تواصل

/tavAsol/

لغت نامه دهخدا

تواصل. [ ت َ ص ُ ] ( ع مص ) با یکدیگر پیوستن. ( زوزنی ). پیوستگی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ضد تصارم. ( اقرب الموارد ). ضد تقاطع. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(تَ صُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) به یکدیگر رسیدن ، به هم پیوستن . ۲ - (اِمص . ) به هم پیوستگی . ج . تواصلات .

فرهنگ عمید

پیوستگی کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس