بهر روی

لغت نامه دهخدا

بهر روی. [ ب ِ هََ ] ( ق مرکب ) بهر صورت. بهر حال :
ز فرمان شه ننگ و بیغاره نیست
بهر روی کِه ْ را ز مِه ْ چاره نیست.
اسدی.

فرهنگ فارسی

بهر صورت . بهر حال

پیشنهاد کاربران

بپرس