فاخته

/fAxte/

مترادف فاخته: صلصل، طوقی، قمری، کوکو

معنی انگلیسی:
turtledove, ringdove, cuckoo

فرهنگ اسم ها

اسم: فاخته (دختر) (فارسی، عربی) (تاریخی و کهن، طبیعت، هنری) (تلفظ: fāxte) (فارسی: فاخته) (انگلیسی: fakhte)
معنی: پرنده ای خاکی رنگ کوچکتر از کبوتر، از اصول موسیقی قدیم، پرنده ای از خانواده ی کبوتر، کوکو، صلصل، فاخته ضرب، ( اَعلام ) دختر ابوطالب و خواهر امیرالمؤمنین ( ع ) مکنی [کنیه ی او] به ام هانی، پرنده ای از خانواده کبوتر
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم دختر، اسم فارسی، اسم عربی، اسم تاریخی و کهن، اسم طبیعت، اسم هنری

لغت نامه دهخدا

( فاختة ) فاختة. [ ت َ ] ( اِخ ) دخترابواحیحة، سعیدبن العاص بن امیه ، همسر ابوالعاص بن الربیع. ابوالعاص او را پس از زینب دختر پیغمبر تزویج کرد و او دختری بنام مریم آورد. ( الاصابة ج 8 ص 144 ).

فاختة. [ ت َ ] ( اِخ ) دختر ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم ، ام هانی خواهر علی ، و به کنیتش بیشتر معروف است. گفته اند نام اصلی او هنده بوده. ( الاصابة ج 8 ص 154 ).

فاختة. [ ت َ ] ( اِخ ) دختر ابوهاشم بن عتبةبن ربیعه و همسر یزیدبن معاویه ، خلیفه معروف و بزه کار اموی. یزید را از این زن دو فرزند بنام معاویه و خالدبوده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 130 شود.

فاختة. [ ت َ ] ( اِخ ) دختر اسودبن مطلب بن اسدبن عبدالعزیزالقرشیة الاسدیة که پس از مرگ پدر تحت حمایت و سرپرستی صفوان بن امیه بود. رجوع به الاصابة ج 8 ص 154 شود.

فاختة. [ ت َ ] ( اِخ ) دختر خارجةبن زیدبن ابی زهیر انصاری ، همسر ابوبکر صدیق. دارقطنی او را در کتاب الاخوة نام برده است. ( الاصابة ج 8 ص 154 ).

فاختة. [ ت َ ] ( اِخ ) دختر عمرو الزهریه ، خاله پیامبر. رجوع به الاصابة ج 8 ص 154 شود.

فاختة. [ ت َ ] ( اِخ ) دختر غزوان و همسر عثمان معروف. وی یکی از هشت زنی بوده است که عثمان به خانه خویش آورد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 154 شود.

فاختة. [ ت َ ] ( اِخ ) دختر قرطةبن عبدعمروبن نوفل عبدمناف قرشی ، همسر معاویةبن ابی سفیان. پدر او را در میان معاصران محمدبن عبداﷲ نام نبرده اند. زبیربن بکار گوید: معاویه ابتدا با کنود دختر قرطه و سپس با خواهرش فاخته ازدواج کرد. درباره پدر فاخته تنها همین خبر موجود است که در غزوه قبرس جنگیده است. ( از الاصابة ج 8 ص 154 ).
فاخته. [ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) مرغی است خاکستری رنگ مطوق به طوق سیاه. آن را قلیل الالفت دانسته اند. بجهت آوازش آن را کوکو نیز گویند. اهل انطاکیه یمامه خوانند. ( آنندراج ). قمری. کوکو. فانیز. ( ناظم الاطباء ). صلصل. ( منتهی الارب ). هاکس گوید: از کبوتر کوچکتر و نشانها و علامتهای او با کبوتر تباین تام دارد. صدایش نرم و حزن انگیز است. چشمانش شیرین و خوش نگاه است. امانت و بیگناهی آن لایق تقدیم و هدیه حضور خداوندش نموده است. ( قاموس کتاب مقدس ). آن را فالنجه ، ورشان ، کالنجه و کرچفوس نیز نامند :
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشیدبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) کوکو ۲ - اصل یازدهم از هفده بحر اصول موسیقی قدیم فاخته قدیم فاخته ضرب و آنرا با انواع گوناگون : فاخته ثقیل فاخته صغیر و فاخته کبیر تقسیم کنند .
دختر قرطه بن عبد عمرو بن توفل عبد مناف قرشی همسر معاویه بن ابی سفیان . پدر او را در میان معاصران محمد بن عبدالله نام نبرده اند .

فرهنگ معین

(خْ تِ ) [ ع . فاختة ] (اِ. ) کوکو، پرنده ای است خاکی رنگ شبیه کبوتر و کمی کوچک تر از آن که دور گردنش طوقی سیاه دارد.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) پرنده ای خاکی رنگ، کوچک تر از کبوتر، با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج، و سستی اعضا مفید است، کالنجه، کوکو، قمری: آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو / بر درگه آن شهان نهادندی رو دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای / بنشسته و می گفت که کوکو کوکو (خیام: ۱۰۲ ).
۲. (موسیقی ) [قدیمی] نوعی رعایت ضرب و زمان در موسیقی قدیم: بلبل از اوراقِ گل کرده درست / منطق الطیرِ اصول فاخته (امیرخسرو: ۷۸۴ ).

واژه نامه بختیاریکا

گپی گچی ( پرزه )

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کوکو، صُلصُل را فاخته گویند.
از فاخته در باب اطعمه و اشربه نام برده اند.
معرفی
فاخته پرنده ای است خاکستری رنگ از خانواده کبوتر، کوچک تر از کبوتر چاهی با دُم کوتاه و سری نسبت به بدن کوچک که معمولاً زیستگاه آن جنگل است.
حکم فقهی
خوردن گوشت فاخته مکروه است؛ هر چند برخی در کراهت آن اشکال کرده اند. بر پایه برخی روایات، نگهداری فاخته در منزل کراهت دارد.

جدول کلمات

کوکو, ورقا

مترادف ها

cuckoo (اسم)
فاخته، غوغو

dove (اسم)
فاخته، قمری

ringdove (اسم)
فاخته، کبوتر جنگلی، قمری

فارسی به عربی

حمامة , وقواق

پیشنهاد کاربران

کوکو, ورقا ، طوطی قمری
کالنجه
شرمنده هیچکدوم نگفتین که اگر این کلمه در کنار دیگر اسما قرار بگیرد مفهومش چیه ؟
اگر اشتباه نکنم ما اصفهانیا به این پرنده پاختر می گوییم، الان چندین ساله که در گوشه حیاطمون لانه درست میکنن و بیش از چندبار هرکدام از اعضای خونه به چشم دیدیم که چگونه نوکشان را به نشونه ی تشکر به شیشه حیاط می زنند و ، ، ،
...
[مشاهده متن کامل]

فاخته عربیزه شده پاختر که همان کفتر یا کبوتر میباشد که در استان های مرکزیمثل اصفهان ایران هنوز بدین نام خوانده میشود. در جای جای مختلف ایران به کفتر چاهی و قمری و کبوتر جنگلی فاخته میگویند.
فاخته: فاخته نامی است برگرفته از کلمه الفخت به معنای سایه ماه ، وبه معنای کبوتر ، قمری ، فانیز .
ورش. . . قمری . . . .
باز بلبل چنگ زد در پرده های تنگ گل
در اصول فاخته بلبل پریشان گشت باز.
امیرخسرو
بلبل از اوراق گل کرده درست
منطق الطیر و اصول فاخته .
امیرخسرو
انرا سور فاخته و نوای فاخته نیز گویند
فاخته اسم دخترانه است، معنی فاخته: ( عربی ) 1 - پرنده ای از خانوادهی کبوتر؛ کوکو، صلصل؛ 2 - ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) از اصول موسیقی قدیم، فاخته ضرب؛ 3 - ( اَعلام ) دختر ابوطالب و خواهر امیرالمؤمنین ( ع ) مکنی [کنیهی او] به ام هانی.

پرنده ای قهوه ای یا خاکستری رنگ.
که صدایی همچو کوکو کوکو دارد و از
خانواده ی کوکوییان است.
در معنی دیگری، به معنای خوابیده یا بی هوش
شده هم گفته می شود.
در گویش شهرستان بهاباد، پخته گفته می شود
در گویش برخی روستاهای یزد در قدیم به فاطمه سلطونوک
در گویش کرمانی ، پُختو
ورش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس