خوشه

/xuSe/

مترادف خوشه: سنبله، شنگله، دسته، گروه

معنی انگلیسی:
bunch, cluster, raceme, spike, ear, ear of corn, bunch(of grapes), gleanings

فرهنگ اسم ها

اسم: خوشه (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: xuše) (فارسی: خوشه) (انگلیسی: khushe)
معنی: تعدادی دانه، میوه یا گل که به محور متصل باشند، ( در نجوم ) دسته ای از ستارگان، سنبله، تعدادی دانه میوه یا گل که به محوری متصل باشند، دسته ای از ستارگان که به نظر می رسد خواص مشترکی دارند، نام ششمین صورت فلکی که به شکل دوشیزه ای که خوشه گندم به دست است
برچسب ها: اسم، اسم با خ، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

خوشه. [ ش َ / ش ِ] ( اِ ) اجتماع گلها و یا میوه ها که بواسطه محوری که قائم به همه آنهاست نگاه داشته شده اند مانند خوشه انگور و خوشه خرما و خوشه گندم و خوشه تمشک و جز آن. ( ناظم الاطباء ). مجموع حب های رستنی که بهم پیوسته باشد. سنبل. شنگله. ( یادداشت مؤلف ) :
ز تاک خوشه فروهشته و ز باد نوان
چو زنگیانی بر بادپیچ بازیگر.
ابوشکوربلخی.
به خروار از آن پس ده و دوهزار
به خوشه درون گندم آرند بار.
فردوسی.
ز گاوان گردون کشان چل هزار
به خوشه درون گندم آرند بار.
فردوسی.
خورش هست چندان که اندازه نیست
به خوشه درون هست اگر تازه نیست.
فردوسی.
از آن خوشه ای چند ببرید وبرد
به ایوان و خوالیگرش را سپرد.
فردوسی.
آن خوشه بین چنانکه یکی خیک پر نبیذ
سربسته و نبرده بدو دست هیچکس.
بهرامی.
ترا تنت خوشه ست و پیری خزان
خزان تو بر خوشه تنت زد.
ناصرخسرو.
دگرگون شدی و دگرگون شود
چو بر خوشه باد خزان بروزد.
ناصرخسرو.
گهی بدرود خوشه ت ورزکاری
گهی بشکست شاخی باغبانت.
ناصرخسرو.
به خوشه در از بهر بیرون شدن
چنان جمله شد ماش و سنگ و نخود.
ناصرخسرو.
چه بیم داری از شیر کو ندارد چنگ
چه خیر جویی از خوشه کوندارد بر.
مسعودسعد.
نهال دید درخت شده و آن خوشه ها از او آویخته. ( نوروزنامه خیام ). درخت انگور دید چون عروس آراسته ، خوشه بزرگ شده و از سبزی بسیاهی آمده چون شبه می تافت. ( نوروزنامه ).
برحذرم ز آتش اجل که بسوزد
کشت حیاتی که خوشه در دهن آورد.
خاقانی.
گیسوان بافته چون خوشه چه دارید هنوز
بندآن خوشه که آن بافته تر بگشائید.
خاقانی.
از دانه دل به کشت شادی
یک خوشه بسالیان مبینام.
خاقانی.
چو خوشه چند شوی صدزبان نمی خواهی
که یک زبان چو ترازو بوی بروز جزا.
خاقانی.
دانه فشان گشته به هر گوشه ای
رسته ز هر دانه او خوشه ای.
نظامی.
هرکه مزروع خود بخورد خوید
وقت خرمنش خوشه باید چید.
سعدی.
- امثال :
خوشه یکسر دارد. ( از مجموعه امثال مختصر چ هند ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) مادر زن مادر شوهر .

فرهنگ معین

(ش ) (اِ. ) ۱ - چندین دانة میوه که به هم پیوسته و از شاخة درخت یا ساقة گیاه آویزان باشد. ۲ - سُنبله ، ششمین بُرج از بروج دوازده گانه که خورشید در حرکت ظاهری خود شهریور ماه در این برج دیده می شود.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) چندین گُل، دانه، یا میوۀ به هم پیوسته که از ساقۀ گیاه یا شاخۀ درخت آویزان باشند: خوشهٴ انگور، خوشهٴ خرما، خوشهٴ گندم، خوشهٴ جو.
۲. (نجوم ) = سنبله

فرهنگستان زبان و ادب

{cluster} [آمار، ریاضی] زیرجامعه ای از جامعۀ مورد مطالعه
{raceme} [زیست شناسی- علوم گیاهی] گل آذینی نامحدود با محور منفرد با گل های دُمگل دار (pedicellate )

گویش مازنی

/Khoshe/ مال خود – برای خود – برای خودم

واژه نامه بختیاریکا

پلارِه؛ هوش؛ سر هوش

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خوشه انبوهی از محصول است. از آن در باب تجارت سخن گفته اند.
خوشه انبوهی از دانه، میوه یا گُل متصل به یک محور می باشد.
احکام خوشه
خرید و فروش خوشه گندم، جو و مانند آن قبل از بُدوّ صلاح صحیح نیست و پس از بدوّصلاح صحیح می باشد. فروش خوشه گندم در برابر مقداری معیّن دانه گندم از همان خوشه و نیز بنابر قول مشهور در برابر دانه گندم از خوشه ای دیگر، باطل و حرام است. بسیاری از فقها، جو را نیز در حکم یاد شده ملحق به گندم کرده اند. برخی، فروختن خوشه دیگر حبوبات را نیز در برابر مقداری معیّن از دانه همان خوشه باطل دانسته اند.

دانشنامه عمومی

خوشه (گیاه شناسی). خوشه بخشی از ساقهٔ گیاه غلاتی مانند گندم یا ذرت است که دانه را نگه می دارد. [ ۱] هم به بخش مهمی در تعدادی از گیاهان هم اشاره می کند. [ ۲]
خوشه گل آذینی شامل ساقه ای مرکزی است که ردیف هایی از پخ گل ها محکم کنار هم رشد می کنند. این در میوه های دارای دانه های قابل خوردن اتفاق می افتد. خوشه در غلات، بوسیلهٔ برگهایی به نام سبوس محافظت می شود. [ ۳]
در بعضی از گونه ها ( از جمله گندم ) ، خوشه های نرسیده، علاوه بر برگهای قسمت پایین گیاه، مشارکت عمده ای در فتوسنتز دارند.
انگلی به نام «آنگیونا تریتیسی» در طی رشد، به ویژه بر خوشه های گندم و چاودار بوسیلهٔ از بین بردن بافت ها و ساقه ها تأثیر می گذارد. این انگل به استثنای آفریقای شمالی و آسیای غربی در همهٔ کشورها بوسیلهٔ سیستم کاشتن گیاهان مشابه ریشه کن شده است. [ ۴]
عکس خوشه (گیاه شناسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

هفته نامۀ سیاسی ـ اجتماعی، چاپ تهران. در حوزۀ ادبیات و هنر امروز، به صاحب امتیازی امیرهوشنگ عسکری و سردبیری احمد شاملو، از ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۷ منتشر می شد.

مترادف ها

truss (اسم)
خرپا، فتق بند، بقچه، خوشه، کوک زن، شکم بند

ear (اسم)
دسته، شنوایی، غول، خوشه، گوش، سنبله

cluster (اسم)
گروه، دسته، خوشه

raceme (اسم)
خوشه، گل اذین خوشه ای

inflorescence (اسم)
ارایش، خوشه، گل اذین، شکوفایی، وضع گل

فارسی به عربی

اذن , باقة , عنقود , لحیة

پیشنهاد کاربران

به خوشه در زبان ترکی سالخیم می گویند. واژه ی سالخیم از مصدر سالانماخ گرفته شده که معنی آویزان شدن و آویختن می دهد پس سالخیم یعنی آویخته و آویزان. سالخیم یعنی خوشه ای که آویزان است مثل خوشه ی انگور که در
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی به آن سالخیم گفته می شود و واحد شمارش خوشه ی انگور نیز می باشد. بیر سالخیم اوزم. ( یک خوشه ی انگور )

سنبل

بپرس