ریخت

/rixt/

مترادف ریخت: اندام، شکل، صورت، قیافه، هیات، هیکل، ریختن

معنی انگلیسی:
figure, form, formation, lineament, look, mien, shape, cast

لغت نامه دهخدا

ریخت. ( مص مرخم ، اِمص ) ریختن : ریخت و پاش. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ ) ژست. هیأت. شکل. هیکل. قیافه. صورت. و در آن نظر به تمام حجم نیز هست : چرا به این ریخت درآمده اید؟ ( یادداشت مؤلف ). شکل و قیافه. اندام. ( فرهنگ فارسی معین ). هیأت. وضع ظاهر. سر و پز. سر ولباس : خوش ریخت. بدریخت. ( از فرهنگ لغات عامیانه ).
- بدریخت ؛ بدقیافه. بدشکل. بدگل. بدهیأت. مقابل خوش ریخت. ( یادداشت مؤلف ).
- بی ریخت ؛ بیقواره. نازیبا. که فاقد تناسب اندام و زیبائی است.
- خوش ریخت ؛ خوشگل. زیبا. زیبااندام. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

شکل، هیکل، قیافه
۱ - ( مصدر ) ریختن : ریخت و پاش . ۲ - ( اسم ) شکل و قیافه اندام .
ژست . هیات . شکل . هیکل . قیافه

فرهنگ معین

(خْ ) (اِ. ) (عا. ) شکل و قیافه . ، ~ کسی از دنیا برگشتن کنایه از: بسیار بدشکل و بدقواره شدن .

فرهنگ عمید

شکل، هیکل، قیافه.
* ریخت وپاش: [عامیانه، مجاز]
۱. ایجاد بی نظمی در جایی.
۲. زیاده روی در خرج کردن، اسراف، تبذیر.

واژه نامه بختیاریکا

رِخت

دانشنامه عمومی

ریخت (ریاضیات). ریخت یا ریختار[ ۱] ( به انگلیسی: morphism ) در ریاضیات و بخصوص در نظریه رسته ها ( که آنجا پیکان نام دارد ) ، یک «نگاشت حافظِ ساختار» از یک «ساختار ریاضی» به «ساختار دیگر هم نوع» است. مفهوم ریخت، در ریاضیات معاصر زیاد دیده شده است. در نظریه مجموعه ها، ریختار همان تابع است؛ در جبر خطی، همان نگاشت خطی است؛ در نظریه گروه ها همان هم ریختی های گروهی است، و در توپولوژی، ریختار همان تابع پیوسته است و غیره.
در نظریه رسته ها، ریختار مفهومی گسترده تر و مشابه است: نیازی نیست که اشیای ریاضی درگیر حتماً مجموعه باشد، و رابطه بین آن ها می تواند متفاوت با نگاشت باشد، اگرچه ریختار بین اشیاء موجود در یک رسته معین باید مشابه نگاشت رفتار کند، یعنی باید یک عمل انجمنی را بپذیرد مثل ترکیب توابع. یک ساختار در نظریه رسته نوعی انتزاع برای همریختی است. [ ۲]
مطالعه ریختارها و ساختارهایی ( که شیء نام دارد ) است که روی آن تعریف شده اند، یک فعالیت اساسی در نظریه رسته ها است. بیشتر اصطلاح های ریختارها، مثل بینش مبنایی آن ها، از رسته های ملموس گرفته شده اند، که در آن «اشیاء» همان «مجموعه هایی با یک ساختار اضافی» هستند، و «ریختارها»، همان «توابع حافظ - ساختار» هستند. در نظریه رسته ها، گاهی به ریختارها، پیکان ( به انگلیسی: arrows ) هم گفته می شود.
مطالعه پیکان ها و اشیاء که به روی آنها تعریف شده اند، ایده ای اساسی در نظریه رسته هاست. بسیاری از اصطلاحات مربوط به ریخت ها و همچنین شهود پشتشان، از رسته های ملموس می آیند، که در آنها اشیاء به سادگی مجموعه هایی با ساختار اضافی و ریخت ها، توابع حافظ ساختارند.
رسته C شامل دو کلاس است: یکی از اشیاء و دیگر از ریخت ها. به هر ریختار دو شیء منتسب می شود، مبدأ و مقصد ( هدف ) . یک ریختار f با مبدأ X و مقصد Y به صورت f: X → Y نوشته می شود، و به صورت نموداری توسط یک پیکان از X به Y نمایش داده می شود.
برای بسیاری از رسته های معمول، اشیاء مجموعه هستند ( که اغلب یک ساختار اضافی هم دارند ) و ریختارها توابعی از یک شیء به شیء دیگر هستند. ازاین رو، مبدأ و مقصد یک ریختار به ترتیب دامنه و هم دامنه نامیده می شوند.
ریختارها به یک عمل دودویی جزئی مجهزاند، که ترکیب نامیده می شوند. ترکیب دو ریختار f و g وقتی تعریف دقیق دارد که که مقصد f برابر مبدأ g باشد، و به صورت g ∘ f ( یا گاهی به صورت ساده تر gf ) نمایش داده می شوند. مبدأ g ∘ f برابر مبدأ f، و مقصد g ∘ f برابر مقصد g است. ترکیب دو اصل موضوع را برآورده می سازد:
عکس ریخت (ریاضیات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

form (اسم)
ترکیب، ظرف، ظاهر، فرم، سیاق، صورت، برگه، گونه، شکل، روش، تصویر، وجه، طرز، ریخت، ورقه، فورم، دیس

shape (اسم)
تجسم، صورت، اندام، سبک، شکل، قواره، طرز، ریخت

feature (اسم)
ترکیب، جنبه، خط، خاصیت، چهره، خصیصه، خصوصیات، طرح صورت، ریخت

فارسی به عربی

شکل

پیشنهاد کاربران

ترکیب، گونه.
این واژه برابر های واژه های بیگانه "شکل، طرح" است و از برابر های دیگر آن می توان "گونه، چهره، رخ" را نام برد.
بدرود!
واژه ریخت
معادل ابجد 1210
تعداد حروف 4
تلفظ rixt
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، بن ماضیِ ریختن ) [عامیانه، مجاز]
مختصات ( عا. )
آواشناسی rixt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ریخت از ریشه ی واژه ریختن پارسی است.
واژه ریختن
معادل ابجد 1260
تعداد حروف 5
تلفظ rixtan
ترکیب ( مصدر لازم ) [پهلوی: rextan]
مختصات ( تَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

کج کرد
پارسی/آلمانی/انگلیسی
( ریخت، ریختار ) /gestalt، shape، form/Gestalt
بسته به گزاره، می توان به جای Gestalt در زبان آلمانی از واؤگان ( ریخت، ریختار ) بهره برد.
ببخشید معنی تمام ریخت چیہ؟؟!!
ژون
نیکاس، شکل ، ریخت، نقش، رخسار، رخ، قیافه، صورت، گونه، ساختار، چهره

بپرس