بایزید

/bAyazid/

معنی انگلیسی:
bayazid

فرهنگ اسم ها

اسم: بایزید (پسر) (کردی) (تلفظ: ba yazid) (فارسی: بایزید) (انگلیسی: ba yazid)
معنی: با ایمان، مومن، مۆمن، نام عارفی مشهور کرد زبان «بایزید بسطامی»، نام شهری درکردستان ( نگارش کردی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم کردی

لغت نامه دهخدا

بایزید. [ ی َ ] ( اِخ ) طیفوربن عیسی بن آدم بن عیسی بن سروشان بسطامی ملقب به سلطان العارفین. جدش مجوس بوده است و به دست امام علی بن موسی الرضا مسلمانی گزیده واو را بایزید اکبر گویند. وفات او بسال 261 یا 262 هَ. ق. بوده است. و رجوع به ابویزید شود. هم چنین رجوع به تاریخ ادبیات برون ج 3 ص 230 و نزهةالقلوب ج 3 ص 161 و 279 و تذکرةالاولیاء عطار ص 115 و تاریخ گزیده وفیه ما فیه ص 128 و 288 و 293 و 315 و 322 و غزالی نامه جلال الدین همائی ص 97 و 328 و 338 و 264 و ریاض العارفین ص 28 و سفرنامه ناصرخسرو ص 4 و سبک شناسی بهار ج 2 ص 185 و 205 و مزدیسنا و ادب پارسی ص 466 و روضات الجنات ص 338 و مجالس النفائس ص 193 شود :
حسن کجا شد و کو بایزید بسطامی
امیر ادهم و فرزند آن هنرپرور .
ناصرخسرو.
شنیدم که وقتی سحرگاه عید
ز گرمابه آمد برون بایزید.
سعدی ( بوستان ).
به بازی نگفت این سخن بایزید
که از منکر ایمن ترم کز مرید.
سعدی ( بوستان ).
ای عشق تو کشته عارف و عامی را
سودای تو کم کرده نکونامی را
شوق لب میگون تو آورده برون
از صومعه بایزید بسطامی را.
( از قاموس الاعلام ترکی ).

بایزید. [ ی َ ] ( اِخ ) ( ... الاصغر ) طیفور پسر عیسی پسر آدم پسر عیسی بن علی بسطامی است ، و این همه تصادف جای عجب است. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ابویزید و روضات الجنات چ طهران ص 338 شود.

بایزید. [ ی َ ] ( اِخ ) ایلدرم . چارمین از سلاطین عثمانی که بعد از مرادخان اول به سلطنت نشست. او در 1347 م. بدنیا آمد و در 792 هَ. ق. ( 1389م. ) بجای پدرش سلطان مرادخان به تخت نشست. بایزیددر 1396م. نیکوپولیس را تصرف کرد. او با دشمن قوی شرقی خود یعنی تیمور لنگ در 1402 م. / 804 هَ. ق. به جنگ پرداخت و در آنقره اسیر شد و بقول ابن عربشاه تیمور او را در قفسی آهنین زندانی ساخت و او بسال 1403 یعنی هشت ماه پس از جنگ با تیمور در اسارت بمرد. رجوع به «از سعدی تا جامی » ص 193 و 224 - 226 و 236 - 239 و 400 و 437 و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 ص 53 و فهرست کتابخانه سپهسالار ص 371 و رجوع به باژازت در همین لغت نامه شود.

بایزید. [ ی َ ]( اِخ ) ( سلطان... دوم ) پسر سلطان محمد دوم متولد 1447 م. که از 1481م. / 886 هَ. ق. تا 1512 م. / 918 هَ. ق. در عثمانی حکومت داشت و معاصر شاه اسماعیل اول بود. او ممالیک مصر را زیر نفوذ داشت و در اروپا ملداوی را بچنگ آورد و بسنی و کرواسی را هم. در 918 هَ. ق. جای خود را به پسرش سلطان سلیم اول سپرد. او با جامی شاعر معروف ایران روابطی داشت. و رجوع به عالم آرای عباسی ص 38 و 41 و از سعدی تا جامی ص 434 و 470 قاموس الاعلام ترکی ج 2 و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 ص 54 و فهرست کتابخانه سپهسالار ج 2 ص 402 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نام جد مولانا کوکبی بوده است
نام دو تن از سلاطین آل عثمان که در کشور عثمانی سلطنت کردند یا با یزید اول ملقب به ایلدرم سلطان عثمانی ( ۷۹۲ ه. ق . / ۱۳۸۹ م . - ۸٠۵ ه. ق . / ۱۴٠۲ م . ) وی آسیای صغیر را تسخیر کرد و غربیان را در نیکو پولیس مغلوب نمود ( ۱۳۹۶ م . ) ولی خود بدست تیمور لنگ در آنکارا ( آنقره ) مغلوب و مقید گردید ( ۱۴٠۲ م ) یا با یزید دوم . سلطان عثمانی ( ۸۸۶ ه. ق . / ۱۴۸۱ م . ۹۱۸ ه. ق ./ ۱۵۱۲ م . ) .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بایزید (ابهام زدایی). بایزید ممکن است اسم برای اشخاص ذیل بوده و یا در معانی ذیل به کار رفته باشد: • کتابخانه بایزید، نخستین کتابخانه دولتی استانبول در کنار مسجد بایزید • بایزید ایلدرم، ملقب به ایلدِرِم، چهارمین سلطان عثمانی، فرزند ارشد سلطان مراد اول• بایزید بن محمد فاتح، هشتمین سلطان عثمانی و فرزند ارشد سلطان محمّد فاتح• شهر بایزید (دوغوبایزید)، شهر کوچکی در مشرق ترکیه، واقع در جنوب غربی کوه آرارات، در نزدیکی مرز ایران• شاهزاده بایزید، پسر سلیمان قانونی • بایزید انصاری، مؤسس جنبشی دینی و ملّی در میان افغانان• بایزید بسطامی، صوفی و زاهد و عارف ایرانی• ابومحمد بایزید بسطامی، فقیه و عارف، و نواده بایزید بسطامی• بایزید بسطامی ثانی، عارف ، محدث ، فقیه شیعی و از نوادگان بایزید بسطامی • بایزید بیات، مؤلفِ تذکره همایون و اکبر (تألیف ۹۹۹) از طایفه ترک بیات، پراکنده در آذربایجان و ایروان و تهران و فارس و نیشابور• بایزیدپاشا، وزیر اعظم سلطان محمّد اوّل و سلطان مراد دوّم• بایزید دوری، کاتب المُلک، خوشنویس و شاعر فارسی گوی قرن دهم است، فرزند میرنظام و از سادات
...

دانشنامه عمومی

پیشنهاد کاربران

بغ _بگ_بی_بای صورتهای مختلف یک واژه اند که در پارسی پاستان به شکل بغ ثبت شده
در همین زبان یدیت به معنی پرستش است بایزید با دگرگونی چند هزار ساله تقریبا سالم مانده و به معنی خدا پرست میباشد این واژه ربطی به ابو یا ابا در زبان عربی ندارد
بای=خدا
یدیت یا یزیت= پرستنده

بپرس