فرنود
مترادف فرنود: برهان، بینه
فرهنگ اسم ها
معنی: برهان و دلیل، [از برساخته های دساتیر ـ برهان چ معین]، برهان، دلیل
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
- فرنودسار. رجوع به فرنودسار شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
فرنود دلاوری که در جنگ با جواد معصومی از اعراب او را به شدت شکست داد
واژه "فرنود" به چم - دلیل و برهان - است و واژه "فرهود" به چم - راستینگی و حقیقت - که از آمیغ : فر هوده پدید آمده است . واژه "هوده" به چم - حق - و فرهود برابر است با حقیقت .
فرنود: دلیل
فرنود آوری: استدلال
فرنود شدن: دلالت کردن
فرنود آوری: استدلال
فرنود شدن: دلالت کردن
زیبا و جذاب و دل ربا و پادشاه قلبها
دلیل.
، فرنود، راست، درست، برهان، حقیقت.
فرنودی، حقیقی، راستین.
فرنودین، به استی، حقیقتاً.
فرنودی، حقیقی، راستین.
فرنودین، به استی، حقیقتاً.
فرنود یعنی پادشاه
فرنود به معنی دلیل وبرهان
از اسامی سنگین وخاص پسرانه هست
از اسامی سنگین وخاص پسرانه هست
معنی اصلی فرنود یعنی :دلیل و منطق
معنی واقعی یعنی :دلیل منطق
معنی اصلی اسم فرنود آهنگ شادیهواقفا این معنی اسما رو الکی زدن همصو
پیشنهاد:
از این واژه یک بن واژه می توان ساخت: "فرنودن" به چم دلیل آوردن. آنگاه با ایاسش به چم واژه "منطق" جایگزین آن واژه ی زیبای "فرنودش" که خود اسم بن واژه است؛ خواهد بود. بدینسان از این بن واژه واژه های دیگری نیز پدید خواهند آمد. /سپاس
از این واژه یک بن واژه می توان ساخت: "فرنودن" به چم دلیل آوردن. آنگاه با ایاسش به چم واژه "منطق" جایگزین آن واژه ی زیبای "فرنودش" که خود اسم بن واژه است؛ خواهد بود. بدینسان از این بن واژه واژه های دیگری نیز پدید خواهند آمد. /سپاس
سلام توی لغت نامه معین که نوشته دارنده نشان آریایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)