بود و نابود

لغت نامه دهخدا

بود و نابود. [ دُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) وجود و عدم. || دارایی و تنگدستی و غنا و فقر. || هر چیز موجود و حاضر. || هر چیز آینده. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - وجود و عدم . ۲ - دارایی و تنگدستی غنا و فقیر . ۳ - هر چیز موجود و حاضر . ۴ - هر چیز آینده .

پیشنهاد کاربران

بپرس