سیری دراشعار حکمای لک

پیشنهاد کاربران

تاءثیر شاهنامه فردوسی در ادبیات لکی
گرد اورنده : احمد لطفی
شاهنامه فردوسی، گذشته از آنکه بر شعرا وسخنوران و مویه ها ی محلی ایران، به ویژه مویه های لکی، ، بر شاعران بزرگ بعد از خود هم تاءثیر شگرفی داشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

سعدی شیرازی از فردوسی، شاعر و حکیم طوس اقتباسی زیبا دارد، که حفظ محیط زیست و مهربانی با موجودات هستی را به انسانها یاد آوری می کند.
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
. . .
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی بیفتی به پایش چو مور
گرفتم زتو ناتوان تر بسی ست
تواناتر از تو هم آخر کسی ست
خدارا بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
سعدی
فردوسی معتقد است انسان شایسته کسی است که آزارش به مورچه هم نرسد. بسیاری به عنوان شکارچی دمار از روزگار حیوانات، پرندگان و حتی حشرات در می آورند، در حالیکه چنین کاری پسندیده نیست. سعدی شیرازی هم بخشایش خداوند را برای ابناء بشر، در آسایش خلق می داند. چنانچه فرادستان در تمام حالات، بر فرو دستان نباید ستم روا دارند.
لکهای ایران زمین از شاهنامه بسیار متاثر شده اند، تا انجا که شاعران شاهنامه ی لکی نوشته و حکمایشان در تک بیتی ها سخنانی چند ارایه کرده اند . آنها پیوستگی خود را قهرمانان شاهنامه در برخی از ابیاتشان ذکر کرده اند.
بطور مثال ، وقتی زنی مورد ستم واقع می شد، از زبان حال آن زن می سرودند؛
شاپسن موشی مر مه بیکسم
اولاده ی رو سم شمشیر و َ دَسِم
یعنی شاپسند می گوید من بیکس و کاره ام کسی مرا بیازارد، من از نسل رستم هستم که شمشیر و گرز و گوپال در دستانش بود.
ویا؛
فلانی موشی مر مِ بیکسم، اولاده ی شیر شمشیر و دسم
یعنی فلان شخص می گوید، مگر من بی کس و یاورم ، که مهاجمان برمن جفا کنند، من فرزند شیرم که همواره شمشیر بر دستش بود.
یا در مویه ها و رجزها زنها می خوانند؛
برامی میو رستم صولت بو
ژه دیون عاقل ژه جنگ لیوه بو
یا؛
برالمی میو ژه دالکه ی خوم بو
ژه دیون عاقل وه جنگ لیوه بو
حکایت از خون و نژاد است، که ایرانیان قدیم به آن بسیار اهمیت می دادند. طبق آیه قران ، در خلقت و گسترش جمعیتِ بشر، گذشته از شناسایی، دانستن اصل و نسبِ خود، به هویت انسان معنای دقیقتری می بخشد . ( ما بشر یت را از زن و مردی خلق کردیم و آنها را طایفه طایفه و قبیله قبیله کردیم تا همدیگر را بشناسند. بهترین آنها متقی ترین آنهاست )
در برخی مویه ها، لکها می گویند؛
. . . . . . . . جنگی تو کردی مر روسم ِ زال[1]
یعنی ؛ جنگی تو کردی مگر رستم پس ر زال
در شاهنامه لکی چنین آمده است؛
شیران و بوران طایفه دستان�
معنی : شیرها و ببرهای طایفهٔ دستان
ایسه خالین ولایت ایران�
"اکنون که سرزمین ایران خالی ست. "
بکرون چپو تمامی ایران�
معنی :غارت کردند همه سرزمین ایران را
خبر میاوو، و سیستان زمین�
"و خبر را به سیستان بردند. "
پیلتن میو جه ایران نوه�
معنی:می شود پهلوان در ایران نباشد
مپوشو اسباب، پری رزم کین�
"و به قصد رزم و کین، ساز و برگِ رزم نپوشد؟"
( اقتباس از شاهنامه لکی به همت ایزد پناه )
زمانی که تیمور لنگ گورکانی از مرز سیستان وارد ایران می شود، رجز می خواند، و به قبر یا نقش رستم اهانت می کند، و می گوید ؛
[رستم] سر از خاک بردار و ایران ببین
تنت زیر سم ستوران ببین
یک جوان ایرانی که در سپاه تیمور بود، گوید اگر رستم زنده بود چنین می گفت؛
چو در شهر نباشد مردان جنگ
به میدان در آید روباه لنگ
ان جوان کشته شد، اما شیرینی پیروزی را در کام تیمور تلخ کرد، همانطور که لرستانیها اعم از لک و لر در جنگ با تیمور لنگ ، جانانه جنگیدند، و تلفات زیادی بر وی وارد کردند. که وحشت تیمور لنگ از این مردم در کتاب خاطراتش ذکر شده است. این قوم با دو دست می جنگیدند، و گرز و شمشیر در دست داشتند.
اتابکان که اکثرا" اجدادشان از دلفان بر خاسته بودند، و به نظر نویسنده کتاب ایل بالاوند آنها از نوادگان سوره مهر ( سوره میر ) ساسانی بودند ، که در جنگ قدرت برخی از آنها از شحنگی تا اتابکی به قدرت رسیدند، و در قرون اولیه اسلام، ابتدا در کسوت درویشی و حب آل علی و به نوعی در نهضت سرخ جامگان نقش کلیدی داشتند. سربازان و پشتیبانان دو آتشه ی اتابکان را لشگری می گفتند. بعد از نابودی شاهوردیخان آخرین اتابک لرستان، لشگری ها که بیشتر از وابستگان و خویشان اتابکان بودند، در قالب طوایف کوچکتر در استانهای لرستان، کرمانشاه، ایلام، و همدان و فارس، و شرق عراق و حتا در یزد و کرمان متواری شده اند. برای نمونه لشگری های خرم آباد و الشتر را می توان نام برد، هرچند لشگری های دلفان و نهاوند هم بسیار مهم بوده اند. و در تاریخ پانصد ساله مورخان متخصص می توانند، جامعتر بررسی نمایند.
( الله اعلم بالصواب )
پی نوشته؛
[1] - ای جنگ چوه بی جنگ سر مال
جنگی تو کردین مر روسم زال
جنگ که جنگ که یه جنگ گیانه
اسلحه ت خودکار شنگت کارخانه

