شاکل

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

شاکل. [ ک ِ ] ( ع اِ ) سفیدی بناگوش. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ). الشاکلة. ( متن اللغة ). || شبه و مانند: فیه شاکل من ابیه ؛ در او شباهتی از پدر باشد. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || راه.( منتهی الارب ): کل علی شاکله ؛ هر کس بر راه خودست.

فرهنگ فارسی

سفیدی بنا گوش یا راه

گویش مازنی

/shaa kel/ گردوی درشت - خسته و فرسوده

دانشنامه آزاد فارسی

شاکِل (shackle)
یکای قدیمی طول. پیش از این در دریا، و برای اندازه گیری کابل یا زنجیر به کار می رفت. یک شاکل برابر پانزده فاتوم، ۲۷ متر یا۹۰ فوت است.

پیشنهاد کاربران

بپرس