دریا

/daryA/

مترادف دریا: اقیانوس، بحر، یم، رود

متضاد دریا: بر، خشکی

معنی انگلیسی:
sea, brine, main

فرهنگ اسم ها

اسم: دریا (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: daryā) (فارسی: دَريا) (انگلیسی: darya)
معنی: توده ی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، رود بزرگ، ( به مجاز ) شخص بسیار آگاه و دانشمند در زمینه های گوناگون، ( به مجاز ) ( در تصوف ) حقیقت یا ذات حق، توده بسیار بزرگی از آب شور که بخش وسیعی از زمین را در بر گرفته و کوچکتر از اقیانوس است
برچسب ها: اسم، اسم با د، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

دریا. [ دَرْ ] ( اِ ) معروف است و به عربی بحر خوانند. ( برهان ) ( از آنندراج ). آب بسیار که محوطه وسیعی را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد مجموع آبهای نمکی که جزء اعظم کره زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تقریباً سه ربع از سطح زمین را می پوشاند ودر نیمکره جنوبی بیشتر زمین را فراگرفته است تا درنیمکره شمالی ، و ادله ای در باب نمکی بودن آبهای دریا ایراد کرده اند از همه قویتر و موجه تر آن است که این تملیح را به تخته سنگهای ملحی که در قعر اقیانوس می باشد نسبت دهند. و عمق دریاها بسیار مختلف و تغییرپذیر است و در بعضی نقاط سوند ( آلتی که در تعیین عمق دریاها استعمال می کنند ) به تک آن نمیرسد و در این جاها عمق دریا را از دوازده تا پانزده هزار متر فرض کرده اند و تک دریاها نوعاً مانند سطح زمین ناصاف و غیرمسطح است و در زیر آب دره هایی موجود است شبیه دره هایی که در کوههای بسیار مرتفع مشاهده می کنیم و جزیره های کوچک و کم وسعت نیز قله های کوههای مرتفع تحت بحری هستند. ( از ناظم الاطباء ).
صاحب آنندراج گوید: قدما از شعرای استاد آن را اماله کرده با معنی و مأوی قافیه آرند. و ژرف ، بی پایاب ، بی پایان ، بی کران ، بی ساحل ، لنگردار، بی لنگر، بی زنهار، بی آرام ، پرشور، پرآشوب ، ناپیدا کنار، طوفان خیز، گوهرخیز از صفات اوست. آب شور. مقابل خشکی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). دریاب. دریه. ( آنندراج ). زَراه. زَو. اُستُم . اُسطُم . اُسطَمَة. اُطمُسَه. بحر. بَضیع. حجر. حداد. ( دهار ). خُصارة. خضم. ( منتهی الارب ).داماء. ( دهار ). راموز. رَجّاس. رَجّاف. زُفَر. ساجی. سُجُوّ. سَدِر. طَغَم. ( منتهی الارب ). طِم . ( دهار ). عَجوز. عَیلام. عَیْلَم. قَمقام. قِمّیس. ( منتهی الارب ). کافِر ( دهار ). لافظة. ( منتهی الارب ). لُجَّة. ( نصاب ). لجی. مَنقَع. مَنقَعَة. نُطفة. ( منتهی الارب ). نَوفل. ( دهار ). هقم. ( منتهی الارب ). یَم . ( دهار ) :
پادشا سیمرغ دریا راببرد
خانه و بچه بدان طیطو سپرد.
رودکی.
دریا دو چشم و بردل آتش همی فزاید
مردم میان دریا و آتش چگونه پاید.
رودکی.
موج کریمی برآمد از لب دریا
ریگ همه لاله گشت از سرتا بون.
دقیقی.
صورت خشمت ار ز هیبت خویش
ذره ای را به خاک بنماید
خاک دریا شود بسوزد آب بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دریاب، آب بسیارکه قسمت وسیعی رافراگرفته است
( اسم ) ۱ - آب زیادی که محوطه وسیعی را فرا گرفته و باقیانوس راه دارد بحر . یا دریای اخضر اخضر . ۲ - ( تصوف ) هستی وجود .
سومین از عماد شاهیان در برار که از حدود ۹۳۶ تا ۹۶۸ ق . سلطنت کرد .

فرهنگ معین

(دَ ) [ په . ] (اِ. ) آب زیادی که محوطة وسیعی را فرا گرفته باشد و به اقیانوس راه دارد، بحر.

فرهنگ عمید

حجم بسیار از آب که قسمت وسیعی از زمین را فراگرفته، قابل کشتی رانی بوده، و به اقیانوس راه داشته باشد، بحر: دریای عمان، دریای مدیترانه.
* دریای اخضر: [قدیمی، مجاز] آسمان.

فرهنگستان زبان و ادب

{mare} [نجوم] ناحیۀ وسیع تیرۀ یا پست بر سطح سیاره یا قمر

واژه نامه بختیاریکا

( دِریا ) دریا؛ زنگ بزرگ که بر گردن پیشرو گله اندازند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] توده ی بسیار بزرگی از آب را دریا می گویند. از آن در باب های طهارت، خمس، حج، تجارت، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن رفته است.
آب دریا و ماهی های آن از مباحات است و فروختن آنها قبل از تملک صحیح نیست.
احکام جانوران دریایی
۱) بنابر قول مشهور، انواع جانوران دریایی- جز ماهی پولک دار، میگو و پرنده ی دریایی، مانند مرغابی- از حرام گوشتان به شمار می روند. ماهی بی پولک نیز بنا بر مشهور، حرام است. ۲)در تذکیه پذیر بودن حیوانات حرام گوشت دریایی اختلاف است. ۳)بنابر قول مشهور سگ و خوک دریایی پاکند. ۴)صید جانور دریایی برای محرم ،جایز است.
احکام سفر دریایی
۱) سفر دریایی برای تجارت و نیز در حال طوفانی بودن دریا مکروه است. ۲)کسی که نذر کرده پیاده به مکه رود، باید از خشکی برود و با سفر دریایی نذر ،محقق نمی شود. ۳)اموال بدست آمده از کشتی غرق شده در دریا اگر به وسیله ی امواج آب به ساحل افتاده باشد، از آنِ صاحبش است؛ امّا اگر با غوّاصی به دست آمده، بنابر قول برخی، از آنِ غوّاص است. برخی گفته اند: اگر صاحب اموال- به جهت یأس از دستیابی به مال خود- از آنها اعراض کرده باشد، از آنِ غوّاص خواهد بود. ۴)کسی که در سفر دریایی مرده است، اگر رساندن او به خشکی ممکن نباشد یا دشوار باشد، پس از تجهیز (غسل دادن، کفن کردن و نماز خواندن بر او) و بستن جسمی سنگین به پایش یا قراردادن وی درون چیزی- مثل خم- که به زیر آب می رود، اورا به دریا می افکنند.
حکم غوّاصی و خمس
...

دانشنامه عمومی

دریا (دبوسی). دریا، سه طرح سمفونیک برای ارکستر ( L. 109, CD. 111 ) ( به فرانسوی: La mer, trois esquisses symphoniques pour orchestre ) یا به اختصار دریا ( La mer ) یک اثر برای ارکستر از آهنگساز فرانسوی، کلود دبوسی است.
این اثر که بین سال های ۱۹۰۳ و ۱۹۰۵ خلق شده است، در اکتبر ۱۹۰۵ در پاریس به اجرا درآمد. در ابتدا مورد استقبال خوبی قرار نگرفت؛ حتی برخی از طرفداران سرسخت آثار دبوسی به خوبی از این اثر استقبال نکردند. اما این اثر در آمریکا در سال ۱۹۰۷ و در انگلیس در سال ۱۹۰۸ اجرا شد؛ پس از اجرای دوم آن در پاریس، در سال ۱۹۰۸، این اثر به سرعت به یکی از تحسین برانگیزترین و پر اجراترین آثار ارکسترال دبوسی تبدیل شد.
اولین ضبط این اثر در سال ۱۹۲۸ انجام شد. از آن زمان به بعد، ارکسترها و رهبران بسیاری از سراسر جهان آن را در بسیاری از کنسرت های استودیویی یا زنده ضبط کرده اند. [ ۱]
عکس دریا (دبوسی)

دریا (رمان). دریا ( به انگلیسی: The Sea ) هیجدهمین رمان نویسنده ایرلندی جان بنویل است. این رمان چاپ ۲۰۰۵ و برنده جایزه ادبی من بوکر در همان سال است.
رمان دربارهٔ یک تاریخ شناس هنری است که پس از مرگ همسرش به یک شهر ساحلی ایرلند بازمی گردد که یک بار در دوران کودکی تعطیلاتی متلاطم را در آن گذرانده بود. در این سفر، عشقی فراموش شده از دوران نوجوانی، اولین عشقش را به خاطر می آورد و لحظه های آن سفر شورانگیز را تداعی می کند اما سرنوشت همیشه مکس رودن را شگفت زده کرده است. عشق در این داستان با ظرافت های روانشناختی و جزئی نگری استادانهٔ نویسنده تصویر شده است.
این رمان در سال ۲۰۰۵ جایزه ادبی من بوکر را از آن خود کرد.
در سال ۲۰۱۱ براساس این رمان فیلمی با فیلمنامه بنویل و کارگردانی استفن براون ساخته شد.
خود جان بنویل کتابش را «مطالعهٔ استادانهٔ اندوه، خاطره و عشق تداعی شده» خواند. [ ۱]
عکس دریا (رمان)

دریا (فیلم ۱۸۹۵). دریا عنوان فیلمی است فرانسوی از نوع مستند، کوتاه، صامت و سیاه و سفید به کارگردانی برادران لومیر. این فیلم محصول سال ۱۸۹۵ میلادی است. زمان این فیلم ۳۸ ثانیه است.
عکس دریا (فیلم ۱۸۹۵)

دریا (فیلم ۲۰۰۲). دریا ( انگلیسی: The Sea ) فیلمی ایسلندی در سبک درام و کمدی به کارگردانی بالتاسار کورماکور است که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به الن دو فوژرول و اسون نردین اشاره کرد.
عکس دریا (فیلم ۲۰۰۲)

دریا (فیلم ۲۰۱۳). دریا ( انگلیسی: The Sea ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به بانی رایت، شارلوت رمپلینگ، کیران هایندز، ناتاشا مک الهون و روفوس سوئل اشاره کرد.
عکس دریا (فیلم ۲۰۱۳)

دریا (فیلم هندی ۲۰۱۳). دریا ( به تامیلی: Kadal ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۳ و به کارگردانی مانی راتنام است. در این فیلم بازیگرانی همچون آرجون سارجا، گاتام کارتیک، تالاسی نایر، آرویند سوامی، لاکشمی فومانچو ایفای نقش کرده اند.
عکس دریا (فیلم هندی ۲۰۱۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تودۀ بسیار بزرگِ آب شور که بخش وسیعی از زمین را فراگرفته و کوچک تر از اقیانوس است. در واقع دریاها بخش یا جزئی از اقیانوس ها هستند. معمولاً به دریاچه های بزرگ نیز دریا می گویند، مانند دریای خزر. نیز ← اقیانوس

دریا (اخترشناسی). دریا (اخترشناسی)(mare)
در اخترشناسی، نام دشت های پست و تاریک ماه. علت این نام گذاری این است که زمانی به اشتباه آن ها را پوشیده از آب تصور می کردند.

دریا (موسیقی). دریا (موسیقی)(La Mer)
قطعه دریا برای ارکستر سمفونیک اثر دبوسی، از سه قسمت تشکیل شده است و عبارت اند ازپگاه تا نیمروز بر روی دریا، بازی امواج، و گفت وگوی باد و دریا (۱۹۰۳ـ۱۹۰۵)، که نخستین بار در اکتبر ۱۹۰۵ در پاریس اجرا شد.

جدول کلمات

طم, زم, یم, بحر, زراه, راموز

مترادف ها

main (اسم)
دریا

channel (اسم)
مجرا، ترعه، کانال، مجرای فاضل اب، دریا، ورودی و خروجی مجرایی

sea (اسم)
دریا

holm (اسم)
دریا، زمین مسطح و پست نزدیک رودخانه

mare (اسم)
دریا، تاریکی، کابوس، بختک، مادیان

flood (اسم)
دریا، سیل، طوفان، رود

mere (اسم)
مرداب، دریا، اب راکد

فارسی به عربی

بحر , بحیرة , فرس , فیضان , قناة

پیشنهاد کاربران

دریا واژه ای فارسی است که از �درایاب� در زبان فارسی میانه گرفته شده است این واژه با واژه �زرایا� در زبان سانسکریت هم ریشه می باشد .
دریا ( اسپانیایی: El mar ) فیلمی اسپانیایی است که در سال ۲۰۰۰ منتشر شد.
دریا
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/دریا_(فیلم_۲۰۰۰)
دریاب ، دره آب
دره تورکی و آپ سانسکریت
در افغانستان بمعنای رود است.
زُو
واژه دریا
معادل ابجد 215
تعداد حروف 4
تلفظ daryā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: drayāp] ‹دریاب› ( جغرافیا )
مختصات ( دَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی daryA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
دریا یعنی گاهی آرام و بی سر و صدا گاهی در جوش و خروش و ترسناک
خانه ٔ ماهی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از آب است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) .
دریا یکی از کهن ترین کلمات ترکی است
دریا جایی است که توش آب بازی میکنیم
دریا واژه ای پهلوی ( پارسی میانه ساسانی، پارسیک، پارسیگ )
اوستایی آن: برپایه متن اوستا و تیشتریشت ( کرده یازدهم، بند چهل و یکم ) :
tishtrim starem raevantem hvarenanguhantem
yazamaide
yim apo paitishmarente aremaeshta fratat - caratasca xaya thraot - statasca parshuy
...
[مشاهده متن کامل]

"vairyasca"
معنی: فدایی ( قربانی ) می دهیم برای تیشتریا ( تیشتر ) ، ستاره درخشان و باشکوه، که آب های ایستاده و آب های جاری و آب های باران و "دریاها ( جویبارها ) " برای او دراز ( گسترده ) است.
وایریا ( vāiriiā ) ، ( vairya )
وایر: وار، بار
مانند: واران >>> باران
یا ( ya ) : پسوند وابستگی اوستایی
در متن تیشتریشت اوستا: اسچَه، نامچه ( sca ) : پسوند جمع نسبت و دارندگی اوستایی
معنی: دریا، دریاچه، آب های آزاد و راکد

هزارآستین . [ هََ / هَِ ] ( اِ مرکب ) کنایت از دریاست ، چه هر شعبه از آن به منزله ٔ آستینی است . ( برهان ) .
در گفتار لری :
دِرو =دِره اُ = دره آب ( بسیار پر کاربرد )
شکاف و دره ی آب پهن، دریاچه، هر شاخه از دریاچه
به احتمال زیاد دریا ( دریاب ) همان دره آب بوده است.
دریا
دریا در زبان فاخر لکی دَلیا گفته میشه
دریا ، رود بزرگ
دریا
دریا = دروازه جستن، دروازه جویندگی، دروازه زندگی.
دریا = مهان ویشنو
مهان ویشنو = بیداری بزرگ نو
دریا = در، یا
در = در، دروازه
یا = یاب، یافتن
دریا = دریاب
دریا = دروازه جویندگی زندگی.
دریا
دریا = در، یا
در = در، دروازه
یا = آب، زندگی
دریا = دروازه زندگی.
سوریا = ۱۰۰ دروازه زندگی، دروازه ۱۰۰ دریا ( آفتاب/آبتاب.
سوریا = ( ۳ ) دروازه زندگی )
۳ = همان ( ۱۲۰ ) این ( ۱۲۰ ) در زادش ( ۳ ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

خورشید = دروازه خوبی هستی.
مادر = دروازه روان/روح
پدر = دور از در
برادر = به راه و در ( پایدو مادر ) و یا نگهدار خانه.
واژه گان که در خود ( ور ) دارند کهن ترین واژه گان میباشند وز دوره ( سوریا ) هستند.
دریا = دروازه زندگی

دریا اسم دختر منم هست ویعنی اگاه بر همه چی ذات حقیقت باهوش و مثل اسمش یا خیلی ارومه یا خیلی شیطون بازی در میاره
دریا از دو واژه "دیر" و " آب" ساخته شده است که به مانای آن است که از دیر هنگامی در اینجا آب بوده است.
رود. . . . بحر. . . . یم. . . . شط. . . .
طم
دریا یعنی
🌊باهوش و دانا بودن
دریا چیست
دریا مکانی پر از اب که از باران ساخته شده
در دریا چیست
دردریا هیوانات مانند ماهی های مختلف کوسه ها جو وا جور
دردریا چه چیزی وجود دارد
در قدیم به دست انسان ها کشتی ساختن تا برای گرفت غذا از ماهی استفاده میکردن و تا حالا هنوز از ماهی استفاده میکنند
...
[مشاهده متن کامل]

دریا = اب زیاد
دریا یعنی
دختری زیبا❤
دختری اگاه❤
دختری باهوش❤
Mare
�دریا�
شمس قیس در مورد واژة �دریا� می�نویسد: �اصل آن درِ آب بوده است، یعنی دریدة آب و به کثرت استعمال، دریا کرده� اند، پس متقدمان دریاب بدان گفته �اند� ( شمس قیس، 1373: 269 ) . آنچه در این خصوص جالب توجه به نظر می رسد، آن است که معادل عربی این واژه؛ یعنی �بحر� نیز در اصل، به همین معناست؛ شمس قیس، خود در این باره می نویسد: �اصل بحردر لغت عرب، شکافتن است و دریا را از آن جهت بحر خواندند که شکافی است فراخ در زمین، مشتمل بر آب بسیار و انواع مکونات آبی� ( شمس قیس، 1373: 88 ) . این واژه در زبان پهلوی به صورت dray�p آمده ( Nyberg, 1928: 59 ) و مرکب از دو جزء است: drai* �p؛ جزء اول آن در پارسی باستان drayah و در اوستا zrayah می�باشد ( Bartholomae, 1950: 1701 ) . این کلمه در زبان افغانی به صورت dary�b به کار می رود و این خود نشان دهندة آن است که جزء دوم آن، همان واژة آب است ( رک. برهان: 1357: 1، 847 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

صفت برای دریا
دزدان دریایی
ذات دریا
دریای معرفت
اقیانوس، بحر، یم، رود، زو

دریا:
دکتر کزازی در مورد واژه ی دریا می نویسد : ( ( دریا در پهلوی دریا بوده است ریختی کهن تر از آن که به ریخت پهلوی نزدیک است دریاب است استاد در داستان هوشنگ گفته است :چون این کرده شد چاره ی آب ساخت /ز دریاب ها ، رود ها را بتاخت . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ ) )
استاد می گوید :با پدید آمدن آسمانها و جنبیدن آنها، پدیده های گیتی چون :دریا و کوه و دشت و راغ در وجود آمدند و زمین از فروغ و روشنی همانند چراغی تابان شد.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 192 )

سلام . بله به نظر من دریا اسم قشنگی
معنی؛ به مجاز یه شخص اگاه و دانشمند
معنی و اسم زیبا ❤
راموز
این اسم یک اسم دخترانه است که به عنوان اسم یک شخص معانی مانند توده بزرگ از آب و نظایر آن ندارد به معنی خروشان - نا آرام - توفانی و تکان دهنده است و نامی بسیار زیبا و کم یاب هم هست
دریا:دارای در ( گوهر )
در زبان کردی ( در کشور عراق ) به دریا:کلمه" زریا" هم میگویند
دریا یعنی شخص اگاه و دانشمند در تمام زمینه ها، حقیقت یا ذات حق، بعضی وقتا به معنی برزگ هم هست. . .
اسم خودمم هست و خیلی هم دوسش دارم چون معنی قشنگی داره و اسم کمیابیه!
دریا ب کوردی
ده ریا
یم
اسم
آب بسیار که محوطه ی پهناوری را فراگیرد و به اقیانوس راه دارد. مجموع آب های نمکی که جزء اعظم کره ی زمین را می پوشاند و هر وسعت بسیار از آبهای نمکی را دریا توان گفت و نوعاً دریا تقریباً سه ربع از سطح زمین را می پوشاند و در نیمکره ی جنوبی بیشتر زمین را فراگرفته است تا درنیمکره ی شمالی و ادله ای در باب نمکی بودن آب های دریا ایراد کرده اند از همه قوی تر و موجه تر آن است که این تملیح را به تخته سنگهای ملحی که در کف اقیانوس می باشد نسبت دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

بعضی از دریاچه های بزرگ را نیز دریا خوانند مانند دریای خزر، دریای آرال.
رود، رودخانه، درگاه
در پایان واژگان که گاهی معنی رود بزرگ دهد، آمودریا، سیردریا، ختن دریا، بلخی دریا، کودک دریا ( دجله )
.
کنایه و تشبیهی از کثرت و عظمت و فراوانی و در مقام نمودن اندازه و مقدار بسیار بکار رفته است چون دریای آتشین و دریای درون و دریای سخن و دریای عشق و دریای غم و دریای فضل و دریای لطف و دریای معرفت
نزد پژوهشگران اشاره به ذات پاک واجب الوجود است.
در اصطلاح تصوف، هستی یعنی وجود را دریا گویند چنانچه نطق را ساحل و کناره ی دریا و حروف و الفاظ را صدا نامند.
به معنی انسان کامل هم آمده است. هستی مطلق را دریا نامند که جهان همه امواج آن است.
کنایه از ذات الهی است. هستی مطلق.
کنایه از باطن و درون و عالم معانی
کنایه از بحر بیکران توحید.
کنایه از شرمگاه زنان
نام دختر ایرانی
متضادها
خشکی
برگردان ها
آلمانی: Meer de، See de
ارمنی: ծով hy
اسپانیایی: mar es
اسلواکیایی: more sk
انگلیسی: sea en
ایتالیایی: mare it
پرتغالی: mar pt
تاجیکی: баҳр tg، дарё tg
ترکی آذربایجانی: دنیز
ترکی استانبولی: deniz tr
چکی: moře cs
دانمارکی: hav da
عربی: ar بَحْر
فرانسوی: mer fr
هلندی: zee nl
یونانی: θάλασσα el

یعنی و بزرگ معنی کسی که دل بزرگی دارد
دریا=اب 😂
جای که در آن آب ماندگار میشود در اشاره به محل یا صفت ماندن وانباشت چیزی در مکانی مثلا یافت. یاد آوری. یا ران. یادگیری وانباشت ذهن.
ژو
دریا= در و یاقوت
درونیاق در مغولی یعنی دریا
دوریاقی در مراکشی یعنی دریا
شادرایا در فرانسوی یعنی دریا
شیدریا در سویسی یعنی دریا
دویا در ارمنی یعنی دریا
بحر
در زبان لری بختیاری به معنی
دریا
Der ea
زو
رود بزرگ
آمون دریا: رود آمون
در فارسی دری افغانستان به رودخانه دریا گفته می شود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس