بها

/bahA/

مترادف بها: ارزش، ثمن، قیمت، ارز، ارج، مظنه، نرخ، قدر، قرب، منزلت، تاوان، جلا، درخشندگی، درخشش، رونق، شکوه، فر، جلال، عظمت، جمال، زیبایی ، حسن، نیکویی

متضاد بها: زشتی، قبح

معنی انگلیسی:
cost, figure, price, price tag, rate, valuation, values, worth

فرهنگ اسم ها

اسم: بها (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: bahā) (فارسی: بَها) (انگلیسی: baha)
معنی: درخشندگی، روشنی، قیمت، ارزش، ( در عربی ) درخشندگی و روشنی، ( به مجاز ) فر و شکوه، ( اَعلام ) بهاء زهَیر، ابوالفضل ابن محمّد ابن علی مهَلَّبی اَزدی ( معروف به بهاء زهیر )، شاعر عرب در عصر ایّوبیان، [قرن و هجری]، ( در عربی ) درخشندگی و روشنی و ( به مجاز ) فر و شکوه می باشد
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم فارسی، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

بها. [ ب َ ] ( اِ ) قیمت هر چیز. ( برهان ). قیمت و ارزش. ( از آنندراج ). قیمت هر چیزی. ( انجمن آرا ). قیمت. ارزش. ارز. نرخ. ( فرهنگ فارسی معین ). ثمن. ( ترجمان القرآن ). ارز. ارج. قیمت. قدر. آمرغ. آخش.
( یادداشت بخط مؤلف ) :
چو یاقوت باید سخن بی زیان
سبک سنگ لیکن بهایش گران.
ابوشکور.
دانشا چون دریغم آیی از آنک
بی بهایی ولیکن از تو بهاست.
شهید بلخی.
بعهد دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با بها و سامان بود.
کسایی.
سواری بیامد خرید آن جوال
ندادش بها وبپیچید یال.
فردوسی.
که از بد کند جان و تن را رها
بداند که کژی نیارد بها.
فردوسی.
ز دینار و از گوهر پربها
نبودی درم را در آنجا بها.
فردوسی.
چون روز شد، خداوندم بارها برنهاد و میخ طلب کرد و نیافت. مرا سبکتکین بسیار بزد بتازیانه و سوگند گران خورد که به هر بها که ترا بخواهند خرید، بفروشم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 199 ).
تو از مشک بویش نگه کن نه رنگ
که دُر گرچه کوچک ، بها بین نه سنگ.
اسدی.
چو دیدی که گیتی ندارد بها
از او بس بود خورد و پوشش گیا.
اسدی.
به جوانی که بدادت چو طمع کرد بجانت
گرچه خوب است جوانیت گران است بهاش.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 220 ).
مردم بشهر خویش ندارد بسی خطر
گوهر بکان خویش نیارد بسی بها.
معزی.
گوهر بود کش آب زیادت کند ثمن
گوهر بود که آتش افزون کند بها.
مسعودسعد.
بدی فروشد و نیکی بها ستاند و من
بدین تجارت از او شادمان و خندانم.
سوزنی.
بدان طمع که رسانی بها و دستارم
شریف وعده که فرموده ای دوم بار است.
خاقانی.
جامه هم رها کردم تا بها بازرساند... ( سندبادنامه ص 244 ).
گفت در این ره که میانجی قضاست
پای سگی را سر شیری بهاست.
نظامی.
چو نقدی را دو کس باشد خریدار
بهای نقد بیش آید پدیدار.
نظامی.
بهای سر خویشتن میخورد
نه انصاف باشد که سختی برد.
سعدی.
اگر چند از آهو بود پشک و مشک
ولی پشک چون مشک نارد بها.
ابن یمین.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

قیمت، ارزش، نرخ، ارز، باارزش، گرانبها، اخش
( اسم ) ۱ - روشنی درخشندگی رونق . ۲ - زیبایی نیکویی . ۳ - زینت آرایش . ۴ - عظمت کمال . ۵- فر شکوه فره .

فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) قیمت ، ارزش ، نرخ .

فرهنگ عمید

قیمت، ارزش، نرخ.
۱. روشنی، درخشندگی.
۲. رونق.
۳. زیبایی، نیکویی.

