بوزیدان

لغت نامه دهخدا

بوزیدان. ( اِ ) دارویی است که از مصر آورند و بعربی مستعجل خوانند و بجهت فربهی استعمال کنند. اگر با شیر گوسفند یا آرد برنج ، حلوا سازند و بخورند بدن را فربه کند. ( برهان ) ( آنندراج ). بیخی است سپید، درازتر انگشتی. مبهی و محرک جماع و مسهل زردآب و تریاق سموم و بارد و مفتح سده ، جگر و سپرز و مسقط جنین. ( منتهی الارب ) . حجرالذئب . خرچکوک. شیرزا. فاوانیا. ابوزیدان.عودالکهنیا. عودالصلیب. عبدالسلام. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). گیاهی است که از آن دارویی بجهت فربهی سازند. مستعجل. مثلب. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تحفه حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و دزی ج 1 شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است که از آن دارویی بجهت فربهی سازند مستعجل ثعلب .

پیشنهاد کاربران

خیلی نامفهومه کاش به زبان ساده تر مینوشتید هیچی نفهمیدم

بپرس