اپـــل
دوش ( گَرمابه ، حمام )
پاشاب ، گَرماب ، پاشابه ، پاشانه ، پاشینه ، پاشو ، پاشه
در تمام کلمات با دوش انسجام مفهومی با سینه ( دوش تورکی ) قابل لمس است . دوشادوش سینه به سینه یا پستان به پستان دوشیدن .
دوشیزه ( دارای دوش های کوچک )
دوشیدن …
در تمام لغات دوش در مفهوم تورکی قابل رصد است .
در لری بختیاری دوش به معنی دیروز مثلا دوش پسین یعنی دیروز عصر
واژه دوش
معادل ابجد 310
تعداد حروف 3
تلفظ duš
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( قید ) [پهلوی: dōš] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی duS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ لغت معین
فرهنگ فارسی عمید
خیلی خیلی درست و آفرین
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
( دوش و دوشیدن ) در زبانِ پارسی با واژه ( duco ) در زبان لاتین و ( duce ) به چمِ ( راهبری کردن، هدایت کردن lead ) از یک ریشه می باشند که در واژگان همچون ( produce ) و ( introduce ) به چشم می خورد. در زبانِ آلمانی نیز به ( دوشِ حمام ) ، ( Dusche ) و به ( دوش گرفتن ) ، ( duschen ) می گویند که بسیار با واژه ( دوشیدن ) همانند است. . ریشه های همه واژگانِ بالا در زبانِ اوستایی و سانسکریت هست.
... [مشاهده متن کامل]
واژه دوش
معادل ابجد 310
تعداد حروف 3
تلفظ duš
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( قید ) [پهلوی: dōš] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی duS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ لغت معین
زبان لری بویراحمدی دوش به معنی دیشب و دیگ به معنی دیروز
( دوش و دوشیدن ) در زبانِ پارسی با واژه ( duco ) در زبان لاتین و ( duce ) به چمِ ( راهبری کردن، هدایت کردن lead ) از یک ریشه می باشند که در واژگان همچون ( produce ) و ( introduce ) به چشم می خورد. در زبانِ
... [مشاهده متن کامل] آلمانی نیز به ( دوشِ حمام ) ، ( Dusche ) و به ( دوش گرفتن ) ، ( duschen ) می گویند که بسیار با واژه ( دوشیدن ) همانند است. . ریشه های همه واژگانِ بالا در زبانِ اوستایی و سانسکریت هست.
دوش : دوش حمام تغییر یافته ی دؤش ترکی می باشد . دؤش در زبان ترکی به پستان و سینه ی زن گفته می شود . دوش حمام به جهت شکل قیف مانند آن که به پستان زنان شباهت دارد و همچنین ریزش آب به شکل قطرات ریز از آن
... [مشاهده متن کامل] به دلیل سوراخ های ریز در سر پستان . ابتدا در زبان ترکی به این نام نامیده شده و بعدا از زبان ترکی به زبان فارسی راه یافته و امروزه در ریخت دوش در فارسی کاربرد یافته است . ( یادآوری دوش های اولیه به شکل قیف بر عکس بودند )
{دوشیزه}: دارای ( دوش ) پستان کوچک
( چون هنوز مادر و شیرده نشده است ) .
با احترام به خواهران گلم.
وَ یک واژه ی ( پارسی ) است به این ریخت در گذشته:
دوشیچَک: دوشیزه
( گذشته ) چَک ← ( امروزه ) چِه ( کوچک )
... [مشاهده متن کامل]
کویچَک← کویِ کوچک - کوچِه
ماهیچَک← ماهیچه
کنیچَک← کنیزَک - کنیز ( زن کوچک )
دوش در ترکی یعنی پستان
ب معنای لحضه ای است ک آدمی نخست آفریده شده است.
دوش معانی گوناگونی دارد:
دوش←به چم کتف و کول ( فارسی )
دوش←به چم دیشب، شب گذشته ( فارسی )
دوش←ابزار گرمابه و حمام ( فرانسوی )
پیشنهاد برای دوش فرانسوی←آببار
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین :
همان لعل پرندوشینه سفتند.
نظامی.
پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحةالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. ( برهان ) . پریشب. بارحه ٔ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. ( از فرهنگی خطی ) . پرندیش. پرندوار. ( فرهنگ رشیدی ) . پروندوش. ( فرهنگ رشیدی ) . پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش :
... [مشاهده متن کامل]
چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت
سواری پرندوش بر من گذشت.
فردوسی.
گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر
بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش.
ناصرخسرو.
صبحدم بود که آمد به وثاق
چون پرندوش نه بی هش نه به هوش.
انوری.
پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات
بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید.
مولوی.
گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند
قاری مگر آنرا بپرندوش افکند.
نظام قاری.
پرندوشین. [ پ َ رَ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. ( رشیدی ) . پرندوشینه :
دیدم از باده ٔ پرندوشین
شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طاق.
انوری.
بر دوش آنها : بر عهده آنها
کنش دوشیدن به طورو شکل اسم که بدل می گردد دوش می شود وهم مانای کنش مکیدن است. وازاینرو در گویش آذری کهن در چم پستان آمده است.
دَویدن: to run
دُوگَر: runner
دَوِش: running ( اسم )
دَوان: running ( صفت )
خا، دوشین، دیشب، شب گذشته، شانه، کتف، کول، منکب، حمام، آب پاش
دوش : دیشب ؛ شب پیش . این واژه در پهلوی به همین شکل به کار می رفته است. دوش در برابر ( دی = دیروز ) است که در پهلوی دیگ dīg بوده است .
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۸۱.
خا
دوش به معنی: شانه، کتف ، کول
مثل بر دوش گذاشتن ( بر شانه یا کول گذاشتن )
دوش به معنا: کتف، شانه و کول
مثل بر دوش گذاشتن ( بر شانه یا کول گذاشتن )
دوش به زبان آذری یعنی پستان
دوش میامدو رخساره برافراشته بود
به زبان المانی میگویند دوش ینی رد شدن و یک جایی رو رد کردن یا در مسیر خیابان راه رفتن مثلا دورش گعهن ینی رد بشم ، از نظر شخصی من دوش یا دورش زبان اریایی هاست چون میگه دوش میامدو ، ینی همون حرف إضافی اریاییست معنی دقیق نمیشه براش پیدا کرد
در زبان لری بختیاری با تلفظ ::::
دوشون ( دو شانه )
do shovn
شون:::شانه
مترادف::کتف. کول.
دوشونام::دو شانه هایم
doshovnam
دوشونا::دو شانهdovshovna
ری دوشونم بنس::روی دو
شانه من بگذار ش
Dosh:::doshovn.
کتف
دیشب، شب گذشته - شانه، کِتف، کَت و کول -
آبپاشِ گرمابه ( حمام )
گاهی به معنای دیشب است
دوش در بعضی نقاط کشور به عنوان پارچ آب هم بکار می رود. دوش=پارچ آب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)