داشاد


معنی انگلیسی:
reward, tip

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

داشاد. ( اِ ) عطا و بخشش پارسیان روز عید بمردم میداده اند. ( آنندراج ). داشن. داشند. عطاء. ( تفلیسی ) دهشت. دهشته. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). بخشش وچیزی که روزهای گرامی بمردم میداده اند :
خواستم با نثار و داشادش
پدر اینجا بمن فرستادش
حرکاتش همه رهه هنرست
برم از جان من عزیزترست.
عنصری.
ز داشاد [داشاب ] تو شاد گردد ولی
ز کین تو غمناک گردد عدو .
منوچهری.
صاحب فرهنگ ناصری ( انجمن آرا ) از فردوسی این مصراع را نقل میکند :
بفرمود داشاد دادن بدو.
|| دعا باشد. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( اوبهی ). || اجر. ( آنندراج ). پاداشن. ( آنندراج ) مزد. کیفر. جزا. اجر. تلافی. ( برهان ). || عطار. بوی فروش. خوشبوی فروش و عطار. ( برهان ). ( شاید معنی اخیر یعنی عطار از تصحیف عطاء ناشی شده باشد ). || نشاط و سرور. || کوره و تنور. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بخشش، عطا، ده ، پاداش، داشات وداشاب وداشن گویند
( اسم ) ۱ - عطا بخشش انعام . ۲ - اجر مزد .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - عطا، بخشش . ۲ - پاداش ، مزد.

فرهنگ عمید

۱. عطا، بخشش، دهش: خواستم با نیاز و داشادش / پدر اینجا به من فرستادش (عنصری: ۳۶۷ ).
۲. پاداش.

پیشنهاد کاربران

داشاد، داشن
واژه اوستایی - نام پسرانه
دَشت: داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) -
واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ )
واژه انگلیسی "donate، donation" از واژه دشت ( دَهِش ) وام گرفته شده است!
...
[مشاهده متن کامل]

در اوستا: دُویشت ( dōišt )
به مانند: دَئیِ دُویشت ( daiedōišt ) >>> دَهِش دادن!
( ( آن را با واژه اوستایی دیگر یکسان ندانید!
دَئوشتَرَ ( daoštara ) : مشرق، خاور، باختر ) )
معنی: دَخش، دستلاف، داشَن ( داشاد! ) ، سر چراغی ( چراغ اول ) -
ارزانی داشتن، چشم روشنی، هدیه، پیشکش، ارمغان، رَهاوَرد، نورَهان، نوژین، شَنگ ( شهناز! ) ، آدا! -
دَهِش ( دَهِشن ) ، دسترنج ( مُزد ) ، پاداش ( پاداشَن ) ، شادمانه ( شادیانه ) ، نیکویی ( نِکویی ) ، سپاسه!
( ( یادآوری از واژه نوروز:
نام 25 روز اوستایی:
اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، آدا ) : راستی و درستی، صداقت و درستکاری، دَهِش و بخشندگی، توانگری و دارایی -
ایزدبانو روزی دهنده و جانپاس مال و مَنال ( پول و پَله ) ، سرمایه، ثروت و دارایی ) )
معنای مجازی آن:
واژه اوستایی - نام پسرانه
معنی: بشارت دهنده، نوید بخش، خوش خبر -
گرمابخش، دلگرمی، انگیزه دهنده، مشوق، به شور آورنده، ( شور آفرین ) ، امیدوار کننده، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر!
خوش قدم، فرخنده، خُجسته، فَریتا، همایون، خُنشان! -
خوشایند، دلچسب، دلنشین، دلپذیر، خوشگوار، دلنواز، شاداب، خوش و خرّم، سر سبز، با صفا، نَزِه -
بُرنا، باوه، شاب، رسیده، نُونَوار -
نو، جدید، تازه، بِکر، بدیع، طرفه - کمیاب، نادر، دست نیافتنی!
دستیابی، پیشرفت، بهبود، توسعه، کامیاب، کامروا، کامران، کامجو، پیروز، خوشبخت، نیکبخت، سعادتمند، بِهروز، برخوردار، بهره مند ( بهرِمند ) -
دل گُنده و دریا دل، همدل، دوست، مهربون، مِهروَرز،
بخشنده، بزرگوار، جوانمرد، رادمرد، دست و دل باز!

انعام / عیدی
" دوشاد" هم میگن

بپرس