سراکوفت

لغت نامه دهخدا

سراکوفت. [ س َ ] ( اِمص مرکب ) از: سر +ا ( واسطه ) + کوفت ( کوفتن ). در زبان کنونی : سرکوفت. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). سرزنش و طعنه و به حذف الف نیز آمده است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( رشیدی ).

فرهنگ فارسی

سرزنش طعنه ملامت .

فرهنگ معین

(سَ ) (اِمص . ) سرزنش ، توبیخ .

فرهنگ عمید

= سرکوفت

پیشنهاد کاربران

سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است.
سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَم نده. . . یا مادر به فرزندش میگه اگر چیزی نگم فردا همین خودت سراکوتَم میدی که چرا هچی ( هیچی ) نگفتت ( نگفتی تو یا شما )

بپرس