شاهرخ

/SAhrox/

معنی انگلیسی:
masculine proper name, the great rook

فرهنگ اسم ها

اسم: شاهرخ (پسر) (فارسی) (تلفظ: šāh rox) (فارسی: شاهرخ) (انگلیسی: shah rokh)
معنی: شاه سیما، آن که چهره ای با هیبت و شکوه چون شاه دارد، دارای رخساری چون شاه، شاه منظر، ( در ورزش ) در شطرنج حرکت اسب هنگامی که به شاه حریف کیش دهد و رخ او را نیز به خطر اندازد، ( اَعلام ) ) ( = شاهرخ میرزا ) نام دو تن از شاهان ایران، شاهرخ افشار: شاه ایران [، قمری] از سلسله ی افشار و نوه ی نادرشاه، که به وسیله هواداران شاه سلیمان دوم صفوی دستگیر و کور شد [ هجری]، ولی به زودی از زندان نجات یافت و در خراسان به حکومت خود ادامه داد، در حالی که باقی ایران در دست شاهان زند و سپس آقا محمّدخان بود، سرانجام آقا محمّدخان او را دستگیر و شکنجه کرد و او را در راه تبعید به مازندران درگذشت، شاهرخ تیموری: شاه ایران [، قمری] پسر و جانشین امیر تیمور گورکانی، که در هرات به سلطنت نشست و پس از چندی تمام ایران و ماوراء النهر را زیر سلطه ی خود گرفت، ( در اعلام ) پسر امیر تیمور گورکان، نام پسر امیرتیمور پادشاه تیموری
برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

شاهرخ. [ رُ ] ( ص مرکب ) ( مرکب از: شاه + رخ ) دارای رخساری چون شاه. شاه منظر. شاه سیما. که رخسارش همانند رخسار شاه است. ( از فرهنگ نظام ). بدیدار چون شاه. شکوهمند : و فرزین چرخ که ماه خوانند به شاهرخ از جمشید فلک که خورشید گویند کلاه برد. ( تاریخ طبرستان ).
نهانش همیداشت تا هفتسال
یکی شاهرخ گشت با فر و یال.
فردوسی.
|| ( اِ مرکب ) نام دو مهره شطرنج. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). «شاه » نام یکی از مهره های شطرنج است و «رخ » نام مهره دیگری است. || شه رخی که در شطرنج میباشد و آن کشت دادن است بحریف بطرزی که ضرب بررخ او نیز واقع شود. ( غیاث اللغات ).
- شاهرخ خوردن ؛ آن است که کشت به شاه برسد که بضرورت از آنجا برخیزد و حریف رخ را بزند. ( بهار عجم ) :
نیست جم ورنه خجلتی میبرد
شاهرخ کو که شاهرخ می خورد.
ظهوری.
- شاهرخ زدن ؛ کشت دادن به حریف مهره شطرنج را :
نزدی شاهرخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد.
حافظ.
|| کرگدن. ( ناظم الاطباء ). اما این معنی جای دیگر دیده نشد.

شاهرخ. [ رُ ] ( اِخ )پسر امیر تیمور گورکان. رجوع به شاهرخ میرزا شود.

فرهنگ فارسی

نام دو تن از خاندان خوقند:شاهرخ اول .۱ ( جل. حدود ۱۱۱۲ ه.ق ./حدود ۱۷٠٠ م . ).وی نسب خود را در فرغانه مستقل خواند و سلسله خوقند را تاسیس کرد. یا شاهرخ دوم . ( جل. ۱۱۸۴ ه.ق ./ ۱۷۷٠ م .- ف. ۱۱۸۴ ه. ق ./ ۱۷۷٠ م .? )
( اسم ) ۱ - رخ شطرنج . ۲ - کشت دادن شاه و زدن رخ .

فرهنگ عمید

رخ شطرنج، رخ.

مترادف ها

condor (اسم)
شاهرخ، کرکس امریکایی

پیشنهاد کاربران

اسم پسر من شاهرخ است یعنی زیبا رو وریشه فارسی دارد واسمی اصیل وزیبا است.
نام نوه نادر شاه افشار
در مورد شاهرخ زدن در شطرنج، چرا فقط به حرکت اسب اشاره شده است. در حالیکه با وزیر و فیل هم می شود به شاه حریف، کیش داد و در عین حال رخ حریف را نیز در خطر نابودی قرار داد.
شاهرخ
زیبا روی

بپرس