واژه نامه بختیاریکا

تُلِه؛ سِزِه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بِهَا: به آن - به او(مؤنث)
معنی أَتَیْنَا بِهَا: آن را بیاوریم
معنی یُسْتَهْزَأُ بِهَا: آن مسخره می شود - آن مورد استهزاء واقع می شود
معنی ثَمَنٍ: بها - قیمت
معنی تَظُنُّ: می داند(درآیه "تَظُنُّ أَن یُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ " ظن به معنی علم است)
معنی قِبَلَ: به سوی - طاقت (درعبارت"فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا "لشکریانی که تاب رویارویی با آنان را ندارید)
معنی لَّا یُؤْمِنُواْ: ایمان نمی آورند(در عبارت "إِن یَرَوْاْ کُلَّ ءَایَةٍ لَّا یُؤْمِنُواْ بِهَا " جزمش به دلیل جواب شرط بودن است )
معنی لَا: نه ( اگر در ترکیب با افعال به کار رود چنانچه در آخر فعل تغییر ایجاد کند ( جزم دهنده باشد) معنای نهی به اصل فعل اضافه می کند مثلاً "رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِی فِی ﭐلْقَوْمِ ﭐلظَّالِمِینَ " که یعنی "پروردگارم مرا در میان قوم ظالم قرار نده"که در اینجا آخر ...
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
ها (۱۳۹۹ بار)

دانشنامه عمومی

بها (ترانه). «بها» ( به انگلیسی: The Price ) ترانه ای از گروه راک تویستد سیستر و یکی از قطعه های آلبوم سال ۱۹۸۴ آن ها با نام گرسنه بمان است. «بها» سومین تک آهنگ آن آلبوم هم بود که با فاصلهٔ زمانی زیادی از تک آهنگ اول ( ما این را برنمی تابیم ) و در دسامبر ۱۹۸۴ منتشر شد. [ ۲] این قطعه در زمان انتشارش در ایالات متحدهٔ آمریکا به مدت ۸ هفته جزو پرفروش ترین ترانه های راک جریان اصلی بود و بالاترین جایگاهش در آن جدول نوزدهم بود که در ۲ فوریه ۱۹۸۵ ثبت شد. [ ۳] آل میوزیک از «بها» به عنوان پاور بالاد درخوری یاد کرده که به تثبیت جایگاه تویستد سیستر نزد هوادارنش کمک کرد. [ ۴]
• مارک مندوزا - گیتار باس
• ای جی پرو - درامز
• ادی اودجا - گیتار الکتریک
• جی جی فرنچ - گیتار الکتریک
دی اسنایدر - آواز
• تام ورمن - تهیه کننده[ ۱]
عکس بها (ترانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

قیمت

مترادف ها

value (اسم)
مقدار، ارزش، قیمت، فرجه، بها، قدر، ارج

valuation (اسم)
ارزیابی، تقویم، بها

cost (اسم)
ارزش، هزینه، خرج، بها، قدر

worth (اسم)
قیمت، بها، ثروت، ازرش

price (اسم)
ارزش، قیمت، بها، نرخ

فارسی به عربی

شعر , یستحق

پیشنهاد کاربران

واژه بها
معادل ابجد 8
تعداد حروف 3
تلفظ bahā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: بهاء] [قدیمی]
مختصات ( بَ ) ( اِ. )
آواشناسی bahA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
سور دادن بها دادن باج دادن ارزش دادن
بها به معنای قیمت و ارزش، کلمه ی کاملآ فارسی است که عربی آن قیمت و ثمن می شود.
اما بها ( ی ) عربی ( بهاء ) ، معانیِ متعدد دارد از جمله زیبایی، خرمی، روشنایی، درخشندگی، عظمت، اُبُهَّت، فر و شکوه.
یَا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهَاءِ ( فرازی از دعای جوشن کبیر )
...
[مشاهده متن کامل]

ای صاحب تفاخر و ابهت. ( برگرفته از ترجمه ها )
یا
ای صاحب فخر و زیبایی ( برگرفته از ترجمه ها )
یا
ای صاحب افتخار و خرمی ( برگرفته از ترجمه ها )
که همه ی آنها صحیح می باشد اما با توجه به اهمیت آشنا بودن کلمه در یادسپاری زیباتر و آسانتر، به نظر می رسد ترجمه ی ابتدایی بهتر است.
ای صاحب افتخار و ابهت.

من خیلی این اسم رو دوست دارم واقعا زیباست.
بها به معنی ارزش و ارج
بها نام پسرانه به معنی ارزش، با ارزش
برند سوگنگ
کلمه بها فارسیه و در عربی به معنی درخشندگی هست.
معادل عربی بها، قیمة و ثمن هست.
بها واژه پارسی است و ریشه در ایران باستان دارد به معنی ارزش ، ارج
این واژه کاملا پارسی است ( بها، ارج، ارزش، نرخ ) مولیا muly� ( سنسکریت ) ، اَرگا ( سنسکریت: اَرْگها ) ، اُرژیت ( سنسکریت: اورجیتَ ) ، سائور ( سنسکریت: سَئوریَ )
معادل عربی آن قیمت می باشد.
بها برابر پارسی واژه عربی قیمت است
بها:در پهلوی در ریخت وهاگ wahāg بکار می رفته است . ) )
( ( که گر بودنی باز گوییم راست
به جان است پیکار و جان بی بهاست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 293. )

و بِها : و به واسطه ان
cost
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس