ساعت

/sA~at/

مترادف ساعت: گاهنما، وقت نما، زمان سنج، روزگار، زمان، وقت، هنگام، واحد زمان، شصت دقیقه، رستاخیز، قیامت

برابر پارسی: سایه، زمان کوتاه، گاه نما، تسو، تسوک، گاه سنج

معنی انگلیسی:
hour, o'clock, time, timepiece, watch, period, oclock, watch or clock

لغت نامه دهخدا

ساعت. [ ع َ ] ( ع اِ ) ساعة. نزد فقها عبارت است از جزئی از زمان. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). پاره ای از روز و شب. مدتی نامعلوم. وقت و زمان نامعین. مدتی از زمان و بیشتر کوتاه. اَنی :
بَرِ چشمه ساران فرود آمدند
یکی ساعت از رنج دم برزدند.
فردوسی.
نیک دانی که به یک ساعت این نظم رهی
دوش برپای همی داشت شراب اندرسر.
ازرقی ( دیوان چ نفیسی ص 16 ).
ساعتی کمند می انداخت و زمانی تیر می انداخت. ( سمک عیار ج 1 ص 13 ).
بیش ازین بدخوئی و تندی مکن
ساعتی با ما بیاویز ای غلام.
انوری.
چه صفراهاست کامروز او نکرده ست
درین یک ساعت از سودای حمرا.
انوری.
بتی دارم که یک ساعت مرا بی غم بنگذارد
غمی کز وی دلم بیند فتوح عمر پندارد.
انوری.
رنجه شو و راحت رنجور باش
ساعتی از محتشمی دور باش.
نظامی ( مخزن الاسرار ).
مه فرومیشد گهی کو پرده در رخ میکشید
صبح برمی آمد آن ساعت که او رخ مینمود.
خواجو ( دیوان ص 421 ).
با تو هر ساعت مرا عرض نیازست اینهمه
من نمیدانم ترا با من چه نازست اینهمه.
هلالی استرابادی.
ساعتی گوش هوش با من دار
مستمع باش ، گوش با من دار.
هلالی ( شاه و درویش ).
|| اندک زمان. دم. نفس. لحظه. لمحه. آن :
بهر ساعتی صد هزارآفرین.
بر آن شاه باد ازجهان آفرین.
فردوسی.
هزار آفرین باد هر ساعتی
بر آن عادت و خوی آزاده وار.
فرخی.
آن ساعت وفات که پاینده باد شاه
روی نیاز جز بسوی آسمان نداشت.
مسعودسعد.
هرساعتی ز عشق توحالم دگر شود
وز دیدگان کنارم همچون شمر شود.
مسعودسعد.
فغان کنم من ازین همتی که هر ساعت
ز قدر و رتبت سر برستارگان ساید.
مسعودسعد.
ز شادمانی هر ساعتی کنون بزند
هزاردستان بر هر گلی هزار نوا.
مسعودسعد.
چه جرم است اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا.
ازرقی ( دیوان چ نفیسی ص 1 ).
توگوئی ذره سیمین بزیر گنبد گردون
بیاشوبند هر ساعت همی بر رغم یکدیگر
دهان ابرلؤلؤبیز و عنبرسای هر ساعت بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

وقت، هنگام، زمان اندک، جزیی اززمان، ساعات جمع
( اسم ) ۱ - مقیاس زمان و آن یک جزو از بیست و چهار جزو یک شبانه روز است و خود شامل ۶٠ دقیقه است جمع ساعات . ۲ - هنگام زمان . ۳ - زمان اندک دم لحظه لمحه . ۴ - قیمت روز رستاخیز . ۵ - سعادت روز مقابل نحوست روز : نحسی امروز ساعت ندارد . ۶ - فرسخ فرسنگ : در یک ساعتی فلان جا . یا به ساعت در دم فورا . یا در ساعت در دم فورا . یا ساعت به ساعت ۱ - ساعتی بعد از ساعتی . ۲ - دمبدم لحظه به لحظه . یا ساعت تا ساعت از این ساعت تا به آن ساعت ساعت بساعت . یا ساعت زمانی دوازده یک شب یا روز . یا ساعت ساعت ۱ - ساعت به ساعت . ۲ - دمبدم لحظه به لحظه . یا ساعت عقرب ساعت نحص یا ساعت مستوی مداریست که در آن از فلک پانزده درجه دور زند .( مفاتیح ) ۱ / ۲۴ شبانه روز . یا ساعت معتدل ساعت مستوی . یا ساعت معوج ۱ / ۱۲ شب تنها یا روز تنها . یا ساعت نجومی . ۱ - ساعتها دو گونه اند : یکی راست است و او را مستوی خوانند و هر یک از این ساعتها تیری است از بیست و چهار تیر از جمله شبانه روز . و اندازه او همیشه یکی باشد چون روز و شب راست شوند ساعات روز دوازده باشد و چون یکی از این هر دو درازتر شود ساعات او از دوازده بیشتر گردد و ساعات دیگر از دوازده کمتر و این کمی با آن بیشی برابر بود . و اما نوع دیگر از ساعتها که آنرا معوج و کژ خوانند و این آنست که هر یکی از روز و شب بدو دوازده ساعت بود و هر ساعتی یکی از آن دوازده یکی باشد از روز و شب و لیکن این ساعت بروز درازتر باشد از ساعات روز کوتاه بلکه از چون روز مخالف شب خویش گردد ساعات روز نیز مخالف ساعات شب خویش گردد . ۲ - دستگاهی که به وسیله آن وقت را شناسند و اوقات شبانه روز را به دست آرند . یا ساعت آبی ظرفی بوده که آنرا بدرجات تقسیم کرده و پر از آب مینمودند و از چکیدن آب به حدی معلوم زمان را حساب میکرندد . یا ساعت آفتابی آلتی که با آن وقت را اندازه گیرند ساعت ظلی ساعت شمسی شاخص . توضیح : آلاتی برای تعیین ظهر حقیقی یا زمان حقیقی ساخته شده که آنها را در رصد خانه [[ دوربین نصف النهار ]] و در تداول ساعت آفتابی گویند و آنها به دقت بسیار ساخته شده اند . در حول خط زوال آنها خط منحنی شبیه به ۸ نقش شده که آنرا نصف النهار زمان وسطی گویند و چون اشعه آفتاب از ثقبه شاخص خارج گردد بر این خط افتدد بدین وسیله وقت را تعیین کنند . یا ساعت الکتریکی ساعتی که به وسیله برق کارکند و تنظیم شود ساعت برقی . یا ساعت بغلی ساعتی که آنرا در جیب نهند ساعت جیبی . یا ساعت دیوار کوب ساعت دیواری . ساعت دیواری ساعت لنگر داری که آنرا به دیوار آویزند و آن رقاصکی دارد ساعت دیوار کوب ساعت مجلسی . یا ساعت رملی ساعت ماسه یی . یا ساعت رو میزی ساعتی که آنرا روی میز یا طاقچه نهند . یا ساعت ریگی ساعت ماسه یی یا ساعت شماطه ساعت شماطه دار . یا ساعت شماطه دار ساعتی است که زنگی دارد و میتوان آن را قبلا چنان تنظیم کرد که در ساعت معین زنگ زند و خفته ای را بیدار سازد . یا ساعت شمسی ساعت آفتابی . یا ساعت شنی ساعت ماسه یی . یا ساعت طاقچه یی ساعتی که روی طاقچه اطاق گذارند . یا ساعت ظلی ساعت آفتابی. یا ساعت ظهر کوک ساعتی که در آن نیمروز و نیمشب مبدائ ( ساعت ۱۲ ) را نشان دهد . این نوع تنظیم ساعت معمول اروپاست و اخیرا در ایران معمول شده . یا ساعت ماسه یی آلتی که در آن به کمک ماسه نرم وقت را اندازه گرفت ساعت رملی ساعت شنی . یا ساعت مچی ساعتی کوچک که آنرا به دست بندند .
گلی از تیره گل آویز و علت تسمیه آن این است که پرچمهای آن شبیه عقربک ساعت است

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع . ساعة ] (اِ. ) ۱ - واحدی برای زمان برابر با یک بیست و چهارم شبانه روز. ۲ - هنگام ، زمان . ۳ - زمان اندک . ۴ - رستاخیز، روز قیامت .

فرهنگ عمید

۱. مقیاس زمان، یک جزء از ۲۴ جزء یک شبانه روز که عبارت از ۶۰ دقیقه و هر دقیقه ۶۰ ثانیه است.
۲. دستگاهی که به وسیلۀ آن وقت را می شناسند و اوقات شب و روز را به دست می آورند.
۳. [مجاز] وقت، هنگام.
۴. [مجاز] زمان اندک.
* ساعت آبی: [قدیمی] وسیله ای برای اندازه گیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده می شد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطره قطره از آن می چکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه می گرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخ دار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفته اند.
* ساعت آفتابی: [قدیمی] اسبابی که به کمک سایه گذشت وقت را نشان بدهد و شاخص یا میله ای است که عمودی بر سطح افقی نصب می شود و با اندازه گیری طول سایۀ آن حساب وقت را نگه می دارند، ساعت شمسی، ساعت ظلی.
* ساعت دیواری: ساعتی که به دیوار نصب کنند.
* ساعت رملی: [قدیمی] اسبابی مرکب از دو حباب شیشه ای چسبیده به هم که میان آن سوراخ باریکی برای رد شدن شن وجود داشته و در شیشۀ بالایی شن نرم می ریختند و شن ها به تدریج از سوراخ میانی به ظرف پایینی می ریخت و قسمت بالایی خالی می شد بعد ظرف را وارونه می کردند و همان عمل تکرار می شد، ساعت شنی، ساعت ماسه ای.
* ساعت شماطه دار: ساعتی که آن را کوک کنند و در سر ساعت معین زنگ بزند، ساعت صدادار.

فرهنگستان زبان و ادب

{Horologium, Hor, Pendulum Clock} [نجوم] صورت فلکی کم نوری در آسمان جنوبی (southern sky ) در همسایگی صورت فلکی نهر و تاربست

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ساعت مقداری از زمان می باشد که در دو معنای ساعت عرفی و ساعت نجومی استعمال شده است و در روایات و به مناسبت در کلمات فقها کاربرد دارد.
مراد از ساعتی که در مفهوم زمان به کار می‏رود یکی از دو معنای عرفی و نجومی است.

← ساعت عرفی
ساعت در روایات هم به ساعت عرفی و هم به ساعت نجومی اطلاق شده است که در ذیل به بعضی از موارد آن اشاره می شود.
← ساعت عرفی در روایات
۱. ↑ لغت نامه دهخدا.۲. ↑ بحار الأنوار ج۸۹، ص۱۷۳.
...

