تکینگی

فرهنگستان زبان و ادب

{singularity} [ریاضی] ← نقطۀ تکین

دانشنامه آزاد فارسی

تَکینِگی (singularity)
در اخترفیزیک، نقطه ای در فضا ـ زمان که قوانین شناخته شدۀ فیزیک در آن نقض می شوند. وجود تکینگی را در مرکز سیاه چاله ها پیش بینی می کنند. در سیاه چاله ها، نیروهای گرانشیِ نامتناهی جرم در حال سقوط را با چگالی نامتناهی فشرده می سازند. همچنین، براساس الگوی مِهبانگ (انفجار بزرگ) برای منشأ عالم، تصور می شود انبساط عالم از نقطه ای تکین آغاز شده است.

پیشنهاد کاربران

سلام، مرا به بزرگواری خودتان ببخشید بابت یک اشتباه در کامنت دیروز که به شکل زیر اصلاح میگردد: جرم و دمای تکینگی فیزیکی اولیه برابر با معکوس مقادیر جرم و دمای پلانک بوده است .
تفسیر تئوری علمی مهبانگ توسط فلاسفه چه علمی و چه دینی هنوز آغاز نگردیده و یا من در این زمینه مطلع نمی باشم. آنانیکه علاقه به تفسیر این تئوری علمی دارند ، شاید بهتر باشد که به چند نکته زیر توجه داشته باشند که بدون در نظر گرفتن این نکات، تفسیر بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی و ظاهری و واقعیت محض و غیبی و باطنی نخواهد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

- باور و ایمان به حکمت و علم و قدرت و ابعاد فراوان بیکران و بینهایت خداوند متعال و موجود بودن چهارچوب طرح مطلق آفرینش و مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن و آنهم نه به عنوان پیش فرض ها بلکه حقایق مطلق و مسّلم و اجتناب ناپذیر ( البته خدای حقیقی و واقعی و بینهایت علمی و نه خدای آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی و منجمله بیخدایی آتئیستی و کمونیستی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مقوله یا مفهوم محض و ایده انتزاعی در فهم و عقل محدود و ناقص انسانی از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) . به عنوان مثال خدای علمی بی نیاز مطلق است و برای هدایت انسان بسوی معنویت های حقیقی و علمی ( و نه معنویت های اوهامی و ابهامی از نوع آئینی و دینی ) و نور و روشنایی به انتخاب و اعزام و ارسال چند انسان در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و ناجی و نبی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت . همچنین تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل و کُند کننده احساسات و عواطف و افکار و خیالات انسان و در عوض تقویت کننده اوهامات و ابهامات و خرافات از قبیل یکتاپرستی؛ ستایش و پرستش ؛ دعا و مناجات ؛ طاعت و بندگی ؛ تسبیح و ذکر ؛ احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها؛ زیارت اماکن به اصطلاح مقدسه و تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نگردیده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نشده اند بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده و از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی اقتباس گردیده و بر روی سر و گردن و دوش و گرده انسان بخصوص پیروان نهاده شده اند با هدف و قصد و نیت و انگیزه باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان بخصوص پیروان و در حافظه یا خاطره تاریخ.
- بدون در نظر گرفتن پدیده های بیزمانی و بیمکانی به عنوان نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز زمان و مکان نه میتوان دانست که قبل از مهبانگ چه چیزی وجود داشته و نه میتوان علت اصلی و ریشه ای انبساط نطفه داغ کیهانی را به روش و زبان علمی و بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت شرح توضیح داد و نه می توان با قاطعیت علمی و بطور دقیق سرنوشت آینده جهان را پیش بینی نمود. با بیانی دیگر اینکه این گیتی یا کیهان و یا این جهان تنها دارای محتوای قابل انبساط و انقباض نمی باشد بلکه دارای ظرف نگهدارنده محتوا هم هست با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر و الا محتوای آن نمی توانسته حدود ۱۴ میلیارد سال پیش در مرکز متراکم شده بوده باشد.
- باور و دانستن علمی به موجود بودن جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار که وجود آنها از طریق تجربی غیر قابل اثبات می باشد، اما از راه تقسیم بینهایت حقیقی و واقعی ( نه بینهایت خشک و خالی به شکل یک مفهوم محض فهمانی و یک ایده انتزاعی عقلانی ) در کلیه جهات مکانی و بیمکانی بسوی بیکرانی و بیشماری و در طول زمان و بیزمانی بسوی آینده های دور دست به روش هندسی به واحد های مطلقا مساوی و موازی و بیشمار، قابل اثبات می باشد. در این زمینه با اطمینان و یقین علمی می توان باور داشت و دانست که بینهایت نمی تواند دارای یک مرکز واحد و یگانه و منحصر به فرد باشد و آنهم به این علت و دلیل ساده و بدیهی که مرکز داشتن هرچیزی نشانه بارز و آشکار محدود بودن و مرز و محیط داشتن آن چیز است، لذا بینهایت همانطور که از نامش پیداست دارای مرز و محیط و یک مرکز واحد و یگانه و منحصر به فرد نمی باشد. اما بینهایت می تواند از مراکز منحصر بفرد بیشمار برخوردار باشد و هرکدام از این نقطه ها مرکز یکی از جهان ها باشد.
- تفسیر حقیقی و منطبق بر واقعیت تئوری علمی مه بانگ بدون شناخت کامل ابعاد وجودی انسان ( به قول بعضی عارفان دینی : عالم صغیر ) بخصوص جنبه های پنهانی در این نزدیکی ها یعنی روی کره زمین، محال و غیر ممکن می باشد. مفاهیم یا پدیده های ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان ؛ عقل ؛ نفس مجرد یعنی من یا خود، دینی - فلسفی - عرفانی می باشند، اما به روش و زبان علمی می توان آنها را از نو تعریف کرد و نقش و وظیفه هرکدام را بطور روشن تعیین نمود. در همین رابطه طوریکه مطلع هستیم نفس مجرد که از جنسیت مذکر و موئنث یا مردانه و زنانه برخوردار است در قرآن به چهار نوع اماره و لوامه و ملامه و مطمئنه تقسیم گردیده و مجاهدت با آن تحت جهاد اکبر یا مبارزه بزرگ اعلام گردیده است. این نوع تقسیم بندی از دیدگاه فردی و براساس بینش و باور من از گمراهه روی های بنیادی حکمت قرآنی محسوب می شود. همچنین نه تنها روح بلکه ماده هم به یک سهم مساوی و برابر با آن امر خداوند متعال می باشد و نه امر اهریمن یا ابلیس و یا شیطان دینی.
- دو داستان مشترک و بنیادی سه دین به اصطلاح توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری بابا آدم و ننه حوا دو افسانه تخیلی - توهمی بیش نمی باشند و محتوای آنها یقینن و مطمئنن و بدون شک و تردید از طرف خداوند متعال در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است. اگر یک اندیشمند و متفکر و خیالپرداز نو اندیش دینی و طرفدار ایجاد آشتی بین دین و علم باشد و محتوای آن دو داستان و یا بطور کلی محتوای کتب دینی را کلام ابلاغ شده خداوند در قالب وحی به گوش سر و دل انسان بداند یا به پندارد، نباید هیچگاه به فکر تفسیر تئوری های علمی باشد مگر اینکه بطور کتبی و شفاهی به پیشگاه پیروان کلام خود اعلام نماید که به خدای علمی باور و ایمان و امید دارد و نه بخدای دینی.
