جنسی

/jensi/

برابر پارسی: ژادمند، ژادین

معنی انگلیسی:
generic, sexual, materials, sex

لغت نامه دهخدا

جنسی. [ ج ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به جنس. ( فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح متداول امروزی ، آنچه مربوط به امور شهوانی باشد. ( فرهنگ فارسی معین ): اعمال جنسی.
- جاذبه جنسی ؛ کششی که از نظر غریزه جنسی میان دو موجود نر و ماده پدید می آید.
- مسائل جنسی ؛ مسائل مربوط به غریزه جنسی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منسوب به جنس . ۲- آنچه مربوط به امور شهوانی باشد اعمال جنسی .

فرهنگ معین

(جِ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) آنچه مربوط به امور شهوانی است .

فرهنگستان زبان و ادب

{sexual} [علوم سلامت] ویژگی های مربوط به هر دو جنس یا روابط جنسی یا جنسینگی یا اندام های جنسی و کارکرد آنها

مترادف ها

sexual (صفت)
مقاربتی، جنسی، تناسلی

generic (صفت)
عمومی، جنسی، کلی، نوعی، وابسته به تیره

gamic (صفت)
جنسی، دارای خاصیت جنسی، تناسلی

sex (صفت)
جنسی

of kind (صفت)
جنسی

فارسی به عربی

جنس , جنسی , عام , نوع

پیشنهاد کاربران

بپرس