دانشنامه عمومی

ساعت وسیله ای است که از آن برای اندازه گیری، نگهداری و نشان دادن زمان استفاده می شود. ساعت یک وسیله مکانیکی است که با چرخش عقربه های آن زمان را نشان می دهد. ساعت یکی از مهمترین وسایل زندگی است و بشر امروز و دیروز بدون داشتن ساعت در منزل خودش نمی تواند زمان و مقدار دقیق زمان را بفهمد. گذشت زمان همانطور که به وسایل و ملزومات کار و زندگی رنگ تکنولوژی و پیشرفت را داده است به ساعت نیز رنگ تکنولوژی و پیشرفت را داده و سیستم های مکانیکی آنرا بهتر کرده و به بشر امروز ساعت کامپیوتری را داده است. البته امروزه علاوه بر تعیین زمان، ساعت مچی به عنوان یک وسیله زینتی نیز کاربرد دارد. ساعت یکی از قدیمی ترین اختراعات بشر است که نیاز به اندازه گیری فواصل زمانی کوتاه تر از واحدهای طبیعی یعنی: روز، ماه قمری و سال را برآورده می کند. برای بیش از یک هزاره از دستگاه های مختلفی با اصول کارکرد مختلف به عنوان ساعت استفاده شده است.
برخی از پیشینیان ساعت مدرن را می توان ساعت هایی دانست که براساس حرکت طبیعت کار می کردند: برای مثال ساعت آفتابی با نمایش موقعیت سایه بر روی یک سطح صاف، زمان را نشان می دهد. گسترهٔ متنوعی از زمان سنج ها وجود دارد که نمونهٔ مشهور آن ساعت شنی است. ساعت های آبی، به همراه ساعت های آفتابی، احتمالاً قدیمی ترین ابزار اندازه گیری زمان هستند. اختراع چرخ دنگ لبه ای یکی از پیشرفت های اساسی در ساخت ساعت بود، و باعث ظهور نخستین ساعت های مکانیکی در دههٔ ۱۳۰۰ در انگلیس شدند، که زمان را مانند چرخ های تعادل با نوسان اندازه می گرفتند. [ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴]
ساعت های حرکت فنری در قرن ۱۵ پدیدار شدند. در طی قرن های ۱۵ و ۱۶، ساعت سازی رونق گرفت. تحول بعدی در دقت پس از سال ۱۶۵۶ با اختراع ساعت آونگی توسط کریستین هویگنس رخ داد. محرک عمده ای برای بهبود دقت و قابلیت اطمینان ساعت ها، اهمیت زمان دقیق برای دریانوردی بود. مکانیسم یک ساعت با مجموعه ای از چرخ دنده ها که توسط فنر یا وزنه رانده می شوند، به عنوان کارکرد ساعت ( Clockwork ) نامیده می شود. ساعت الکتریکی در سال ۱۸۴۰ ثبت اختراع شد و ساعت های الکترونیکی در قرن بیستم معرفی شدند که با تولید دستگاه های نیمه هادی کوچک مجهز به باتری، گسترده شد.
اختلاف ساعتی که در نقاط مختلفی از جهان وجود دارد باعث می شود که به طور مثال وقتی در کشوری نظیر ایران یا هر کشور دیگری یکم ژانویه باشد؛ همان موقع ممکن است که کشور های دیگری یک روز جلو تر یا عقب تر باشد. [ نیازمند منبع]
عکس ساعتعکس ساعتعکس ساعتعکس ساعتعکس ساعتعکس ساعت

ساعت (زمان). ساعت یکای زمان است. ساعت از یکاهای سیستم SI نیست ولی کاربرد آن همراه با سیستم SI مجاز است.
در کاربردهای مدرن یک ساعت ۶۰ دقیقه یا ۳۶۰۰ ثانیه است که حدود ۱/۲۴ ( یک بیست و چهارم ) از یک روزِ معمولی زمینی است.
ساعت در ابتدا در تمدن های باستانی ( از جمله مصر، ایران، سومر، هند، و چین ) به عنوان ( هر دو، دوازدهم ) زمان بین طلوع و غروب خورشید یا یک بیست و چهارم یک روز کامل تعریف شده است. در هر صورت استفاده گسترده از یک سیستم شماره دوازده تایی، اهمیت عدد دوازده به تعداد چرخه قمری در یک سال نسبت داده، و نیز به این واقعیت است که انسان دارای ۱۲ بند انگشت در یک دست ( به غیر از انگشت شست ) است. ( این امکان وجود دارد برای شمارش تا ۱۲، با انگشت شست هر بند انگشت های دیکر را لمس می کردند ) و شاید گرایش گسترده به شباهت ها در میان مجموعه ای از داده ( ۱۲ ماه، ۱۲ نشانه زودیاک، ۱۲ ساعت ، . . . ) باشد. ساعت امروزی را ادیسون اختراع کرده است.
عکس ساعت (زمان)

ساعت (صورت فلکی). ساعت ( به انگلیسی: Horologium ) یکی از صور فلکی جنوبی است که بسیار عرض پایینی دارد.
نام اصلی آن Horologium Oscillitorium بوده که توسط کاشفش نیکلاس لوئس د لاکایله ( به انگلیسی: Nicolas Louis de Lacaille ) و بعداً توسط کریستین هویگنس به نام Horologium Oscillitorium عوض گردید.
عکس ساعت (صورت فلکی)

ساعت (فیلم ۱۹۴۵). ساعت ( انگلیسی: The Clock ) فیلمی در ژانر رمانتیک و درام به کارگردانی وینسنت مینلی و فرد زینمان است که در سال ۱۹۴۵ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جودی گارلند، رابرت واکر، جیمز گلیسون، لوسیل گلیسون، کینن وین و مارشال تامپسون اشاره کرد.
عکس ساعت (فیلم ۱۹۴۵)

ساعت (فیلم ۲۰۱۰). «ساعت» ( انگلیسی: The Clock ( 2010 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد.
عکس ساعت (فیلم ۲۰۱۰)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ساعَت (clock)
ساعَت قدیمی موزه اورسای
ساعَت قدیمی موزه اورسای
ساعَت قدیمی موزه اورسای
ساعَت قدیمی موزه اورسای
ساعَت قدیمی موزه اورسای
ساعَت قدیمی موزه اورسای
ساعَت قدیمی موزه اورسای
ساعَت قدیمی موزه اورسای
هرگونه دستگاه برای اندازه گیری گذشت زمان. معمولاً زمان را با نمایشگر عددی یا عقربه هایی نشان می دهد که روی صفحه ای مدرج حرکت می کنند. ساعت های قدیمی با چرخ دنده هایی کار می کردند که به وسیلۀ فنر یا وزنه رقاصک یا آونگ (پاندول ) را کنترل می کرد. اکنون بسیاری از ساعت ها با باتری کار می کنند و مکانیسم چرخ و دنده ندارند.
تاریخچه. در مصر باستان، زمان طول روز را با ساعت سایه ای، نخستین نوع ساعت آفتابی، اندازه می گرفتند و در طول شب از ساعت آبی استفاده می کردند. تا اواخر قرن ۱۶، یگانه ساعتی که در دریا به کار می رفت، ساعت شنی بود. در قرون وسطا، انواع گوناگون ساعت های آفتابی به کار می رفت. از قرن ۱۶ تا ۱۸، کاربرد ساعت های آفتابی حمل شدنی رایج شد. ساعت مچی، که نوعی ساعت حمل شدنی است، در قرن ۱۶ اختراع شد. اولین ساعت مچی ، کمی بعد از ۱۵۰۰م، در نورنبرگِ آلمان ساخته شد، اما تا قرن ۱۹ آن قدر ارزان نبود که همه بتوانند از آن استفاده کنند. نخستین ساعت عمومی در میلان ایتالیا نصب شد (۱۳۵۳م). در قرن ۱۷، با به کار بردن آونگ در ساعت های بزرگ و فنر رقاصک در ساعت های کوچک (مچی)، نحوۀ اندازه گیری زمان در هر دو نوع کاملاً متحول شد.
انواع ساعت. کرونومتر دریایی ساعتی دقیق با طرح ویژه است که در دریا و برای نشان دادن وقت گرینویچ به کار می رود. ساعت برقی پس از کشف اثرهای مغناطیسی جریان های الکتریکی در قرن ۱۹ ساخته شد. یکی از قدیمی ترین و رضایت بخش ترین سیستم های کنترل برقی ساعت را ماتئوس هیپ اختراع کرد (۱۸۴۲). در یکی از انواع ساعت برقی ، به جای آونگ یا رقاصک فنری ، موتور الکتریکی سنکرون قرار می دهند که نوسانات (فرکانس ) جریان برق را می شمارد و به کمک چرخ دنده های مناسب زمان را با عقربه روی صفحۀ مدرج نشان می دهد. ساعت بلور کوارتز، که ساخت آن با کشف اثر پیزوالکتریکی بلورهای خاص امکان پذیر شد، بسیار دقیق است و تغییر کوتاه مدت دقت آن حدود یک هزارم ثانیه در شبانه روز است . ساعت اتمی دقیق تر از آن است . در ساعت اتمی از خاصیت تشدید طبیعی اتم های خاصی، ازجمله سزیوم، به منزلۀ تنظیم کنندۀ کنترل فرکانس نوسانگر بلور کوارتز استفاده می کنند. دقت این ساعت ها یک ثانیه در هر ۳۰۰ میلیون سال است. نخستین ساعت عمومی انگلستان ساعت کلیسای جامع سالزبوری است (۱۳۸۶م) که هنوز کار می کند. نیروی دریایی بریتانیا تا ۱۸۲۰ زمان را با ساعت های شنی نیم ساعتی اندازه می گرفت. ساعتِ بزرگِ ناقوس دار و چهارطرفه ای که در برجِ عمارتِ شمس العماره نصب شد، نخستین ساعتِ واردشده به ایران بود (ح ۱۲۷۳ق). شرکتِ سازندۀ این ساعت مهندسی را نیز برای نصبِ آن به ایران فرستاد و این مهندس قاعدۀ کوک کردن و روغن کاریِ ساعت را به میرزا علی اکبر خان، معروف به ساعت ساز، آموخت. از طرفِ این شرکت ساعتِ بغلیِ جواهرنشانی نیز برای ناصرالدین شاه قاجار فرستاده شد. استفاده از این نوع ساعتِ کوکی که با کلیدی کوک می شد، به تدریج در میان اعیان و اشراف مرسوم شد. این ساعت ها را باید هر ۲۴ ساعت یک بار کوک می کردند و از آن جاکه برای ایرانیان غروب وقتِ شرعی بود، ساعت های اولیۀ وارداتی به ایران همگی غروب کوک بودند، یعنی همۀ ساعت داران ساعت های خود را هنگامِ غروب کوک می کردند. این قاعده تا دورۀ حکومت رضاشاه پهلوی باقی بود، تا این که در زمان او وقت کوکِ ساعت از غروب به ظهر تغییر کرد. در این زمان ظهربه ظهر تلگرافی از لندن مخابره می شد که ساعتِ دقیق را از روی ساعتِ لندن معلوم می کرد. به آن دست ساعت هایی که ظهر به ظهر کوک می شدند، ظهرکوک می گفتند. رفته رفته که بر شمارِ ساعت داران افزوده شد و استفاده از ساعت عمومیت یافت، لزومِ تأسیسِ تعمیرگاهِ ساعت، ساعت سازی، نیز احساس شد. علی اکبر خانِ ساعت ساز که فضلِ تقدم داشت در بازارچۀ مروی دکانی گرفت و نخستین ساعت سازی ایران را تأسیس کرد وشاگردانی پرورد که هریک بعدها در گوشه ای دکانِ ساعت سازی برپا کردند.

ساعت (تاریخچه ورود به ایران). ساعت؛ تاریخچه ورود به ایران
ساعتِ بزرگِ ناقوس دار و چهارطرفه ای که در برجِ عمارتِ شمس العماره نصب شد، نخستین ساعتِ واردشده به ایران بود (ح‍ 1273ق). شرکتِ سازندة این ساعت مهندسی را نیز برای نصبِ آن به ایران فرستاد و این مهندس قاعدة کوک کردن و روغن کاریِ ساعت را به میرزا علی اکبر خان، معروف به ساعت ساز، آموخت. از طرفِ این شرکت، ساعتِ بغلیِ جواهرنشانی نیز برای ناصرالدین شاه قاجار فرستاده شد. استفاده از این نوع ساعتِ کوکی که با کلیدی کوک می شد، به تدریج در میان اعیان و اشراف مرسوم شد. این ساعت ها را باید هر 24 ساعت یک بار کوک می کردند و از آن جاکه برای ایرانیان غروب وقتِ شرعی بود، ساعت های اولیة وارداتی به ایران همگی غروب کوک بودند، یعنی همة ساعت داران ساعت های خود را هنگامِ غروب کوک می کردند. این قاعده تا دورة حکومت رضا شاه پهلوی باقی بود، تا این که در زمان او وقت کوکِ ساعت از غروب به ظهر تغییر کرد. در این زمان ظهربه ظهر تلگرافی از لندن مخابره می شد که ساعتِ دقیق را از روی ساعتِ لندن معلوم می کرد. به آن دسته ساعت هایی که ظهر به ظهر کوک می شدند، ظهرکوک می گفتند. رفته رفته که بر شمارِ ساعت داران افزوده شد و استفاده از ساعت عمومیت یافت، لزومِ تأسیسِ تعمیرگاهِ ساعت، (ساعت سازی)، نیز بروز کرد. علی اکبر خانِ ساعت ساز که فضلِ تقدم داشت در بازارچة مروی دکانی گرفت و نخستین ساعت سازی ایران را تأسیس کرد و شاگردانی پرورد که هریک بعدها در گوشه ای دکانِ ساعت سازی برپا کردند.
68010300

ساعت (واحد زمان). ساعت (واحد زمان)(hour)
دوره ای زمانی مطابق ۶۰ دقیقه.یک روز تقویمی ۲۴ ساعت است.

جدول کلمات

زمان

مترادف ها

time (اسم)
عصر، عهد، فرصت، ساعت، روزگار، زمان، مرتبه، مدت، هنگام، وقت، موقع، گاه، زمانه، حین، ایام

watch (اسم)
مراقبت، ساعت، پاس، پاسداری، کشیک، دیدبان، مدت کشیک، ساعت جیبی و مچی

timer (اسم)
زمان سنج، ساعت، کسی که وقت را نگه میدارد

clock (اسم)
زمان سنج، ساعت، تپش زمان سنجی

timepiece (اسم)
گاه شمار، ساعت

hour (اسم)
ساعت، وقت، مدت کم

horologe (اسم)
ساعت، ساعت مچی و دیواری وغیره، وقت سنج

ticker (اسم)
تلگراف، ساعت، دارای صدای تیک تیک، اونگ یا وزنه ساعت

o'clock (قید)
ساعت، از روی ساعت

فارسی به عربی

ساعة , ساعة یدویة

پیشنهاد کاربران

ببینید گاهی باید شیوه واژه سازیمان را با روشی دیگر دگرگون کنیم، چرا ما باید تنها از چسباندن نام و وند واژه بسازیم؟
من برای واژه ساعت، واژه زِشْمار را پیشنهاد میکنم
ساعت=زمان شمار=زشمار
در کوچه و خیابان که نمیتوان گفت زمان شمارت چه زیباست
...
[مشاهده متن کامل]

من میگویم اگر این واژه را کوتاه بکنیم و به ریخت زشمار در بیاوریم هم درگفتار اسان تر است هم بخت اینکه از این واژه بهره برداری بشود بیشتر میشود

سلیم
ساعت: واژه ای اربی و برابر با دستگاه زمان سنج در فارسی ست که به بیست و چهار دم �دقیقه� که هر دم به شصت دمک �ثانیه� برابر بخخش شده ست.
نگذارید ساعت بیداری، ساعت روز قیامت باشد وآخرین ساعت که توش سعی خیر سعی نکردی.
ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْعی‏22
وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی‏ لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً19
ثانیه= دَمَک، آن = Second
دقیقه= دَم = Minute
ساعت= گاه، گه =Hour
ساعت= گاه نما =Clock
زمان سنج = Timer/ Stop watch
نیم ساعت= نیم گاه = Half Hour
یک ربع= یک چهارک، یک چهارم = Quarter Hour
oclock ساعت
Time زمان
⌚⏰⁦🕰️⁩⁦⏱️⁩
واژه ساعت
معادل ابجد 531
تعداد حروف 4
تلفظ sā'at
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: ساعة، جمع: ساعات]
مختصات ( عَ ) [ ع . ساعة ] ( اِ. )
آواشناسی sA'at
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
سا عت
ساعت: سا به معنی خرد شده و لحظه است.
عت هم به معنی تکرار مکرر
و ساعت در مفهوم می شود لحظه ای مشخص و پایشی مستقر . و در مفهومی عمیق تر ساعت به این فهم میشود که وقوعیات و امکاناتی بلقوه ایجاد و هست شده بودند و درحال به فعلیت رسیدن هستند .
...
[مشاهده متن کامل]

و در مفهومی عمیق تر ساعت به فهم بی پایان ، مستمر ، پایدار، واحد. . . ، زمان در این مفهوم از ساعت نه به صورت خطیست که ابتدا و انتهایی داشته باشد، که به صورت مدور و گرد است که ابتدا و انتهای آن یکیست

این برابرهای پارسی واسه ساعت از لحاظ عامیانه و کوچه بازاری و تلفظ راحت مناسب نیست. به دیدگاهم همین چنتا پیشنهاد خوب کامنت دادن مناسبه.
تیکتاک، تیتاک، تسوک. . . خوبن.
واسه دقیقه: تیک، تیکه.
واسه ثانیه: تاک، تاکه.
در گزشتگان نه چندان دور ساعت از ارزش بالای برخودار شده درست از زمانی که انسانها شهر نشین به ویژه کشاورز شدند و همگی رفتارهای انسانی همیشه دلایلی در پشت ان نهفته اب برای این مردمان از اهمیت بالای برخوردار
...
[مشاهده متن کامل]
بوده بنابرین اولین ساعت ایرانی ساعت های ابی در شهرها استفاده میشده ساعتی کهدر واقع یک یک کاسه مسی که در کف ان سوراخ کوچکی قرار داشته و چندین مدرج هم داخل کاسه و این کاسه را در ظرف پر اب سنگی مخصوصی شبیه پاتیل ( دیگ ) قرار میدادند وزمانی که این کاسه پر شده و غرق میشد دقیقا برابر یک ساعت بوده البته ۴ درج یک چهازمی هم در ظرف کاسه مسی بوده اما دلیل استفاده از این ساعت برای تعیین حق ابه اهالی روستا بوده و همیشه بزرگ وریش سفید ومعتمد ترین فرد شهر را برسر ساعت واعلام وقت تعویض حق ابه میگزاشتند بنابراین این معتمد معمولا کهن سال را میر اب مینامیدن و ای شغل بسیار مهمی بوده چون شخص به راحتی میتوانست با دستکاری ان ساعت در حق سایرین اجحاف کند بنابرین واژه ( میر ) که میگویند مثلا میر فندرسک یعنی بزرگ روستای فندرسک است و خود کلمه میر که امروز از ان کلمه بزرگ منش استنباط میگردد از همان معنی عام کلمه که ان فرد معتمد مینشسته تا ببیند اب میره داخل کاسه یا نه رفته رفته میر هم معنای بزرگ ومتشخص به خود گرفته به هر حال ساعت هم در اصل در استعمال اولیه ان سهام آبت به معنی حق ابه بوده که از ارزش بالای برخوردار بوده البته بعدها که ساعتهای دقیقتری به لحاظ تقسیم زمانی ساخته شد به دقیقه به معنی واحد دقیقتر وکوچکتر دقیقه گفته شده مثل مینیت انگلیسی که از مینیمم امده یعنی واحدهای دقیقتر

