تبصره

/tabsare/

مترادف تبصره: بند، توضیح، توضیحی، بیناسازی، عبرت گیری

برابر پارسی: بند، بخش، آویژه، بینک، زیربند، نیم بند

فرهنگ فارسی

بیناکردن، بیناگردانیدن، امری واضح وروشن کردن
۱ - ( مصدر ) بینا کردن ۲- عبرت گرفتن . ۳- ( اسم ) توضیحی که بمواد قوانین و اساسنامه ها و مانند آن افزایند.

فرهنگ معین

(تَ ص ِ رِ ) [ ع . تبصرة ] ۱ - (مص م . ) بینا گردانیدن . ۲ - پند گرفتن . ۳ - (اِمص . ) توضیحی که برای روشن شدن بعضی از مواد قانون ، به آن افزوده می شود.

فرهنگ عمید

۱. توضیحی که بر موادی از قانون می افزایند.
۲. [عامیانه، مجاز] مطلبی که برای واضح و روشن کردن بیشتر، علاوه بر مطلب اصلی گفته می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَبْصِرَةً: مایه بصیرت
ریشه کلمه:
بصر (۱۴۸ بار)

مترادف ها

remark (اسم)
اظهار، تذکر، توجه، بیان، ملاحظه، فرمایش، عرضه داشت، تبصره

note (اسم)
یادداشت، تبصره، نت، یادداشت ها، نوت موسیقی، کلید پیانو، اهنگ صدا

footnote (اسم)
شرح، تبصره، زیر نگاشت، یادداشت ته صفحه

فارسی به عربی

ملاحظة , هامش

پیشنهاد کاربران

بهترین جایگزین برای این واژه
تبصره=پانوشت یا پی نوشت میتواندباشد که در پایان یک موضوع برای آگاهی بخشی می کند
به دیدگاه بنده بهترین برابر برای این واژه میتواند
تبصره=پانوشت یا پی نوشت باشد
Note
در اصل تبصره برای چیزی عام بکار میرود و دامنه آن موضوع عام را کمتر میکند.

بپرس