شارژ

/SArZ/

معنی انگلیسی:
charge

فرهنگ فارسی

بار، سنگینی کار، مالیات، نمایندگی، منصب، قوه
۱ - بار حمل . ۲ - سنگینی کار . ۳ - مقدار برق یک دستگاه یا باتری .

فرهنگ معین

(رْ ) [ فر. ] ۱ - (اِ. ) بار، حمل . ۲ - مقدار برق لازم برای باتری . ۳ - هزینه ای که ساکنان یک مجتمع مسکونی برای خدمات و نگه داری از مجتمع می پردازند، هزینة سرانة خدمات (فره ).۴ - (ص . ) پر، اشباع . ۵ - در فارسی به معنای شاد، سرحال .

فرهنگ عمید

۱. مقدار برق یک دستگاه.
۲. (اسم مصدر ) عمل ذخیره کردن برق در یک دستگاه.
۳. هزینه ای که در ازای خدمات ارائه شده به کسی داده می شود.
۴. (صفت ) [عامیانه، مجاز] شاد وسرحال.

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد واژه به جایِ واژه یِ بیگانه " شارژ ":
" اَفباشتن= اَف. باشتن" با بُن کنونیِ " اَفبار= اَف. بار".
در پاسخ به کاربر " Parisa Pers ":
واژگانِ پیشنهادیِ شما همه زیبا و درست هستند جز " بار انباشتن/ بار انباشت کردن"؛ چراکه " انباشتن" با بُن کُنونیِ " انبار " از پیشوندِ " اَن" که ریختِ دیگرِ " هم" از زبانِ پارسی و " هَن" از زبان اوستایی است، می باشد و " باشتن" با بُن کُنونیِ " بار " است؛ پس " بار انباشتن " نادرست است چون " بار " به گونه ای دوبار آمده است؛ ولی بکارگیریِ کارواژه یِ " باشتن" با بُنِ " بار" ، چنانچه پیشوندی درخور برای آن برگزیده شود، به جای واژه بیگانه " شارژ" خوب است؛ برای نمونه " اَفباشتن" با بُن کُنونیِ " اَفبار" یا " اَندرباشتن" با بُن کُنونیِ " اَندربار" یا . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

شارژ = بارمند
شارژر = بارمند کن
✍️ پارسا
❌ 👈 بیگانه
✅ 👈 پارسی
❌ شارژ کردن to charge
✅ بارمَند کردن/ساختن
✅ بازتَواندن
✅ بازتَوانیدن
✅ بازتَوان کردن
✅ پُر کردن
✅ باردار کردن/ساختن
✅ کارمایه نهادن
...
[مشاهده متن کامل]

✅ کارمایه اَندر کردن
✅ بار انباشتن
✅ باراَنباشت کردن
✅ بارمَند سازی
✅ بازتَوانِش
✅ بازتَوان
❌ شارژر charger
✅ بارریز
✅ بارگَر
❗️نیز دو واژه ی زیرین را دیده ام، ولی درباره ی آن ها اینک سخنی ندارم:
➖تازاندن
➖تاز کردن

شارژ همون شار فارسیه به چم آب شار یا سر شار شهرستان که ریشه در شارستان داره شر شر ما نیاز نیست برای واژه شارژ واژه سازی کنیم چون خودش فارسیه باید ژ رو برداریم تا فارسی بسه بگیم برام شار کن شماره ام شار کن ینی برام اون پشتوانه پولی درون شماره ام روان کن به جای شارژر هم بگین شار گر
انباشتگی
Charge = بصورت اسم: مقدار بار، نیروی ذخیره شده = بار، ذخیره
Charge = بصورت فعل: پُر کردن، بار کردن، و بدهکار کردن و صدور صورتحساب علیه شخصی = پُر کردن، بدهکار کردن
Chargable = شارژی ( فنگلیش ) = پُرکردنی
🇮🇷 واژه ی برنهاده: پُرساخت 🇮🇷
یا پُرسازی
شارژ
( بار - بارگیری - بار ریزی - بارمندی - بارمندسازی )
شارژ کردن/شدن ( بارمند کردن/شدن )
charger ( بارگر/بارساز/بارریز )
قابل شارژ ( بارپذیز - بارش پذیر )
غیر قابل شارژ ( بار نا پذیر - بارش ناپذیر )
...
[مشاهده متن کامل]

charging
بارِش - بارریزی - بارگیری - بارپذیری - بارمندسازی
- - - - - - - - - - - - - - - - -
Download بارگیری ( داده ها/اطلاعات )
Upload بارگذاری

نیرُمایه
شارژمعنی های زیادی ددارد ولی بیشتر مردم شارژ را به شارژ باطری. موبایل. و . . . می شناسند در صورتی که شارژ معنا های بسیاری دارد مانند
شارژ به معنای سرمایه
شارژ به معنای بارگزاری
شارز به معنای سیراب شدن
و . . .

خورند، دارایی، ارزش، سرمایه
بارگذاری
باز توان ( واژه یاب پرتو )
افزون
ب معنای پر شدن باتری ، یا قرار گرفتن باتری در موقعیت شارژ
پُرسازی
شارژ=سیراژه ( به معنای سیراب شدن )
1 - بار، حمل.
2 - مقدار برق لازم برای باتری، مقدار برق یک دستگاه، عمل ذخیره کردن برق در یک دستگاه.
3 - هزینه ای که ساکنان یک مجتمع مسکونی برای خدمات و نگه داری از مجتمع می پردازند، هزینة سرانة خدمات ( فره ) .
...
[مشاهده متن کامل]

4 - پر، اشباع.
5 - شاد، سرحال.
6 - برق یار ( شارژ لوازم برقی ) . بَریار

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس