دارانا

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

دارانا. ( اِخ ) دهی از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر. چهل و دو هزارگزی شمال ورزقان چهل هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. کوهستانی ، گرمسیر مالاریایی ، سکنه 560 تن. آب از چشمه. محصول عمده آنجا غلات ، انگور، انجیر است. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی آن جاجیم بافی و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 204 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر

پیشنهاد کاربران

باج خراج آنچه بزور و اجبار از کسی گرفته شود . در ترکی آذری.
در ایام قدیم در میان مردم ترک زبان به چیزی که بزور ازافرادضععیف توسط قوی گرفته میشده اطلاق میشده .
پولی که جهت پشتیبانی جمع می گردد
دارانا Dharana - بمعنیِ توجهِ تمرکز یافته.
ششمین شاخه از یوگای هشت شاخه ایِ پاتانجالی که در یوگا سوتراها شرح داده شده است. دارانا اولین مرحله از مراقبه و همچنین سامیاما است. یعنی وقتیکه توجه بطریقی ویژه بر روی یک مانترا و یا یک سوترا متمرکز می شود.
در محاورات قدیمه " دارانا " به باج و خراجی گفته می شد که راهزنان و گردنکشان ولایات از مردممظلوم به زور می ستاندن .

بپرس