- تفسیر حقیقی و صحیح و درست تئوری علمی مه بانگ فقط به کمک نظریه عام زمانمکان نسبی انشتاین محال و غیر ممکن می باشد. ادغام جاذبه انشتاین در جاذبه نیوتن و ادغام این دو جاذبه درهم از یک طرف و ادغام هردوی آنها با مکانیک ذرات و امواج یعنی مکانیک کوانتمی تحت عنوان گرانش یا جاذبه کوانتمی بدون در نظر گرفتن پدیده های بیزمانی و بیمکانی محال و غیر ممکن می باشد.
- تکینگی فیزیکی یا نطفه داغ کیهانی به شکل زرده و سفیده قبل از وقوع مه بانگ در مرکز جهان در رفیع ترین قله و از حرکت چرخشی با سرعتی بسیار بالا در اطراف محور هندسی برخوردار بوده و لذا در سر جای خود ساکن نبوده است. در طول فاز انبساط محیط جهان نقش عمیق ترین دامنه را عهده دار می باشد و در کلیه جهات کف محسوب می شود و نه سقف. با آغاز لحظه انقباض مجدد نقش مرکز و محیط جهان عوض می شوند و محیط جهان به سقف و رفیع ترین قله مسطح تبدیل می گردد و مرکز جهان به عمیق ترین دامنه متراکم . لذا نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان یک مکانیزم کاملا خودکار و خود کفاست و برای عمل کردن به نیروی های جاذبه و دافعه هیچگونه نیازی ندارد بلکه از طریق سقوط آزاد و چرخشی در اطراف محور هندسی با سرعت شتابدار در کلیه جهات از قله بسوی دامنه یا از راس بسوی قاعده صورت می گیرد. مخروط هندسی همیشه به شکل کله قند نمی باشد بلکه به شکل کره و مکعب مربع و منشور مربعی شش ضلعی و هشت سطحی طوریکه راس آن در مرکز و قاعده آن منطبق بر محیط های اَشکال هندسی یاد شده. در همین زمینه میتوان با اطمینان علمی باور داشت و دانست که پدیده های کلی نزول و صعود دینی - فلسفی - عرفانی به معنای پائین آمدن و بالا رفتن بسان بابا آدم و ننه حوای دینی از پله کان یا نردبان نمی باشند بلکه تحول محتوای کیهان یا جهان از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر و آنهم از طریق وقوع مه بانگ های متوالی در طول و پشت سر همدیگر. در مورد انتقال منزل به منزل؛ وادی به وادی ؛ پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه به همین ترتیب و منوال و آنهم نه تا رسیدن به درگاه خداوند بلکه جاودانه در پیشگاه بیکران خداوند و همیشه تا رسیدن مجدد یا دوباره به حالت بهشت برین و برخورداری مجدد انسان بهمراه موجودات مفید نباتی و حیوانی از عشق و زندگی بسیار طولانی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و پس از آن، آغاز دوباره همین سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی و دایره وار در مدارات و مراتب و درجات مختلف تکاملی برتر از سفر فعلی و قبلی.
- در محتوای این جهان ( و هرکدام از جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار ) تنها یک سامان یا نظم کلی کیهانی و یک شهر عشق و زندگی انسانی و یا به بیانی دیگر در محتوای این جهان فقط یک دنیا یا یک عالم بهمراه یک آسمان و یک زمین وجود ندارد بلکه هفت سامان یا نظم کلی کیهانی و هفت شهر عشق و زندگی انسانی و یا به عبارتی دیگر در محتوای این جهان هفت دنیا یا عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین وجود دارند و آنهم نه بصورت طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط بر همدیگر بلکه به شکل یکی ظاهری و شش تا باطنی . یکی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و میرسد و خواهد رسید یا پدیدار گشته و در نوع خاص و ویژه خویش فقط در یک مدار و مرتبه و درجه تکاملی به فعلیت رسیده و می رسد و خواهد رسید و شش تای دیگر به شکل شش امکان کلی بالقوه ای که تا زمانیکه هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش از طریق گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و محتوای کیهان یا جهان به ظهور و پیدایش و کثرت نرسند، مشمول حال تغییر و تحول و تکامل و گذر زمان نخواهند بود بلکه ثابت و ساکن. در این زمینه می توان با اطمینان و یقین باور داشت و دانست که هراکلیت و حکیم مسلمان و ایرانی ملاصدرا بنیانگذار حکمت متعالیه و باورمند به حرکت جوهری فقط ظاهر متغیر را مورد توجه قرار داده و به امکانات بالقوه ثابت و پایدار باطنی تا رسیدن به فعلیت توجه ژرف نداشته اند.
- چهار چوب طرح مطلق آفرینش و مفاد و آئین نامه های اجرایی آن ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر اند و جاودانه هیچگونه لرزش و لغزشی در آن ها ایجاد نمیگردد و جای آنها در خاطره مطلق و بیکران خداوند متعال می باشد. طول زمانی سفر های مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو حالت بهشت برین متوالی و طول عمر کلی کیهان یا دهر کیهانی یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی، ثوابت کلی و مطلق و جاودانه می باشند و هرگز یک ثانیه به طول آنها نه افزوده می شود و نه کاهش می یابد. فاصله بین یک فرد انسانی یا یک موجود غیر زنده یا زنده در این جهان و همان فرد انسانی یا آن موجود زنده و یا غیر زنده در جهان های مجاور یا همسایه همیشه برابر با قطر یکی از جهان ها و مقدار آن جاودانه ثابت خواهد بود . به عنوان مثال فاصله من و من های دیگرم در کلیه جهان های همسایه همیشه مساوی با قطر یکی از جهان می باشد و اگر در این جهان یک قدم به سمت چپ یا راست یا جلو و عقب بردارم ، کلیه من های دیگر در جهان هائی که بطور همزمان با این جهان آفریده شده اند، بطور مطلقا و همزمان با من، همان قدم را به همان سمت بر خواهند داشت و مثل من در این جا همان قدم را به زمین خواهند گذاشت.
- سماوات سبع و الارض قرآنی فقط به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و هفت شهر عشق و زندگی انسانی اشاره شده در بالا ، می توانند حقیقت داشته باشند و نه از طریقی دیگر.
- خداوند متعال علمی در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد، در عین واحد هم محیط و هم محتوای هرکدام از گیتی یا کیهان و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار می باشد، به این معنا که جهان ها هیچ چیز دیگری نیستند غیر از خود خداوند.
در پایان کلام کودکانه امروز خویش امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را به درد نیاورده باشم.

تکینگی یا تجرد فیزیکی در رشته های نجوم و کیهان شناسی و بخصوص در تئوری علمی مه بانگ به نطفه بسیار داغ و متراکم و سنگین کیهانی اطلاق میگردد که گویا قبل از وقوع مهبانگ و آغاز اولین لحظه انبساط در یک حجم بسیار ریز در ابعاد پلانک موجود بوده است. یک کره یا مکعب مربع یا یک منشور شش ضلعی و هشت سطحی مربعی به شکل خانه های روی شان های مومی در کندوی زنبور عسل بسیار ریز را تصور نمائید که قطر آن برابر با طول پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۳۵ متر در سه بُعد مکان و زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه به عنوان بعد چهارم مکان و محتوا و گرمای آن برابر با جرم و دمای پلانک بوده باشد . لذا استفاده از کلمه بینهایت در مورد آن فرد مجرد یا تجرد محض کیهانی نمی تواند حقیقت داشته باشد، زیرا بینهایت یعنی بدون حد و مرز و کرانه، منظور اینکه بینهایت در کلیه جهات و بسوی درون به صفر ختم نمی گردد . شاید بهتر باشد که آن حالت اولیه را مثل یک تخم مرغ در نظر داشته باشیم که زرده آن مساوی با حدود پنج در صد ( جرم و انرژی فعلی و معمولی بسیار داغ و چگال و متراکم به حالت دمای محض ) و سفیده آن حدود نود و پنج در صد ( جرم و انرژی تاریک فعلی و غیر معمولی به شکل یک هاله قطور در کلیه جهات در اطراف آن ) محتوای کیهان را تشکیل داده و پوسته آن با اجرای نقش محیط ظرف نگهدارنده محتوا به اندازه حد و مرز مکان و بیمکانی مطلق و متناهی روی همدیگر با قطری برابر با معکوس طول پلانک یعنی ۱۰ بتوان ۳۵ متر.
...
[مشاهده متن کامل]

نتیجه اینکه محتوای این کیهان یا جهان قبل از وقوع مه بانگ در یک نقطه بسیار ریز در مرکز جهان با حجم پلانک متراکم نبوده است.
نتیجه کلی تر اینکه تئوری زمان و مکان مطلق ( محمد زکریای رازی ) و نیوتن از یک طرف و نظریه زمانمکان نسبی انشتاین از طرف دیگر هرکدام به تنهایی یک چهارم و هردو روی همدیگر نیمی از حقیقت را بیان نموده که به زبان ریاضی فرمولبندی شده و در عمل کاربرد های فراوان و مفید دارند و نیمه مفقوده یا گم شده حقیقت عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی. پدیده های بیزمانی و بیمکانی ( و نه مفاهیم خشک و خالی لازمان و لامکان به مثابه صفات خداوند متعال از دیدگاه دینی ) بر خلاف ظاهر لفظی به معنای صفر بودن یا عدم وجود زمان و مکان نبوده و نمی باشند بلکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت های برابر و معکوس همدیگر که روی هم و تنیده درهم به دو بخش کلی و وسیع مطلق و نسبی تقسیم شده اند. مکان و بیمکانی مطلق روی هم نقش ظرف نگهدارنده محتوا را بازی می کنند و فضای هندسی درون این ظرف پیوسته و از خاصیت الاستی سیتی یا کشسانی برخوردار است و لحظه حال یعنی نوسانگر دو قطبی زمان و بیزمانی مطلق به عنوان بُعد چهارم فضای هندسی سه بُعدی و عظیم ترین نیروی موجود در طبیعت یا محتوای کیهان، دو وظیفه یا دو نقش کلی را عهده دار می باشد؛ یکی رقم زدن طول عمر موجودات و طبیعت و دیگری سوق دادن محتوای کیهان بدون وقفه و بطور خستگی ناپذیر و لحظه به لحظه بسوی آینده و وقوع مه بانگ بعدی. در عوض ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی انشتاین و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی هردو به تنهائی و روی هم در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بعدی می باشند که محتوای کیهان نیمی از این و نیمی از آن آفریده شده است ( حدود ۵ در صد انرژی و جرم معمولی و حدود ۹۵ درصد انرژی و جرم تاریک ) . ذرات نور و انرژی و جرم معمولی فقط قالب های پایدار اند و لذا از اصالت اولیه برخوردار نمی باشند بلکه از اصالت ثانویه. در همین رابطه می توان بطور یقین و اطمینان باور داشت که تار ها یا ریسمان های باز و بسته به شکل I و 0 در ابعاد پلانک موجوداتی اند تخیلی یا شبه علمی و نه علمی.
ساعت ها خود لحظه حال یعنی نوسانگر دو قطبی زمان و بیزمانی مطلق را به ما نشان نمی دهند بلکه تقسیم بندی قراردادی طول شبانه روز به ساعت و دقیقه و ثانیه و اجزای ثانیه.
شاید به زبان علمی ( و نه دینی ) بتوان گفت که لحظه حال بزرگترین تجلی قدرت بیکران خداوند متعال می باشد و در محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر همان دو نقش بیان شده در بالا را ایفا می کند. نوسانات کلی و متوالی نزول و صعود و نوسانات متوالی وحدت دمایی - کثرت - وحدت دمایی ، همگام و همراه با نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و از طریق وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی صورت می پذیرند و نه از طریقی دیگر. محتوای این کیهان یا جهان در حال سفر به سر می برد با هدف بازگشت به سامان یا نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه - سرمدی - مبدئی - ازلی - ابدی همین واقعیت و طبیعت در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین و نه با هدف دادگاهی شدن انسان در دادگاه عدل الهی بر اساس معارف وحیانی موسا و ایسا و محمّد .