واژه " تَسوک" در زبان پهلوی که در پارسی نوین به دیس "تسو" در آمده به چم [یک بیست و چهارم از هر چیزی] یا یک چهارمِ دانگ است:
چو دیناریست شش دانگ ای برادر / و دانگی چار تسو جست اشهر. ( شمس فخری )
از مقدار یک درم که زمین است پنج دانگ و سه تسو گفته اند اهل کفر و شرک و بدعت و ضلالت اند.
...
[مشاهده متن کامل]

( کتاب النقض نوشته عبدالجلیل قزوینی رازی سده ششم )
از أقصی بلاد روم و فرنج و. . . تا سد یأجوج و مأجوج و. . . سومنات یک تسو مسلمان است. ( کتاب النقض )
*** با نگرش به بیست و چهار بخش بودن شبانه روز، می توان واژه تسو یا تسوک را به جای ساعت ( Hour ) به کار گرفت.

چه زمان - کی =gava در کردی کرمانجی
وقت= گاس/گاه / کات در کاتشمیر - گاهشمار
فصل گار یار جار بار
زمان/دمان - دم وقت
سردم گویا از سال نیست از سر دم است مانند سرزمین
سردم عصر و سردمکان عصور است
معاصر همچرخ
گاهشمار
گاه سنج
شمارسنج
⏰️ کلماتی کاربردی مربوط به ساعت در انگلیسی: ⏰️
✅️ clock = ساعت دیواری
✅️ watch = ساعت مچی
✅️ digital clock = ساعت دیجیتالی
✅️ alarm clock = ساعت زنگ دار
✅️ grandfather clock = ساعت قدی
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ pendulum = آونگ، پاندول
✅️ face = صفحه ی ساعت
✅️ hour hand = عقربه ی ساعت شمار
✅️ minute hand = عقربه ی دقیقه شمار
✅ second hand = عقربه ی ثانیه شمار

زمان سنج
آنما مخفف آن نما
برابر پارسی ان پاس است و در نوشته های کهن اورده اند و در برگردان قران و حدیث ترزبانان کهن برابر ساعت پاس اورده اند - یک شبانه روز از ایوار که فرورفتن خورشید است هشت پاس بود تا شبگیر و از شبگیر هشت پاس بود تا پیشین و از پیشین هشت پاس بود تا ایوار -
...
[مشاهده متن کامل]

و یک شبانه روز را نیز به هشت پاس بخش میکردند شب را چهار پای و روز را چهار پاس و این پاس بزرگ بزرگ بود سه پاس کوچک یک پاس بزرگ است و هشت پاس بزرگ ۲۴ پاس کوچک ویک شبانه روز است -

به نظرم همین چنتای آخری که پیشنهاد دادن خوبه. تاتیک، تیکتاک، تیکتا. . .
ساعت =کاجیمه ر
ساعت: واچ/ دقیقه: تیک/ ثانیه:تاک
ساعت: تاتیک دقیقه: تیک ثانیه: تاک
سایت : ساعت
همینگونه که دوستان در بالا نمارش کردند سایت چم ساعت را دارد و هنوز در شیراز بویژه در پیرامون بازار وکیل و بازارچه پیل به فراوانی شنیده می شود. ( کاکو سایت داری؟ ) , ( سایت چنده؟ ) .
ساعت دستی: watch ( واچ ) ⌚
ساعت دیواری:clock ( کلاک ) 🕝
پیشنهاد شخصی بنده✅ ساعت:تات
دقیقه: تیک
ثانیه: تاک
یا
دقیقه: تاک
ثانیه: تیک
( این پیشنهاد برگرفته از نام عرفی صدای تیک تاک تو ساعت هست، که به نظر بنده دومی بهتر و مفهمومی هست، چون صدا و کارکرد تیک یعنی ثانیه هست که تاک یعنی دقیقه را جلوتر میبرد. )
کوردی سورانی: کاتژمیر
ساعت، در زمان باستان به یک دوازدهم یک شبانه روز اطلاق می شد چون مبنای زمان را فلک و 12 منزل خورشید یعنی طبق همان دوازده برج فلکی محاسبه می کردند و فلک در حرکت ظاهری، هر منزل یا همان برج فلکی را در مدت
...
[مشاهده متن کامل]
تقریبی 2 ساعت طی می کند و 2 ساعت ضربدر 12 برج می شود 24 ساعت؛ بعد ها منجمان برای محاسبه �روز� و راحتی کارشان، نصف النهار را ملاک قرار می دادند زیرا خورشید در حرکت ظاهری خود، زمانی که بر روی خط نصف النهار قرار می گیرد دقیقا 24 ساعت طول می کشد تا دوباره بر روی همین خط قرار بگیرد و این مدت رو به طور مساوی به 24 بخش تقسیم می کردند؛ ملاک محاسبه اذان ظهر در زمان ظهور اسلام و هم اکنون، بودن خورشید بر روی همین خط نصف النهار است.

واژه ساعت برگرفته شده از واژه پهلوی سایگ یا سایک است که چوبی بود که در راستای آن زمان نیمروز را تعیین می کردند و این واژه از زبان پارسی به عربی راه یافته است. بنابراین می توان گفت این واژه مطلقا ریشه تازی
...
[مشاهده متن کامل]
ندارد، کما اینکه تازیان اساسا نمی دانستند که چگونه زمان را بسنجند که بخواهند چنین واژه ای داشته باشند.

ساعت/ گردان
ساعت . دقیقه. ثانیه/. . پیشا. . میان. . پسا
تَسو، هاسَر = ساعت ( hour )
‏هاسَرژه = دقیقه
وِسانژه = ثانیه
{برساخته از �هاسَر� و �وِسانَگ� پهلوی به همراه پسوند کوچک سازی �ژه� که دیسهٔ دیگری از همان پسوند �چه� است و در نایژه، مژه ( =موژه، موی کوچک ) دیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

هاسَر = ساعت، hour
وِسانَگ = ده ثانیه}
بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

تَسو یا تَسوک به معنای Hour است نه clock. برابر clock می شود تَسوسنج یا تَسوک سنج.
در پهلوی ساسانی واژه ای داریم به نام wisānag که برابر با ده ثانیه است. این واژه اگر به پارسی امروز می رسید علی القاعده باید می شد �ویسانه� یا �وِسانه� یا �وِسان�.
...
[مشاهده متن کامل]


با توجه به اینکه هر دقیقه شش برابر یک وسان یا وسانه است، دقیقه را می توان �ششوِسان� یا �ششوِسانه� نامید.
در پهلوی اشکانی واژه �فِرِستان� را داریم که آن هم به معنای ده ثانیه است. بنابراین دقیقه را �ششفرستان� نیز می توان نامید.
و اما ثانیه. برای ثانیه نیز می توان �فرستاندَهَک�، �وساندَهَک� ( فرستان دهک: یک دهم فرستان، وسان دهک: یک دهم وسان یا وسانه ) را به کار برد.
یا اینکه با افزودن پسوند کوچک سازی �ژه� برای ثانیه �فرستانژه� یا �وِسانژه� را ساخت.
من خود اینها را می پسندم 👇
دقیقه = ششوِسان
ثانیه = وِسانژه

ساعت ( Clock ) : تَساک ( برگرفته از تسوک در پارسی میانه )
ساعت ( Hour ) : گاس ( برگرفته از گاس در پارسی میانه، ریشه گاه )
دقیقه ( Minute ) : زَم ( همریشه با دم و دمان در پارسی میانه و زمان در پارسی نوین )
...
[مشاهده متن کامل]

ثانیه ( Second ) : دَمِه ( همریشه با دم و دمان در پارسی میانه و زمان در پارسی نوین )

با درود
بله درست است امروزه آنقدر زبان پارسی در زبان ترکی تاثیر گذار بوده که حتی اگر واژگان پارسی را از ترکی حذف نماییم این زبان کاملا فلج و ناتوان می شوند
در ضمن باید این را نیز گفت که از سده های ۸ و ۹ میلادی اقوامی صحرا گرد و عشایر به نام ترکان از مغولستان به آسیای میانه و غرب و شمال غرب چین کوچ کردند و توانستند برخی گروه های از اقوام ایرانی تبار یعنی گروهی از سکاها را تابع خود نماید
...
[مشاهده متن کامل]

ولی زمانی پایشان در خوارزم و سغد گذاشتتند ایرانیان باستان با آنها جنگیدن و آن ها را بیرون راندن
در ضمن کلمه ساعت معرب ساگت است
مانند خندق که در پارسی کهن خندک گفته می شد

《 پارسی را پاس بِداریم 》
ساعَت
با دُرود
جُستارِ کوتاهی زیرِ واژه یِ قِشلاق دَر باره یِ زَبانِ تورَکی یا تورانی یا سَکایی / سُغدی باستان ( تُرکیِ اِمروز ) آوَرده شُده اَست .
با سِپاس
تساک و گاس
Gās: hour
Tasāk: clock
اینطور که من بررسی کردم ساعت واژه ای ایرانی است ، ولی برخی از ترک زبان های ما گویی دچار توهمن ، زبان ترکی زبان قومی بیابانگرد بود که از فرهنگ بی بهره بودند و واژه چندانی هم نداشتند ( مثلن زبان وحشیان آمازون
...
[مشاهده متن کامل]
چند تا واژه دارد؟ ) بیش از نود درصد واژه گان خودرا ( ترک زبانان ) از همسایگان بیشتر ایرانی تبار خود گرفتند مثلن از سغدی ها ( واژه های بشقاب و اتاق و خانم و خاتون و . . . که زبان شناسان به اندازه کافی در باره آن نوشتند )

در ایران باستان، چوبی بر زمین می کوبیدند و با چرخش سایه آن، از زمان آگاه می شدند و این چوب را سایَک می گفتند که واژه ساعت نیز از همین واژه است
سپاس از همهٔ یاران مهربان که با توضیحات شان بر دانسته های ما افزودند ؛
حروف الفبا و کلا خطی را که با آن می نویسیم نمی توان عربی دانست چرا که حرف ط که عربی فرض شده است حرفی از الفبای پهلوی است ، با همین شکل ، خودتان می توانید بروید و ببینید .
...
[مشاهده متن کامل]

دربارهٔ حرف ث ؛ در زبان هخامنشی کلمه ای است با تلفلظ patha به معنی راه اگر بخواهیم آن را با الفبای فارسی بنویسیم چنین می شود پاثا ، پس حرف ث را هم نمی توان عربی دانست .
دربارهٔ حرف ذ ؛ تا آنجا که بنده می دانم تا چند سده پس از یورش عرب کلمات فارسی را با تلفظ قبل از این حمله می نوشتند . مثلا کلمهٔ خداوند را خذاوند می نوشتند . این را هم خودتان می توانید مراجعه کنید و ببینید . همین حالا هم کلمهٔ گذار را داریم ، در عربی که حرف گ نیست پس کلمهٔ گذار و حرف ذ هم در ایران بوده است .
از سویی برخی از اقوام ایران هنوز هم حرف ذ را به درستی تلفظ می کنند به این گونه که هنگام تلفظ نوک زبان را به انتهای دندان های جلوی و تا حدی هم به سقف دهان می چسبانند .
با توجه به آن چه در بالا خدمت دوستان عرض کردم و نشانه های بسیار دیگر که اینجا مجال گفتن شان نیست ، بنده با اطمینان کامل می گویم که الفبای کنونی ، که برخی آن را عربی می دانند و عده ای ، بعضی از حروفش را عربی می دانند نه تنها عربی نیست ؛ بلکه به یقین ایرانیان از روی الفبای خطوط قدیمی ایرانی نوشته اند و متعلق به خود ما است. و در واقع عرب دارد از الفبای فارسی استفاده می کند.

گاهنما. گاس
منم میپندارم که ساعت معرب سایه است، چون گاهنمای باستانی چوبی را در زمین میگذاشتند و سایه یا به معرب شده سایت یا ساعت را میدیدند، و این واژه هارا خود دانشمندان ایرانی معرب کرده اند
ساعت
این واژه اَرَبیده ی سایه پارسی است .
در گذشته ها تکه چوبی را در زمین فرو می کردند و با سایه ای که در اَتَر ( = اثر ) نور ( = نیر، نیرو ، نار، انار ، نارنج ) خورشید یا آفتاب بر روی خاک پدید می آورد پی به زمان و وغت ( وخت ) می بردند .
...
[مشاهده متن کامل]

سایه< ساعَه< ساعَت
در پارسی امروز : سااَت ، سائت گفته میشود که درست است . در زبان آلمانی هم زمان را Zeit می گویند که هم ریشه با سااَت است ولی به سااَت Uhr گفته می شود.
در زبان انگلیسی time به مینه زمان است که در مازندرانی تَمَن می گویند که با واژه های پارسی دَم ، دَمان و زَمان
هم تبار است .

به دوستی که نوشته ساعت به آلمانی می شود زیت: گاهنما به زبان آلمانی می شود Die Uhr و دمان یا زمان می شود Die Zeit در زبان آلمانی Z را باید اینگونه خواند نوک زبان زیر دندانهای چانه بالا گذاشته می شود و ست گویش می شود. پس Zeit سایت خوانده می شود. دوست دیگری که زبانزدی را به ترکی نوشته, در پارسی هم به کسی که از زیر دوش یا گرمابه می آید می گوییم ساآت آب گرم. این یک جور تندرستی گفتن به دیگری است و اگر بخواهیم به آلمانی آنرا ترجمک* کنیم چم آن می شود: به خاطر بخار سبکی که گذاشته ایی شاد باش می گویم. به آلمانی می شود ,
...
[مشاهده متن کامل]

Ich gratuliere dir zu lichtem Dampf که در آلمانی چنین چیزی نیست و اگر به یک آلمانی چنین بگویی در نخواهد یافت. مانند خسته نباشی است که در زبان انگلیسی هست و در آلمانی نیست. ولی در باره دمان Time و گاهنما Clock کهن نگاری آن به درستی آشکار نیست که چه کسی نخستین گاهنما را نوآفرینی کرده است. وقتی یک گاهنمای مچی با مارک سوئیسی خریداری می کنیم پرک های آنرا روی ده و ده دقیقه گذاشته اند.
چرا اینجوری است؟ یکی اینکه در هشتم ماه مه ۱۹۴۵ که آلمان هیتلری شکست خود را پذیرفت درست زمان ده و یازده دقیقه جنگ پایان پذیرفت. پس ده و ده دقیقه پیروزی نیروهای آمریکا, انگلیس و فرانسه بود, و این شکل یک نشانه Victory است که با دو انگشت نشانه و میانه هم نشان داده می شود. چون سوئیس بهترین کمپانی های گاهنما سازی را دارد با این شکل کامیابی خود را نشان می دهد. دیگر اینکه این شکل مانند آدمی با چهره خندان است. انگیزه دیگر این است وقتی پرک های گاهنما این شکل را داشته باشد متقارن Symmetrical است و بهتر می شود مارکی که زیر رویه گاهنما نوشته می شود خواند.

*پا برگی واژه ترجمه تازی است که آنها آنرا از ترجمک پارسی گرفته و در واژه نامه خود آنرا به آن شکل نوشته اند. می توانیم برگردان هم بکار ببریم!

ساعت ”س“:[اصطلاح نظامی] زمان اعلام بیداری ( به وسیله شیپور، صوت، رادیو ) در مراکز آموزشی را ساعت ” س“ نامند؛ و بر مبنای این زمان ساعتهای کار روزانه تعیین و برابر آن عمل می‎شود.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )

در کوردی سورانی من واژه ورد به معنی دقیقه و ورز به معنی سال رو ندیدم در کردی برای وقت از واژه کات، kat، سات، sat، گاوا، gava و واژه های دیگر استفاده میشه اکثر این واژه با کمی تغییر در پارسی باستان بوده مانند yava به معنی هنگام. در کردی گاوا، ، که معادل فارسی نو هنگام
...
[مشاهده متن کامل]

اما ورز در کردی سورانی به معنی فصل ( ورز ) و کشاورزی ( ورزیر ) است در فارسی نو خود واژه های کشاورز ( کشا - ورز ) یا ( برزگر ) هم وجود دارد برای زمان مثلا از واژه هخامنشی ( سردم sardam ) که در پارسی باستان به معنی سال بوده استفاده میشه مثلا زمان شاه به کوردی میشه سردم شاه یعنی زمان شاه، ، ، برای زمان از واژه ( جار jar ) که در کتیبه کعبه زرتشت هم وجود دارد استفاده میشه به معنی بار ، دفعه، زمان که این واژه در واژه خشکسالی در پارسی باستان به صورت yar بوده که با واژه سال در انگلیش نزدیکی دارد
اوسا در پارسی هخامنشی به معنی ان گاه
سردم در پارسی باستان به معنی سال در کردی نو به معنی زمان گذشته
واژه پارسی yava در کردی gava در فارسی نو hengamهنگامی و وقت
واژه ایسه، ایستا ، نهاnaha به معنی الان

ساعت دیواری hourlage می باشد.
کلمه ساگت و یا سات کلمه ای ایرانی است که معرب آن ساعت است، به معنی گذشتن. در برخی گویش های ایرانی مانند لری سات تلفظ میشه و در زبان آلمانی زَیت در بوسنی و ساتی تلفظ میشه.
ساعت به معنای زمان = گاه
ساعت به معنای زمان سنج = گاه نما
زَماسنج - گاس - دستگاهی برای سنجشِ زَمان - تَکی ( واحدی ) برای سنجشِ زَمان - زَماسنج و گاس واژه هایی پارسی هستند.
یک ساعت = یک گاس.
هر شصت تیک ( ثانیه ) برابربا یک زَم ( دقیقه ) و هر شصت زَم ( دقیقه ) برابربا یک گاس ( ساعت ) میباشد.
گَه ( پارسی نو ) برای هر شصت دَقَه ( دقیقه ) مَیدیو /مَیدو ( پارسی نو ) تسو ، زمان ، گاه ، آوام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٨)

بپرس