عراقین

لغت نامه دهخدا

عراقین. [ ع ِ ق َ ] ( اِخ ) تثنیه عراق ( در حالت نصبی ) چرا که عراق دواند یکی عراق عرب و دیگری عراق عجم و در منتخب نوشته اند که عراقین کوفه و بصره نیزباشند. ( از غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). و رجوع به عراقان شود :
بانگ آهنگ او به نصرت و فتح
در عراقین و در خراسان باز.
مسعودسعد.
شاه عراقین طراز کز پی توقیع او
کاغذ شامیست صبح خامه مصری شهاب.
خاقانی.
عمربن عبدالعزیز وصیت کرده است به عبدالرحمن ابن عبدالحمید به وقتی که او را به عراقین روانه میگرداندند. ( تاریخ قم ص 184 ).

فرهنگ فارسی

۱ - عراق عرب و عراق عجم [ لاسیما در بسیط عرصه عراقین از اکارم و اکابر امم ... همین یکدانه عقد بزرگی ... توان یافت ...] ( مرزبان نامه . تهران ۲ . ) ۸ : ۱۳۱۷ - کوفه و بصره .
تثنیه عراق است در حالت نصبی چرا که عراق دواند یکی عراق عرب و دیگری عراق عجم و در منتخب نوشته اند که عراقین کوفه و بصره نیز باشند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عراقین، به شهرهای کوفه و بصره اطلاق می شود.
از آن به مناسبت در باب زکات نام برده اند.
حکم زکات فطره در عراقین
برخی قدما با استناد به روایتی از امام هادی علیه السّلام در زکات فطره ، بر مردم مناطقی، از جمله عراقین پرداخت خرما را واجب دانسته اند، لیکن مشهور فقها حکم وجوب را نپذیرفته و روایت را حمل بر استحباب کرده اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس