حبان

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

حبان. [ ح ِب ْ با ] ( ع اِ ) ظاهراً تثنیه حِب بمعنی دوست باشد. ( معجم البلدان ).

حبان. [ح َب ْ با ] ( اِخ ) نام کوهی است میان معدن النقره و فدک. || نام وادی ایست به یمن. ( آنندراج ).

حبان. [ ح ِب ْ با ] ( اِخ ) ( سکه ٔ... ) نام محله ایست به نیشابور. نام کوچه ای به نشابور. ( معجم البلدان ).

حبان. [ ح ُب ْ با ] ( ع اِ ) ج ِ حِب .

حبان. [ ح ِب ْ با ] ( ع اِ ) ج ِ حب .

حبان. ( اِخ ) پدر سویدبن حبان است. رجوع به لقیطبن عدی شود.

حبان. [ ح َب ْ با ] ( اِخ )به واسطه پدرش از علی روایت کرده ، ابن حبان او را از ثقات شمرده گوید: او و پدرش را نشناختم. عبدالصمدبن وارث از وی روایت کند. ( لسان المیزان ج 2 ص 166 ).

حبان. [ ح َب ْ با ] ( اِخ ) ابن ابحر. ابن عبدالبر او را در عداد کسانی که نام ایشان مردد است میان حبّان و حیّان ، آورده گوید: از صحابه و از مردم کوفه است و در رکاب علی علیه السلام در صفین بوده است. ( الاستیعاب ج 1 ص 137 ).

حبان. [ح ِب ْ با ] ( اِخ ) ابن ابی جبلة. تابعی است و زمان رسول ( ص ) را نیز درک کرده است. ابن یونس گوید: عمر خطاب او را برای تعلیم فقه به مصر فرستاد. ابن حبان او رااز ثقات تابعین شمرده. وی از عمرو عاص نیز روایت کند. ابوالعرب او را در طبقات اهل قیروان نام برده. احمدبن یحیی بن وزیر گوید: وی در افریقیه درگذشته است. رجوع به الاصابة ج 2 ص 57 و حسن المحاضرة ج 1 ص 88 شود.

حبان. [ ح َب ْ با ]( اِخ ) ابن احمد. ابوالمظفر ترمذی. از طبقه سادسه است و در مائه چهارم هجریه میزیست و امام وقت خود و حنبلی مذهب بود و لسانی در وعظ خوش داشت و بسیاری از مردم از بیان و لسان وی فایدت دینی و دنیوی میبردند،گویند هرگاه که در مجلس موعظت نشستی خضر علیه السلام در آن مجلس حاضر آمدی ، و او در میان شیوخ بجلالت و خوشی حالت موصوف بود و او شاگرد محمدبن حامد اشگردیست و اشگردی شاگرد شیخ ابوبکر وراق بود و نسبتش در عرفان بدان دو است ، و او را سخن بیشمار است و حکایات نیکو بسیار. در معاملت و زهد و ورع و تقوی لسانی مخصوص و بیانی دلجو داشته. شیخ الاسلام گفته که ابوالمظفر ترمذی و استادش محمدبن حامد و استاد او ابوبکر وراق مگس از خود نمیراندند تا مبادا سبب آزار برادر دینی گردد. ابوبکر وراق گوید تا مسلمانی نشسته باشد مگس از خود دور مکن که از تو برخیزد و به روی دیگری نشیند، معلوم میشود که آن وقت مگس از خود بازنمیکرده اند و گویند بسیاری از اوقات مواظبت کردند دیدند بدان نیت مگس بر وی ننشسته و به نیت توکل شغل ایشان را خداوند کفایت کرده ، بعضی از اهالی این طبقه گفته اند که مراد رنجهایی است که بر شخص میرسد تحمل آنرا می کنند ازبرای راحت یاران. تا اینجا بود ترجمه وی از نفحات الانس و در بعضی از کتب این قوم نام وی دیده شد و لسان وعظاو را توصیف کرده اند، ازجمله بیانات اوست که به لسان وعظ و نصیحت گفته : چون مرد را دامن تقوی آلوده به گناهان نباشد و در خدمت تقصیر نکند مرد است والاّ چه فرق او را با آنان که از نظر حق دور و در حجاب سرگردانی مستورند؟ و هم از اوست که به لسان وعظ گفته است :بالاترین درجات و بهترین حالات مرد را گذشتن از حقوق غیر است و چشم نداشتن به شئونات خلائق ، و نیز گفته است آن کس که قناعت را بر ذلت سؤال برگزید هرچه خواهد از شئونات دنیا و آخرت او را میسر است. او را گفتند یا شیخ ما را وصیتی کن گفت پرهیزگاری را شعار خود سازید گفتند آن چیست گفت هرچه هست در اینست و اول درجه آنست که هرچه را مال غیر دانی و نهی الهی است از آن اجتناب کنی. حبان بفتح حاء مهمله و تشدید باء موحده. اشگرد به شین معجمه ساکن و کاف عجمیه و سکون راء مهمله و کسر دال مهمله. ( نامه دانشوران ج 2 ص 268 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ابن محمود بغدادی محدث است

پیشنهاد کاربران

ابوحاتم، محمّد بن حِبّان بُستی ( ۸۸۳–۹۶۵م ) محدث برجستهٔ ایرانی بود. از استادان برجسته اش ابوبکر ابن خزیمه بود و ابوعبدالله حاکم نیشابوری از او روایت کرد. حاکم همچنین ذکر می کند که او مدتی قاضی نسا بوده
...
[مشاهده متن کامل]
و به به علوم گوناگونی مثل پزشکی، اخترشناسی و فلسفه نیز پرداخته است. حاکم شگفتی خود را از این امر بیان کرده و نوشت که معمولاً علمای حدیث به این علوم نمی پرداخته اند. همچنین ابن حبان مدتی قاضی سمرقند بوده است. چند اثر برجسته از ابن حبان به جای مانده است. [

بپرس