خُفّاش ( از
عربی ) ، شَب کور، شب پرک پستانداری از
راستهٔ خفاش سانان و تنها پستانداری است که بال دارد و می تواند پرواز کند. به
فارسی افغانستان به آن شَب پَرَک چرمی[ ۲] و به
فارسی تاجیکی به آن یا کورشاپرک[ ۳] می گویند.
دستان این
پستاندار به صورت شبکه ای به هم وصل است و به صورت یک بال درآمده است و به آن ها این امکان را می دهد تا تنها پستانداری باشند که واقعاً
پرواز می کند دیگر پستانداران مانند
پوست پر یا برخی
گونه های سنجاب تنها در مسافت های کوتاه در هوا سُر می خورند اما توان پرواز از جایی به جای دیگر را ندارند. خفاش از راسته بال دستان و دارای پنج انگشت است. بال های خفاش با بال های پرندگان متفاوت است و به گونه دیگری شکل گرفته است، اما در عوض پوست بال های خفاش جنسی شبیه
چرم دارد و دارای خاصیت
ارتجاعی است که باعث می شود بال هایش در طول
استخوانهایی که دست ها و انگشتان خفاش را حرکت می دهند کشیده شود. بال زدن خفاش مانند پرندگان نیست که بال ها را به تمامی بالا و پایین می برند آن ها در مقابل انگشتانشان را به طور کامل باز می کنند، [ ۴] انگشتان آن ها بسیار بلند است و با پوستی نازک پوشیده شده است.
خفاش ها با داشتن ۱٬۲۴۰ گونه روی هم رفته حدود ۲۰ درصد از گونه های پستانداران را از آن خود کرده اند. [ ۵] دو دستهٔ اصلی برای خفاش ها وجود دارد. دستهٔ نخست
بزرگ خفاش ها یا
خفاش های میوه خوارند که در راهیابی نسبت به دیگر جانداران چندان ویژه نیستند گاهی به این جاندار
روباه پرنده نیز می گویند. دستهٔ دوم مربوط به کوچک خفاش ها است این جانور برای پیدا کردن راه از روش
پژواک یابی بهره می برد. [ ۶] نزدیک به ۷۰٪ خفاش ها
حشره خوارند. باقی ماندهٔ آن ها معمولاً میوه خوارند. تنها گروه های اندکی از خفاش ها مانند خفاش
ماهی خوار از جانورانی به جز حشرات تغذیه می کند. همچنین
خفاش خون آشام تنها
انگل پستاندار است. خفاش ها در سراسر جهان پراکنده اند و نقش زیستی مهمی در پاکسازی
گلها از حشرات و پراکنده کردن دانهٔ میوه ها در زمین دارند. بسیاری از گیاهان گرمسیری برای پراکنده کردن دانه هایشان کاملاً به خفاش ها وابسته اند. کوچک ترین خفاش،
خفاش خوک بینی کیتی است که قد آن ۲۹ تا ۳۴
میلی متر و سنگینی آن ۲ تا ۲٫۶ گرم است و اگر بال هایش باز باشد طول آن به ۱۵
سانتی متر می رسد. [ ۷] [ ۸] البته هنوز بحث است که کوچک ترین پستاندار
حشره خوار اتروسک است یا خفاش های خوک بینی کیتی. [ ۹] بزرگ ترین گونهٔ خفاش ها، مربوط به زیرگونه های روباه پرنده و بزرگ روباه پرنده طلایی تاجدار است. سنگینی این خفاش ۱٫۶ کیلوگرم است و پهنای آن هنگامی که بال هایش باز است به ۱٫۷ متر می رسد. [ ۱۰]
خفاش (اپرا). خفاش،
اپرتی آلمانی ساخت
یوهان اشتراوس پسر است.
لیبرتوی این اثر فکاهی توسط کارل هافنر و ریچارد گنی نوشته شده است.
خفاش، اولین بار در ۵ آوریل ۱۸۷۴ در خانه نمایش وین[ الف] به روی صحنه رفت و از آن زمان تاکنون به طور منظم و مداوم به اجرا درآمده است. [ ۱] از جمله می توان به چند اجرای قدیمی زیر اشاره کرد:[ ۲]
• ۲۱ نوامبر ۱۸۷۴ در آمفی تئاتر بُوِری[ ب]
نیویورک • ۱۸ دسامبر ۱۸۷۶ در تئاتر الحمرا[ پ]
لندن به زبان انگلیسی
نقش آیزنشتاین، در اصل برای یک صدای تنور نوشته شده است؛ اما امروزه بیشتر توسط یک
باریتون خوانده می شود و نقش ارلافسکی نیز، اغلب با صدای یک مدزو
سوپرانو به اجرا در می آید. [ ۳]
آپارتمان آیزنشتاین
گابریل فون آیزنشتاین، به دلیل توهین به یکی از مقامات، و البته قصور وکیلش - دکتر بلایند - به هشت روز زندان محکوم شده است. آدل، خدمتکار آیزنشتاین، نامه ایی از خواهرش - که یکی از دعوت شدگان به تالار شاهزاده ارلافسکی است - دریافت می کند که از او نیز می خواهد برای حضور در جشن به قصر بیاید. آدل شروع به گریه و زاری کرده و وانمود می سازد که عمه اش به شدت مریض است و برای عیادت او، نیاز به یک روز مرخصی دارد ( My sister Ida writes to me ) .
فالک، دوست ایزنشتاین، به آنجا می آید تا از وی دعوت کند به جشن شاهزاده بروند ( Duet: Come with me to the souper ) . آیزنشتاین هم قبول می کند؛ او بهترین لباس خود را می پوشد و به توصیه فرانک، ساعت گرانقیمتش را هم دست می کند تا توجه زنان زیبای حاضر در میهمانی را به خود جلب کند. سپس به بهانه رفتن به زندان، از همسر و خدمتکارش خداحافظی می کند و راهی جشن می شود ( Terzett: Oh dear, oh dear, how sorry I am ) . آیزنشتاین تصمیم می گیرد که یک روز دیرتر به زندان برود و به جای آن در قصر خوش بگذراند. از طرفی دیگر؛ فالک رزالیند را هم به تالار دعوت می کند تا شاهد هرزگی ها و بی وفایی های شوهرش باشد.
وقتی آیزنشتاین خانه را ترک می کند، معشوق سابق رزالیند برای دیدارش می آید و از او می خواهد که اجازه دهد تا بازگشت شوهرش، در کنارش بماند؛ سپس آوازی عاشقانه برایش سر می دهد ( Dove that has escaped ) . اما رزالیند درخواست وی را رد می کند و می گوید که دیگر متأهل و متعهد است. در این بین؛ فرانک، رئیس زندان، برای بردن آیزنشتاین به آپارتمانش می آید و به جای او، آلفرد را می بیند. رزالیند برای حفظ آبرو، از آلفرد خواهش می کند که خود را شوهرش معرفی کند؛ آلفرد هم قبول کرده و به اجبار با فرانک راهی زندان می شود ( Happy is he who forgets , In tête - à - tête with me so late , My beautiful, large bird - cage ) .