دیز

/diyez/

معنی انگلیسی:
colour, color, gray, sharp

لغت نامه دهخدا

دیز. ( اِ ) رنگ و لون را گویند عموماً چنانکه اسب سیاه خسرو پرویز را شبدیز میگفتند یعنی شبرنگ و رنگ سیاه را گویند خصوصاً و رنگ خاکستری بسیاهی مایل را نیز گفته اند که مخصوص اسب واستر و خر و بعضی از حیوانات دیگر که از کاکل تا دمش خطی سیاه کشیده شده باشد. ( برهان ). رنگ سیاه و کبود و اسب پرویز که بسیار سیاه بوده شبدیز خوانند پس «دیز» بمعنی رنگ است زیرا که آن را شبگون نیز می خوانده اند. دیگر رنگی خاکستری باشد بسیاهی مایل که مخصوص بود اسب و شتر و خر و بعضی حیوانات که مانند سمند خطسیاهی از کاکل تا دمش کشیده بود و آن را سول و سور نیز خوانند. ( آنندراج ). بمعنی رنگ و لون. ( غیاث ) ( ازجهانگیری ). لون و رنگ را گویند عموماً و این لغت جزآنکه برنگ سیاه آورده باشند بنظر در نیامده و اسب خسرو پرویز را که سیاه رنگ بود بدین اعتبار شبدیز نامند. ( از جهانگیری ). آقای پور داود نوشته اند: شاید دیز از کلمه daesa باشد بمعنی نما و نشان از مصدر daes اوستایی بمعنی نمودن و نشان دادن که در کلمات تندیس و فرخاردیس و طاقدیس آمده ، بنابراین شبدیز لغة بمعنی شب نماست و تبدیل سین بزاء در کلمه اسپریس = اسپریز دیده میشود، دیز و دیزه جداگانه در ادبیات ما بمعنی سیاه آمده و بویژه از برای اسب سیاه بکار رفته مانند شبرنگ و شبگون. ( حاشیه برهان چ معین ). || صورتی از دیس. گون گونه. مانند: شب دیس ؛ مانندشب. شبه شب. شبیه شب. ( یادداشت مؤلف ). || حصار و قلعه. ( برهان ). قلعه و حصار. ( جهانگیری ). قلعه و مرادف دژ است. ( آنندراج ). دز. دژ :
ز گنگ دیز بفرمان شاه بستاند
هزار پیل دمان هریکی چو حصن حصین.
فرخی.
رجوع به دز و دژ شود. || نوعی از دیگ و پاتیل باشد. ( برهان ). نوعی دیگر از دیگ باشد که در آن گوشت و پلاو [ پلو ] نیز پزند. ( آنندراج ). نوعی از دیگ. ( جهانگیری ). || نوعی از شیاف است که در چشم رمدکشیده کشند. ( برهان ). نوعی از شیاف است در چشم کشند. ( جهانگیری ) ( آنندراج ). || چنبر دایره. || غربال و پرویزن. ( برهان ). || ( مزید مؤخر امکنه ) فغان دیز. فغدیز. جاکردیز. ( یادداشت مؤلف ). || ( در اصطلاح بلوچ نیکشهر ) زنبیلی است که خرما را از بالای نخل در آن ریزند و بوسیله طناب پائین میدهند و آن را سرکج نیز گویند. ( یادداشت لغتنامه ).

دیز. ( اِخ ) دهی است از دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد با 386 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

رنگ، لون، رنگ اسب واستر، رنگ خاکستری، دیس
( اسم ) نوعی دیگ و پاتیل .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - رنگِ اسب یا استر. ۲ - شبیه ، مانند. ۳ - دژ، قلعه .
(اِ. ) = دیزی . دیزندان : نوعی دیگ و پاتیل .
(یِ ) (اِ. ) یکی از علامات تغییردهنده که قبل از نوت ها گذاشته شود. این علامت صدای نوت را نیم پرده بالا برده آن را زیر می کند، مق . بم .

فرهنگ عمید

= دِژ
علامتی برای بالا بردن نت به یک نیم پرده.
= دیزه۱

واژه نامه بختیاریکا

استهزای لبریز

دانشنامه عمومی

دیِز ( به فرانسوی: dièse ) یا شارپ ( به انگلیسی: sharp ) از مجموعهِ علائمِ تغییر دهنده است. منظور از علامتهایِ تغییر دهنده علامتهایی است که به کمکِ آنها می توانیم صدایِ نتها را تغییر دهیم بدونِ آنکه جایگاه و نامِ آن نت رویِ خطهایِ حامل تغییر کند. دیِز علامتی است که اگر یک نت را موردِ تغییر قرار دهد صدایِ آن نت را به اندازهِ ۱۰۰ 'سِنت' بالاتر می برد ( منظور از بالاتر زیرتر است ) در زبانِ عامیانهِ فعالانِ هنرِ موسیقی واژهِ نیم پرده جایگزینِ عددِ ۱۰۰ سِنت است. این علامت همچون دیگر علامتهایِ تغییر دهنده یا در ابتدایِ قطعه ( میانِ کلید و عددِ میزان نما ) قرار می گیرد و یا در زمانِ لازم در طولِ اثرِ موسیقایی به صورتِ موقت سمتِ چپِ نتِ موردِ نظر قرار می گیرد. این علامت نیز با علامتِ 'بکار' تاثیرِ خود را از دست می دهد. چون این علامت همچون دیگر علائمِ تغییر دهنده، نامِ نت را تغییر نمی دهد ( منظور از نامِ نت جایگاهِ سَرِ نت رویِ خطهایِ حامل است ) می توان گفت نتِ تغییر یافته نیم پردهِ کروماتیک بالا رفته است؛ یعنی نامِ نت تغییر نکرده است؛ مثلاً نتِ 'دو' به 'دو دیِز' تبدیل شده یا مثالهایی به این شکل. علامت دیِز در موسیقی «♯» است.
علامت دیز صدای نت را نیم پردهٔ کروماتیک زیرتر و علامت بمل صدای نت را نیم پردهٔ کروماتیک بَم تر می کند. در پیانو وقتی علامت دیز قبل از نتی قرار بگیرد، باید نزدیک ترین شستی سمت راست ( سیاه یا سفید ) را بزنیم. [ ۱] در گیتار نیز هر گاه علامت دیز قبل از نتی آمد بایستی دست چپ را یک فرت به جلو بیاوریم[ ۲]
عکس دیزعکس دیز

دیز (خلخال). دیز روستایی است که در استان اردبیل، شهرستان خلخال، بخش شاهرود، دهستان شال قرار دارد. مردم دیز به زبان تاتی سخن میگویند
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت این روستا ۵۰۹ نفر با ۱۳۶ خانوار بوده است. مردم دیز به زبان تاتی سخن می گویند. [ ۱]
عکس دیز (خلخال)

دیز (خورش رستم). دیز یک روستا در ایران است که در بخش خورش رستم شهرستان خلخال در استان اردبیل واقع شده است. [ ۱] دیز ۲۱۲ نفر جمعیت دارد.
این روستا در دهستان خورش رستم شمالی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۱۲ نفر ( ۵۴ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس دیز (خورش رستم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

دیِز (sharp)
در موسیقی، بالابردن زیرایی یک نت به اندازۀ نیم پرده. علامت دیِز در جلوی نتِ مربوط به آن قرار می گیرد، و با علامت بِکار باطل می شود.

مترادف ها

sharp (اسم)
سیاه بند، دیز

پیشنهاد کاربران

دیز تلفظی دیگر از دز است ودز به معنای منطقای که بافت اصلی آن م کنگلو مرا ( ماسه سنگ ) است که خاصیت نگهداری اب رادرخود دارد وبرای چاه زدن مناسب است و هر جا اب باشد ابادی ایجاد می شود
" دیز " به سکون د، واژه ی ترکی است به معنای زانو است
شبدیز= شب دیز
دیز با تلفظdez درزبان کردی به معنای بد رنگ ، بد بیار ، رنگهای بد معمولا خاکستری، تاریک و تیره
مثل رنگ شب هستند که رنگهای ناخوشایند به حساب میان
دیز
تورکی زانو میشه = دیز
دیز ( Diz ) : در زبان تورکی به معنی زانو
این واژه از واژگان مجهول المعانی میباشد، تا کنکون 95 درصد از ابعاد این کلمه ناشناخته مانده است و زبانشناسان تنها چند مورد را رمز گشایی کرده اند که شامل "زارت"، "زت" میشود همچنین مجازا به معنی "عجب سس شعری گفتی" و "ناحق" استفاده میشود.
ذات این کلمه طنز آلود و گزنده است.
یز - پسوند شباهت ( همانندی ) ، پسوند نسبت و وابستگی -
مثل:پرویز، راویز، ساویز، اسپریز، شبدیز، مهدیز، پاردیز، رامدیز، شاندیز!
این پسوند ریشه قدیمی دارد، در اصل یونانی بوده ولی به جهتِ فتح یونان توسط پادشاهانِ هخامنشی از جمله: خشایار شاه، واردِ زبان فارسی شده و پسوند ایرانی، یونانی محسوب می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

چون یونان در زمانی مالِ ایرانیان بود ( برای اطلاعات بیشتر حتماً به مرجع ها و منبع های تاریخی، در این زمینه رجوع شود، تا افتخارات و جوانمردیِ ایرانیانِ پیشین خود را بشناسیم! ) و مردمان هر دو کشور با هم تعاملاتی داشتند و برقرار می کردن؛ این پسوند بین هر دو کشور مشترک شد و اسم های جالب و زیبای فارسی زیادی، از این پسوند ساخته شد.
( همچنین اسم های زیبای دیگری برای تعامل و نوع دوستی ساختند. مثل: پرسپولیس، کاریزما! و خیلی از اسم های یونانی دیگر. . . )
این پسوند و پسوند های مثل آن ( دیس، یس، ئوس"وس" و. . . ) که اولین بار در یونان و ایران بکار گرفته شد، باعث شد خارجی های دیگر هم ترغیب شوند و از ایران پیروی کنند و از این پسوند، اسم های انگلیسی دیگری بسازند. مثل: ساندیس ( sun: آفتاب، خورشید و. . . )
حتی از آن، پیشوندِ منفی ساز هم ساختند. مثل: dislike ( دوست نداشتن، بیزار بودن، برائت جُستن و. . . )
" قابل توجه همکاران و زبان شناسان: از این پسوندها می توانند برای واژه و اسم سازیِ پارسی ( فارسی ) ، بهره بگیرند! "

بپرس