شطاح


مترادف شطاح: بی پروا، بی حیا، جری، کفرگو، گستاخ

لغت نامه دهخدا

شطاح. [ ش َطْ طا ] ( ع ص ) گستاخ و فحاش و بیشرم. ( از فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). || شهوت پرست. ( ناظم الاطباء ). || کسی که شطحیات گوید. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

گستاخ، بی شرم، سخنان خلاف شرع یاظاهراخلاف شرع

فرهنگ معین

(شَ طّ ) [ ع . ] (ص . ) گستاخ .

فرهنگ عمید

۱. گستاخ، بی شرم.
۲. (تصوف ) کسی که شطحیات می گوید.

پیشنهاد کاربران

شطاح ، shataah , کسی که شطح می گوید ، در عامه مردم بد زبانی وهتاکی وبی ملاحظه گی در گفتار است. و زهاد این کلمه را برای اهل طریقت وتصوف بکار می برند چون گفتار این قوم به مذاق آن قوم خوش نیاید واین از ان
...
[مشاهده متن کامل]
جهت است که غیر شریعت گویند چنانکه غیر شرعی بنظر می رسد وگاه هم هست ، خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم ، شطح وطامات به بازار خرافات بریم ، حافظ

بپرس