رخنه گر

لغت نامه دهخدا

رخنه گر. [ رَ ن َ / ن ِ گ َ ] ( ص مرکب ) رخنه کننده. شکافنده. رخنه ساز. کافنده :
رخنه گر ملک سرافکنده به
لشکر بدعهد پراکنده به.
نظامی.
چو نیست سایه ز پستی بنای ذوق مرا
چه غم که چرخ به دیوار عیش رخنه گر است.
واله هروی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

رخنه کننده شکافنده رخنه ساز کافنده .

فرهنگستان زبان و ادب

{hacker} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] کسی که از رایانه برای دستیابی غیرمجاز به داده ها و معمولاً به قصد تخریب، بهره می گیرد؛ این واژه ابتدا به معنی کاربر جدی و مشتاق رایانه به کار می رفت

پیشنهاد کاربران

بپرس