بانی

/bAni/

مترادف بانی: بنیان گذار، پایه گذار، موسس، باعث، مورث، عامل، سازنده

معنی انگلیسی:
founder, author, builder, erector, architect, instituter, institutor, mover, organizer, originator, responsible, sponsor

فرهنگ اسم ها

اسم: بانی (پسر) (عربی)
معنی: به وجود آورنده، عبری نام مردی از نسل جاد که از شجاعان زمان داوود ( ع ) بوده است
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

بانی. ( پسوند ) ( از: بان پسوند حفاظت + ی حاصل مصدر ) این ترکیب تنها بکار نرود و بلکه «بان » به آخر اسامی درآید و اسم مرکب سازد و سپس یاء به آن اضافه شودو معنی مصدری و غیره بدان دهد چون : آس بانی ، آسیابانی ، اشتربانی ، بادبانی ، باغبانی ، پاسبانی ، پالیزبانی ،پشتبانی ، پیلبانی ، جنگلبانی. ( و نیز نام اداره ای جزء وزارت کشاورزی که حفاظت و مراقبت جنگلهای ایران رابعهده دارد ). جهانبانی ، دربانی ، دروازه بانی ، دژبانی ( و نیز اداره ای از ادارات وزارت جنگ که جانشین قلعه بیگی سابق شده است ). دشتبانی ، دوستاق بانی ، دیده بانی ،راهبانی ، رزبانی ، رمه بانی ، زندان بانی ، ساربانی ، ستوربانی ، شتربانی ، شهربانی ( و نیز سازمان مهمی جزء وزارت کشور که امنیت و نگهبانی شهرها با اوست و سابقاً بدان نظمیه میگفتند ). شیربانی ، فیلبانی ، قلعه بانی ، کرجی بانی ، کشتی بانی ، گاوبانی. گله بانی. گوبانی ، مرزبانی ، مهربانی ، میزبانی ، ناوبانی ، نگاهبانی ، نگهبانی ، یخچال بانی. و رجوع به همین کلمات در ردیف خود شود.

بانی. ( ص ) افراخته مانند درخت طرفا. ( ناظم الاطباء ). این معنی جای دیگر دیده نشد.

بانی. ( ع ص ) نعت فاعلی از بناء،برپاکننده ساختمان. بناکننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). برآرنده. سازنده. بنیان کننده. سازنده بنا و عمارت. || مؤسس. پایه گذار. پی افکننده. آنکه بنا گذاشته است. اساس گذارنده. موجد. آغازکننده.
- بانی تعزیه ؛ آنکه روضه خوانی و تعزیه خوانی فراهم آرد. نقیب.
- بانی خیر ؛ که باعث خیر شود. مؤسس کاری نیک. نیکوکار.
- بانی روضه ؛ که مجلس روضه تشکیل دهد. که مقدمات و مخارج روضه خوانی را فراهم آرد. صاحبخانه که روضه در خانه اش خوانند.
- بانی وقف ؛ آنکه ملکی را وقف کند. آنکه قسمتی از اموال خود رابرای مصرف خیر وقف دارد. و رجوع به بنی و بناء شود.
|| واقف. که بنائی یا ملکی را وقف کند. || مؤلف. مصنف. مخترع. || برانگیزاننده. محرک. || سبب. علت. || اصل. مصدر. ( ناظم الاطباء ). || زن خود را به خانه خویش آرنده بعد تزوج. ( ناظم الاطباء ). و قیل لکل داخل باهله بان. ( تاج العروس ).

بانی. ( اِ )( به بای هندی ) اسم مار است. ( فهرست مخزن الادویه ).

بانی. ( ص نسبی ) منسوب به بان که نام درختی است. ( از انساب سمعانی ).

بانی. ( ص نسبی ) منسوب است به بان که قریه ای است در نواحی نیشابوربه ارغیان. ( از انساب سمعانی ) ( از معجم البلدان ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بناکننده، سازنده، بنیان گذار، موسس
نام شهری در سرزمین فرنگ است

فرهنگ عمید

۱. بناکننده، سازنده.
۲. بنیان گذار، مؤسس.

گویش مازنی

/baani/ عامل و مسبب انجام کاری – اغلب به افرادی گفته می شود که از روی اعتقادات مذهبی به برگزاری مراسم تعزیه می پردازند

واژه نامه بختیاریکا

بَهنو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بانی (قرآن). بانی از صفات انتزاعی خدا و به معنای بنا کننده است.
بانی یکی از صفات خداوند است که در آیات مختلف قرآن به آن اشاره شده است. آن کس که زمین را بستر شما، و آسمان (جو زمین) را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد. در این آیه به نعمت آسمان می پردازد و می گوید: آسمان را همچون سقفی بر بالای سر شما قرار داد (و السماء بناء). کلمه بناء با توجه به کلمه علیکم بیانگر آن است که آسمان بر بالای سر شما بنا شده است، طبعا همچون سقف، این معنی به صورت صریحتری در جای دیگر قرآن آمده است و جعلنا السماء سقفا محفوظا: ما آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم. خداوند کسی است که زمین را برای شما جایگاه امن و آرامش قرار داد و آسمان را همچون سقفی (بالای سرتان) و شما را صورتگری کرد و آسمان را همچون سقف و قبه ای بالای سر شما قرار داد (و السماء بناء).بناء چنان که ابن منظور در لسان العرب می گوید: به معنی خانه هایی است که اعراب بادیه نشین از آن استفاده می کردند، مانند خیمه ها و سایبان ها و نظائر آن. چه تعبیر جالبی است که آسمان را به خیمه ای تشبیه کرده که اطراف زمین را گرفته، البته منظور از آسمان در اینجا بیشتر همان جو و هوای فشرده ای است که گرداگرد زمین را فرا گرفته، و همچون خیمه ای بر تمام کره زمین کشیده شده است.این خیمه بزرگ الهی هم از شدت تابش نور آفتاب می کاهد که اگر نبود اشعه آفتاب، و همچنین اشعه مرگبار کیهانی، موجود زنده ای را بر زمین نمی گذاشت، و به همین دلیل مسافران فضایی مجبورند دائما در برابر این پرتوها از لباس های مخصوص سنگین و گران قیمتی استفاده کنند.به علاوه این خیمه جلو سقوط سنگ های آسمانی را که پیوسته به کره زمین جذب می شوند می گیرد، و آنها را در نخستین برخورد به خاطر سرعت و فشاری که دارند آتش می زند تا خاکستر آنها آرام بر زمین بنشیند. آیات دیگری نیز در قرآن هست که اشاره به این صفت خدا دارد.

دانشنامه عمومی

بانی شهری در شهرستان بورزانگا در استان بام در بورکینافاسوی شمالی است و جمعیت آن ۱۸۵۳ نفر است.
عکس بانی

بانی (شهر). بانی ( به لاتین: Baní ) یک شهر در جمهوری دومینیکن است که در سانتو دومینگو واقع شده است. [ ۴]
بانی ۶۴۲٫۷۵ کیلومترمربع مساحت و ۱۴۵٬۵۹۵ نفر جمعیت دارد و ۶۱ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس بانی (شهر)

بانی (فیلم ۲۰۰۵). بانی ( به تلوگویی: Bunny ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۵ و به کارگردانی وی. وی وینیاک است. در این فیلم بازیگرانی همچون آلو آرجون، گووری مونجال، پراکاش راج، آر. ساراتکومار، موکش ریشی ایفای نقش کرده اند.
عکس بانی (فیلم ۲۰۰۵)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

موسس

مترادف ها

founder (اسم)
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر

sponsor (اسم)
کفیل، حامی، ضامن، بانی، سازمان دهنده، التزام دهنده

author (اسم)
نویسنده، مولف، مصنف، بانی، سازنده

erector (اسم)
بانی، بناء کننده، عضله نعوظی

فارسی به عربی

متبنی , مولف

پیشنهاد کاربران

بنیان گزار
مسبب
بانی یعنی کسی که مسئله ای را بعهده گرفته مثلا بانی فلان مسئله شدم. . .
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .
وقتی می خواهیم علت و دلیل و منشا و سبب و بانی رویدادی را بیان کنیم از چون یا اگر استفاده می کنیم. مثلا می گوییم من دیر خواهم آمد اگر ( چون ) در ترافیک گیر کنم. در اینجا منشا دیر آمدن و علت و دلیل و سبب
...
[مشاهده متن کامل]
و ریشه ی دیر آمدن و چیزی که باعث و بانی دیر آمدن خواهد شد گیر کردن در ترافیک خواهد بود. در اینجا گیر کردن در ترافیک همان علت و منشا و بانی است و دیر آمدن همان معلول یا نتیجه یا برآیند یا اثر.

به وجود آورنده ، باعث شونده ی چیزی ، علت و دلیل به وجود آمدن چیزی، مسبب روی دادن حالتی یا انجام پذیرفتن کاری
آورنده . .
خب بانی ینی چی ک ب کوکی میگن بانی
بنا کننده
بانی . ( ع ص ) نعت فاعلی از بناء، برپاکننده ٔ ساختمان . بناکننده . ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . برآرنده . سازنده . بنیان کننده . سازنده ٔ بنا و عمارت . || مؤسس . پایه گذار. پی افکننده . آنکه بنا گذاشته است . اساس گذارنده . موجد. آغازکننده .
...
[مشاهده متن کامل]

- بانی تعزیه ؛ آنکه روضه خوانی و تعزیه خوانی فراهم آرد. نقیب .
- بانی خیر ؛ که باعث خیر شود. مؤسس کاری نیک . نیکوکار.
- بانی روضه ؛ که مجلس روضه تشکیل دهد. که مقدمات و مخارج روضه خوانی را فراهم آرد. صاحبخانه که روضه در خانه اش خوانند.
- بانی وقف ؛ آنکه ملکی را وقف کند. آنکه قسمتی از اموال خود رابرای مصرف خیر وقف دارد. و رجوع به بنی و بناء شود.
|| واقف . که بنائی یا ملکی را وقف کند. || مؤلف . مصنف . مخترع . || برانگیزاننده . محرک . || سبب . علت . || اصل . مصدر. ( ناظم الاطباء ) . || زن خود را به خانه ٔ خویش آرنده بعد تزوج . ( ناظم الاطباء ) . و قیل لکل داخل باهله بان . ( تاج العروس )

بنیان گذار، پایه گذار، موسس، باعث، مورث، عامل، سازنده

بانی: [اصطلاح مداحی ]به شخصی گفته می شود که خرج برنامه عزاداری یا جشن را به عهده ی گرفته یا مجلس را برپا کرده است.
سرسلسله
بانی اسمه هندیه
واژه ای ایرانی که همخانواده با بنیانگزار است
اسم دخترانه به معنا ی ریز زرنگ

نام بلوچی برای دختران. اشاره به مان الهه ای هندوایرانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس