بهرمانی

لغت نامه دهخدا

بهرمانی. [ ب َ رَ ] ( ص نسبی ) یاقوت بهرمانی ، شبیه به رنگ بهرمان. از انواع یاقوت سرخ است. ( الجماهر صص 34-35 ) :
بیک مدحت او هم دهانش بیا کند
به یاقوت وبیجاده بهرمانی.
منوچهری.
شنیدم که ریگ سیه را بگیتی
نکرده ست کس حمری بهرمانی.
منوچهری.
چو پیروزه گشته ست غمکش دل من
ز هجران آن دو لب بهرمانی.
بهرامی.
سرشک حسودت پراکنده بر رخ
چو برخاک بیجاده بهرمانی.
امامی هروی.
افضل یواقیت یاقوت احمر است و احمر را انواع بسیار است بهتر از همه بهرمانی است. ( خواجه نصیرالدین طوسی ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی یاقوت سرخ .
یاقوت بهرمانی . شبیه به رنگ بهرمان از انواع یاقوت سرخ است .

فرهنگ عمید

به رنگ بهرمان، سرخ: چو پیروزه گشته ست غم کش دل من / ز هجران آن دو لب بهرمانی (بهرامی: شاعران بی دیوان: ۴۱۱ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس