زلفه

لغت نامه دهخدا

زلفه. [ زَ ف َ ] ( اِ ) کوچه تنگ و تاریک را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). کوچه تنگ و تاریک و جای تنگ و تاریک. ( ناظم الاطباء ).

زلفه. [ ] ( اِخ ) یکی از دو کنیزکی است که لیان خال یعقوب پس از دادن دختر خود لیا، به یعقوب به خانه یعقوب فرستاد و از این کنیزک دو پسر از دوازده سبط یعقوب که کادواشیر و به روایتی جادواشر باشند به وجود آمد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 59 شود.

فرهنگ فارسی

یکی از دو کنیزکی که لیان خان یعقوب پس از دادن دختر خود لیا به یعقوب به خانه یعقوب فرستاد و از این کنیزک و پسر از دوازده سبط یعقوب که کادواشیر و جادواشر باشند بوجود آمد .

گویش مازنی

/zelfe/ زلف موی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی زُلْفَةً: نزدیک
ریشه کلمه:
زلف (۱۰ بار)

دانشنامه آزاد فارسی

زِلفَه (Zilpah)
در عهد عتیق، کنیز یعقوبو مادر دو تن از پسران او؛ جادو اَشیر. یعقوب دو زن با نام های راحیلو لِیَهو دو کنیز با نام های بِلهَهو زلفه داشت. جاد و اشیر دو سبط بنی اسرائیل را به وجود آوردند.

پیشنهاد کاربران

بپرس