناطق نهاوند وابستگی فامیلی داریم ایل سر میلی به گستردگی ایران زمین است ولی همه پراکنده و نا شناخته با هم هستند و تمام خصلت های سوره میری اصیل که استاد لطفی مرقوم فرمودنددر بین تک تک پسر عمو ها وبازماندگان سوره میری های نوادگان کهزاد مشهود است به امید روزی که رازهای سر به مهر این ایل بزرگ لرستان برای همه لرها و خصوصا سرمیلی ها برای شناخت بیشتر اصالت خودشان محقق شود . محمد سرمیلی اهواز

سلام کتابی جامع ودر خور ایل کهن سوره میری تا به حال در ایران چاپ نشده اما در عراق استاد ماجد سوره میری کتابی به عربی چاپ کرده اند اما تا قبل از عید استاد اسفندیاری از بالاوندهای کرمانشاه کتابش در مورد
...
[مشاهده متن کامل]
تاریخ بالاوند چاپ خواهد شد که در آن ریشه ایلی سوره میری وانشعابات آن را به زیبایی اشاره کرده که هر کس بخواند متوجه عمق وبزرگی این ایل کهن میشود. بعد از آن در سال جدید انشاالله کتاب جامع تاریخ سوره میری را حقیر بکمک شما بزرگان چاپ خواهیم کرد انشاالله

باسلام برادران عزیز لطفٱ کامل ترین کتابی که تا کنون در باره ایل سوره میری بچاپ رسیده معرفی کنید تا از تاریخ گذشته خود مطلع شویم، سپاسگذارم
باسلام برادر عزیز جناب آقای محمد زاده ضمن تحقیقی که درمورد اینکه چگونه لقب ما در سهران نهاوند کلهری شده است بعرض میرسانم پس از مهاجرت بزرگان ما جناب تشمال محمد ( شمال مه ) و تشمال کلی به سهران نهاوند گروهی
...
[مشاهده متن کامل]
از برادران غیور کلهر درهمان زمان به روستای سهران نهاوند مهاجرت میکنند که به مرور زمان طبق ازدواجهای که در بین این دو طایفه بوجود میاید خویشاوند هم میشوند و پس از سالها در زمانی که توسط ادا ه ثبت احوال جهت صدور شناسنامه به سهران میایند لقب اکثر روستایها توسط ماموران ثبت احوال در شناسنامه کلهری درج میگردد حال اینکه تیره ای از برادران کلهر در آن زمان به چه دلیل به سهران نهاوند آمده اند نیاز به تحقیق دارد . لازم به ذکر است اشاره کنم به آمار خانوارهای سوره میری که در بالا ذکر کردم آمار را بصورت تقریبی اعلام کرده ام سرشماری نکردم البته چند دهه قبل آمار خانوارها بیشتر بوده که به مرور زمان اکثرٱ به شهر ها مهاجرت کرده اند یک توضیح دیگر اینکه روستای سهران و شیر آباد از نژاد توشمال محمد وبقیه روستاهای اشاره شده از نژاد تشمال کلی هستند احتمالا این دو برادر از بزرگان ایل سوره میری بوده اند که به تشمال معروف بوده اند .

بسیار ممنون برادر کلهری اما اینکه چرا به شما میگن کلهری بخاطر این است که بعد از جنگ قزلباشان صفویه با لشگری سوره میری عده ای کثیر از سوره میری ها به میان ایل غیور کلهر می روند حتی بان سوری کلهر یعنی سوره
...
[مشاهده متن کامل]
میری اما اینکه بعدا آیا شما از ایشان چطور جدا شدید وبه نهاوند رفتید باید تحقیق کنید اما به نظر من در زمان فتحلیشاه قاجار وبدستور ایشان به والی حسن خان جنگهای بین سوره میری ورزه وند با حسن خان صورت می گیرد وباعث پراکندگی مجدد سوره میری ها به نهاوند و. . . . می شود که در آن گویا ذوالفقاری ها وسیاوشی ها وحیدری ها وگودرزی ها از سوره میری هستند که پیشتر آقای ذوالفقاری در کتابش هم اشاره کرده

سلام خدمت برادران عزیز جناب آقای محمدزاده و آقای لطفی به عرض میرسانم ما با روستاهای اشاره شده ارتباطی نداریم ، جمعیت سوره میری های روستای سهران بغیر از طایفه های مستقر در سهران تقریبا ۸۰ خانوار و جمعیت
...
[مشاهده متن کامل]
روستای شیر آباد حدودٱ ۶۰ خانوار ، روستای باباقاسم ( بوقاسم ) حدودٱ ۲۰ خانوار ، روستای انوچ ۶۰خانوار ، روستای سلطان آباد ۳۰ خانوار ، روستای ممی آباد ۳۰ خانوار ، روستای گرک ۲۰ خانوار ، ودر جنوب شهرستان بروجرد حدودٱ ۱۳۰ خانوار که اکثرا با لقب کلهری هستند حسینییه شاهزاده علی اکبر در انتهای خیابان بهار بروجرد به سوره میری های بروجرد تعلق دارد پیشنهاد میکنم با شماره / ۰۹۱۶۷۱۷۰۲۶۱ آقای نورحسین کلهری ساکن بروجرد تماس بگیرید اطلاعات بیشتری دارد و دارای کتاب هم هستند از طرف پدر و عمو هایش .

سلام برادر کلهری ممنون از اطلاع رسانی ات آیا روستاهای سهران وسهرانه اصفهان وسهران ایرانشهروسهران وسهرانی کرمان با شما ارتباط نژادی دارند یا تشابه اسمیه؟لطفا بیشتر توضیح دهید واز جمعیت خانواری این چند روستا اطلاع دهیدبا تشکر
سوره یعنی سرخه ، قرمز ، ( میگویند طرف با سیلی صورتشو سرخ نگه میداره ) سرخی صورت یعنی آبرومندی و میر یعنی سردار ، بزرگ ، فرمانده ، بنظر من یعنی سردار شجاع آبرومند یا بزرگ سرخ روی یا میر سرخ روی که زیر بار
...
[مشاهده متن کامل]
ظلم و بی عدالتی نمیرفتند و هر کجا بر علیه ظلم و بی عدالتی که میرفتند سرخ یا قرمز ( خون ) بر جا میگذاشتند . ( و به همین دلیل با فتنه بر آنان چیره شدند و کربلایی ساختند )

سلام استاد لطفی / مااز روستای سهران نهاوند هستیم و روستای کنار ما شیر آباد و چند روستای دیگر که همه سورمیلی یا سوره میری هستیم ولی لقب اکثر ما کلهری است و روستای ما در قدیم به گفته بعضی از بزرگانمان به
...
[مشاهده متن کامل]
پایتخت نهاوند معروف بوده است و اولین کسانی کهاز طرحان و رومشکان به سهران نهاوند وارد شدند دو برادر بودند بنام توشمال محمد و توشمال کلی که سور میلی های نهاوند همه از نژاد این دو برادرند البته بنده و تعداد زیادی که شاید به پنجاه خانوار برسیم یا بیشتر در تهران ساکن هستیم و به اصالت خود افتخار میکنیم ایکاش همه در کنار هم بودیم

با عرض سلام وادب خدمت استاد آیت اله محمدی محقق بزرگ قوم کرد ، استاد لطفا در مورد بان سوری کلهر تحقیق کنید ونتایج حاصله را به ما ارجاع دهید، طبق تحقیقات ما وقتی شاهوردی خان از شاه عباس در چنگوله مهران شکست
...
[مشاهده متن کامل]
میخورد ولشگری سوره میری از قزلباشان شکست میخورد نظام ایلی سوره میری از هم پاشیده می شود وعده ای از سوره میری ها که گویا هفت خاندان یا هفت خانوار بودنئ به میان ایل کلهر ساکن می شوند که به بان سوری معروف می شوند لذا انتظار می رود در چیستی وچرایی این هفت بنه مال ما را راهنمایی کنید تشکر

در مورد شهره میر باید گفت اشتباه نشود با شهره میر مدفون در پشتکوه چه اینکه ایشان دارای شجره می باشد ولی منظور بنده واستاد لطفی سایه میر است که پسر سهره امیر است که گاها ایشان را شای امیر شاره میر هم گفته
...
[مشاهده متن کامل]
اند وقلعه شهره یا شهاره در فیروزآباد نشانش می باشد ، بر ما معلوم نیست که سایه امیر قبرش کجاست ولی اینکه ایشان پسر سوره امیر بوده ودارای منزلت بر ما پوشیده نیست

در مورد سرخه میری های گیلانغرب باید گفت از نسل سه الی چهار نفر هستند؛سایه خان، جمعه، ابراهیم و. . . طبق نقل جبار جعفریان سرخه میر های گیلانغرب با سرخه میری های خانقین از یک ریشه هستند، که جملگی جزو لشگری سوره میری بوده اند
طایفه حبچیه که جدانها محمدحبکی الان درخوزستان ودرعراق هستند ازسوره میری هست
سلام ما از سرخه میری های گیلانغرب هستیم که هیچ گونه اطلاعات جامعی درباره گذشته خودمان نداریم همچنین نمیدانیم علت مهاجرت ما به این شهرستان به خاطر چه بوده الان حدودا صد خانواری هستیم بدون نام و نشان لطفا اگه میشه اطلاعات خود را دربارهی ما نیز ارائه دهید ممنون
دین و مذهب سوره میری ها : آنچه از تاریخ بر می آید ساسان جد بزرگ ساسانیان رئیس تمام آتشکده ها و مغها و حامی و متولی دین زردشت بوده است واز قدیم الایام دارای فرهمائی بوده اند ، از جمله اردشیر بابکان و انوشیروان
...
[مشاهده متن کامل]
عادل و یزدگرد سوم ، این فرهمایئ را به عینه داشته اند بعد از شکست ایرانیان از اعراب سوره میری ها جزو اولین گروه هایی هستند که به دین اسلام ومذهب تشیع ایمان می آورند تا آنجا که سوره میری ها در قالب دراویش علوی و مریدان بابا بزرگ در سطح جامعه وارد می شوند آنها نشر دهندگان مذهب تشیع بوده وبا وارثان و سادات و علما همکاری داشته اند وخودشان نیز عالم و ملا داشته اند وگاه به منزلتی فرهنگی و دینی رسیده اند ودربین روستاها و مقبره امامزادگان نقش متولی و مستوفی و عالم داشته اند شیخ شمس الدین جد سوره میری ها و متولی های امامزاده شاه محمد هلیلان نشین از بغداد وبصره به این منطقه امده وبه مردم راه ورسم دینداری و سواد وقاعده و رفتار واخلاق اسلامی آموزش دهد. به اعتراف کتب تاریخی ومقالات عربی وفارسی همه بر شیعه بودن سوره میری در هرکجا که هستد ، اذعان دارند نگارنده به شیعه بودن سوره میری های عراق و ایران علم و اطلاع کافی دارد.

سایر طوایف و تیره ها ی سوره میری:
طایفه انتار - احمدجشنی - بالوی - هقت ماله بان سیری - تیره داودعلی کلهر - بانقلانی ها - قیطاسی ها - بهاددری ها - کلاه پهن ها خرزینوندها - همانه و کولها - - درویشها - مستوفی ها سیخه پشتها -
...
[مشاهده متن کامل]

پیرالی ها - سرخابوندها - توتانهای چالسرا - بله رشک - موسیها - ویسی ها - مال ایمانها - وشاهیوندها ولشگریها و سوره میری های شرق خرم اباد که با فامیلی پدرام و سگوند وجود دارند ، همچنین ساکنان بهرام آباد اندیمشک و عبدل خان ( عبدل آباد ) شوش و. . . . . وسوره میری های" وان ترکیه "و. . . همه جزو این کلان هستند .

تیره های طوایف زیر مجمو عه های کلان ایل سوره میری:
تیره های سوره مهری یا سورمیلی یا سوره میری، تا امروز به جز اندکی از آنها مابقی درهاله ای از ابهامند . تیره ها وطوایف سوره مهری های عراق را جناب مروخ ، در خانقین ، توتک و مامه جان و آئینه و. . . نوشته اند . ولی تیره ها ایران باید مورد تحقیق و اقع گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

دودمان صفرلکی سوره میری :
اززمانی که سوره میری ها با ستمگری سپاه قزلباش که در پشتکوه ستم می کردند ، به مبارزه بر خاستند ، و ازطرفی نیز سوره میری ها ازشاهوردی خان آخرین اتابک لرستان حمایت می کردند ، بعداز سرکوب شاهوردی خان سوره میری ها هم به اطراف و اکناف ایران وعراق کنونی وعثمانی و نقاط دیگر مجبور به مهاجرت اجباری شدند واحتمالا" کدخدا آئینه سوره میری که قدرت بلامنا ع پشتکوه ومناطق وسیعی از خاک عراق کنونی ازجمله کوت واماره ومند لی وعلی غربی و علی شرقی و بدره و بغداد وبصره دارای نفوذ وحتی قباله برخی از آن نقاط را داشته است ، طبق روایات سینه به سینه جد صفرلکی ها و شرف ها و نوروژوندها و شاید آدینه وندهایی که درپشت تنگه سیآب زندگی می کنند ولک زبانند و در ملکشاهی کینی آینه ( چشمه آئینه ) وجود دارد . ودور دوم مشکلات ایل سوره میری با روی کار آمدن والیان ، خصوصا" بعد از انقراض زندیه و باروی کار آمدن حسن خان والی وکینه دیرینه قاجاریه از سوره میری به علت عدم پرداخت مالیات ، و شاهزاده بودن وصاحب ملک واملاک پشتکوه و. . . بوده اند اصطکاک شروع میشود وایلات ریزه ون و سوره میری و برخی تیره های عالیبیگی مجبور به مهاجرت وتبعید به سایر نقاط ایران وعده ای هم به عراق کنونی می روند ، وجمعی هم با کتمان هویت خویش ، در درون ایلات وطوایفی که خویشاوند سببی وگاه نسبی دور آنها بودند ، با ازدست دادن املاک و احشام خود تابع وضع موجود شدند ودر پشتکوه و پیشکوه باقی ماندند دودمان صفرلکی که در زمان حسن خان محدود به صفزلک وشرف بودند والان صفرلکی وشرف دو دو مان مهم و باید انها را دوتیره از سوره میری قلمداد کرد . نام دونفر از پسران صفرلک ، ساده میر و لک میر نام دارند . صفرلکها و شرف ها دربین ایل شریف شوهان به حیات خود ادامه داده اند و فامیل برخی از آنها ساد ه میری و سوره میری نژاد و صفرلکی وقیطاسی و علی کرمی میباشد شجره یک خانواده از صفرلکی ها به نام مصطفی علی کرمی که در شعل معلمی و دانشجوی مقطع دکتراست به شرح زیر می باشد ؛ایشان مصطفی ابن حسن ابن جوانمیر ابن عبدالمحمدابن ملا روسم ( ملا رستم ) ابن علی کرم ابن رمکه ابن حسن سوره میری میباشدویا علی کرم ابن حسین ابن حسن ( رمکه ) بوده است .
...
[مشاهده متن کامل]


ایلی درسایه:
ایل سوره میری هم جاهست وگوئی اصلا" نیست و وجود خارجی ندارد ، این ایل در سایه حقیقت تاریخ ایران زندگی می کند دهها ایل در تاریخ ایران نام ونشان وشجره و دستخط و مهر و اثر انگشت از خود بجا گذاشته اند ، ولی ایل سوره میری همه جا میرود ، هم در لشگر است هم عارف هم شیخ وهم باسواد هم در قالب خدایی خان وباسواد رئیط ایل حسنوند است ، هم عالم است در قالب متولی ها و مستوفی ها در هلیلان ویاعالمند در ده علم اباد الشتر ، کسی نمیداند چرا اینقدر گمنام است به همه ایل و طایفه اینشان و سواد وهویتی فرهنگی واخلاقی می دهد اما بردن نامش گوئئ تابوست در خانقین ؛ بغداد ، دیاله سلیمانیه ، هلیلان ، بره ، زردلان ، کرمانشاه ، تبریز لاسجرد سمنان وبوربور پراکند ه ، سورسور کردستان ، سی سی حسنوند وکلهر می شناسیمش برای امام حسین سیه پوشند و مرید پر امام کاظمند و سزابها و پشته ها ومزارع فراوانی به نامشان هست اما بی ادعا در کسوت دراویش وآدم ها ی گمنام ولی بلند آوازه دردل مکان و زمان نامرئئ ، نام دارد ولی نشان او پراکنده است این ایل و وابستگانش به چشم خودمی بیند که همه ایلات ، تاریخ نوشته دارند ، و در کتابها از آنها یاد شده است ، ولی از ایلی که در محیط اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خود تآثیر گذار است ، لیکن هیچ نشان و تاریخ ثبت شه ای که همه بخوانند وتبلیغی منطقی داشته باشد ، ازاو قابل ملاحظه نیست . این ایل سرداری به نام یارمحمد خان دره شهری ، زردلانی و هلیلانی و لروند ی و. . . دارد ، ولی کمتربطور رسمی سوره میری بودن آنها ذکر می شود در عراق شهید تقدیم میکنند
...
[مشاهده متن کامل]

درحال حاضر تعدادی از سوره میری ها در جایگاه اجدادیشان در روستای کلم ازتوابع بدره زندگی می کنند ، و فامیلی و شهرت آنها ویسی می باشد . احتمال دارد آنها از اعقاب الله ویس باشند. در روستای موسی وگنجه وپاکل
...
[مشاهده متن کامل]
گراب سوره میری وجود دارد. وبرخی از آنها با علیشروانها در یک اتحادیه زیست می نمایند. سوره میری هائی نیز از دودمان های پیرالی ( پیرعلی ) و سیخه پشت و بله رشک در منطقه شهرک ولیعصر بدره زندگی می کرده اند، ولی در زمان حسینقلی خان ، والی پشتکوه به خاطر جانبداری از سایر برادران وپسرعموهایش ، اختلاف و درگیری ای پیش می آید و حسینقلی خان والی آنها را از محیط بدره و زرانگوش بیرون می کند طبق نطر جعفر خیتال به کرمانشاه وشیراز وسایر نقاط می روند .

فرزندان الله ویس :
الله ویس که در منطقه شرق استان ایلام ازمیشخاص تا بدره و پشته زرانگوش را با تمام پشته ها و دربندهایش را تحت فرمان ونظارت خود داشتند ، این مردبزرگ که توشمال وبزرگ منطقه شناخته شده بود دارای دوفرزند بودند ؛
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - سلان ویس ؛ که اعقابش در سرتنگ بهرام خانی و بانهلان وکلم و بدره و. . . والان ردپای آنها در روستای پران پروز ، و آباد ی جناب قاضی امیری سرخه مهری اهل حواشی نور آباد لرستان است ، و طایفه خو د را از تیره سلان معرفی کرده است .
سلان ویس دارای دوازده پسر بوده است که بزرگترینش قمر یا قنبربیگ نام داشته است که اکثر مردم فعلی منطقه صرف نطر از انها که مها جرت کر ه اند ، از نسل وی میباشند .
۲ - قباد :
ازنسل قباد ابن الله ویس، توشمالان قیطولی بدره ، ( چنارباشی ) و تیره قیطولی قیطا س ، ساکن ملکشاهی به وجود آمدند، و معتقدند ، که اصل نژادی توشمالان طایفه ملخطاوی و باولک ملکشاهی ووقیطول قیطاسی ووقیطول پاشه وقیطول باشی بدره و مال هومان ، از یک نسل ویک نژاد بوده اند ، ولیکن پس از تصدی [ حسن خان والی ]حاکم پشتکوه به جاهای یگر [ ازجمله به خانقین وبغدا و بصره وشهرهای هم مرز با عراق وبرخی به مناق کوه پایه زاگرس ونقاط دنجی در کشور مهاجرت کردند ، زیرا حسن خان چشم دیدن حاکمان وصاحبان ملک وقدرت یعنی ریزه وندها وسوره میری هارا در منطقه پشتکوه نداشت به همین خاطر اکثر تیره ها وطوایف وابسته به این دو ایل وحتی ایل عالیبیگی راتا انجایی که توانست متلاشی کردوبقیه باپنهان کردن هویت وماهیت خویش در دل عشایر پشتکوه باقی ماندند والان برخی از انها حقیقت اصل ونسب خود را اشکارمی کنند برخی قیطول ومال هومان را از نسل هومان ویسه می گویند این فقط زرنگی وتدبیر وباهوشی این کلان ایل راباهومان پسر ویسه وبرادر پیران ترک ، مقایسه می نمایند . همانطور که ما امروزه به ادمهای باهوش میگوئیم فلانی مثل چرچیل است.

میرویس؛ بزرگ[رئیس] قبیله، در زمان ساسانیان را ویسپهر ( ویسپور ) یعنی زاده ی خانواده ی بزرگ می نامیدند . ( فرهنگ شاهنامه ) - 《دهخدا - دیکشنری قافیه 》
باتوجه به اینکه ، حکومت درایران قدیم ملوک الطوایفی بود و هرصاحب قدرتی بر چند ایل وطایفه وتیره حکم می راند وهمه ی قدرتهای کوچک تابع شاههنشاه یا امپراتور ی زمانشان بودند . ناگفته نماند هنوز خیلی ازروستاها ودهستانهای ایران پیشوند یا پسوند "ویس" دارند ، مانند ویس احمد، و ویس آباد و وچراغ ویس و. . . . را میتوان نام برد سوره میری های حاکم در بدره وقسمتی ازسیمره وعلیشروان و چنار باشی و پاکل گراب و منطقه پشتکوه ، صاحب نفود وقدرت بودند تا آنجایی کهدوتیره قیطول ومالیمان ( مال هومان ) ساکن در چنارباشی وکلم و پاکل گراب بودند هومان نامی اوستایی است که گویا نام زردشت هم بوده است ، وبه معنای نیک اندیش می باشد .
...
[مشاهده متن کامل]

در زمان صفوی وشاه عباس صفوی بعد از گوشمالی وکشتن شاهوردی خان اخرین اتابک لرستان ، طایفه قیطول ومالیمانرا که ازبومیان بسیار قدیمی ایلام کنونی بودندو مدتی به خاطر مسائل واوضاع نامناسب سیاسی در سرزمین گروس یاسلیمانیه زندگی کرده بودند ودوباره در سرزمینهای اجدادی مستقر شده بودند، را به مقام امیرالامرائی وتشمالی، منطقه چنارباشی و [ کلم وبانپرور ]منسوب می کند از ان زمان قباله ها اکثر به نام انها بوه است، بعدها که علیشروانها با اعقاب انه خویشاوندی بر قرار می کنند به فرزندان مادری که از نژاد قیطول است مینهای یادی به آنها می رسد . در هرصورت اززمان شاه عباس به مال ایمان که نام دیگرش چژنی [چشنی ، شبیه احمدجشنی]قیطول گویند وقیطول یعنی کسانی که منتسب به حکومت باشند وشاه آنها را انتخاب کرده باشد. قیطول معنای دیگرش به فرد زمیندار ومالک اطلاق می شود . مالیمان ( چژنی ) دارای سه فرزند به نامهای؛ ۱ - الله ویس
۲ - مرادویس
۳ - یوسف[ویس]
پس از مرگ پدرشان مالیمان ، فرزندانش حکومت اورابین خود تقسیم کردند.
الله ویس که از همه بزرگتر بوددرمنطقه ماند ، و مراد ویس به مهران رفت ، که از نسل او طایفه ی قیطول مالخطاوی[ملخطاوی]باقی مانده است . ویوسف به ملکشاهی رفت ، ودر آنجا صاحب یک پسر شد واورا ملکشاه نامیدند ، که ریشسفیدانقیطول ملکشاهی معتقدندکه وجه تسمیه ملکشاهی ازنوه مالیمان یعنی ملکشاه گرفته شده است . و قبل از ان نام ملکشاهی به منطقه اطلاق نمی شده است .

حاکمیت ویسها در چهارصد سال پبش:
ویس در لغت به معنای ده و قریه است.
آنچه که نگارنده درباره ی نقاط استرتژیک ورد پای کلان ایل سوره میری ملاحظه کرده است دراستان ایلام درمنطقه میمه ، زرین آباد روستای کلاوزر که تیره نوروژوند زندگی می کنند وقدیمی ترین نقطه زرین آباد است که تعلیم
...
[مشاهده متن کامل]
وتربیت جدید در آن شکل گرفته است تنگه وپشته کلم و دره شهر وتنگه شیرزدر حواشی کوهدشت ، و منطقه سوره مهر ، وتنگه سیآو ، در کوهدشت ، ومیدان بزرگ و کوچک ، و پران پرویز در پلدختر و ملخطاوی ( مهران ) و گذرگاه ملکشاهی ، وچال زورد وچمچمال وگیلانعرب وخسروی وسرپل ذهاب ، در کرمانشاه ، وخانقین و علی غربی ودیاله و. . . بغداد ، مدائن و. . . . در عراق ، همچنین سوره میری های شهرستان وان ترکیه و برخی روستاهای ان ، وهتل سورمیلی استانبول وروستاهای بهرام آباد اندیمشک و عبدل خان شوش وسرخه و لاسجرد در سمنان وبوربورهای ورامین وکردستان ، وبخش سور سور درکرمانشاه یا کردستان ، همه به نوعی رسالت تاریخی ونظامی و اجتماعی واقتصادی وفرهنگی را به ما تفهیم می کند که محققان هر شهر و دیاری شایسته است برای تبیین گوشه ای از تاریخ دست به قلم ببرند وظرفیتهای کشور را به جامعه معرفی نمایند.