خیلی آموزنده بودند، بهره بردم، واقعاً مطالب جالبی بودند
Ahmad Lotfi:
"اصطلاحی قدیمی دربین لکها"
در آن زمان که مشک ظرف مشخص آبخوری عشایر و مردم غرب کشور بود. لکها به جای این که بگویند ، کمی آب بیاور ، یا "دِته کمی آو بار"
لکها در هنگام تشنگی، وقتی به منزل خود یا منزل یکی از اقوام می رسیدند،
...
[مشاهده متن کامل]

آنها می گفتند؛
" دته پا بز بنه کاسه"
یعنی؛
دختر پای بز را در کاسه بگذار
مفهومش آن بود ، ای دختر تشنه ام کمی آب از مشک بیاور
به عبارت دیگر ، دختر برو در مشک را باز کن و وبرایم آب بیاور

هرکی با ی بوشی خریوی خاصه
بی شک بی گمون خدامشتاسه
ترجمه :
هر شخصی که غربت کشیده باشد و بگوید غریبی خوب است
بدون شک و گمان ازجمله خدا نشناسان می باشد که پا روی وجدان خویش گذاشته است.
این بیت شعر سختی های مسافرت و زندگی کردن در جامعه وبلاد غریب را می رساند. واگر زندگی در غربت و به دور از خانواده را خوب و خوش بداند قطعا " حقیقت نمی گوید و خداشناس نیست . زیرا هیچ کجا جای خانه و مسکن و ماءوای خود در وطنش را نمی گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

میمی تو پیری دمت قپیایه
سرداری مخمل وه تو منیایه
ترجمه :
خاله ، عمه ! تو پیر شده ای و از بس که دندانهایت افتاده اند ، دهانت و صورتت نشاط جوانی ندارد
لباس قرمز و مخمل جوانانه، دراین سن برای تو منع است واز طرفی اگر بپوشی همه معترض و منع و نصیحتت خواهند کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

این مطلب برای فردی که لباس و رفتار ش متناسب با سنش نمی باشد .

