سبزک

فرهنگ اسم ها

اسم: سبزک (دختر) (فارسی)
معنی: مصغر سبز، پرنده ای سبز رنگ که مانند هدهد بر سرش تاجی دارد، معشوق، شیشه شراب
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

سبزک. [ س َ زَ ] ( اِ مصغر، اِ مرکب ) مصغر سبز. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه ). رجوع به سبز شود. || جانوری است پرنده که آن را غلبه و کاسکینه و کلاه زه گویند. ( شرفنامه ). مرغ عقعق که زاغ دشتی گویند. ( آنندراج ) ( رشیدی ). جانور کاسکینه. ( الفاظ الادویه ). نام مرغی است سبز رنگ بسرخی آمیخته و تاجی هم دارد مانند هدهد و آن را بعربی شقراق خوانند و بعضی گویند سبزک پرنده ای است که او را علکه میگویند. ( برهان ). || نامی از نامهای کنیزکان. ( مؤلف ) :
بمستحقان ندهی هر آنچه داری و باز
دهی بمعجر و دستار سبزک و سیماک.
عنصری.
|| صراحی شراب. ( برهان ) ( آنندراج ) :
زَاندیشه وخیال فروروب سینه را
سبزک منه ز دست و نظر کن بسبزه زار .
مولوی ( از رشیدی ).
|| بنگ. ( آنندراج ). || کنایه از معشوق است :
سبزی و سبزکی و سبزه و کشت
چون بیابی ببر کش و بنشین
این بخور آن ببوس و عیش بکن
وز لب آب سبزه گل می چین.
شهیدی ( از آنندراج ).

سبزک. [ س َ زَ ] ( اِخ ) ( ایشک چوپان ) دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین واقع در 30000 گزی خاوری آوج. هوای آن معتدل و دارای 417 تن سکنه است.آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، باغات انگور. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی و جاجیم بافی است. راه آن مالرو است ، از طریق رودخانه ماشین میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

پرندهای حرام گوشت کوچکترازکلاغ، دارای پرهای سبز، وسرخ، کلاغ سبز، سبزقباوسبزه قبا، کاسکینه
( اسم ) ۱ - سبز کوچک . ۲ - سبزه . ۳ - گیاه با طراوت و سر سبز . ۴ - سبزی خوردنی . ۵ - صراحی شراب . ۶ - سبز قبا سبز گرا عکه کلاغ سبز .
دهی است جزئ دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین

فرهنگ معین

(سَ زَ ) (اِ. ) ۱ - سبزه . ۲ - صراحی که از شیشة سبز ساخته باشند. ۳ - بنگ ، حشیش . سبزه (سَ زَ یا زِ ) (اِمر. ) ۱ - چمن . ۲ - نوعی کشمش سبز. ۳ - گندم گون ، کسی که رنگ پوستش اندکی تیره باشد. ۴ - گندم یا عدس که ایرانیان جهت پیشواز عید نوروز آن را رویانده و سبز

فرهنگ عمید

۱. سبزه، گیاه سبز.
۲. صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد.
۳. بنگ: گفتا نشانه هست ولیکن تو خیره ای / کآن کس که بنگ خورد، دهد مغز او دوار ز اندیشه و خیال فروروب سینه را / سبزک بنه ز دست و نظر کن به سبزه زار (مولوی۲: ۱۲۲۱ ).
۴. (زیست شناسی ) پرنده ای حرام گوشت کوچک تر از کلاغ، دارای پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز، سبز قبا، سبزه قبا، سبزگرا، کاسانه، کاسکینه.

پیشنهاد کاربران

بپرس