ردپای سوره میری ها : سوره میری ها وابسته به ساسانیان وآنها هم وابسته به شبانکاره بوده اند درابتدا قبل از انکه ساسانیان به قدرت برسند مثل مردم زمانشان به دامداری وکشاورز ی مشغول بو ده اند . اما بعداز مدتی
...
[مشاهده متن کامل]
در کسوت روحانیان و ریاست امور مذهب زردشتی ، در آتشکده ها وامورفرهنگی - مذهبی فعالیت می کردند . سوره میری ها که نسلشان به سنباد فرزند بهرام گور می رسد . از ابتدا تا کنون با امور مذهبی ویزدان پرستی اشنایی داشته وبعدها بر مبنای سلسله حاکمانی که در ایل وتبار ونژاد و طایفه آنها بوده است ، قطعا" در امور سیاسی و سپاهیگری که حافظ مرزها وشهرها و قراء و روستاها ی کشور بوده اند کم کم در نقاط حیاتی واسترتژیک وگاه آباد کشور به صورت تیره ها یا فرد ی یادودمانی در گذرگاه ها و دژها وقلعه ها ومدیریت جامعه نقش تاریخی واجتماعی ومذهبی ونطامی خود را انجام داده اند. ( ادامه دارد )

سوره میری های چالسرای ایلام به روایت
احمد ( احمدگه ) ملایی ابن سارو ( ساروخان )
ابن عبدالله ابن ملا ابنموسی ابن شکربیگ ابن میّسم ابن اسماعیاابن توتا ن ( طوطان ) ابن حسن می گفت: پدر جد وی و حضرات روستای چالسراحسن می باشد که به همراه برادرش حسین به دره شهر کنونی و منطقه چمکلان و منطقه د ارونه ( Darvanah ) سکنی می گیرند ، اما بعد از مدتی حسن به حاشیه ایلام کنونی می اید و بااقوام بانقلانی وکلاه پهن یکسری از ایل وطایفه سوره میری وملکشاهی هایی که ریشه در ایل پراکنده سوره میری داشتند همراه اهل بیتش به این مکان یعنی چالسرا می آیند . تا دهم فروردین سال ۱۳۹۶ توشمال کدخداملک ابن قاسم ابن صفربیگ ابن موسی ابن شکر بیگ ابن مییسم ابن اسماعیل ابن توتان ابن حسن زنده بود ولی اخرین کدخدا وتوشمال چالسرا در روز۱۱/ ۱/ ۱۳۹۶ به حق پیوست ودنیای فانی را وداع گفت . سوره میری های ایلام وملکشاهی وپاکل گراب وچنار باشی وکلم وبدره همه افرادی صاحب ملک وزمین و اعتبار حکومتی بوده اند اما با انقراض حکومت سلسله زندیه فشارها وتعرض به املاک ووجاهت سوره میری ها وریزه وند ها و تا حدودی عالیبیگی ها اغاز می شود واین سه ایل ، خصوصآ" سورهمیری ها بیشتر از بقیه متلاشی وشیرازه ی ایلی اش از هم پاشیده می شود واملاک انها بدست وابستگان والیان عرب یا سلاحورزی می افتد . که در جای خود به آنها پرداخته خواهد شد .
...
[مشاهده متن کامل]

لک زبان ها سوره میری را سوره مهری ولرهای ثلاث یعنی نهاوندی ها آن را سور میلی تلفظ می نمایند. اصل لغت مرد قرمز وسرخ روی مهر کیش یا مرداهل مهرگان کده ، ویا مرد ی علیجاه که دارای پرچم سرخ و پیرو تشیع علوی
...
[مشاهده متن کامل]
باشد وبرخی معتقدند که این شخض به اسارت سپاه عباسی یا مهاجمان رومی در می اید ، واز زمانی که امامزاده ابراهیم ابن موسی الکاظم آنرا با پول قرمز خریده بود ، اعقاب اورا با پسوند سور یا قرمز قلمداد می نمایند ، ونمادی برای مرید وپیرو بودن حضرت امامزاده ابراهیم یا بابا بزرگ میباشد . این کلان ایل در طول تاریخ حداقل هزار وهفتصد ساله خویش ، به ایلات و طوایف وتیره های کو چکتری تبدیل شده اند ، که الان آنه مدعی هستند که سوره مهرزی جزئی ازایل وطایفه آنهاست ازجمله لروندها و بور بور ها وداجیوندها و ایتیون ها وسورسور ها و. . . و فرخینوندها وزرینی ها و سهرانی ها وسهرابوندها و سوری ها و دراویش بابابزرگی و. . . که هرکدام الان گسترش وکثرت جمعیت پیا کرده اند ودر داخل وخارج از کشور پخش شده اند وردپای آنها در سوریه ، چین ، ترکیه ، خراسان ، سرخه ولاسجرد سمنان وسنگسر و شوش و اندیمشک و حواشی اهواز همه در قالب سرخه ، محمره وباطولی ، کرندی گیلانغربی و خسروی و. . . . در جای جای ایران وکشو ر هایهمسایه وغیر همسایه قابل ثحقیق وتفحص هست ، تا انجا که دهه هشتاد که د انشجویان را به روستاهای حواشی ایوان عرب برده بودم مردی از اهالی هلشی که خو دشان از اعضای ایل عالیبیگی هستند در باره سوره مهری اعلام کر د وگفت آن قدر ریشه سوره مهری قدیمی است که نمیتوان گفت اوقدیمی تر است یا بنی اسرائیل. درهر صورت سوره مهری یک ایل پراکنده وناشناخته است وشاید این پراکندگی رمزی برای یاری کردن به انقلاب نجاتبخش حضرت مهدی موعود باشد ( الله اعلم بالصواب ) .

سوره میری ها در سخنوری وجنگ تن صدایشان بلنداست تیره ی فرخشه یا فرخشاه کولیوند نیز چنین هستند . بعداز فروپاشی امپراتوری ساسانی، این ایل گذَشته ازپرداختن به مطالعه دین جدید یعنی اسلام ، انها و سایر ایلات
...
[مشاهده متن کامل]
وابسته به تشیع که مولود طبیعی اسلام است مشرف میشوند ، ودراین راستا متوجه میشوند که بنی امیه ومروانیان وبنی عباس وفرق غیر شیعه حقیقتی که اسلام ناب محمدی را معرفی نماید در دهن وعمل خیلی از آنها نیست به همین خاطر انها درکسوت دراویش فعال و کشاور ان ودامداران زحمتکش و جماعتی هم برای ترویج مکتب تشیع در شعل سپاهیگری به خاندانهایی که برای نجات واستقلال ایران کوشش میکردند در امدند و در شمشیر زنی وگرز وگوپال وصدای رعد اسا مشهور شدند که در جنگهای تیره گرزینوند در این اواخر انه با گرز بر دشمنان خود پیروز می شدند . در زمان درویشی گری مانند بابا بزرگ دارای گرز کل وسفید رنگ بودند معمرین طایفه ما می گویند در این صدو پنجاه سال اخیر پیر ولی سوره میری وگجر یا کوچکعلی پدر کدخدا مراد مقصودی دارای گرز و اسپر بوده اند و در دورا ن اخرین والی چراغعلی ابن لطفعلی ابن حاج مقصودعلی ودونفر از ابادیمان در سپاه والی پشتکوهخدمت کرده اند . سوره میری ها مدافع عدالت و حق طلبی بوده اند .

برخی معتقدند سوره میر پسر عبدالامیر بوده ویکی از اعضایطایفه سرخه مهری بوده است وبه احتمالی ایل باستانی سرخه مهری شامل سه ایل سوره میری وریزون وعلیببیگی بوده است سوره میر از مریدان ومومنان به امامزاده سید
...
[مشاهده متن کامل]
ابراهیم ابن موسی الکاظم معروف به بابا بزرگ اول بوده است . واین بابابزرگ نباید با درویش و عارفی که در قرن پنجم زندگی می کرده است ومانند بابا طاهر عریان شاگرد ویار راستین شاه خوشین بوده است اشتباه گرفت . این سوره میر به قدری مذهبی بوده که برخی معتقدند زیارتگاهی که به نام شهره میر هست همان مرقد سوره میر از اعقاب وبزرگان ساسانی است که شاهان ساسانی اکثرا در دل غارها وکوه ها دفن شده اند قبر سوره میر یا شهره میر در کوه های مشرف بر روستای بیشه دراز در دهلران می باشد البته برخی هم شهره میر واعقاب اورا با لقب شیخ مطرح می کنند . درپشتکوه طایفه ای به نام مموس هست که برخی مانند خیتال آنها را طایفه ای شجاع دانسته که دست کسی از قدرتمندان وزور گویان را نبوسیده اند و برخی معتقدند مموس از ماموسی به زبان کردی یعنی شیخ و روحانی یعنی افرادی که به مردم درس دین ودانایی داده اند همانطور که جد سوره میری های درب گنبد امامزاده شاه محمد برای همینمهم از حواشی عراق امده ومردم را رس دینداری وسواد آموخته است والان در آنجا معروف به طایفه شیخ ومستوفی ومتولی میباشند. ( الله اعلم بالصواب ) شهره میر در جای صعب العبوری دفن شده است وزیارتگاه وارامبخش روحها وروان بومیان و زوار محترم است . گویا قبر پسر شهره میر ( سهره میر ) هم در دره های اطراف شهره میر قرار دارد.

سوره میری ها از لحاظ نژادی ، زیر مجموعه ی ساسانیان میباشند سخن گفتن آنها لکی پشتکوهی و خوزی بود ، اما در طول زمان هر جا سکونت یافته اند ربه زبان همان مردم محل سکونتشان سخن گفته اند وتکلم نموده اند. به
...
[مشاهده متن کامل]
طور نمونه در ترکیه ، ترکی ودر عراق کردی وعربی ودر نهاوند وخرم اباد لری سخن می گویند. این ایل حداقل ۱۲۳۰ سال است که شیعه می باشند واز باستان تا کنون دارای عرق مذهبی میباشند ، در سیاست زیرک و ریز نقش هستند . مردمی دارای حجب وحیا ورودربایست وشاید بتوان گفت در عین رک گویی و دشمنی بادروغگو وستمگر ، اما گاهی نیز محافظه کار باشند ودورا دور اوضاع را زیر نظر دارند . درج خصوصیات اخلاقی برای الگو گرفتن ایندگان مفید باشد رد پا دارند ولی خودنمائی تاریخی نداشته اند. سرخه میری ها درویش مسلک و متدین ومتقی هستند و در اتحاد وانسجام در امور اجتماعی وسیاسی ومصائب وبیعت طایفه ای سرامد قبایل و طوایفند وهمه ی طوایف به این خصائص سرخه میری ها واقفند

سوره درلعت به معنای سرخ ومهری یعنی مهر پرست ومهربان ولی سوره میری یعنی مرد سرخرویی که دارای نشان بزرگی و سرکرده و رئیس قوم به حساب می امده است وجه تسمیه ان در شماره ۲۰۰ کیهان فرهنگی مفصل نوشته ایم این
...
[مشاهده متن کامل]
ایل نشآت گرفته از نژاد ساسانیان می باشد وجزو صاحبان قدرت وحکمت از بغداد ومدائن وپشتکوه ایلام و جنوب خوزستان وقسمتی از لرستان وهمدان و کرمانشاه وخانقین و بدره ونقاط استرتزیک شیرز وکلم وبدره ایران وعراق وعلی غربی وتنگه زرانگوش وتنگه دره شهر وچالسرا ایلام ووچال زورد کرمانشاه وچمچمال وهلیلان ودرب گنبد شامحمد وسیمره قدیم ونهاوند سکونت دارند پراکندگی آنها دلیل سیاسی ومذهبی داشته است آنها پیرو مذهب قبلا زردشتی وبعدآ تشیع سرخ علوی بوده اند و زیربار زوز نرفته اند مردمی عارف مسلک که به دنیا وعنوان ونام ونشان بی اعتنا بود ه اند . این ایل هنوز ناشناخته است گمانه هایی هست که نازبچهارم امام زمان و اخوانالصفا از ای این ایلباشند احتمالا عده ای از انها قبلا ساکن سیمره باستانی وبعد به طرف بصره و جنوب عراق طوایفی را تشکیل داده اند در بصره وحواشی ان با نام فامیلی الصیمره ای وجود دارند وبن ه یکی از آنها را به نام ماجد الصیمره ای رادرعتبات وشهرکربلا در سال۱۳۹۵ شمسی تصادفی اشناشدم که شناسنامه اش را نیز نشانم داد. در هرصورت سوره میری در قالب تیره های قیطول . نوروژوند و سلان وتوتیک و بور بور ولروند وفرخینوند وکاکعلی ومهکی یا ملکی و ادینه وبانسیری و دینارون وگر زدینوند و سورسور و درویش وباودلک وویسها وملخطاوی و وان ترکیه و سهرانی وزرینی و. . . . وجود دارند

بادرج چنین مطالبی تاریخ را تحریف نفرمائید ایل سرخه مهری از سرخاب مهر ساسانی است ودر ویکیپدیا کاملا مطرح شده است ربطی به شولستان ندارد . این ایل هنوز نا شناخته است مطالعات ادامه باید پیدا کند .
سهره میر جزو قوم شول لرستان بوده که فرزندانش به همراه ایشان به فارس میروندودر بنیان شولستان نقش دارند، فرزندانش در قلعه سهره فیروزآباد مستقر میشوند که اسناد تاریخی از این قلعه به نام سهره، سهاره، سهاده، شهره، شهاره نام میبرد، هم اکنون انشعاباتش عبارتند از ایل سرخی فارس، سهره میری یا سرخه میری، سهر سهر یا سورسور، سرخه سمنان وودشت خوزستان وعراق، سهری یا سوری کوهدشت، سهاده میری یا ساده میری ایلام، سوده میری ، شهره میریه شه میر پشتکوه لرستان و. . . میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

راستی بنده فرشاد محمدزاده از این ایل در شهرستان دره شهر استان ایلام هستم، بیش از پنج سال است مطالعه این پراکندگی میکنم، اگه تونستی مطالبم را بنام وشهرتم بزن، این پراکندگی فقط به خاطر چند علت بوده، 1_انقراض شولستان که بعث شده بسمت لر بزرگ وکوچک وسمنان متفرق بشیم2_به عنوان لشگری همراه اوشاریه وزندیه پخش شدیم سپس در زمان قاجار بعنوان تبعید3_در زمان حسن خان بخاطر حمایت از زندیه وبه خاطر داشتن املاک پشتکوه لرستان طی جنگی به سمت خانقین واربیل وسلیمانیه وبغداد و. . . . پراکنده میشیم
سهره میهر از نسل سنباد ابن بهرام گور است
لطفا در ویکیپدیا انشعابات سهره میری که براتون فرستادم اجرا کنید، علت اینکه قلعه سهره را شهاره یا شهره زدن به خاطر پسرش بوده که شهره میر نام داشته ایل سوری که در دایرةالمعارف جهان اسلام شاری ذکر کردن هم درسته وبه این خاطر بوده، در همدان شهرانی اشتهار دارند، استاد رضا مهربان صاحب کتاب تاریخچه شهر سرخه سمنان اشاره داشته که سرخه های سمنان از غرب کشور اومدن.
طایفه صرخی عراق هم از سرخه ها هستن که چون در جنگیدن با داد وفریاد جنگ را شروع میکردن به صرخی معروف شدند، همچنین طایفه ملویه در سامرا که یادگاران قلعه ملویه در زمان آل بویه هستند از سوره میری ان

معنی آن از اسم جد اعلی ایشان در قرن سوم میاد که سهره میهرو یا سهره میهری نام داشته که درآن سهره یعنی قرمز ومیهرو یعنی مهر باستان که به مرور حرف "ها" آن حذف شده وبه میری خوانده شده ، وسهره همان تلفظ باستانی کلمه سرخ یا سور است، کلمه سهره هنوز در بختیاری ومناطق لر بزرگ به کار میرود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨٠)

بپرس