خودمونی

پیشنهاد کاربران

haimish
باحال بود
بالقوه
صمیمی

از این واژه دو گونه برداشت می شود:
1. مانی ( اندیشمند، دانا - بینشمند، روشن بین، بیدار دل! ) پیامبری ایرانی بوده و از زرتشت و بودا پیروی می کرده است که هفت کتاب را دارا می باشد:
اِنجیل، گنجینه زندگان، فِرِقماطیا، رازها، غولان، رَسایل، زَبور
...
[مشاهده متن کامل]

پس از آن هم، پیروان او با بهره بردن از گِردایه ای ( مجموعه ای ) از نقاشی های او که در کتابی به نام [ ارژنگ، در زبان پارتی: آردهَنگ] به شکل خودِ مانی با داستان های تمثیلی به گسترش دین خود می پرداختند و در گذشت زمان در بین دوستان و پیروان او رواج پیدا کرد و هنوز هم در نَقّالی ( پرده خوانی یا شاهنامه خوانی ) به گونه خودمانی نمایش داده می شود!
2. واژه مشتق - ترکیبی از: خود ( ضمیر ) ، پسون نسبت ( مون ) و پسوند نسبت ( ی )
یک رنگ، صمیمی، دوستانه، جیک تو جیک ( جیک! ) ، جون جونی - همدل، با هم دیگه، همراه هم، پابه پا، همپا -
بین خودمون، بی حاشیه، راحت - بی چالش، بی دردسر، بی دنگ و فنگ، بی شیله پیله، بی غل و غش -
بی ریا، صاف و ساده، رُک و راست، راست و حسینی

بپرس