هی دنیا دارا ن هی دنیا دوسان
دنیادمی کن چی شارو بوسان
ترجمه :
ای صاحبان قدرت و ثروت وامکانات دنیا ، وای دوستداران آن ، بدانید که:دنیا دمی است و عمر کوتاهی مانند روئیدن یک بوستان خیار و هندوانه است که عمرش زود تمام می شود. مثل عمر گل که بسیار کوتاه است.
آیا کسی بو کس نه مرده بو
فلک ظلم وزور لیش نکرده بو
ترجمه:
آیا کسی یا فردی هست ، که فامیلی از اونمرده باشد؟
آیا کسی هست ، که دست تقدیر و گذشت ایام اورا پیر و ضعیف و به عبارتی عامیانه روزگارو یامردم زمانه اش ، بر او ظلم وزور نکرده باشد؟
...
[مشاهده متن کامل]

توضیح:
گرچه اعتراض از دست فلک و روزگار و گذشت ایام از نطر مذهبی کار پسندیده ای نیست چون اراده واختیار ما انسانها در تعیین سرنوشت خویش بی تاءثیر نیست ، ولی در اتفاقات تلخ و مرگ عزیزان خصوصا" ، مرگ جوانان برومند ، هضم و کنار آمدن با آن در گذشته های دور خیلی سنگین بوده است شاعر از تلخی حادثه و تشفی دل باز ماندگان ، با زبان مویه اعلام می کند مرگ امر حقی است و همه میمیرند وکسی از افراد بشرنیست که فردی از خاندانش نمرده باشد و این سختی ورنج عزیز و فرزند مر دن را همه تجربه کرده اند واین فراق و درد را تحمل کرده اند واین مصائب را دیده اند چون مدیریت مرگ ، یعنی امر مردن بدست خداست و طبیعت بشر جز صبر و تسلیم کاری نمیتواند انجام بدهد.

کینیه کی ورمال ریخ دانه دانه
دسگیران نیشتیه زلف مکه شانه
ترجمه:
چشمه ی جلوی منزل یا چشمهی روبروی منزل ما از بس زلال است که سنکهای ریز ودرشت درون آن مشاهده می شوند ، در
کنار این چشمه ی زیبا نامزدم نشسته است و دارد زلفها وموهای قشنگ سرش را شانه می کند این شعر مربوطبه جوانی است که نامزد دارد و احتمالا برای نامزدش در خیال یا در واقعیت سروده باشد .
...
[مشاهده متن کامل]

دسمال دست بیلا دو وان بو
یکی اوریشم یکی کتان بو
ترجمه:
دستمال دستانت بگذار دوتا باشد
یکی ابریشم و یکی کتان باشد
این مربوط به عروسی لک و لر و کرداست ، که در آرزوی این هستند، که عروس سردسته بازیگران قرار گیرد و به دستانش دو دستمال بدهید یکی ابریشم و یکیکتان باشد.
نمنین حالم نمنین هوشم
قلنگ صدمنی خلط بیه گوشم
ترجمه :
[این آخرین سخن شیرین با فرهاد است ]
وقتی شیرین برپیکر آغشته به خون فرهاد رسید ، فرهاد به شیرین گفت: حال و هوشی برایم نمانده است، ، دراثر شنیدن خبر مرگت ، ازآن پیرزن ، دنیایم به آخر را ه رسید ، و با کلنگ صد منی خودم را کشتم.
دس اربان قلم دو لیفانه وه
گوش مدای وه دنگ تلیفانه وه
دسه کم بگر یه دس دنگ نیری
یه دس تووانای روژتنگ نیری
ترجمه:
دستم را بگیر یک دست صدا و توان وقدرت ندارد
درحقیقت یک دست ، یا یک نفر توانایی روز سخت و روز جنگ و مبارزه را ندارد .
این بیت حکایت از پیوندزن و شوهر که تمدن از همکاری و همدلی آنها بوجود می آید . ویا دو نفر دوست که هرکدام به تنهایی ، نمی توانند مشکلات راحل نمایند ولی در صورت دست دادن به همدیگر وبازوانشان را باهم متحد سازند ، قادربهرفع موانع و معضلات هستند. همانطور که در فیلم دوقلوهای افسانی ای انرژی وقد رت به هم میدادند و بر دشمنانشان پیروز می شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه:
● اگر مانند جمشید جم پادشاه پیشدادیو کیانی دنیا بر وفق مرادت باشد ، وطلسم دیوان جنی وانسی را با زور بشکنی.
● ویا[اگر مانند] سلیمان پیامبر ( ع ) زبان جن و انس بلد باشی و باموران هم کلام باشی، ویا[اگر] مانند تیمور لنگ گور کانی قدرت و شوکت زیادی داشته باشی.
...
[مشاهده متن کامل]

●[در آخر و نهایت] و عاقبت مرگ وفنای دنیوی فرا می رسد ، وبا چشمان بصیر خویش می بینی، که دنیا هیچ است و کار وبار دنیا هیچ و پوچ می باشد.
درتوضیح مختصر باید گفتی حسینعلی خان سوره میری ابن صفرعلی خان در سال ۱۱۷۰ هق متولد و در سال ۱۲۳۵ هق در اثر حمله ی برخی از ریزه وندها در منطقه لارت کشته می شود این فرمانده و بزرگ منطقه و شاعر سترگ طبق فرمایش دکتر احمدزینی وند ، از شاعران خواص واهل ادب و عرفان بوده است. وی ناپایداری دنیا را در این سه بیت شعر مطرح می کند و به شکلی نصیحت آمیز خودش و دیگران را به بی ارزشی قدرت وثروت دنیا هشدار می دهد که دنیا و آخر حیات ما انسانها مرگ است و آدمی چیزی را از دنیا و امکاناتش باخود به گور نمی برد.

ار جمشیر آسا کل کارت بوجور
طلسم دیوان بشکنی وه زور
یاسلیمن بوین هومدم ژه گل مور
اگر زر دار بوین وینه ی شاه تیمور
آخر یش زانی ای دونیا هویچن
عیش و بار دونیاکل هویچو وپوچن
[حسینعلی سرخه میری - م ۱۲۳۵ هق]

ارای دویریه کت فره هولمه
چنه بیستوین ، غم وه کولمه
ترجمه:
عاشق به معشوق خود می گوید :
برای دوری و هجران تو بسیار دلتنگ و در فکرم
ازاین غم ورنج و نگرانی ، باری بسان واندازه کوه بیستون ، بر دوش خویش احساسمی کنم.
...
[مشاهده متن کامل]

این شعر بیشتر در موقع مصائب و رنج هجران زوجین از همدیگر ، کاربرد دارد ، وشاین بیت نهایت ناراحتی و غصه را می رساند .

ای خدا پر درینم آگره، کسی چوزانی مه چه موشم
ژیر ای آگره بیله خوره، کسی چوزانی مه چه موشم
ترجمه:
خدایا [ازدردها و رنجها و فراقها و ناکامی ها و. . . ]تمام درونم آتش است کسی چه میداند ، من چه می گویم
...
[مشاهده متن کامل]

زیر آن آتش ، زغال آخته و خاکروبه ی آتش است ، کسی چه می داند ، من چه می گویم
اینجا عاشق وانسان عارف که غریب در بین مردم زمانه اش هست ، به خدا پناه می آورد ، و عرض می کند ، خدایا از دست مشکلات و این مردم گوهر نشناس ، به فغان آمده ام وتما درونم بسان کو آتشفشان لایه لایه آتش و خاکستر و گدازه و. . . برسرهم انبار شده است ، اما این مردم چه میدانند که من چه می کشم . بعبارتی این از عجایب است که من ازدرون می سوزم و یار از حال من غافل است.

ایسگه خالیین ولات ایران
کس پیدانیه ژه نره شیران
ترجمه :
. . . الان ( اکنون ) سرزمین ایران، [ برای دشمنان] خالی شده است .
وگویی هیچکس از شیرمردان ایرانی پیدا نیست .
به عبارت دیگر در حمله ی مهاجمان مغول و تاتار و. . . گویی سرزمین ایران خالی از شیر شده است ، و دشمنان در کشور ماجولان می دهند ، شاعر افسوس می خورد و می گوید مگر شیران بیشه ی شجاعت در ایران نیستند که این نانجیبان در سرزمین ما مانور و قتل وعام می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت شعر ، قطعا" ابیات دیگری در ابتدا و انتها داشته است و مرثیه ای بردوران ضعف و شکست ایرانیان بوده است همانطور که تیمور لنگ گورکانی ، وقتی مرز ایران را شکست و داخل خاک ایران شد ، رجزی خواند و یک جوان ایرانی هم پاسخش را داد و چند دقیقه بعد اورا کشتند . تیمور لنگ خطاب به قبر یانقش رستم گفت :
سراز خاک بردار و ایران ببین
تنت زیر سم ستوران ببین
جوانی ایرانی الاصل از دل سپاه می گوید قربان اجازه هست سخنی بگویم ، تیمور گفت بگو؛ وی گفت رستمالان می گوید ؛
چو در شهر نباشد مردان جنگ
به میدان در آید روباه لنگ
سر از خاک بردار و

سوزه کل لی ده لووی بکه زرد
حکیمم تو نی مه کی داشتم درد
ترجمه :
ای [ دختر ]سبزه که در حال گذر هستی یک نگاهی به عاشق سرگشته ات بنما و لبخند ملیح و ملایمی بزن
بدان حکیم دردها و رنجهایم توهستی وگرنه من که درد دیگری ندارم ، تمام دردها و رنجهایم با وصل تو به سلامتی و آرامش تبدیل می شوند. این شیوه که شرم و حیا و کم رویی در جوامع ایلیاتی حاکم بود دختران با وقار از کنار پسرها و حتی معشوق عبور می کردند. وگاه عاشق برای معشوق با خود این بیت را زمزمه می کرد ؛
...
[مشاهده متن کامل]

هروخت مووینم ، شیوه ی تون له دویر
خم و پژاره م کل مه کم فراموش

۱۹ -
ایمشو چن شووه دویر ژه یارانم
چوین زمین دیم تشنه ی بارانم
ترجمه:
امشب چند شب است ، از یاران دورم
بسان زمین دیم، تشنه ی بارانم
این بیت حکایت از اشتیاق دیدار بعد از چند صباحی دوری و هجران است یعنی همانطور که زمین، تشنه آب باران است ، [ ای یار] من مشتاق و تشنه ی دیدار شما هستم. در تفآل چهل سرود ، معنی خوبی دارد، و عشق و علاقه ی یکی از اعضای گروه را می رساند .
...
[مشاهده متن کامل]

دورون دورم دا ، هجرون پیرم کرد
مه ل کوی یان بیم ، فلک ژیرم کرد
ترجمه:
دنیا ودوران و روزگار رابسیار گشتم، ازهجران و دوری یاران و خویشان ، فلک و زمانه پیرم کرد
من مانند پرندگان و جانوران قدرتمند کوهساران بودم و الان فلک و روزگار مرا ذلیل و خوار کرد .
...
[مشاهده متن کامل]

منظور آنست که انسانبرای تجربه کردن و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی نقاط مختلف را می گردی و سیران و طیران جهان را انجام میدهی
اما این روزگار و گذشت آن ، مراکه زمانی بسان غزال تیز پا و شاهین تیز چنگال بودم ، حالا ببین، چگونه پیر و ناتوان و فرتوت و ذلیل شده ام.

ار دوس منی و حرفت و راسه
خدا یکی که و دوس یکی خاصه
ترجمه:
اگر دوست و معشوق و دلدار و همدل با من هستی و سخن و حرفت راست ودرست است
دراین هستی لایتناهی ، خدا یکی است و دوست و یار و نامزد و همسر ، فقط یکی خوب و زیباست.
...
[مشاهده متن کامل]

منطور این است که ازگلعزاران جهان، مارا یک گل بس است[2] . و طبق روایت تاریخ ، حضرت امام صادق ( ع ) فقط یک زن داشته است ، [3] وحضرت امام خمینی ( ره ) ؛ شرافتمندترین نوع زناشویی را تک همسری می داند . [4]
ازلحاظ روانشناسی اجتماعی هم ، تک همسری برای آسایش و آرامش خانواده و مودت بین اعضای آن امری حیاتی است.
بنابراین اگر مرد و زن صادق باشند و به حق خویش از زندگی راصی باشند، قطعا" همانطور که خداوند یکی است همسر هم یکی را برگزیدن شایسته است.

تنیا دار ی بیم ، کینی ار پام بی
گل گل نازاران هرروژ ار سام بی

تاکی بنیشم وه سای دیواران
زنجیر وه گردن چوین گنهکاران
ترجمه:
تاکی در سایه ی دیوار ها و تکیه گاه ها منتظر بنشینم؟ودر انتظار آمدن معشوق باشم.
همانند فرد مجرم و گنهکاری که غل و زنجیر به گردن و دست و پایش بسته باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت حکایت از عشق و ارادت عاشق به معشوق دارد . بنابراین عاشق منتظر یار سفر کرده است که ازسفر برگردد. و از این انتظار طاقت فرسا، درد وسختی ورنج می کشد.

وی مانگه قسم وروی هاواوا
شمامم کنی یه هی وه یاراما
ترجمه:
به این ماه قسم که در فضا و بلندی قرادارد
میوه و دست انبوه مرا با تمام ریشه و ساقه و برگش کنده شده است .
این بیت حکایت از این دارد که فردی به دیگری بگوید ، تمام دارو ندار مر ا ازبیخ وبن برده اند. به عبارت دیگر حکایت شخصی عاشق است که به معشوقش بطور عمو می عشق ورزیده است حالا معشوق و انچه مورد علاقه ی اوست ازبین رفته است ؛ یعنی اگر زن و یا مال و یا فرزند باشد تیر و فضای حادثه همه ی هستی اورا به باد داده است . این بیت در فالنامه چهل سرود ، معنی بدی دارد و انجام ان کار سودی ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

از طرفی

مر مه چه وتم تو چه شنفتی
وه حرف مردم تو ژه مه کفتی
ترجمه :
مگر من به شما چه گفتم و شما چه شنیدی و[ برداشت کردی]
والان با حرف و سخن مردم، و برداشتهای غلط شما از من جدا شدی
از قدیم گفتند امان از حرف مردم ، برخی اشخاص با دخالت و توضیح وتفسیر سخنان فی مابین دیگران ، موجب جدایی ودلسردی زوجین و دوتا نامزد از همدیگر می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

شومونگ چه خاصه کل وه نوم مالان
تماشای یار کرده ن و ه دووژِ داواران
ترجمه:
مهتاب چه خوب است که سیاه چادر یار ونامزد انسان روزنه و پنجره داشته باشد
آنگاه عاشق ، از ان روزنه چیق وسیاه چادر به معشوقش نگاه کند در آن نگاه کردن معنا دار چه عاطفه وعشق پاکی نهفته است .
...
[مشاهده متن کامل]

این رسوم مربوط به زمانی است که نامزدها نمی توانستند به راحتی به همدیگر نگاه کنند و یا با هم حرف بزنند.

ار دوس بزانی مه حالم چوینه
نه زلفه میلی نه خال ورسینه
ترجمه:
اگر دوست ونامزدم ، می دانست ما در چه حالیم ( در غم ورنجیم )
نه زلفها ومو هایش را بلند میگذاشت و نه در زیر لب وروی چانه که بالای سینه است ، خال می کاشت.
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت درد هجران عاشق از معشوق را می رساند که فاصله زمانی ومکانی وگرفتاری عاشق در آن آشکار است

مه دوسمی می تا سر دوسم بو
مه دوریش بووم او کلپوسم بو
یا :
مه دوسمی مییو تاسر دوسم بو
مه دوریش بیام او کلپوسم بو
ترجمه :
من دوست ویاری می خواهم که در صدق و وفا یکرنگ باشد ، ومن اگر فقیر ودرویش مسلک هم باشم او مانند کشکول وتبرزین و همیان دوشم باشد ، یعنی خواهان دوستی هستم که با وفا و جانانه باهمه حالت وامکانتم ، با من سازگار و طرفدار و یکرنگ باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در ابیات دیگر نیز امده است :
دوس نازنین ، ایمان و دینم
جهون کل وه چاو تونه مووینم
یعنی: دوست نازنین ودرستکارم ، یا دوست خوب و دیندار و با ایمانم
دنیا وجهان را تماما" در وجود تو نازنین می بینم ، به عبارت دیگر دنیا را در چشمان زیبای تو می بینم.

بی یام وه مه لی، بنیشتیام وه بال
بچیام ای دیار حرصین چه م چه مال
ترجمه : [آرزودارم]به حشره ای بالدار یا پرنده ی سبکبال میشدم وبه پرواز در می آمدم
آنگاه می رفتم به دیدن معشوقم در سرزمین زیبای حرصین که نزدیک چمچمال می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اینبیت درزمانی استعمال می شده است که افراد برای کار یا بردن دامهایشان به گرمسیر رفته بودند ، به یاد سرزمین خرم و خنک حرصین وچمچمال کرمانشاه می افتاند خصوصا اگر نامزدشان در ییلاق مانده باشد ، شاید هم جدایی ایلات از محال اصلی خود به دلیل اضطرار یا اجبار ، در اثر دلتنگی چنین شعری را سروده باشند.

براله می میو ، ژه دالکه ی خوم بو
ژه دییون عاقل وه جنگ لیوه بو
یعنی:
برادری میخواهم که از شکم مادر خودم زائیده باشد ، یعنی برادرتنی ام باشد /
این برادر در محکمه ونزد بزرگان، عاقل وسنگین وخردمند باشد، وبا ارامش حرف خود را بیان نماید ، ولی در جنگ بسیار سرسخت و عاشقانه ودلسوزانه دفاع نماید .
...
[مشاهده متن کامل]


پیری بی وَ طَوق کَفت له گردَنِم
ژه پیش نِمَچو حاشای کَر دَنِم
ترجمه:پیری بسان بار ، و آهن حلقوی ، و یوغ سنگینی می ماند که آن را برگردنم انداخته اند ،
این بار گران چنان بر من وارد شده است که منکر وحاشا کردن از او ممکن نیست یعنی پیری تمام نمود و سختی و به ضعف گرائیدن جوارح واعضا مشخص است که اگر بگوئئ جوانم وپیر نیستم دروغگفته ای چون حالات پیری چنان آشکار است که از این بار سنگین حاشایی ناممکن است .
...
[مشاهده متن کامل]

این بیت وسخنی که میرنوروز شاعر لر گفته است حکایت از یک حقیقت دارد که پیری آمدنش تواءم باغم و رنج و درد است . میرنوروز گوید:
جوانی پر گله هر کی بَدونَه
که پیری بار غمه هر کی بَتونَه
یعنی؛ انسان در جوانی دارای نشاط و سرحالی وزیبایی گل گونه است ، هرکس بداند
که پیری مانند بار سنگین غم و مشکلات است ، برای کسی که قادر باشد این بار را حمل کند .
ونگارنده در وصف ضعف عقل بر اثرپیری سروده است ؛
اَژ پیری یاران، مَزگِم چوله وه
شاکله ی عقلم، ژه کار کَفتِگَه
یعنی؛
ای دوستان و ای یاوران، ازپیری عقل و حافظه ام خالی و ضعیف شده است .
راستش را بخواهید، شاکله و حقیقّت بینش وعقلم از کار افتاده است.
ا

ترجمه : فرزندم؛ [کاش] تو به یک غاز تبدیل می شدی ومن به یک لک لک، بعبارت دیگر کاش من وتو به عنوان فرزند و مادر مانند لک لک ها که در بالای درختان تنومند و مستحکم آشیانه ولانه درست می نمایند ، تبدیل می شدیم و در آنجا خانه و آشیانه ی برای زندگی درست می کردیم تاهردو بدون غم وخیالزندگی راسپری می کردیم .
...
[مشاهده متن کامل]

این دوبیتی حکایت از سختی زندگی جوامع ابت ایی وایلیاتی دارد کسخت وآشزانه هایش نا مطمئن هستند ، مادر نوید تحقق یک آرزو را می دهد که کاش فرزن دم دریک جای زیبا ، شاعرانه و مطمئنی زندگی می کردیم ، در حالی که زندگی پر از رقابت و دشواری است ، و ارامش و آسایش در آن نسبی است وافراد در این کره خاکی نزاع ، خونریزی ، و زیاد ه خواهند ، ومدام درحال تلاش و چشم هم چشمی و رقابت و د خالت بیجا در امور همدیگر هستند وبهشت زندگی در بطن دنیا نادر است . شاعر بهشت را اینطور وصف می کند :
بهشت آنجاست که آزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد

لالا ئی لکی:
روله؛
تون وه قازی بای ، من وقلنگی
لونه بکیمن ارجا بلنگی
ا جای بلنگه به کیمن وه مال
به نیشیموِ یک بی خم بی خیال

اگر بزناستام کوم روژ مه مردم
داخ دله کم صافی مه کردم
ترجمه :
اگر می دانستم کدامین روز می مردم
داغ دل خود را آشکار وبا گفتن ان غم ها دل خود را صاف و تشفی می بخشیدم
مفهومش این است که انسان همواره امیدش به آینده است و آینده نگر می باشد ، به علت محافظه کاری هر غم و دردی که دارد با آن می سازد ، ودم بر نمی آورد و معتقداست روزگار زیادش باقی مانده است نمیشود گله ها ورنجهای خود را به هر کسی گفت ، اما اگر انسان تاریخ مرگ خود را می دانست ، انسان هرچه دردل داشت را افشا وآشکار می ساخت و همه گفتنی ها ونگفتنی ها را می گفت . به عبارت دیگر اشکالات و آرزوها و تمام مکنونات دل خود را بیان می کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

شیه بازی بیم و سر ده نه وه ( shia bazi bimwa sar dana wa )
تیژی باله کم فلک که نه وه ( tizhi balakam felak kana wa )
یعنی: شهباز وشاهین تیز چنگ وتیز بالی بودم، که منزلگاهم دربالاترین نقطه کوه بود ،
...
[مشاهده متن کامل]

اما پیری و ضعف ومشکلات روزگار بلایی بر سرم اورده است ، که تیزی پرهای بالم باقدرت چنگالم را فلک از بین برده است
خلاصه کلام این است که مردان مرد و عشایر قدرتمند ، در اثر گذشت زمان ، پیر وناتوان میشود ، وشاعر حکیم این عظمت گذشته را با این بیت زیبا بیان کرده است

شومونگ چه خاصه وشرط خوه شت بو ( shuwmoung chahkhasah wa shart khouashet bou )
سوزه ی بالا برز وترکه شت بو ( sowzeh balabarz wah tar kashet bou )
ترجمه: مهتا ب چقدر خوب است ، به شرط آنکه روز گار خوشی داشته باشی
...
[مشاهده متن کامل]

ویار سبز گون بالا بلند ، بر ترک اسبت سوار شده باشد [ وهردو در شب مهتابی سواره ، گل بگویی و گل بشنوی ]

حکمای لک سخنان و اشعاری گفته اند که از خرد واحساسات ویژه ای برخور دارند. به طور مثال ، برای معنی چشم و دیده سروده اند؛
هوی له ن چوین کمان ( hoilan choin kaman )
سپیده ن چوین شیر ( spidan choin shir )
خدنگه ن چوین تیر ( khedangan choin teir )
حکمای لک درحقیقت افرادی هستند که ابیا ت و اشعاری پرمعنا سرو ده اند که در اوج معنو یت وزیبایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس