جام خانه

لغت نامه دهخدا

جام خانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) آینه خانه را گویند، و آن خانه ای است که در و دیوار آن را شیشه بندی کرده باشند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). خانه ای که در و دیوار آن را شیشه بندی کرده باشند از جام که عبارت از شیشه جامی است. ( آنندراج ). اطاق آئینه کاری. || فرش. بساط. ( دهار ). مفرش. || شادروان. ( دهار ) : و سی خروار موکب استری از داروخانه وشراب خانه و آب و جامخانه با او بردندی. ( تاریخ طبرستان ). || کنایه از فلک و چرخ :
من جام جم گرفته و با خود در این سخن
کاین جام خانه فلکی چون توان شکست.
مجیربیلقانی.
از مدح شاه و جام می لعل چاره نیست
تا پای بست گردش این جام خانه ایم.
مجیر بیلقانی.
، جامخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) موضعی است از اندرود در فرح آباد مازندران. رجوع به سفرنامه مازندران رابینو ص 12، 13، 49، 119 بخش انگلیسی شود.

جامخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری است. در 16 هزارگزی جنوب خاوری ساری و 9 هزارگزی تکاو و 3 هزارگزی شوسه قرار دارد. در دامنه واقع شده و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریائی است و 2220 تن سکنه دارد. آب مشروب ده ازچشمه و محصول آن غلات ، پنبه ، صیفی و توتون است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان بافت پارچه های نخی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

آینه خانه را گویند
دهی در شهرستان ساری

فرهنگ معین

(اِمر. ) آیینه خانه ، اطاقی که به دیوارهای آن آیینه نصب کرده باشند.

فرهنگ عمید

۱. نورگیر حمام.
۲. [قدیمی] خانه ای که به دیوارهای آن آیینه یا شیشه نصب کرده باشند.

گویش مازنی

/jaam Khaane/ از توابع میان دو رود ساری که تپه ای به همین نام در آن واقع است - محل تجمع گروه مذهبی یارسان الحق

پیشنهاد کاربران

بپرس