سرتق

/serteq/

معنی انگلیسی:
obstinate, unreasonable, ornery, pushy

فرهنگ فارسی

( صفت ) لجوج مصر یک دنده : او در همه کارها لجوج و سرتق بود و تا کارش را از پیش نمیبرد آرام نمیشد .

فرهنگ معین

(س تِ ) (ص . ) (عا. ) پُررو، لجوج .

پیشنهاد کاربران

آقای حسین بهاری شما بنظر من نه دکتری نه فارس. . . .
اندازه من که یک لیسانس الکی هستم نه ریشه کلمات رو میدانی نه انگلیسی میدانی هر کلمه ای که معنیشو نمیدانی میگی ترکیه درحالیکه اگر کلمه ای مشابه انگلیسی داشت فارسیه مثلا برادر فارسیه چون brotherهست ننه وnany بابا وpapaمادر وmother ممه و mamaووو. . . . . و من بیش از ۴۰۰۰ کلمه مشابه فارسی انگلیسی دراوردم شما هزارتا بذار رومیز. . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

سر تق بمعنی پررو ویکدنده ولجبازه که در کا ش استوار میایسته ولی فارسیهsturdice چون درانگلیسب مشابهش هست البته دوستان ترک مک وماق را که از make گرفته اند بدنبال هر مصدری اضاقه میکنند و فکر میکنن ترکیه مثلا
...
[مشاهده متن کامل]
تایپ واستامپ هم میگن چپمک ترکیه در حالیکه چاپ کلمه فارسیه چون تایپ درانگلیسی شبیهش هست و تای آن به چ تبدیل میشه مثل ت ایteaکه شده چایی ولی ترک فکرمیکنه صاحاب نداره یه مک میذاریم پشتش میشه ترکی😅

بی باک، جسور، نترس، قد، لجوج، کله شق
زبان عام. !
زرتق
ادم خودشیفته
کسی که بایدباشه نیست. .
جاییکه نباید. سرخر پیداست
دلی اسمانی صاف. همچو آب. ــــ زلال
نه ازتوبه های بی وزن قافیه ــــــ ابری.
آسمان هم عاصمان
بجای عاشقان. عشقه های سمی
اینکه ریشه ترکی داره واقعا برام جالب بود
مرسی
کله شق، قُد، سمج، تعصبی، غیر منعطف ، ناسازگار، ناآرام، خودخواه،
سرتق کلمه ای تورکی است و به معنی پر رو لجباز می باشد و به صورت سیرتیق می باشد
لجبازی از روی حسرت به دلی
سرتق یک کلمه با بار منفی هست بعضی از عزیزان با بار مثبت معنیش کردن که به نظرم صحیح نیست.
کلمه سرتق از سرتلماق به معنی زیاد پررو بودن و لجبازی و لوس شدن هست
ریشش از سرتلماق ترکی گرفته شده و تورکی هست
بعضی از پان های کشورمون فازشون معلوم نیست نمی پسندند گویا : )
سرتق کلمه ای ترکی است به معنی اسب چموش و همچنین آدم لجباز و پر رو
لجباز
یه دنده
بد قلق
حرف خودش درسته
شخصی که از رو نمیره و شرم و حیا حالیش نیست و به حد و اعتدال اعتنا نمیکنه
این واژه در واقع مفهومی مثبت است به معنای �بسیار راسخ�. . . مثلا در ارتش لقب فرماندهان بسیار غیور و راسخ در راه خود بوده است. . . سپاس.
سرتق:کله شق، یک دنده ، پررو والبته شجاع
لجوج ، یک دنده والبته شجاع ودلیر
بهترین واژگان پارسی در جای سرتق
ستیزگر
و
پیکارجو
است. لج که دوستان پیشنهاد داده اند واژه ای تازیست بر آرِش ( چم ) لگد در برابر مشت.
لجباز ، پررو، کله شق
گستاخ، بی چشم ورو، لجاج، لجباز، خیره سر، مُصِر - پُر رُو، یکدنده، کلّه شَق! - آویزون، پاپی شدن! -
سرکش گر، ستیزه جو، جنگجو، چالش جو! - طُغث، وِزِّه، آتیشپاره، وَرپریده، جِقِل!
یعنی کسی که خیلی بامزه ست و کارایی که میکنه از سر یک دنده گیه و کاری میکنه که در اخر حرف فقط حرف خودش بشه و لجباز دوس داشتنی و شیرین
شیطون و شاد و پر جنب و جوش و دوست داشتنی
یعنی لجوج، دوست داشتنی وشیطون
سر تق = سرتق 😐
لجوج . شیطنت یک دنده
بچه شیرین که درعین حال حاضرجواب، یکدنده و پررو است
بچه پررو . . یک دنده . .
سرتق یعنی ی دنده فقط میخواد حرف حرف خودش باش لجباز و پُرو بازیگوش . شیطون . و دوست نداره کسی رو حرفش حرف بزن
خودخواه
بچه پررو
لج بازی که حرص آدم را در می آورد
مصر بودن و پافشاری بر گفته یا کاری بدون در نظر گرفتن اشتباه یا صحیح بودنش.
به نظر من لج باز ترین آدم ها سرتق هستن
شیطنت توام با زرنگی
جیگر بلا خاموش نشدنی و الیته جسور
دوس داره فقط به حرف او توجه بشه و مستقل باشه

[ س ِ تِ ] ( اِخ ) لجوج، لجباز، پررو. پایه: چون غسالخان دست از سر سرتق برنکشید؛ خدای عزوجل لذت سحر بدو عنایت فرمود. ( اینجا غسالخانه است ) .
لجباز ، یکدنده، حاضرجواب،
مستقل
لجباز حرف حرف خودشه
لجباز. یه دنده.
لجوج از روی شیطنت
لجباز شیرین
سِرتِق -
لجاج، لجباز، خیره سر، مُصِر - پُر رُو، یکدنده، کلّه شَق! - آویزون، پاپی شدن! -
سرکش گر، ستیزه جو، جنگجو، چالش جو! - طُغث، وِزِّه، آتیشپاره، وَرپریده، جِقِل!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)

بپرس