گویا به لحظه یا مکانی گفته میشود که قوانین معمولی فیزیکی یا قوانین اجتماعی به هم می ریزد و یک جهان یک حکومت یا ساختار از هم فرو می پاشد و ممکن است ساختار، جهان یا حکومتی جدید شکل گیرد عمدتا در رابطه با سیاهچاله استفاده میشود ولی در زندگی عادی نیز لحظه ای که حکومتی به سمت فروپاشی میرود و اصلاحات و وعده و وعید مانع فروپاشی نمیشود و انقلابی به وقوع می پیوندد هم می تواند مثالی از این وضع باشد یا در ریاضیات تابع 1 بر روی x وقتی که ایکس به سمت صفر می کند
...
[مشاهده متن کامل]

تکینگی=نقطه بدون بازگشت نقطه ای که دیگر فرار از آن ممکن نیست لحظه ای که جسم در تله جاذبه سنگین سیاهچاله گیر می کند و به داخل آن فرو میافتد
لحظه ای که جامعه دیگر از یک حکومت عبور می کند ( تصمیم خود را میگیرد ) و به سمت فروپاشی و ایجاد نظمی جدید حرکت می کند
هر لحظه ای که دیگر قوانین ساختار قبل رو به نقض شدن و بی اعتبار شدن میرود ( مثلا قوانین عادی فیزیک به قوانین سیاهچاله فضایی و. . )

تکینه گی، یک شدن
تکینگی برای موضوعاتی بکار می رود که حرکتی از تکثر به تک شدن صورت بگیرد ( رخ دهد ) .
به عنوان مثال در هرمونوتیک وقتی چند معنایی از یک دال زدوده شود و همۀ معناها در یک مدلول تکینه شود.
...
[مشاهده متن کامل]

در اخترفیزیک تکینگی زمانی رخ می دهد که گرانش یک ستاره به حدی برسد که باعث رمبش و در خود فرو ریختن آن گردد و همۀ آن حجم متکثر در یک نقطه در فضا و زمان جمع شود، تکینه شود.

فارغ از معنیش در علوم مختلف، اگر کلمه رو بررسی کنیم متوجه میشیم از ترکیب "تک" به معنی ی یکی یگانه و پسوند "گی" ساخته شده مثل ترکیب "بندگی"، "زندگی"، "رخشندگی"، "برازندگی"، ". . . ندگی :دی". . . در نتیجه
...
[مشاهده متن کامل]
همونطور که دوستامون گفتن، مثل ترکیب درخشنده و پسوند گی، که معنی ی رخشنده بودن میده، تکینگی هم معنی ی تک بودن و یکتا بودن رو میده.

فردیت
تکینگی ( در فلسفه معانی متفاوت با فیزیک دارد و به معنای فردبودگی و یکتابودن است )
یکتاگونگی
تفرد
نقطه ای که در اون انبساط و انقباظ حول یک نقطه قرار بگیره تکینه است و در اون فضا و زمان به صفر میرسه و هیچ نیروی از اون نمیتونه بگذره حتی جاذبه. . .
سلام، سیاه چاله را به زبان ساده ، ضد ماده تصور کنید که با برخورد با ماده، این ماده است که ماهیت خود را از دست میدهد. نقطه اتصال سیاه چاله و سفید چاله ( که هنوز در حد فرضیه است )
تکینگی به نظر من یعنی جمع شدن یک جسم در تمام ابعاد او ن جسم در یک نقطه غیر قابل مشاهده مثل یک جایی بین افق رویداد و مرکز سیاهچاله
اصلا نمیدونم اکه فهمیدید به من هم بگید 09139178694
نقطه ای از سیاهچاله که در آن انحنای فضا_زمان بی نهایت می باشد و در آن جرم بی نهایت در حجم صفر قرار گرفته است
نقطه ای از فضا زمان که به علت چگالی عظیم هیچ چیز از آن نمی تواند فرار کند
( در علم نجوم و اختر فیزیک ) رسیدن ماده به یک حالت استثنایی را گویند.
( این لغت در مورد مبحث سیاهچاله های فضایی مورد استفاده بوده و این زمانیست که جرمی بر اثر رمبش بسیار قوی سیاهچاله چنان در خود فرو می ریزد که تمامی جرم در یک نقطه جمع می شود. به عقیده دانشمندان درک این واقعیت برای ذهن بسیار سخت است چراکه ماده در این نقطه هیچ گونه نشانه ای از خود بروز نمی دهد و از جهان بیرون مشاهده این اتفاق غیر ممکن است. تکینگی در علم نجوم و اخترفیزیک هنوز یکی از مسائل غیر قابل توصیف و درک عقل بشری ذکر شده است )
...
[مشاهده متن کامل]

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس